خانواده در اسلام

(زمان خواندن: 44 - 87 دقیقه)

فصل اول: خانواده در اسلام
1ـ تعريف خانواده
امروزه دانشمندان علوم اسلامي، جامعه شناسي، جمعيت شناسي، روان شناسي و آموزش و پرورش، در زمينه  جايگاه خانواده در اجتماع و شيوه‌هاي بررسي نقش‌هاي اين نهاد اجتماعي، خود تعريف ويژه‌اي از خانواده به دست مي دهند. البته دانشمندان هر گروه نيز درباره تعريف خانواده، نظر يگانه اي ندارند. براي نمونه، گروهي از جامعه شناسان «آن را يك نهاد اجتماعي مي‌نامند و عده‌اي ديگر، مينياتوري از سازمان اجتماعي مي‌شمارند. برخي از آن به عنوان پناه‌گاهي براي اعضا نام مي‌برند و بعضي، آن را يك گروه اجتماعي مي‌دانند».[1] همين مسأله درباره دانشمندان علوم اسلامي و آموزش و پرورش صدق مي‌كند. آنان بر پايه برداشت خود از آيات قرآني و روايت‌هاي اسلامي، به تعريف اين نهاد سرنوشت ساز اجتماعي مي‌پردازند. اينك، اين تعريف را پي مي‌گيريم.

«اسلام خانواده را گروهي متشكل از افراد، داراي شخصيت مدني، حقوقي و معنوي معرفي مي‌كند كه هسته اوليه آن را ازدواج مشروع زن و مرد تشكيل مي‌دهد. نكاح، عقدي است كه بر اساس آن، رابطه زوجيت بين زن و مرد برقرار و پس از آن، طرفين داراي وظايف و حقوق جديد مي‌شوند. ارتباط خويشاوندي در سايه نكاح پديد مي‌آيد و اعضاي آن داراي روابط قانوني، اخلاقي و عاطفي مي‌گردند».

هر چند چنين تعريفي از نظر حقوق خانواده، درست است، ولي براي آشكار شدن تعريف دقيق خانواده و ماهيت آن در اسلام، بايد به قرآن مراجعه كنيم و كليد گشايش اين معما را در آن بجوييم. «از نظر قرآن اصولا خلقت انسان ها جفت جفت است... و بر حسب فطرت خود در پي يافتن جفت خود، كوشش مي كند و هر كدام با تكنيك مخصوص خود، اين وظيفه فطري را انجام مي‌دهند؛ مرد با تكنيك مردانه خود و زن با تكنيك زنانه خود، سرانجام همديگر را مي جويند و كامل مي كنند».

منطق قرآن در اين باره، اين گونه است:

1ـ خداوند مي‌فرمايد: « وَخَلَقْنَاكُمْ أَزْوَاجًا ؛ ما، شما را جفت آفريديم».[2]

2ـ آنگاه مراحل آفرينش را بر مي‌شمارد: « وَاللَّهُ خَلَقَكُم مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ جَعَلَكُمْ أَزْوَاجًا ؛ خدا، شما نوع بشر را نخست از خاك بيافريد، سپس از نطفه خلق كرد، آن گاه شما را جفت قرار داد».[3]

3ـ درباره ساختار ازدواج (جفت آفريني) در نظام آفرينش مي‌فرمايد: « فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَمِنَ الْأَنْعَامِ أَزْوَاجًا يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ ؛ خداي آفريننده زمين و آسمان‌ها براي شما از جنس خودتان ، جفت قرار داد و نيز چهارپايان را جفت آفريد تا با اين (تدبير) خلق شما را بي‌شمار سازد».[4]

4ـ درباره هدف از آفرينش جفت انساني مي‌گويد:« وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً ؛و يكي از نشانه هاي الهي آن است كه براي شما از جنس خودتان، جفتي بيافريد كه در بر او آرامش يابيد و با هم انس بگيريد و ميان شما، رأفت و مهرباني برقرار ساخت».[5]

قرآن با سخنان به فلسفه اساسي تشكيل خانواده اشاره كرده است. «در واقع، اگر جفت گرايي در طينت انسان بود و همسران وسيله سكون و آرامش يكديگر نبودند، انسان چه نيازي داشت كه با بستن پيمان زناشويي، استقلال فردي خود را در جمع كوچك خانواده محدود سازد و همه لوازم و  نتايج آن را تحمل كند؟!»[6]

خداوند در اين باره مي‌فرمايد: «هُوَ الَّذِي أَنزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ ؛خداست كه آرامش را بر دل‌هاي مؤمنان فرو فرستاده است».[7]

«اين جاست كه انسان با الهام از قرآن مجيد پي مي‌برد خانواده تنها محيط آميزش جنسي نيست، بلكه محيط آميزش روح‌ها، جذب و انجذاب باطني زن و مرد و پر شدن خلأ روحي هر يك به وسيله ديگري و به وحدت رسيدن آن‌ها و فناي آن‌ها در يكديگر است».[8]

گـفت معشوقي به عاشق ز امتحان             در  صـبـوحـي كـاي فـلان بـن الفـلان !

مـر مرا تو دوست تر داري عجب            يـا  كـه  خود را! راست گو يا ذالكرب

گـفـت:  مـن در تو چنان فاني شدم             كـه  پـرم  از  تـو  ز  سـاران تـا قــدم

بر من از هستي من جز نام نيست             در وجودم جز تو اي خوش كام نيست

زان سبب فاني شدم من اين چنين             هـم چـون سـركـه در تـو بـحر انگبين

 

2ـ ضرورت تشكيل خانواده

«در علل تشكيل خانواده، طرز تفكرهاي مختلف وجود دارد. در نظر برخي افراد كه قابل به اصالت غرايز جنسي هستند، ازدواج و تشكيل خانواده تنها وسيله هدف‌هاي جنسي و ارضاي هوس‌هاي شهواني است. دسته ديگري كه تمايلات سودجويي دارند، به آن جنبه اقتصادي مي‌دهند و چنين مي‌پندارند كه پيوند زناشويي يك نوع تجارت و معامله بين دو خانواده است. اين گونه طرز فكرها با هدف اصلي زناشويي كه يك ضرورت اجتماعي است و به منظور بقاي نسل صورت مي‌گيرد، فاصله زيادي دارد.»[9] «مولير»، جامعه شناس آلماني مي‌گويد: «سه عامل افراد را به سوي ازدواج مي‌كشاند كه عبارتند از: نياز اقتصادي، ميل به داشتن فرزند و عشق. اين عوامل با اين كه در كليه جوامع وجود داشته، اما اهميت آن در ادوار مختلف متغير بوده است. در جوامع اوليه، علل اقتصادي اهميت بيشتري داشته است، حال اين كه در مدنيت هاي باستاني، زاد و ولد و در مدنيت‌هاي امروزي، عشق مقام مهم‌تر را دارا بوده است».[10]

اينك به عوامل و اهداف تشكيل خانواده در اسلام مي‌پردازيم:

 1-2ـ حفظ نسل

اسلام با فراخواني به تشكيل خانواده ـ كه بهترين وسيله براي حفظ عفت عمومي است ـ به نداي فطرت آدمي، پاسخ مي‌دهد. اسلام، زناشويي را يگانه وسيله پيدايش فرزندان درست‌كار و حفظ نسل شناخته است. از اين رو، در قرآن آمده است:

« وَاللّهُ جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَجَعَلَ لَكُم مِّنْ أَزْوَاجِكُم بَنِينَ وَحَفَدَةً وَرَزَقَكُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ ...؛ خداوند براي شما از جنس خودتان، همسراني قرار داد و براي شما از همسران‌تان، فرزند و نوزاداني پديد آورد و نعمت‌هاي پاكيزه را روزي شما ساخت».[11]

 

 2-2ـ پيشگيري از روابط ناسالم جنسي

اسلام بر اين باور است كه تشكيل خانواده و به كار بستن قوانين ازدواج تنها راه پيشگيري از پي‌آمدهاي زيان بار افراط و تفريط در روابط جنسي و رستگاري جامعه انساني است. پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) مي‌فرمايد:

«اي ملت مسلمان! دختران شما به منزله ميوه رسيده بالاي درخت هستند. اگر ميوه‌هاي مطبوع و تازه به هنگام ريختن از درخت چيده نشود، تابش آفتاب و ديگر عومل جوي، آن‌ها را فاسد و تباه خواهد ساخت. هم‌چنين اگر به نداي عزت دختران خود، پاسخ درست و مثبت ندهيد و براي آنان، شوهر نگزينيد و با ازدواج، سلامت مزاج‌شان را فراهم نياوريد، هرگز از انحراف و گرايش به آنان به فساد، در امان نخواهيد ماند، زيرا آنان نيز بشرند و بايد به نيازمندي‌هاي شان پاسخ داد.»[12]

 

3-2ـ ايجاد آرامش روحي، اخلاقي و فكري

آرامش روحي، اخلاقي و فكري يكي از پايه‌هاي رستگاري آدمي است كه با پيوند ازدواج فراهم مي‌آيد و به نگراني موجود در زندگي پايان مي‌دهد. خداوند فرموده است: « وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً...؛ يكي از نشانه‌هاي الهي اين است كه براي شما از جنس خودتان، همسراني قرار داد تا در پناه آنان به آرامش خاطر برسيد و ميان شما، رحمت و مهرباني قرار داد».[13]

يك همسر خوب و شايسته مي‌تواند با فعاليت‌هاي جنبي و ارائه پيشنهادهاي سودمند، اعتدال ورزيدن در خانه و دست كم با سخنان اميدبخش از نگراني‌هاي همسرش در زمينه مسائل گوناگون اجتماعي، اقتصادي ، خانوادگي و... بكاهد.

