انبیای الهی در سوگ کربلا

(زمان خواندن: 9 - 17 دقیقه)

وقتى كه حضرت آدم (ع) از بهشت بیرون شد از كارى كه كرده بود و از فراق حوا و بهشت ، آنقدر گریه كرد، كه روى صورتش دو شیار مثل جوى درست شد و اشك چشمش از آن جارى مى شد كه پرنده ها از آن می آشامیدند.
و تا چهل سال این گریه ادامه داشت ، و از كرده خود پشیمان و تائب بود. و توبه كرد. خداوند متعال توبه او را پذیرفت و حضرت جبرئیل (ع) را فرستاد كه كلماتى به حضرت آدم (ع) بیاموزد و آن كلمات همان بود كه قبلا در عرش دیده بود.
حضرت جبرئیل (ع) به او فرمود: بگو: یا حمید بحق محمد، یا عالى بحق على ، یافاطر بحق فاطمه ، یامحسن بحق الحسن و (یاذ الاحسان بحق) الحسین منك الاحسان .

وقتى حضرت آدم (ع) به اسم امام حسین (ع) رسید، اشكش جارى شد و قلبش به درد آمد. فرمود:
اى برادر جبرئیل چرا در ذكر پنجمین اسم كه حسین است قلبم شكست و اشكم جارى شد؟
حضرت جبرئیل فرمود: اى آدم به این فرزندت مصبتى وارد مى شود كه تمام دردها و غمها و مصیبتها پیش این ناچیز است ؟ حضرت آدم (ع) فرمود: اى برادر آن مصیبت چیست ؟ حضرت جبرئیل (ع) واقعه كربلا را براى او مى گوید، و میفرماید: او را تشنه و غریب و بیكس و تنها و بى یار و یاور شهید مى كنند، اى آدم ؛ اگر او را در حالى كه مى فرمود: واعطشاه ، واقلة ناصراه مى دیدى ... بطورى كه تشنگى میان او و آسمان مثل دود حایل شده بود.... هیچكس جواب او را نمى دهد.
مگر با شمشیر و... او را مانند گوسفند از پشت سر ذبح مى كنند و مال و كاروانش را بتاراج و غارت مى برند... سر او و یارانش را شهر به شهر مى گردانند...
حضرت آدم (ع) تا این واقعه را شیند مثل مادرى كه جوانش را از دست داده بلند بلند گریه كرد.(3)

وقتى كه حضرت نوح (ع) سوار كشتى شد، همه دنیا را سیر كرد، تا به سرزمین كربلا رسید، همینكه به سرزمین كربلا رسید، زمین كشتى او را گرفت ، بطورى كه حضرت نوح (ع) ترسید غرق شود، دستها را به دعا و نیایش برداشت ، وپروردگارش را خواند و عرضكرد: خدایا، من همه دنیا را گشتم ، مشكلى برایم پیدا نشد، ولى تا به این سرزمین رسیدم ترس و وحشت عجیبى برایم ظاهر گشت ، و بدنم لرزید و خوف شدیدى تمام وجودم را گرفت ، كه تا بحال اینجورى نشده بودم ، خدایا علتش ‍ چیست ؟
حضرت جبرئیل (ع) نازل شد و فرمود: اى نوح در این سرزمین سبط خاتم پیغمبران و فرزند خاتم اوصیاء كشته مى شود. و روضه كربلا را خواند.
حضرت نوح (ع) منقلب گشته و اشكهایش سرازیر شد و فرمود: اى جبرئیل قاتل او كیست كه اینطور ناجوان مردانه حسین (ع) را بشهادت میرساند؟!
حضرت جبرئیل (ع) فرمود: او را كسى كه نفرین شده اهل هفت آسمان و هفت زمین است مى كشد.
حضرت نوح (ع) (درحالیكه ناراحت وگریان بود) قاتلین او را لعنت كرد، و كشتى براه افتاد تا به كوه جودى (حرم شریف حضرت امیرالمؤ منین على (ع) است) رسید و در آنجا ایستاد.(7)

