شعري زیبا به مناسب شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

صلی الله علیک یا حسن مجتبی(ع)
مدینه چه شده؟
باز چرا نوحه سرائی؟
بگو باز چرا غرق عزایی؟
مدینه چه خبر؟باز
عزادار که هستی؟
بگو باز به سوگ که نشستی؟
مدینه چه خبر؟
سوی بقیعت،گمانم شده
یک قافله عازم...
مگر کیست که رفته
ست ز دستت؟
که اینگونه سیه پوش
شده کوچه ی هاشم...
خبرها همه حاکیست که
یک قصه ی تازه است..
دوباره همه جا صحبت
تشییع جنازه است...
مدینه....
ز چه رو ولوله در خانه
ی مولاست،..  
پر از ماتم و غوغاست؟
و اینگونه همه مات و مبهوت
مگر کیست که خفته
ست میان دل تابوت؟
که برپا شده در سلسله
ی هاشمیان محشر
عظمی..
و اینگونه زند بر سر
خود زینب کبری؟
کجا می روی ای قافله
صبری بنما دست
نگهدار...
چرا اشک نشسته است
به چشمان علمدار؟
و آن مرد حسین(ع) نیست...؟
که اینگونه سیه پوش
گهی گریه کند،
گه رود از هوش...
مدینه...
همه جمعند،
همه گریه کنان،
ضجه زنان،
موی کنان....
آه...
بگو گریه کن دائم بیت الحزنت کو؟
بگو،زود بگو که حسنت کو؟...
نه اینها همه رویاست،
خیالی ست که واهی است،
بگو آنکه چنین خفته به تابوت حسن(ع) نیست..
ولی حیف و صد افسوس،
که این شور و هیاهو
همه از داغ فراق پسر
ارشد مولاست...
همانی که چنان حیدر
کرار تک و تنهاست...
همانی که دلش مخزن
الاسرار غم و غصه ی
زهراست(س)..
همان وارث تنهائی حیدر(ع)
همان شاهد افتادن مادر
همان کودک تنها که به
همراه گل یاس
در آن کوچه زمین خورد،
و او را ز هیاهوی غم
کوچه به در برد...
همانی که نه
امروز،
همان روز....
از آن منظره جان داد،
خودش چادر خاکی
شده با دست تکان داد...
و لرزید،...
و ترسید...
و ای کاش نمی دید...
و امروز شده راحت از
این محنت...
و این درد...
غم شهر پر از دشمن و
همراهی یک مرد...
خداحافظ علی نوحه
سرای غم مادر...
برو تا به ابد گریه کن
ماتم مادر...
برو چشم به راه تو
نشسته است گل یاس..
برو محرم مادر...
 برو محرم مادر..