«روزي مردي به محضر پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) آمد و گفت: يا رسول الله! همسري دارم كه چون به خانه مي‌روم، به پيشبازم مي‌آيد و وقتي بيرون مي‌روم، بدرقه‌ام مي‌كند. اگر مرا غصه‌دار ببيند، مي‌گويد: غم مخور كه اگر غم روزي مي‌خوري، خداوند آن را به عهده گرفته است، اگر هم براي آخرت غم داري و انديشه مي‌كني، خداوند بر انديشه‌ تو بيافزايد. رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: او را به بهشت بشارت ده و به وي بگو: تو يكي از عاملان خداوندي و در هر روز پاداش هفتاد شهيده براي تو خواهد بود».[14]

 

4-2ـ تكميل و تكامل انساني

به يقين، ازدواج از جمله اموري است كه آدمي را در بعد مادي و معنوي به سوي كمال سوق مي‌دهد و مايه تكامل او است. زن و مرد در سايه ازدواج حس مي‌كنند كه كامل شده‌اند، زيرا دختر وارد جرگه زنان و مادران و پسر به دنياي مردان و پدران پيوسته است. اين ا مر به ويژه در زماني شكل مي‌گيرد كه پيوند زناشويي با معنويت همراه باشد و زن و شوهر در سايه آن، احساس آرامش كنند و به خدا نزديكتر شوند.[15] بدين گونه، زن و مرد مي‌توانند به سرچشمه مشترك آفرينش برسند، زيرا به گفته قرآن از نفس واحدي  پديد آمده‌اند: « هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِيَسْكُنَ إِلَيْهَا ؛ اوست خدايي كه شما را از يك نفس واحد آفريد و زوجش را از جنس او مقرر داشت تا با او آرام گيرد».[16]

يكي از حقوق زن و شوهر آن است كه در طريق تكميل و تكامل يكديگر بكوشند و آن كس كه در اين مسير گام برندارد، هدف ازدواج را ناديده گرفته است.

 

5-2ـ پرورش فرزندان

در جامعه اصيل اسلامي، خانواده در نگهداري، پرورش و آموزش فرزندان بزرگ‌ترين نقش را برعهده دارد. از ديدگاه اسلام، يكي از وظيفه‌هاي اصلي پدر و مادر، پرورش فرزندان بر پايه اصول درست اخلاقي است كه اگر در انجام آن، كوتاهي ورزند، با بازخواست الهي روبه‌رو خواهند شد.

پيامبر گرامي اسلام مي‌فرمايد: «يلزم الوالدين من العقوق لولدهما ما يلزم الولد لهما من عقوقهما؛ اگر فرزندان به وظيفه خود در برابر پدر و مادر عمل نكنند، عاق والدين مي‌شوند. اگر پدر و مادر نيز به وظيفه خود در برابر فرزندان عمل نكنند، عاق خواهند شد».[17]

هر كودكي، دين و مذهب و باورهاي بنيادين خود را نخستين بار در دامان خانواده فرا مي‌گيرد و در آن‌جاست كه با اصول و فروع و «بايد» و «نبايدهاي» آن آشنا مي‌گردد.

به عنوان مثال، كودك مسلمان، نماز خواندن ، روزه گرفتن، حلال و حرام و واجب و مستحب خود را بيش از هر كس و هر جا از خانواده و درون آن فرا مي‌گيرد» و اين وظيفه‌اي است كه دين مقدس اسلام بر دوش خانواده نهاده است.

امام صادق(عليه‌السلام) در اين زمينه مي‌فرمايد: «الغلام يلعب سبع سنين و يتعلّم الكتاب سبع سنين و يتعلم الحلال و الحرام سبع سنين؛ پسر بايد تا هفت سالگي بازي كند، آن‌گاه هفت سال خواندن و نوشتن بياموزد، سپس هفت سال نيز حلال و حرام خدا را ياد بگيرد».

همچنين ايشان در باره پرورش فرزندان و آموزش آداب و رفتار اجتماعي به فرزندان مي‌فرمايد: «اَكرموا اولادكم و احسنوا آدابهم؛ فرزندانتان را گرامي بداريد و به آنان، آداب پسنديده بياموزيد».[18]

امام علي(عليه‌السلام) درباره پرورش فرزندان مي‌فرمايد: «خير ما ورث الآباء الابناء الادب؛ بهترين ارثي كه پدران و مادران مي‌توانند براي فرزندان خويش بر جاي بگذارند، ادب و پرورش درست است».[19]

«متأسفانه اين نقش خانواده در دهه‌هاي اخير به علت ورود الگوهاي غربي صدمه ديده است و اينك بسياري از والدين با ثبت نام فرزندان خود در يك مدرسه ـ به اصطلاح ـ خوب، مسئوليت خويش را پايان يافته تلقي مي‌كنند».[20]

 

6-2ـ شكل دهي به هويت اجتماعي

در بسياري از جوامع صنعتي معاصر به ويژه در جوامع طبقاتي، خانواده تعيين كننده پايگاه اجتماعي و هويت افراد محسوب مي‌شود. كودك در داخل خانواده متولد مي‌شود و با افكار و شيوه زندگي و شرايط آن پرورش مي‌يابد. از اين رو، مي‌توان گفت خانواده در اين جوامع، آگاهانه يا ناخودآگاه، وظيفه اساسي تعيين هويت اجتماعي اعضاي خود را به دوش دارد و در اين مورد نقش مهمي ايفا مي‌كند.» در حالي كه در جامعه اسلامي، تقوا، علم و عمل، تعيين كننده پايگاه اجتماعي افراد است. در اين ميان، وظيفه فراهم آوردن بستر تكامل فرد به طور غير مستقيم بر عهده خانواده قرار دارد.

قرآن مجيد در اين باره مي‌فرمايد: « إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ ؛ گرامي‌ترين شما نزد خداوند، پرهيزگاترين شماست».[21]

  

7-2ـ كانون عطوفت

«با وجود تغييراتي كه خانواده در طول تاريخ به خود ديده است، هنوز هم اين نهاد اجتماعي، كانون مهر و محبت ميان زن و شوهر و فرزندان شمرده مي‌شود.»[22] در گذشته، اين نقش پررنگ‌تر بود و همبستگي خانوادگي سبب مي‌شد ميان نوباوگان جامعه و سالخوردگان پيوند پديد آيد و آنان در پرتو امنيت حاكم بر خانواده به آرامش خاطر بيش‌تري دست يابند. يكي از اهداف اصلي تشكيل خانواده در اسلام، پديد آمدن آرامش و رابطه عاطفي ميان افراد خانواده به ويژه زن و شوهر است.

قرآن كريم با اشاره به همين هدف مي‌گويد:[23] «يكي از نشانه‌هاي خدا اين است كه براي شما از جنس خودتان؛ همسراني قرار دارد تا در پناه آنان آرامش بيابيد و ميان شما، رحمت و مهرباني برقرار ساخت».

 

3ـ جايگاه خانواده

خانواده در اسلام از جايگاه ممتازي برخوردار است. در اين مكتب، خانواده خشت بناي اجتماع است و هر قدر خشت اين بنا محكم باشد، جامعه پوياتر است و افراد جامعه، رستگارتر خواهند بود. خانواده در ساختمان جامعه «اسلامي» هم چون اتم در ساختمان اجسام طبيعي است. در ساختمان اتم، دو جزء اصلي به نام «الكترون» و «پروتون» وجود دارد كه اين دو جزء در جذب و انجذاب يكديگر قرار دارند. پروتون، هسته مركزي است و الكترون ضمن تكاپوي شبانه‌روزي همواره بر گرد مركز خود مي‌چرخد و از حوزه جاذبه مركزي خارج نمي‌شود و فاصله نمي‌گيرد. اگر با نيروي شكننده اتم ـ كه نيروي قهري و غير طبيعي است ـ اين دو جزء مكمل از حوزه جذب و انجذاب يكديگر خارج شوند، نيروي مهار شده عظيمي رها مي‌شود كه مي‌تواند ويراني‌هايي به بار آورد.