وقتى كه پرورگار متعال به حضرت ابراهیم (ع) دستور داد كه بجاى حضرت اسماعیل (ع) این گوسفند را ذبح كند. (خواست او را امتحان كند كه آیا بدستور پرورگارش فرزند دلبندش حضرت اسماعیل را ذبح مى كند یا خیر. و راءفت پدر و فرزندى او را مى گیرد و آن چیزى كه در قلب هر پدرى نسبت به فرزندش مى باشد یا نه .)
حضرت ابراهیم (ع) محكم و استوار بر دستور خداوند ایستادگى نمود تا به آن ثواب عالى كه به مصبیت دیده ها مى دهند او هم استحقاق پیدا كند.
كه الحمدلله هم خوب امتحان پس داد و به آن ثواب هم رسید و خداوند هم گوسفندى براى او فرستاد و فرمود:
این گوسفند را بجاى اسماعیل ذبح كن و جهت ارتفاء درجه به حضرت ابراهیم (ع) وحى فرمود: اى ابراهیم ؛ محبوب ترین خلق نزد تو كیست ؟
عرض كرد: بار پروردگارا خلقى نیافردى كه پیش من محبوب تر از حبیب تو محمد (ص) باشد.
پروردگار عالم فرمود: آیا او را بیشتر دوست دارى یا خودت را؟ عرض كرد: او را بیشتر دوست دارم .
خطاب رسید: آیا فرزندت را بیشتر دوست دارى یا فرزند او را؟ عرض كرد: فرزند او محبوتر است .
خطاب رسید: آیا ذبح فرزند او به ظلم و ستم به دست دشمنان پیش تو درد آورتر است یا ذبح فرزندت به دست خودت به اطاعت من ؟!
فرمود: خدایا خب معلوم است كشته شدن ذبح او به دست دشمنان براى قلبم درد آورتر و محزون تر است .
در اینجا خداوند متعال براى حضرت ابراهیم (ع) روضه خوانى كرد و فرمود: اى ابراهیم گروهى كه خود را از امت پیغمبر اسلام محمد(ص) مى پندارند، فرزندش حسین (ع) را بعد از او به ظلم و ستم مى كشند و بخاطر این كارشان سزاوار خشم و غضب من مى گردند...
حضرت ابراهیم با شنیدن این مصائب ناله اى زد و دلش به درد آمد و صداى خود را به گریه بلند نمود.
خطاب رسید: اى ابراهیم ناله و فریاد و هَمَّت را كه براى فرزندت اسماعیل كه مى خواستى بادست خودت به ناراحتى و ناله ذبح كنى ، بر حسین و كشته شدن حسین فدا كردم و بخاطر این گریه و ناله هایى كه براى حسین كردى ، بالاترین درجات اهل ثواب بر مصیبت واجب كردم و فدیناه بذبح عظیم .(15)

گوسفندان حضرت اسماعیل (ع) كنار شط و نهر و آب فرات میچریدند كه چوپان براى حضرت خبرآورد كه چند روز است گوسفندان از این مشرعه آب نمى خورند.
حضرت اسماعیل (ع) سبب آن را از خداوند متعال پرسید؟! حضرت جبرئیل (ع) نازل شد و فرمود: اى اسماعیل سبب آن را از گوسفندان سئوال كن آنها به تو میگویند.
حضرت اسماعیل (ع) از گوسفندان سئوال كرد كه به چه جهت آب نمى خورید؟
گوسفندان به زبان فصیح گفتند: بما خبر رسیده كه فرزند تو حسین (ع) كه نوه دخترى پیغمبر محمد صلى علیه و آله است در اینجا تشنه كشته مى شود. پس ما هم بخاطر این مصیبت محزون و مهموم هستیم و از این شریعه آب نمى خوریم بیاد آن اندوه و غم و غصه اى كه برامام حسین (ع) وارد شده .
حضرت اسماعیل ناراحت و گریان فرمود: چه كسى او را بقتل مى رساند. گوسفندان گفتند: قاتلین آن بزرگوار نفرین شده آسمانها و زمین ها و همه خلایق است .
حضرت اسماعیل (ع) نالان و گریان فرمود: بارالها بر قاتلین حضرتش لعنت فرست .(17)
یك روز حضرت موسى (ع) با حضرت یوشع بن نون (ع) در اطراف زمین سیر میكرند كه به سرزمین كربلا رسیدند، اتفاقا كفش حضرت موسى (ع) پاره و كف آن جدا شد و خارى به پاى حضرتش اثابت كرد و پایش ‍ خونى شد و درد كشید، ناراحت و محزون سر بطرف آسمان بلند كرد و فرمود: خدا چه بدى از من سرزده بود كه دچار این بلیه شدم .
خداوند متعال به او وحى ، و روضه كربلا را فرمود: اینجا حسینم را شهید مى كنند، اینجا خونش را مى ریزند، اینجا حسین را محزون و نالان مى كنند و من مى خواستم خون و حزن تو با او موافق باشد.
حضرت موسى (ع) فرمود: خدایا حسین كیست ؟! وحى رسید: او سبط محمد مصطفى (ص) و پسر حضرت على مرتضى (ع) است .
موسى ناراحت و گریان شد و فرمود: قاتل او كیست ؟ خطاب رسید: او نفرین شده ماهى دریا و وحشى هاى بیابان و پرندگان هواست .
حضرت موسى نالان و گریان دستها را بالا برد و یزید را لعنت و نفرین كرد و حضرت یوشع بن نون (ع) هم گریان به دعاى حضرت موسى (ع) آمین گفت و بعد رفتند. (19)


