عجيب محتاجم اگر زمزمه ياری ام کند
کاش نفس کمک بر اين ناله و زاری ام کند
دعای من فراتر از صدای من نمی رود
اجابتی مگر سحر به اشک جاری ام کند
ترحمی می طلبد اين دل بی قرار من
مگر خدا توجهی به بی قراری ام کند
گناه بسيار ز من، نگاه ستار ز تو
که جز تو پرده پوشی از گناه کاری ام کند؟
منم خطاکارترين، بی کس و بی يارترين
چه کس به جز تو فکر اين بی کس و کاری ام کند؟
نه روزه و نماز من کند به تو مقربم
نه ذکرم اين چنين رود به دل که ياری ام کند
به حشر با چه جراتی نظر کنم به نامهام
که نامۀ سياه من ز خود فراری ام کند
به ريسمان گهی که آن ملک به دوزخم برد
فقط ولای مرتضی (ع) نگاهداری ام کند
بر اين گدای فاطمه (س) به جز دعای فاطمه (س)
که اين همه عنايت از بزرگواری ام کند؟
به جز شفاعت حسن (ع) به جز محبت حسين (ع)
ز شعلههای قهر تو که پاسداری ام کند؟
مگر نصيب من شود دعای صاحبالزمان
که شام قدر مفتخر به جان نثاری ام کند
ارسالی توسط آقای علی اسدیان