زن و مرد و دو جزء مكمل يكديگرند و سازنده‌ي اتم «خانواده» هستند. مرد الكترون‌وار بر محور زن كه در حكم پرتون است، مي‌چرخد و نبايد از حوزه‌ي جذب و انجذاب همسر خويش خارج شود. زن نيز بايد جاذبه وجودي خود را در كنش شوهر تقويت كند تا اين اتم متلاشي نشود. اگر اين اتم متلاشي شود و گره يا پيوند خانواده از راه طلاق پاره شود، به نيرويي رها مي‌شود كه «عرش عظيم» خدا را به لرزه در مي‌آورد.[24] به همين دليل رسول خدا (صلي الله عليه و آله) مي‌فرمايد: «تزوّجوا و لا تَطَلقّوا فان الطلاق يهتز منه العرش؛ ازدواج كنيد، ولي طلاق ندهيد، زيرا عرش خدا از طلاق مي‌لرزد».[25]

همچنين مي‌فرمايد: «ما بني بناء في الاسلام احب الي الله عزوجل من التزويج؛ در اسلام هيچ بنايي نزد خدا محبوب‌تر از بناي ازدواج نيست». [26]

ارزش و اهميت تشكيل خانواده به گونه‌اي است كه خداوند كساني را كه خانواده تشكيل مي‌دهند، به لطف و مرحمت خود بشارت داده است: « وَأَنكِحُوا الْأَيَامَى مِنكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِن يَكُونُوا فُقَرَاء يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ ؛ زنان و مردان را همسر دهيد و هم‌چنين غلامان و كنيزان شايسته و درست كار خود را، اگر نيازمند و فقير باشند، خداوند از لطف و فضل خويش، آن‌ها را بي‌نياز مي‌‌سازد.»[27]

پيامبر گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله) نيز مي‌فرمايد: «من تزوج احرز نصف دينه؛ هر كس ازدواج كند، دينش را حفظ كرده است».[28]

اسلام براي تشكيل خانواده و ازدواج، ارزش بسياري قايل است. براي نمونه، پيامبر فرموده است: «ما من شيء احب الي الله عزوجل من بيت يعمّر بالنّكاح؛ نزد خداوند متعال هيچ چيز از خانه‌اي كه براي ازدواج ساخته مي‌شود، با ارزش‌تر نيست»[29].

همه اين  آيه‌ها و روايت‌ها نشان مي‌دهد كه ازدواج و تشكيل خانواده، سنتي الهي و عبادتي پسنديده است. با برگزيدن اين امر مقدس مي‌توان به رستگاري دنيا و آخرت رسيد؛ هم از لذت‌هاي زندگي بهره برد، هم با دور ماندن از گناهان، دوستي خويش را با خدا، پيامبر و اهل بيتش استوارتر ساخت.

 

فصل دوم: رابطه خانوادگي زن و مرد

درك دو جانبه از كار و تلاش يكديگر

زن و مرد بايد براي كار همديگر در درون يا بيرون خانه ارزش قايل شوند و بدانند كه زن در درون خانه و مرد در بيرون خانه، مسؤوليت سنگين براي فراهم آوردن نيازهاي خانواده و فرزندان بر دوش دارند. با چنين دركي، هيچ گاه درباره كار و تلاش همديگر يك سويه داوري نخواهند كرد. بدين ترتيب، روابط خانوادگي به تعادل مي‌رسد.

«مرد با اين كه تمام خطوط برجسته ناراحتي خود را در بيرون تماشا مي‌كند، بايد تمام خطوط برجسته ناراحتي زن را در داخل خانه از نظر كار در نظر داشته باشد. در نتيجه مرد بايد براي كار زن در خانه احترام قايل شود».[30]

 

2-1ـ برقراري رابطه عاطفي

«روابط محبت آميز، احساس خوبي است كه باعث افزايش صميميت در يك زندگي محبت آميز مي‌شود و فقدان اين برخوردهاي بشري مي‌تواند به انزواي شديد و دوري از يكديگر و سردي زندگي منجر شود، تقديم يك شاخه گل، تكان دادن دست براي يكديگر و حتي نگفتن يك كلمه محبت آميز، احساس خوشبختي بين زوجين را بيش از پيش متجلي
مي‌سازد».[31]

پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) در اين باره مي‌فرمايد:

«تصافحوا فان التصافح يذهب السحيمه؛ دست يكديگر را با محبت فشار دهيد، زيرا فشردن دستان يكديگر ، كينه ها را از بين مي‌برد».[32]

 

3-1ـ چشم پوشي از خطاها

براي حفظ استواري خانواده زن و شوهر بايد بيش از هر كس ديگر از اشتباه‌ها و لغزش‌هاي يكديگر چشم بپوشند. تنها در اين صورت است كه مي‌توانند از زندگي دلنشين و مطلوبي بهره‌مند گردند. در قرآن كريم درباره اين مسأله آمده است:

« وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ...؛ كساني كه خشم خود را فرو مي‌برند و از مردم در مي‌گذرند، و خداوند نيكوكاران را دوست دارد».[33]

4-1ـ رعايت ادب و احترام

هر انساني دوست دارد ديگران به او احترام بگذارند. به همين دليل، به كسي كه به او احترام مي‌نهد، با محبت برخورد مي‌كند. هر چند با ازدواج زن و مرد، دوگانگي به يگانگي تبديل مي‌شود و تشريفات و آداب و رسم معمول در جامعه از ميان آنان، رخت برمي‌بندد، ولي رعايت ادب، قاعده‌ نوشته‌‌اي است كه هماره پايدار مي‌ماند . يكي از جنبه‌هاي رعايت ادب، پرهيز از شوخي‌هاي بي‌جا است، زيرا چنين كاري به پيدايش كدورت و كينه ميان همسران مي‌انجامد.

مكتب آگاهي بخش اسلام نيز در اين باره، دستورهايي دارد. براي نمونه، امام علي(عليه‌ السلام) مي‌فرمايد:

«هر كس شوخي بي‌جا بكند، بخشي از خرد خويش را از دست مي‌دهد»[34].

 

5-1ـ عيب پوشي و رازداري

هيچ انساني از عيب و ضعف، تهي نيست. از آن جا كه خداوند عيب‌ها را مي‌پوشاند، دوست دارد بندگانش نيز چنين باشند. «هرگاه زن و شوهر عيبي يا نقطه ضعفي در ديگري ديدند، اگر قابل اصلاح است، بايد در رفع عيب ديگري كوشا باشند. اگر هم امري است كه قابل اصلاح نيست، آن را از بيگانگان و حتي خويشان و بستگان بپوشانند و بكوشند آن را به رخ نكشند و همديگر را آزرده خاطر نسازند»[35]؛ زيرا اين كار در اسلام بسيار نكوهش شده است . امام علي(عليه‌السلام) مي‌فرمايند:

«فاش ساختن راز، بدترين خيانت‌هاست».[36]

 

6-1ـ رعايت پاكيزگي و آراستگي ظاهري

زن و شوهر بايد از وضعيت ظاهري بدن، لباس و سر و صورت خود غافل نباشند و به اندازه عقلاني، آراستگي ظاهري خويش را حفظ كنند، تا براي يكديگر دوست داشتني باشند. در سيره پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله) آمده است كه ايشان براي آراستگي خويش بسيار اهميت قايل بود و هميشه پاكيزه بود. امام صادق(عليه‌السلام) مي‌فرمايد:

«هزينه عطر و پاكيزگي پيامبر از هزنيه خوراكش بيشتر بود».[37]

7-1ـ بردباري در برابر مشكلات زندگي

زن و مرد فهميده بايد بدانند كه جاده زندگي، فراز و نشيب‌هاي گوناگون دارد و هر آن ممكن است براي آنان، مشكلي پيش آيد . پس درگذر از اين جاده دشوار بايد تا بهره‌گيري از نيروي خرد و بردباري دشواري‌ها را پشت سر گذاشت. هم چنين بايد بدانند كه بر اساس مژده خداوندي، در پي هر دشواري، راحتي در پيش است:

 

« فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا ؛ به يقين، پس از دشواري، آساني پيش روست».[38]

8-1ـ انصاف ورزي در درگيري‌هاي خانوادگي

اختلاف نظر در هر خانواده‌اي وجود دارد كه نشانه انديشمندي و بلوغ فكري دو طرفه به شمار مي‌رود. نفس اختلاف، مشكل ساز نيست، بلكه شيوه برخورد همسران با آن، ممكن است به كشمكش درون خانوادگي بيانجامد. بايد دانست همسران مي‌توانند انديشه خويش را به يكديگر بازگو كنند، ولي بايد با احترام، از خشونت و ايراد و تهمت‌هاي ناروا به يكديگر بپرهيزند.