حضرت موسى (ع) در مناجات خود عرضكرد: خدایا به چه جهتى امت پیغمبر آخر الزمان (ص) را بر سائر امتها فضیلت و شرافت دادى ؟!
خداوند متعال فرمود: بواسطه ده صفت خوبى كه دارند.
عرض كرد: آن ده خصلت و خوبى كدامند كه بنى اسرائیل را به آن امر كنم كه انجام دهند؟!
پروردگار متعال فرمود: نماز و زكوة و روزه و حج و جهاد و جمعه و جماعت و قرآن و علم و عاشوراء.
حضرت موسى (ع) فرمود: خدایا عاشورا دیگر چیست ؟!
خطاب رسید: گریه و عزادارى و مرثیه خوانى در مصیبت فرزند مصطفى (ص) است ، اى موسى هر كس از بندگانم كه در آن زمان گریه و عزادارى كند و بر فرزند مصطفى صلى علیه وآله مهموم و مغموم گردد، بهشت را براى او جاودان قرار دهم و هر بنده اى كه مال خود را در محبت فرزند پیغمبر(ص) صرف نماید از هر چه باشد از طعام و .... من به او بركت دهم و در برابر هر درهمى كه خرج كرده هفتاد برابر به او عنایت كنم . و او را عافیت دهم و او را از گناهانش مى آمرزم تا وارد بهشت شود.
قسم به عزت و جلالم هر كس كه در روز عاشورا یا در غیر آن یك قطره اشك براى حسینم بریزد، ثواب صد شهید را براى او مى نویسم .(21)
حضرت موسى (ع) در مناجات خود از پروردگار متعال براى یكنفر از بنى اسرائیل در خواست آمرزش نمود.
خداوند تبارك و تعالى فرمود: اى موسى هر كس از من در خواست آمرزش ‍ و بخشش كند من او را مى بخشم و مورد عفو خود قرار میدهم ، مگر قاتلین حسین (ع).
حضرت موسى (ع) عرض كرد: پروردگارا این حسین كیست ؟! خداوند متعال فرمود:
همان كسى است كه در كوه طور ذكرى از او شنیدى . عرضكرد: قاتلین او چه كسانى هستند؟!
خداوند متعال فرمود: گروهى از طاغیان و ظالمان امت جدش در زمین كربلا او را مى كشند و اسب او ناله مى كند و فریاد مى زند الظلیمة الظلیمة من امة قتلت ابن بنت نبیها (فریاد، فریاد، از امتى كه پسر دختر پیامبرشان را كشتند.) پس بدن او بدون غسل و كفن برروى ریگها مى گذارند و اموال او را بغارت میبرند و اهل و عیال او را به اسیرى مى برند و یار و یاورانش را مى كشند و سرمقدسش را با سر یاورانش بر روى نیزه مى گذارند و مى گردانند.
اى موسى ؛ اطفال كوچكش از تشنگى میمیرند و پوست بدن بزرگانشان از تشنه گى جمع مى شود، هر چه استغاثه و امان مى خواهند كسى آنها را یارى نمى كند و امان نمى دهد.
حضرت موسى (ع) گریه كرد و عرضكرد؛ اى پروردگارا چه عذابى براى قاتلین او هست . خداوند متعال فرمود: عذابى كه اهل آتش از شدت آن عذاب بآتش پناه میبرند رحمت من و شفاعت جدش بآنها نخواهد رسید و اگر براى كرامت و بزرگوارى آن حضرت نبود من همه آنها را بزمین فرو مى بردم .
حضرت موسى (ع) فرمود ؛ پروردگا را از آنها و كسانیكه راضى بكار آنها باشند بیزارم . خداوند متعال فرمود: من براى تابعین آن حضرت رحمت قرار دادم .
و بدان : هركس كه بر او گریه كند و یا دیگرى را بگریاند یا خود را مانند گریه كنندگان در آورد، بدن او را بر آتش حرام میگردانم .(23)
روزى حضرت سلیمان على نبینا وآله و (ع) روى فرش و بساطش با لشكریان نشسته بود و در هوا سیر مى كرد، باد بساط آن حضرت را بسوى مقصد حركت مى داد.
در مسیر راه گذرش به سرزمین كربلا افتاد، ناگاه بساط حضرت سه مرتبه دور خودش پیچید بطورى كه حضرت و لشكریانش همه ترسیدند كه سقوط كنند. بعد باد آرام گرفت و ساكت شد و بساط و فرش را در سرزمین كربلا فرود آورد.
حضرت سلیمان (ع) ناراحت شد و باد را توبیخ كرد و فرمود: چرا اینجورى شدى و چرا اینجا فرود آمدى ؟! باد بامر پروردگار متعال شروع به روضه خوانى و مرثیه خوانى و ذكر مصیبت حضرت سیدالشهداء نمود و گفت : اى سلیمان در همینجا حسین (ع) را بقتل رسانیدند. همینجا بود كه نوه پیغمبر اسلام محمد مختار (ص) و پسر على كرار را شهید كردند.
حضرت سلیمان (ع) گریه كرد و بعد فرمود: چه كسى او را شهید مى كند؟!
گفت : یزید پلید كه نفرین شده تمام آسمان و زمین است .
حضرت سلیمان (ع) هر دو دستشان را بالا بردند. و یزید و اتباعش را نفرین كردند و تمام لشكریان از انس وجن ... آمین گفتند. سپس باد وزیدن گرفت و بساط و فرش را بحركت در آورد. (26)

