کاروان بهشتیان آمد

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

کاروان بهشتیان آمد
 کربلا میهمان نوازی کن

متبّرک شدی به عطر حسین
برترین خاک سرفرازی کن

کربلا دجله را خبر کن زود
 قافله با شتاب آمده است

تکّه ای ابر سایبان بفرست
شیرخوار رُباب آمده است

یاد تیغ و تُرنج افتادی
به تو حق می دهم که حیرانی

قد و بالای دیدنی دارد
علیِ اکبر است می دانی

بوی شهر مدینه را حس کن
این دو آئینه ی سخا هستند

مثل من بُغض کرده ای آری
یادگاران مجتبی هستند

مثل پروانه گرد اربابت
نوجوانان زینب کبری

بهترین هدیه شد برای حسین
لب خندان زینب کبری

کربلا از فرات بگو قدری
 ساقی این خیام عباس است

آب سرد و خنک به او برسان
 چون به قولی که داده حسّاس است

کربلا زینب است این بانو
عزتّش را مگر نمی بینی

هی نگو دشت از چه می لرزد
هیبتش را مگر نمی بینی

داغ دار قبیله آمده است
اشک و خون دارد او به دیده هنوز

کربلا زود سر به زیر انداز
سایه اش را کسی ندیده هنوز

ارسالی توسط آقای جعفر قرآنی