 

9-1ـ برآوردن نيازهاي جنسي

برآوردن نياز جنسي يكي از عوامل ازدواج و تشكيل خانواده است، داشتن آمادگي روحي و جسمي براي آميزش جنسي از امور بسيار مهم و مورد سفارش پيشوايان دين است. از اين رو، زن و مرد بايد با رعايت حقوق همديگر، نيازهاي جنسي‌شان را به درستي برآورده سازند. اهميت اين امر از آن‌جا ريشه مي‌گيرد كه برآوردن درست نياز جنسي بر ديگر امور خانوادگي به ويژه رفتار دو جانبه زن و شوهر تأثير مي‌گذارد. كوچك‌ترين بي‌توجهي به اين مسأله، پي‌آمدهاي زيان‌بار خانوادگي و ا جتماعي خواهد داشت.

 

10-1ـ همكاري دو جانبه

اگر زن و شوهر در كارها هميار يكديگر باشند، فرزندان با سرمشق پذيرفتن از آنان، به همياري همديگر برخواهند خاست.

روزي پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) به خانه دخترش، فاطمه زهرا(سلام‌الله‌عليها) رفت. ديد فاطمه(سلام‌الله‌عليها) كنار ديگ نشسته است و علي(عليه‌السلام) برايش عدس پاك مي‌كند. از صفا و صميميت اين زن و شوهر شادمان شد و فرمود:

«مردي كه از روي محبت و وفا به زن و فرزندش خدمت كند، خداوند خير دنيا و آخرت را برايش خواسته است».

 

2ـ رابطه پدر و مادر با فرزندان

برقراري ارتباط عاطفي و دوستانه ميان زن و شوهر در برخورد درست پدر و مادر با فرزندانشان اثر دارد و به تكامل روحي و رواني فرزندان مي‌انجامد. دين مقدس اسلام با بيان حقوق فرزند يادآور مي‌شود كه رعايت اين حقوق در بهبود روابط پدر و مادر با فرزندان، نقش برجسته‌اي خواهد داشت.

 

1-2ـ فراخواني فرزندان به كارهاي شايسته

والدين از مهم‌ترين الگوهايي هستند كه مورد توجه و تقليد فرزندان قرار مي‌گيرند و تمام حركات و سكنات والدين سرمشقي است براي كودكان و نوجوانان. پس شايسته است آنان با دقت در گفتار و رفتار خود، فرزندان را به كارهاي شايسته فراخوانند. امام صادق(عليه ‌السلام) مي‌فرمايد:

«مردم را با كردار خود بخوانيد نه با زبان خويش».

پدر و مادر بايد بكوشند با دست يافتن به وحدت نظري و عملي، به آنچه مي‌گويند، ايمان داشته باشند و بدان عمل كنند. بدين ترتيب درس بزرگي به فرزندان خويش خواهند آموخت.

 

2-2ـ برقراري ارتباط عادلانه با فرزندان

«تمام فرزندان حق دارند از محبت و احترام پدر و مادر خود برخوردار شوند. تخلف از اين قانون الهي، مسئوليت سنگيني براي والدين ايجاد مي‌كند و موجب دشمني ميان فرزندان خواهد شد».[39] پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) مي‌فرمايند:

«در ميان فرزندان خود به عدالت رفتار كنيد، همان گونه كه دوست داريد در محبت و لطف يا عدالت با شما رفتار كنند».[40]

 

 3-2‌ـ وفاي به عهد

پدر و مادر بايد به وعده‌هايي كه به فرزندان‌شان مي‌دهند، عمل كنند و از دادن وعده‌هايي كه  ناممكن است يا به صلاح فرزندان‌شان نيست، بپرهيزند. پدر و مادر در وفاي به عهد بايد به گونه‌اي رفتار كنند كه فرزندان حتي احتمال پيمان شكني و سرپيچي از وعده ندهند. پيامبر گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله) درباره وفاي به عهد مي‌فرمايند:

«بچه هاي تان را دوست بداريد و آنان را نوازش كنيد و هرگاه به آنان چيزي وعده داديد، به وعده خود عمل كنيد».[41]

4-2ـ توجه به تفاوت‌هاي فردي

در اين دنياي پهناور هيچ انساني يافت نمي‌شود كه كاملا شبيه انسان ديگري باشد. خداوند درباره آفرينش ميان آدميان فرموده است:

« وَقَدْ خَلَقَكُمْ أَطْوَارًا ؛ به يقين، شما را گوناگون آفريده است».[42]

«والدين بايد بدانند همان گونه كه فرزندان‌شان از نظر شكل و ظاهر با كودكان ديگر متفاوتند، از لحاظ هوش، حافظه، مهارت‌ها و شخصيت‌، استعدادهاي تحصيلي و غيره نيز با هم متفاوت هستند.» بنابراين، بايد به ميزان توانايي‌شان، از آن‌ها انتظار داشت. «هم‌خواني انتظارات و امكانات ايجاب مي‌كند كه سه امر در راستاي يكديگر مورد توجه والدين قرار گيرد:

الف) درك عميق و روشن از توانايي‌هاي فرزندان در زمينه‌هاي گوناگون.

ب) استنباط و روشن‌بيني والدين نسبت به تمايلات و علايق آن‌ها.

ج) تنظيم و تفويض مسؤوليت‌ها به آنان بر مبناي توجه به تمايلات و توانايي‌هاي فرزندان».[43]

 

5-2ـ آزادي كافي همراه با نظارت

 پدر و مادر «ضمن اعطاي آزادي به فرزندان بايد مراقب رفتار، گفتار و ابتكارات فرزندان خود باشند. اعطاي آزادي بيان، فرزندان را براي اجتماع بهتر آماده مي‌كند و موجب مي‌شود ابتكارات، خلاقيت‌ها و لياقت‌هاي خود را بروز دهند».[44] شايسته است پدر و مادر هم زمان با دادن آزادي به فرزندان، بر همه جنبه‌هاي رفتاري آنان، نظارت داشته باشند. هم‌چنين مي‌توانند با اولياي مدرسه فرزند خود ارتباط برقرار سازند و فرزندان خويش را به شركت در برنامه‌هاي فوق برنامه مانند: اردوها، مراسم‌ها و... تشويق كنند. بدين ترتيب، حس اعتماد به نفس در آنان تقويت مي‌شود و به شكوفايي استعدادها مي‌انجامد.

«احساس كفايت در زندگي پيچيده حاضر بيش از هر زمان ديگر ضرورت مي‌يابد به ويژه زماني كه فرد با مستقل شدن از خانواده، خود را در برابر همه مشكلات يكه و تنها مي‌بيند. سالم‌سازي روابط درون خانواده و پرهيز از برخوردهاي موهن و تحقيرآميز، اولين گام در جهت تأمين احساس كفايت است».[45]

 

6-2ـ احترام به رفتار و گفتار فرزندان

هنگامي كه به نظر فرزندان توجه شود و آنان اجازه يابند عقيده خويش را آزادانه مطرح كنند، وابستگي و پيوند آنان با خانواده بيشتر خواهد شد. پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) مي‌فرمايد:

«به فرزندان خود احترام بگذاريد و در ادب و پرورش آنان كوشا باشيد».[46]

يكي از دستورهاي اخلاقي اسلام اين است كه هرگاه كسي با شما سخن مي‌گويد، كاملا به او گوش فرا دهيد. هم‌چنين بايد به گوينده بنگريد و با دقت به سخنانش توجه كنيد؛ زيرا توجه كامل به طرف مقابل در خودسازي افراد نيز نقش دارد. «شايد اين داستان را شنيده‌ايد كه پيامبر(صلي الله عليه و آله) از مسجد به مقصد خانه حركت مي‌كرد. عدي بن حاتم كه هنوز مسلمان نشده بود، ديد پيرزني در بين راه به پيامبر(صلي الله عليه و آله) مي‌رسد و درد دل مي‌كند. پيامبر نيز گوش فرا مي‌دهد و جواب مي‌فرمايد. عدي بن حاتم مي‌گويد: من اين صحنه را كه ديدم، فهميدم حساب پيامبر از امرا و فرماندهان جدا است و متعلق به مردم و از آن مردم است. وي با ديدن همين صحنه ايمان آورد».[47]

 