حضرت عیسى (ع) با حواریون در بیابان سیاحت مى كردند، در اثناء راه مسیرشان به سرزمین كربلا افتاد. دیدند، شیرى دستهاى خود را پهن كرده و راه را برآنها گرفته .
حضرت عیسى (ع) جلوى شیر آمد و فرمود: چرا اینجا نشسته اى و ما را رها نمى كنى كه برویم ؟! شیر با زبان فصیح گفت : من به شما راه نمى دهم ، تا اینكه یزید قاتل امام حسین (ع) را لعن كنید.
حضرت عیسى (ع) فرمود: حسین كیست ؟
شیر گفت : او نوه دخترى حضرت محمد (ص) و آله نبى امى و پسر حضرت على ولى (ع) است .
حضرت عیسى (ع) نالان و گریان فرمود: قاتلش كیست ؟! شیر گفت : او یزید است كه نفرین شده همه وحشیها و درندگان است ، خصوصا در ایام عاشورا.
(خلاصه روضه كربلا را خواند كه حضرت عیسى و حواریون گریه زیادى نمودند. بعد حضرت عیسى (ع) دستهایش را بالا برد و با حال گریه یزید را لعن كرد و یارانش هم به دعاى حضرت آمین گفتند. سپس شیر از آنجا دور شد.(28)

