من همان یا کریم دام شما

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

من همان یا کریم دام شما
جبرئیل قدیم بام شما
صبح روز نخست خواندمتان
چقدر آشناست نام شما
صبح روز ازل حوالی نور
سجده کردیم بر کدام ِ شما؟!
من حلالم بود حلال شما
من حرامم بود حرام شما
چهارده قرن دست هیچ کسی
دل ندادم به احترام شما
به شما ساحل کرم گفتند
و به ما سائل حرم گفتند
پر من بال و بال من پر شد
پر و بالی زدم کبوتر شد
به نفس های حضرت زهرا
حالمان خوب بود و بهتر شد
سحر پنجم عبادت بود
کوچه های خدا منوّر شد
مردی از سمت ابرهای دعا
آمد و خشکی دلم تر شد
آمد و با خودش کتاب آورد
او امام آمد و پیمبر شد
مردی از سمت آفتاب آمد
با مفاتیح مستجاب آمد
آمده تا مرا تکان بدهد
چشم گریان به این و آن بدهد
آمده روی پشت بام سحر
با صدای خدا اذان بدهد
آمده بشكند قفس ها را
بال ما را به آسمان بدهد
با خودش نور مصحف آورده
تا خدا را به ما نشان بدهد
به نگاهش دخیل می بندیم
تا مناجات یادمان بدهد
اي مسيح! ای مسیر سبز نجات!
بر مناجات کردنت صلوات
ای مناجات ای نسیم دعا
راه نزدیک ما به سمت خدا
ای که دریا کنار تو قطره
قطره با التفات تو دریا
نذر سجاده ي شبانه ي توست
چارمین رکعت نوافل ما
ای امام علیّ دومینم
ای امام چهارم دنیا
مرد شب زنده دار سجاده
مرد محراب، التماس دعا
از تو بوی نماز می آید
بوی راز و نیاز می آید
مادر تو نگين حجب و حیاست
شرف الشمس سیدالشهداست
مایه ي آبروی ایران است
افتخار همیشه ام به شماست
از تو و مادر تو این دل ما
عاشق خانواده ي زهراست
یک سفر پیش ما نمی آیی؟
وطن مادری تو این جاست
تو عجم زاده ای تو فامیلی
پس حرم سازی ات به گردنماست
تو در این سرزمین گل کاری
به خدا حق آب و گل داری
آفتابی که بحق کشیده تویی
جلوه ای که کسی ندیده تویی
با ظرافت، خدای عزّوجل
بی نظیری که آفریده تویی
آن که با کَفّه ي تولایش
پای میزانمان کشیده تویی
شب اسیر هزار رکعت تو
به خدایم قسم پدیده تویی
نخل های بلند نخلستان
بارش رحمتی که دیده تویی
با دعای غلام تو دارد
آسمان مدینه می بارد
بي تو سجاده اي اگر هم بود
فرش رسوايي دو عالم بود
بي تو يا حرفي از بهشت نبود
يا اگر بود هم جهنم بود
خطبه هاي گلوي زخمي تو
انعكاس غروب ماتم بود
تو اگر خطبه اي نمي خواندي
خانه هامان بدون پرچم بود
تو اگر روضه اي نمي خواندي
سال ما سال بي محرّم بود
از تو داريم فصل ماتم را
ده شب گريه ي محرم را
احترام تو را سلام نبود
حق تو كوچه هاي شام نبود
حق آيينه ها شكستن نيست
گيرم اين آينه امام نبود
هيچ جايي براي حال شما
بدتر از مجلس حرام نبود
گريه كردي صدازدي «اي كاش...
هيچ سنگي به روي بام نبود
كاش مادر مرا نمي زاييد
من امامم، خرابه جام نبود»
حرفِ ويرانه در ميان آمد
دختر شاه، يادمان آمد
علی اکبر لطیفیان