7-2ـ مشورت با فرزندان و برخورد منطقي با خواسته‌هاي غير منطقي

هنگامي كه فرزند نوجوان يا جوان خانواده، طرف مشورت پدر و مادر قرار مي‌گيرد، احساس بزرگي و عظمت و استقلال به او دست مي‌دهد. وي مي‌انديشد اكنون كه مورد اعتماد خانواده قرار گرفته است، بايد چنان رفتار كند كه اين حس اعتماد از دست نرود. همين مسأله خود، عامل مهمي در كنترل رفتار فرزندان به شمار مي‌رود. «والدين خود محور و مستبدي كه فرزندان را به حساب نمي‌آورند و در دوره وزارت (هفت سال سوم) قدرت، خلاقيت، تفكر، تعاون، هم آهنگي و مسؤوليت فرزندان خود را با مشورت و پرورش نمي‌دهند، بزرگ‌ترين لطمه را به آنان مي‌زنند».[48] در اهميت مشورت همين بس كه پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) به مشورت فراخوانده شده، در حالي كه خود، داناترين انسان جهان است. خداوند به آن حضرت مي‌فرمايد:

«وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ...؛ اي پيامبر! با مردم در امور گوناگون، مشورت داشته باش و چون تصميم گرفتي بر خدا توكل كن».[49]

«والدين در حالي كه از طريق مشورت، فرزندان را محترم مي‌شمارند، نبايد آن را خودرو و خيره سر بار بياورند... فرزندان در دوره وزارت بايد احساس كنند كه فردي رها شده نيستند. و بايد اصولي را در خانواده محترم بشمارند... نوجوان اغلب تحت تأثير تمايلات و خواسته‌هاي خويش است و بدون آينده نگري مي‌خواهد به اين تمايلات برسد. او در اين راه اصرار مي‌ورزد و ميل دارد كه حرف خود را به كرسي بنشاند. پس والدين بايد با منطق قوي در برابر خواسته‌هاي غير منطقي فرزندان قاطعيت نشان دهند و فرزندان را در جاي خود به انعطاف وادار كنند».[50]

 

8-2‌ـ هماهنگي در امر پرورش

پدر و مادر بايد بدانند اختلاف نظرها و درگيري‌هاي پي در پي آنان با يكديگر براي نوجوانان، پي آمدهاي زيان باري دارد. اگر كشمكش‌هاي خانوادگي به فرجامي خوش نرسد، روند پرورش فرزندان دچار نارسايي خواهد شد. در اين صورت، ممكن است مادر بي‌اعتنا به نيازهاي عاطفي فرزند، او را از عاطفه مادرانه خود محروم سازد. هم‌چنين دوري پدر از خانواده و برخورد خشك و بي‌روح با فرزند، چنين فرزندي را بي‌روح و عاطفه، بار خواهد آورد.

خانواده‌اي متعادل است كه رابطه زن و شوهر در آن، عاطفي، دو جانبه و متعهدانه باشد. در اين حالت، هرگاه يكي از آنان، رفتاري را از فرزندشان بخواهد، ديگري نيز از آن پشتيباني خواهد كرد. بدين ترتيب، فرزند درمي‌يابد كه اين رفتار را بايد انجام بدهد؛ زيرا پدر و مادر از او خواسته‌اند و به يقين، به سود اوست. با اين حال، اگر ميان پدر و مادر هماهنگي نباشد، افزون بر اين كه فرزند به تضاد رفتاري دچار مي‌شود، از اختلاف پدر و مادر براي خنثي كردن سخنان يكي از آن دو، سود مي‌جويد. بدين گونه پرورش، يكي از عناصر اصلي خود، يعني هماهنگي در رفتار را از دست مي‌دهد و به شكست مي‌انجامد. پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) درباره همين مطلب به علي(عليه‌السلام) فرمود:

«يا علي! لعنت خدا بر پدر و مادري باد كه زمينه‌هاي عاق شدن فرزندشان را فراهم كنند».[51]

ايشان در حديث ديگري درباره پدر و مادري كه وظيفه خود را به درستي انجام مي‌دهند، چنين مي‌فرمايد:

«رحمت خداوند بر پدر و مادري باد كه فرزند خود را در انجام كار نيك نسبت به پدر و مادرشان ، ياري مي‌رسانند».[52]

 

9-2ـ شناخت كامل دوره‌هاي رشد فرزندان

پدر و مادر بايد از دوره‌هاي رشد فرزندان خود آگاهي كامل داشته باشند. آنان بايد بدانند كه فرزندان‌شان در هر دوره‌اي از رشد، با چه مشكلاتي رو‌‌به‌رو مي‌شوند و نيازهاي‌شان در آن دوره چيست. در اين زمينه، شايسته است با كارشناسان امر رشد و پرورش، راي زني كنند و آگاهي‌هاي لازم را به دست آورند.

پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) با توجه به اهميت دوران رشد در شكل گيري شخصيت فرزندان مي‌فرمايد:

«فرزند تا هفت سالي سرور است، هفت سال دوم، خدمت‌گزار و هفت سال سوم، وزير خانواده است».[53]

 

3ـ رابطه فرزندان با پدر و مادر

همان گونه كه پدر و مادر نسبت به فرزندان، وظيفه‌اي دارند، فرزندان نيز در برابر پدر و مادر، وظيفه‌هايي دارند. پدر و مادر، دو وجود پرارزش هستند كه همه اديان الهي و غير الهي به پاسداشت مقام آنان، سفارش كرده‌اند. «خدمت به پدر و مادر، بزرگ‌ترين خدمتي است كه فردي مي‌تواند درباره فردي انجام دهد و هستي انسان در قسمتي از مراحل زندگي در گرو جان فشاني‌هاي اين دو مربي است. از اين جهت به حكم وجدان بايد به آن‌ها مهر ورزيد و احترام آنان را در تمام مراحل زندگي نگاه داشت»[54]. قرآن و پيشوايان دين هماره بر اهميت ارزش پدر و مادر، پافشاري كرده‌اند. چنان كه قرآن مي‌فرمايد:

« وَوَصَّيْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ حُسْنًا ؛ آدمي را سفارش كرديم كه به پدر و مادرش نيكي ورزد».[55]

يا اين كه در قرآن آمده است:

« وَاعْبُدُواْ اللّهَ وَلاَ تُشْرِكُواْ بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا ؛خدا را بپرستيد و چيزي را شريك او مسازيد و به پدر و مادر خود نيكي كنيد».[56]

در اين گفتار مي‌كوشيم با استناد به اين دو منبع لايزال (قرآن و سنت)، چگونگي رابطه فرزندان را با پدر و مادر بررسي كنيم:

 

1-3ـ پيروي از پدر و مادر

امام علي(عليه‌السلام) مي‌فرمايند:

«حق پدر بر فرزند اين است كه از او فرمان ببرد مگر در مواردي كه گناه باشد».

بنابراين، «اگر در انجام مستحبات و مكروهات و مباحات، مخالفت با آنان لازم بيايد به گونه‌اي كه به ناراحتي ايشان بيانجامد و خاطر آنان آزرده گردد، مخالفت كردن با ايشان، حرام و گناه كبيره محسوب مي‌شود».[57]

 

2-3ـ كوشش در خشنودي پدر و مادر

پيامبر گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله) مي‌فرمايد:

«خشنودي پدر و مادر (از فرزندان) مايه خشنودي خداوند است و خشم خداوند در خشم پدر و مادر است».[58]

«مردي خدمت رسول محترم اسلام شرفياب شد و عرض كرد: يا رسول الله! من جواني هستم با نشاط و آماده فعاليت و خدمت. دوست دارم در جبهه جنگ شركت كنم، ولي مادرم مخالفت مي‌ورزد. رسول خدا فرمود: برو نزد مادرت باش. سوگند به آن خدايي كه مرا به پيامبري برانگيخت، اگر يك شب در خدمت مادرت باشي و او به ديدار تو دل‌خوش باشد، ثواب آن از يك سال جهاد بيش‌تر است».[59]

 

3-3ـ خوش‌رفتاري با پدر و مادر

پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله) مي‌فرمايد:

«آنان را با نام صدا نزنيد. پيشاپيش آنان راه نرويد. پيش‌تر از آنان ننشينيد و كاري نكنيد كه مردم به آنان ناسزا بگويند».[60]

«فرزندان بايد با ديد عظمت به پدر و مادر خود بنگرند و در تمام مراحل زندگي نبايد كاري كنند كه شخصيت آنان تحقير شود. در نشست و برخاست، راه رفتن، صدا كردن و بالاخره در تمام شؤون زندگي بايد احترام والدين را مراعات كنند... و با ديگران چنان رفتار كنند كه همگان روش تربيتي و اخلاقي پدر و مادر را تحسين كنند و از هرگونه داوري ناپسند و ناسزاگويي درباره آنان خودداري ورزند».