حضرت صفیه دختر عبدالمطلب علیهماالسلام فرمود: من قابله حضرت امام حسین (ع) بود. وقتى كه آن حضرت متولد شد، حضرت رسول (ص) فرمود: اى عمه فرزندم را بیاور ببینم .
گفتم : یا رسول الله هنوز آن را پاكیزه نكرده ام .
حضرت فرمود: تو آن را پاكیزه كنى ؟! خدا آن را پاكیزه و مطهر خلق كرده .
وقتى كه قنداقه حضرت امام حسین (ع) را خدمت آن حضرت بردم ، قنداقه را در دامن گذاشت و زبان مبارك خود را در دهان حضرت امام حسین (ع) نهاد، آنحضرت چنان مى مكید كه گویا شیر و عسل از زبان آن حضرت بدهان آقازاده میآید.
بعد پیشانى و میان دو دیده او را بوسیده و قنداقه حضرت را بمن داد، در این هنگام صداى گریه حضرت بلند شد و سه مرتبه فرمود: خدالعنت كند گروهى را كه تو را شهید مى كنند.
گفتم : پدر و مادرم فداى شما شوند، چه كسى او را خواهد كشت ؟! فرمود: باقى مانده جمعى از ظالمان و ستمگران بنى امیه . (36)

وقتى كه حضرت سیدالشهداء (ع) متولد شد، خداوند تبارك و تعالى حضرت جبرئیل (ع) را با هزار ملك بر پیغمبر (ص) نازل فرمود كه به پیغمبر(ص) تهنیت گوید.
همینطورى كه حضرت جبرئیل (ع) بر پیغمبر (ص) نازل مى شد گذرش به جزیزه اى كه فطرس یكى از ملك مقرب كه از حاملان عرش الهى بود كه بر اثر اشتباهى كه از او سرزده بود و در آن جزیزه زندان شده بود و بالش ‍ شكسته بود و به عذاب گرفتار بود و در بعضى روایات بمژه هاى چشمش ‍ معلق و آویزان بود و از زیر او دود بدبویى مى آمد افتاد.
فطرس وقتى كه جبرئیل (ع) را با ملائكه ها دید، گفت : اى جبرئیل با این همه ملك كجا مى روى ؟! آیا خبرى شده ؟
حضرت جبرئیل (ع) فرمود: خداوند متعال به حضرت محمد(ص) نعمتى كرامت فرمود. و مرا فرستاده كه از جانب خودش به او مبارك باد بگویم .
فطرس گفت : اى جبرئیل اگر مى شود مرا هم با خود ببرید شاید حضرت محمد(ص) براى من دعا كند و من از این گرفتارى نجات پیدا كنم .
حضرت جبرئیل (بقول ما دلش سوخت و) فطرس را با خودش به محضر مقدس حضرت رسول الله (ص) آورد. وقتى كه خدمت حضرت رسید از طرف حق تعالى تنهیت گفت در ضمن سفارش حال فطرس را هم خدمت آن بزرگوار كرد.
حضرت فرمود: اى فطرس خودت را به این مولود مبارك بمال كه انشاء الله حالت خوب مى شود. فطرس ، میگریست و خود را به قنداقه حضرت اباعبدالله (ع) مالید، بمحض مالیدن متوجه شد پرشكسته اش خوب شد و خدا بخاطر حضرت امام حسین (ع) توبه اش را قبول كرد.
خلاصه بالا رفت و چون به آسمان رسید گریه مى كرد و صدا مى زد: اى ملائكه ها من آزاد شده حسینم . كیست كسى مثل من كه آزاد كرده حسین باشد، بعد برگشت ، و گفت : اى رسول خدا به همین نزدیكى هاى مى آید كه این مولود را خواهند كشت و روضه كربلا را براى پیغمبر (ص) تعریف كرد، هم خودش و هم پیغمبر و هم تمام ملائكه ها گریه كردند و بعد گفت : یا رسول الله در مقابل این حقى كه این مولود گردن من دارد من ضامن مى شوم كه هر كس بزیارت این شهید غریب برود یا اشكى براى او بریزد چه از راه دور و نزدیك آن سلام و گریه را به حضرتش ابلاغ كنم ... (38)