 

4-3ـ خودداري از رفتار كينه‌ توزانه

«ممكن است پدر و مادر در اثر ناآگاهي يا شعله‌ور شدن خشم و غضب نسبت به فرزند خود جفا كنند و راه ناصحيح و ستم‌گري را در پيش بگيرند و دل‌هاي حساس فرزندان را آزرده سازند، ولي فرزندان بايد با خويشتن داري، ادب و انسانيت را از دست ندهند».[61] چنان كه امام صادق(عليه‌السلام) مي‌فرمايد:

«هر كس با بغض و كينه به چهره پدر و مادر بنگرد، حتي اگر آنان بر او ستم كرده باشند، خداوند هيچ نمازي را از وي نمي‌پذيرد».[62]

 

5-3ـ سپاس‌گذاري از پدر و مادر

خداوند در قرآن مي‌فرمايد:

« أَنِ اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ ؛براي من و پدر و مادر خود سپاس‌‌گذاري كن».[63]

«در اين مسأله كه هر شخص در مقابل خدمت و محبت ديگري بايد عكس‌العمل مثبت نشان دهد، جاي گفت‌وگو نيست؛ زيرا اين عمل از عواطف هر انسان سرچشمه مي‌گيرد. اين موضوع آن‌چنان بديهي و عمومي است كه به انسان‌ها اختصاص ندارد. حتي حيوانات و گياهان نيز نوعي بازدهي و تشكر از خود نشان مي‌دهند... پس اگر بازدهي و تشكر از خدمت‌ها و محبت‌ها يك وظيفه انساني و طبيعي است، بايد در برابر پدر و مادر و فداكاري‌هاي آنان كمر همت بست و به عنوان حق‌شناسي از زحمات طاقت‌فرساي والدين، تشكر كرد».[64]

 

6-3ـ دعاي خير به پدر و مادر

خداوند مي‌فرمايد:

« وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا ؛و بگو پروردگارا! همان گونه كه آنان مرا در كوچكي پرورش دادند، مورد لطف‌شان قرار ده».[65]

دعاي خير براي پدر و مادر افزون بر داشتن پاداش اخروي، نشانه قدرشناسي از آنان است و بر ديگران نيز اثر خواهد گذاشت. «امام صادق(عليه‌السلام) مي‌فرمايند: شخصي كه نسبت به داشتن فرزند بي‌علاقه بود و از داشتن فرزند كراهت داشت، در يكي از سال‌ها در ايام حج در (وقوف عرفه) ديد كه جواني همراه گريه و زاري، والدين خود را دعا مي‌كند. اين عمل آنچنان در وي مؤثر شد كه به داشتن فرزند علاقه‌مند گرديد».[66]

 

7-3ـ محبت با يك نگاه

محبت ورزيدن به پدر و مادر، شيوه‌هاي گوناگوني دارد كه زيباترين و كم‌هزينه‌ترين آن، نگاه خالصانه و بدون نفرت به پدر و مادر است. پاداش اين كار با يك حج پذيرفته شده، برابري مي‌كند. پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله) مي‌فرمايد:

«هر فرزند صالحي كه با محبت ويژه‌اي به چهره‌ پدر و مادرش بنگرد، خداوند به پاس هر نگاهش، پاداش يك حج پذيرفته شده را به او مرحمت‌ مي‌كند».[67]

 

4ـ رابطه فرزندان با يكديگر

خداوند در قرآن كريم مي‌فرمايد:

«انما المؤمنون اخوة...؛ همانا مؤمنان با يكديگر برادرند».[68]

در اسلام رابطه همه مسلمانان با يكديگر همانند رابطه اعضاي يك خانواده است. پيامبر عظيم‌الشأن اسلام حضرت محمد(صلي الله عليه و آله) پدر امت اسلام است و مسلمانان، فرزندان او هستند. پدر امت اسلامي حقوق برادران مسلمان را در برابر يكديگر به شرح زير بيان مي‌كند كه در رابطه فرزندان نيز بايد مورد توجه قرار گيرد. ايشان مي‌فرمايد:

«هر فرد مسلمان بايد از لغزش‌هاي برادر ديني خود چشم بپوشد و در ناراحتي‌ها بر او ترحم كند. اسرار او را پنهان دارد و اشتباه‌هاي او را ناديده انگارد. عذر او را بپذيرد و در برابر بدگويان و عيب جويان از او پشتيباني كند. هميشه او را پند و اندرز دهد و روابط دوستانه خود را با او حفظ كند. اگر بيمار شد، به عيادتش برود و دعوت او را بپذيرد. هديه‌ او را قبول كند و در مقابل، عطاياي او را پاداش دهد. از محبت‌هاي او سپاس‌گزاري كند و با او به بيان خوب، سخن گويد. با دوستان او دوست باشد و او را در برابر حوادث تنها نگذارد، آن چه را براي خود دوست دارد، براي او نيز بخواهد و آن چه براي خود نمي‌پسندد براي او نپسندد».[69]

افزون بر اين، با نگاهي به ديگر سخنان پيشوايان ديني، برخي وظيفه‌هاي فرزندان در برابر يكديگر را مي‌توان به شرح زير بيان كرد:

 

1-4ـ رعايت حق كوچك‌تر و احترام به بزرگ‌تر

در يك خانواده متعادل، فرزندان كوچك خانواده نبايد به دليل كوچكي سن، مورد اهانت فرزندان بزرگ‌تر قرار بگيرند. البته فرزندان كوچك‌تر نيز باي احترام بزرگ‌تر ها را نگه دارند. پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) مي‌فرمايد:

«كسي كه به خردسالان ما رحم نكند و بزرگان را بزرگ ندارد، از ما نيست».[70]

 

2-4ـ احساس مسئوليت نسبت به يكديگر

 فرزندان افزون بر درست انجام دادن وظيفه‌هايي كه خانواده بر دوش آنان نهاده است، بايد در تكميل و تكامل همديگر بكوشند. پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) مي‌فرمايد:

همه شما مسؤوليد. به همين دليل، از مسؤوليتي كه نسبت به ديگران داريد، باز خواست خواهيد شد.[71]

از نظر روان شناسي نيز ثابت شده است كه خواهران و برادران، امكان اجتماعي شدن يكديگر را فراهم مي‌آورند. «وظيفه اصلي خواهران و برادران آن است كه به يكديگر امكان دهند تا به بهترين وجهي اجتماعي شوند. اين امر وقتي تحقق مي‌يابد كه از مرحله رقابت به مرحله دوستي و همكاري قدم بگذارند. پيدايش دو صفت اخير نشان دهنده آن ا ست كه روابط خواهران و برادران به طور طبيعي تكامل يافته است».[72]

 

3-4ـ همكاري با يكديگر

يكي ديگر از وظيفه‌هاي خواهران و برادران نسبت به همديگر، ياري يكديگر به هنگام نياز است كه اين كار نيك سبب نزديكي بنده به خداوند مي‌شود. امام صادق(عليه‌السلام) مي‌فرمايد:

«با مواسات ورزيدن و ياري رساندن به برادران ديني، خود را به درگاه خداوند نزديك گردانيد.»[73]

4-4ـ خوش رفتاري با يكديگر

يكي از وظيفه‌هاي فرزندان در خانواده، داشتن اخلاق پسنديده در برخورد با برادران و خواهران است. آنان با ادب با همديگر رو به رو شوند و همديگر را با نام‌هايي ناپسند صدا نزنند. همچنين بايد علاقه و محبت‌شان را به يكديگر نشان دهند. رسول گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله) مي‌فرمايد:

«همانا دارنده اخلاق خوب، برنده رستگاري دنيا و آخرت است».[74]

 

5ـ رابطه افراد خانواده با سالمندان

يكي از مسائل مهم خانوادگي در جامعه‌هاي امروزي، مسأله پيري و سالمندي پدر و مادر و دشواري‌هايي است كه در روابط خانوادگي با آنان پديد مي‌آيد. وضعيت پيران و سالخوردگان به صورت بسيار شاسيسته در قرآن كريم و سخنان معصومين(عليهم‌السلام) ترسيم شده است. خداوند در قرآن مي‌فرمايد:

« وَمَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ أَفَلَا يَعْقِلُونَ ؛ كسي را كه عمر دراز دهيم، ا و را در خلقت دچار افت مي‌كنيم. آيا نمي‌انديشيد؟»[75]

هم‌چنين در قرآن آمده است:

« وَاللّهُ خَلَقَكُمْ ثُمَّ يَتَوَفَّاكُمْ وَمِنكُم مَّن يُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْ لاَ يَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَيْئًا ؛و خدا شما را آفريد. سپس ‍[جان] شما را مي‌گيرد و بعضي از شما تا خوارترين [دوره] سال‌هاي زندگي [فرتوتي] بازگردانده مي‌شويد، به گونه‌اي كه پس از [آن همه] دانستن، [ديگر] چيزي نمي‌دانيد».[76]

روايت شده كه مقصود از «ارذل العمر» اين است كه انسان به جايي مي‌رسد كه خردش به ميزان خرد يك كودك هفت ساله مي‌شود.[77]

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) مي‌فرمايد:

فرزند آدمي به پيري مي‌رسد، ولي دو ويژگي در وجودش جوان و شكوفا مي‌گردد، يكي حرص و ديگري، آرزو».[78]

بنابراين، با توجه به آيات و روايات ياد شده «پيري كسي است كه از جهت جسم، بزرگ و از لحاظ قوه و قدرت در ناتواني محض و از نظر عقل و درك در حد يك بچه هفت ساله است و از لحاظ توقع و حرص و آرزو در حد يك جوان و بلكه قوي‌تر از آن است».[79] در اين صورت، زندگي با چنين فردي بسيار دشوار خواهد بود و وظيفه افراد خانواده در قبال او بسيار خطير است. به همين دليل، در قرآن و روايات به نيكي با پيران و سالخوردگان بسيار سفارش شده تا جايي كه تكريم پيران، تكريم خداوند معرفي گرديده است.

پيامبر گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله) مي‌فرمايد:

«از جمله تكريم خداوند، احترام به سالخوردگان مسلمان است».[80]

هم‌چنين در مكتب اسلام، پيران خانواده از ارزش والايي برخوردارند، چنان كه امام صادق(عليه‌السلام) مي‌فرمايد:

«وجود پير سالخورده در خانواده همانند پيامبر الهي در ميان امت اوست».[81]

افزون بر آن، پيران سالخورده نه تنها بزرگ خانواده بلكه مايه بركت خانواده‌اند.

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود:

«پيران سالخورده در ميان شما مايه افزايش نعمت‌هاي الهي‌اند. نگهداري و احترام به سالخوردگان در اسلام نه تنها وظيفه خانواده بلكه وظيفه اجتماع و تك تك افراد جامعه
است».[82]

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) مي‌فرمايد:

«كسي كه پير مسلماني را بزرگ دارد، خداوند او را از ترس روز قيامت ايمن نگه مي‌دارد».[83]

هم‌چنين در روايات آمده است كه پيرمردي خدمت رسول خدا(صلي الله عليه و آله) شرفياب شد. كساني كه در محضر آن حضرت نشسته بودند، در جاي دادن به او درنگ و تسامح كردند. رسول خدا از اين رفتار خلاف ادب آنان ناراحت شد و فرمود:

«كسي كه به خردسالان ما ترحم نكند و پيران ما را مورد تكريم و احترام قرار ندهد، از ما نيست و با ما بستگي و پيوستگي ندارد».[84]

 

فصل سوم: سيره رفتار معصومين(عليهم‌السلام) در خانواده

1ـ لزوم دخالت خويشاوندان در گشودن مشكلات خانوادگي

پس از جنگ «بني قريظه» كه غنيمت‌هاي فراواني به دست مسلمانان افتاد، زنان رسول خدا(صلي الله عليه و آله) از آن حضرت درخواست خرج بيشتر و زندگي تجملي  كرده بودند. پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) اين درخواست را نپذيرفت و فرمود:

«من رهبر مسلمانان هستم و بايد زندگي بسيار عادي داشته باشم، تا بينوايان احساس حقارت نكنند».

با اين حال، آنان حضرت را بسيار آزردند، به گونه‌اي كه پيامبر از آنان دوري كرد.

چند روزي گذشت، روزي پيامبر به «حفصه» فرمود: آيا داوري مردي را ميان من و خود مي‌پذيري؟ حفصه عرض كرد: آري. رسول خدا در پي عمر فرستاد. چون عمر آمد، پيامبر به حفصه فرمود: سخن بگو. حفصه عرض كرد: اي رسول خدا! شما سخن بگوييد، عمر با شنيدن اين سخن برآشفت و به گوش دخترش حفصه، سيلي زد. پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) ناراحت شد و به عمر فرمود: من تو را براي زدن دخترت طلب نكردم، بلكه تو را خواستم تا ميان ما آشتي برقرار كني. پس با ناراحتي مجلس را ترك گفت. چندي بعد اين آيات نازل شد:

«اي پيامبر به همسران خود بگو: اگر شما زندگاني و زينت و زيور دنيا را طالب هستيد، بياييد تا مهريه شما را بپردازم و همگي شما را به خوبي طلاق بدهم و اگر طالب خدا و رسول خدا و مشتاق آخرت هستيد، خداوند نيز به نيكوكاران شما پاداش بزرگي خواهد داد».[85]

 

2ـ پذيرش مسؤوليت خانواده

هنگامي كه در صدر اسلام، آيه‌اي درباره عذاب دوزخيان نازل شد، چند تن از جوانان از ترس گرفتاري به چنين عذابي سر به بيابان نهادند و زندگي عادي خويش را رها كردند. همسران آنان خدمت رسول خدا(صلي الله عليه و آله) آمدند و شرح حال شوهران خود را بازگفتند. رسول خدا(صلي الله عليه و آله) از اين ماجرا ناراحت شد و به سوي مسجد شتافت. مسلمانان را نيز به مسجد فراخواندند و چنين فرمودند:

«من كه پيامبر شما هستم، همسر اختيار كرده‌ام، غذا مي‌خورم و از بدنم نگه‌داري مي‌كنم و در ميان اجتماع به سر مي‌برم و با مردم تماس دارم، هر كس از سنت و روش من روي بگرداند، از من نيست».

 

3ـ عدم تبعيض ميان دختر و پسر

روزي مردي در محضر پيامبر(صلي الله عليه و آله) نشسته بود. ناگهان براي آن مرد خبر آوردند كه همسرش، دختري به دنيا آورده است. رنگ از چهره مرد عرب پريد و پريشان خاطر شد. پيامبر به عنوان دلداري به وي فرمود:

زمين بار سنگيني او را تحمل مي‌كند، آسمان بر او سايه مي‌اندازد و خدا هم روزي او را مي‌رساند، تو چرا نگراني؟ دختر تو، چون گلي است كه او را استشمام مي‌كني، اين كه ناراحتي ندارد!

 

4ـ تقسيم كار ميان همسران

علي(عليه‌السلام) و حضرت فاطمه(سلام‌الله‌عليها) پس از تشكيل زندگي مشترك، تربيت و تقسيم كارهاي خانه را به نظر و مشورت رسول اكرم(صلي الله عليه و آله) واگذاشتند. آنان به آن حضرت گفتند:

«يا رسول الله! ما دوست داريم ترتيب و تقسيم بندي كارهاي خانه با نظر شما باشد».

پيامبر نيز كارهاي بيرون خانه را بر عهده علي(عليه‌السلام) و كارهاي داخلي را بر عهده زهرا(سلام‌الله‌عليها) گذاشت. علي و زهرا(عليهماالسلام) از اين كه نظر رسول خدا را در زندگي خصوصي خود دخالت داده‌اند، بسيار خرسند بودند. از آن تاريخ، كارهايي مانند: آوردن آب، آذوقه و سوخت و خريد بازار را علي(عليه‌السلام) انجام مي‌‌داد و كارهاي ديگر هم چون: آرد كردن گندم و جو با آسيا دستي، پختن نان، آشپزي و پاكيزگي خانه نيز به دست حضرت زهرا(سلام‌الله‌عليها) انجام مي‌شد. البته هر گاه علي(عليه‌السلام) فراغت مي‌يافت، در كارهاي داخلي خانه به ياري حضرت زهرا(سلام‌الله‌عليها) مي‌شتافت. هم چنين اگر گرفتاري، مسافرت يا جهادي براي علي(عليه‌السلام) پيش مي‌آمد، حضرت زهرا(سلام‌الله‌عليها) كار بيرون را نيز انجام مي‌داد.