حضرت رسول اكرم (ص) به حضرت زهرا سلام الله علیها ولادت حضرت سیدالشهدا (ع) و بعد قضیه كربلا را تعریف نمود و شهادت آن حضرت را بازگو كرد چنانچه خداوند متعال در قرآن به آن اشاره فرمود: ((و وصینا الانسان بوالدیه حسنا حملته امه كرها و وضعته كرها)) یعنى ما به انسان وصیت كردیم كه به پدر و مادرش نیكى كند، زیرا مادر، او را با كراهت وضع حمل كرد... در تفسیر دارد كه او را با كراهت حمل مى نمود، حضرت زهرا (ع) آن مولود حضرت حسین (ع) بود كه وقتى فهمید اینكه حمل مى كند به شهادت مى رسد.
بى بى دو عالم (ع) خیلى ناراحت و مهموم و مغموم و گریان شدند.. (42)
هر وقت حضرت سیدالشهداء (ع) بر پیامبر اكرم (ص) داخل مى شدند حضرت او را به خود مى چسباندند و سپس به حضرت امیرالمومنین على (ع) مى فرمودند:
او را بگیر و بعد او را مى بوسیدند و گریه مى كردند.
امام حسین (ع) مى فرمود: اى پدر چرا گریه مى كنى ؟
حضرت رسول (ص) فرمود: فرزندم جاهاى شمشیر را بوسیدم و گریه ام گرفت .
حضرت امام حسین (ع) فرمود: اى پدر من كشته خواهم شد؟ حضرت رسول (ص) فرمود: بلى به خدا قسم تو و پدرت و برادرت همگى كشته خواهید شد.
حضرت امام حسین (ع) فرمود: پدر، قبور ما از هم متفرق و پراكنده مى باشد؟
حضرت رسول (ص) فرمود: بلى پسرم .
حضرت امام حسین (ع) فرمود: از امت شما چه كسانى به زیارت ما میآیند؟ حضرت رسول (ص) فرمود: من و پدرت و برادرت و تو را زیارت نخواهد نمود مگر راست گویان امت من .(64)

هرثمه ابن ابى مسلم نقل كرده كه با حضرت امیرالمؤ منین (ع) از صفین مراجعت مى كردیم ، سر زمین كربلا رسیدیم پس حضرت از نماز صبح فراغ شد، و قدرى از خاك آنجا برداشت و گریه كرد و فرمود: عجب خاكى هستى ، كه از تو جمعى محشور خواهند شد بدون حساب وارد بهشت مى شوند. هرثمه مى گوید: ما برگشتیم و این ماجرا را براى همسر شیعه ام بازگو كردم ، همسرم گفت : هر چه امیرالمؤ منین بگوید؛ حق است ، تا اینكه آن روز گذشت و بعدها حضرت سیدالشهدا (ع) وارد سرزمین كربلا شدند هرثمه جزء لشكر عمر سعد بود و حرف حضرت امیر(ع) را یاد آورد بعد سوار شتر شده و محضر مقدش امام حسین (ع) مشرف شد و حدیث حضرت على (ع) را نقل كرد. حضرت فرمودند: حالا خیال تو چیست ؟ با ما هستى یا بر ما. گفت : نه با شما و نه با آنها.
اولاد كوچكى را در كوفه گذاشته ام و براى آنها مى ترسم كه این زیاد آنها را اذیت كند حضرت فرمود: پس بیرون برو و بجاى برو كه مقتل ما را مشاهده نكنى و صداى ما را نشنوى زیرا بخدا قسم اگر كسى امروز صداى استغاثه ما را بشنود، ما را یارى نكند حتما به رو در آتش جهنم خواهد افتاد.(75)
**************************************
3-بحارالا نوار، 44، 245.
7-بحار 44، 234. ناسخ 1، 271 منتخب 48.
15-بحار الا نوار: 44، 225.
17-بحار الا نوار: 44، 223، ناسخ 273 منتخب طریحى 49.
19-بحار الا نوار: 44، 244 ناسخ 1، 284.
21-مجمع البحرین لغت عشر.
23-بحار الا نوار: ج 44، ص 308.
26-بحار، 44، 244 منتخب 50 ناسخ 1، 274.
28-منتخب طریحى 50 ناسخ ، 1، 275 بحار، 44، 244.
36-جلاءالعیون ، 2، 433..
38-جلاء العیون ، 2، 433 ترجمه كامل الزیارات ، 204.
42-جلاء 2، 435.
64-ترجمه كامل الزیارات ، 215.
75-بحار الا نوار: 44، 255 اعالى صدوق مجلس : 28، ص 117.

مؤسسه جهانی سبطين (عليهما السلام)

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page