 

5ـ آموزش شجاعت و خداشناسي به كودك در هنگام بازي

در روايتي آمده است: هنگامي كه امام حسين(عليه‌السلام) كودكي خردسال بود، فاطمه زهرا(سلام‌الله‌عليها) با او بازي مي‌كرد و هنگام بازي، فرزند خود را بالا و پايين مي‌انداخت. در آن حال درس شجاعت و شهامت به او مي‌آموخت و مي‌فرمود:

اي حـسـن!  مـانــنــد   پــدرت  بـاش         بند اسارت را از گردن حق بگشاي

خداوند احسان كننده را پرسستش كن         و هرگز با كينه توزان دوستي مكن[86]

 

7ـ اهميت انتخاب نام نيك براي فرزندان

ابوهارون گويد: هم نشين امام صادق(عليه‌السلام) بودم. چند روزي به خدمت آن حضرت نرفتم. پس از آن‌كه به ديدارش رفتم، فرمود: چند روزي است كه تو را نديده‌ام؟» عرض كردم: خداوند فرزندي به من عطا فرموده است. فرمود: خدا قدمش را بر تو مبارك قرار دهد. براي او چه نامي انتخاب كرده‌اي؟ گفتم: نامش را «محمد» گذاشتم. حضرت با گونه‌هايش به طرف زمين رو كرد و گفت: محمد، محمد، و به اندازه‌اي خم شد كه نزديك بود صورتش به زمين برسد. سپس فرمود: جانم و فرزندانم و اهل بيتم و پدرم و همه اهل زمين فداي رسول خدا(صلي الله عليه و آله) باد! آن‌گاه افزود: به كودك دشنام مده. او را كتك نزن و به او بدي نكن و بدان كه «در روي زمين خانه‌اي نيست كه نام «محمد» در آن باشد، مگر آن كه هر روز از لوث شيطان پاك مي‌شود».[87]

 

7ـ ارزش آراستگي و پيراستگي در زندگي مشترك

حسن بن جهم مي‌گويد: حضرت موسي بن جعفر(عليه‌السلام) را ديدم كه خضاب كرده بود با شگفتي از علت آن پرسيدم. فرمود: توجه مرد به آراستن سر و صورت و لباس بر عفت زن مي‌افزايد. زنان بسياري به دليل بي‌تفاوتي شوهرانشان از جاده عفاف، قدم بيرون نهاده‌اند. سپس فرمود: آيا دوست داري همسرت را ژوليده و در هم و بر هم ببيني؟ گفتم: نه. فرمود: او هم مانند توست و دوست ندارد همسر خود را كثيف و ژوليده ببيند. همانا پاكيزگي و به كاربردن عطر و اصلاح سر و صورت از اخلاق پيامبران است.[88]

 

8ـ پاداش عدالت ميان فرزندان

زني با دو فرزند كوچكش بر عايشه، همسر رسول خدا(صلي الله عليه و آله) وارد شد. عايشه سه دانه خرما به زن داد. مادر به هر يك از  بچه‌ها، يك دانه خرما داد. خرماي ديگر را نيز نصف كرد و نيمي از آن را به هر يك از بچه‌ها داد. چون پيامبر(صلي الله عليه و آله) به خانه برگشت، عايشه جريان را براي آن حضرت تعريف كرد. پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) فرمود: آيا از كار آن زن تعجب كردي؟ خدا به دليل رعايت عدالت و مساوات، آن زن را به بهشت خواهد برد. [89]

 

9ـ محبت به فرزندان

روزي رسول خدا(صلي الله عليه و آله)، امام حسن و امام حسين(عليهماالسلام) را مي‌بوسيد. مردي كه حاضر بود، گفت: من ده فرزند دارم كه هيچ يك از آنان را نبوسيده‌ام. پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: كسي كه رحم نكند، بر او رحم نمي‌شود. [90]

 فصل چهارم: آسيب شناسي خانواده

كاركرد نهاد خانواده در نيم قرن گذشته به طور عام و در دو يا سه دهه گذشته به طور خاص دستخوش دگرگوني‌هاي فراواني شده است. اين دگرگوني‌ها كه بيش‌تر به دليل دگرگوني‌ در رابطه‌هاي شغلي، اجتماعي و اقتصادي، صنعتي شدن، مهاجرت‌هاي گسترده، پيشرفت‌هاي اطلاعاتي و نرم افزاري، پيدايش رايانه‌ها و ماهواره‌ها و... صورت پذيرفته، بر جنبه‌هاي عملكردي، ساختاري و ارزشي در نهاد خانواده اثر گذاشته است. همين مسأله به بي‌تفاوتي اعضاي خانواده در پاي بندي به نظام ارزشي و قانون مندي‌هاي متعارف خانواده‌ها انجاميده و بر جدايي نسل نوجوان و جوان از نسل پيشين، يعني پدر و مادر افزوده است. اين دگرگوني‌ها به ويژه در دو دهه گذشته، روند شتاب آلوده‌تري يافته و آسيب‌هايي را متوجه سلامت، اقتدار و كاركرد خانواده ساخته است. مهم‌ترين اين دگرگوني‌ها عبارتند از:

 

1ـ دگرگوني نظام ارزش‌هاي پدر و مادر و فرزندان

يكي از ريشه‌هاي گسستن پيوند فرزندان با پدر و مادر ، اختلافي است كه در گذر تاريخ ميان نسل‌ها پديد مي‌آيد؛ يعني نسل پيشين مي‌رود و نسل نو مي‌آيد. چون نسل جديد نمي‌تواند به ارزش‌ها، مسايل، آداب، عادت‌ها، جهان بيني و آن چه به نسل پيشين مربوط است، صد در صد وفادار بماند، نسبت به ارزش‌هاي گذشته ترديد مي‌كند. بنابراين، مسايل تازه‌‌اي برايش رخ مي‌نمايد.

امروزه دگرگوني در نظام ارزش و شيوه‌هاي رفتاري، زمينه‌هاي فرهنگي و در نتيجه، فاصله افتادن ميان نسل‌ها بيش از هر زمان ديگري در جهان گسترش يافته است. نوجوانان، جوانان و گروه‌هاي سني تا 24 سال به عنوان قشرهاي اثر پذير بيش از ديگر قشرهاي اجتماعي در معرض اين دگرگوني‌ها قرار دارند.[91]

«تحقيقاتي كه بين دانش آموزان پسر مناطق 3 و 19 دبيرستان‌هاي تهران صورت گرفته است نشان مي‌دهد كه اولا: در اغلب گرايش‌هاي ارزشي بين پسران و پدران، فاصله ايجاد گرديده است. ثانياً: اين گرايش‌ها در زمينه ارزش‌هاي مذهبي و اجتماعي در نسل موجود «پسران» كاهش و در زمينه ارزش‌هاي هنري، سياسي، علمي و اقتصادي افزايش نشان مي‌دهد».[92]

امام علي(عليه‌السلام) فرمود:

«ادّبوُا اوْلادِكُم بِغَيْرِ آدابكم فاِنّهُم خَلقُوا لِغَير زَمانِكُم؛ فرزندان‌تان را براي زمان خودشان بار بياوريد؛ زيرا آنان براي زماني جز زمان شما آفريده شده‌اند».

«شايد اين روايت مؤيد همين مسأله باشد كه زمان به همراه خود خيلي مسايل را مي‌آورد. پس نمي‌توان توقع داشت كه هم فكري كامل در يك سطح واحد بين فرزندان و اوليا برقرار باشد. ممكن است اين مسأله براي فرزندان شما كه هنوز در سنين پايين هستند. چندان مطرح نباشد، ولي آينده‌اي دارند. اين مسايل براي خود ما نسبت به اخلاقمان و پدر و مادرمان اگر در قيد حيات باشند، مطرح است».[93]

 

2ـ نبود درك دوجانبه ميان پدر و مادر و فرزندان

پدران و مادران انتظار دارند كه فرزندانشان از الگوهاي مورد نظر آنان پيروي كنند. آنان بر الگوهاي سنتي نظام خانواده پافشاري مي‌كنند كه اقتدار در تصميم‌گيري را به پدر و مادر مربوط مي‌داند. در مقابل، فرزندان چون در شرايط و دوره‌اي متفاوت‌تر از گذشته به سر مي‌برند، با چنين الگويي، سرسازگاري ندارند. امروزه نوجوانان و جوانان با بهره‌گيري از دستگاه‌هاي اطلاع رساني، شكل زندگي و برآوردن نيازمندي‌هاي خود را با نوجوانان و جوانان ديگر مناطق ايران و جهان مقايسه مي‌كنند. يك جوان 20 ساله در اين باره مي‌گويد: «اختلاف اصلي نسل قبل و نسل امروز ناشي از بروز اختلاف ديدگاه‌هاست. افراد سالخورده يا نسل «گذشته» هم‌‌چنان به روابط عمومي به ويژه در درون خانواده بر پايه همان سلسله مراتب انعطاف پذير گذشته مي‌نگرند و فكر مي‌كنند  و كوچك‌ترها حق اظهار نظر ندارند و تنها بايد فرمانبردار باشند. به نظر من اين فكر درست نيست. ما كه بيش‌تر از آن‌ها در اجتماع هستيم و بيش‌تر از آن‌ها پيشرفت‌ها را مي‌بينيم، وقتي اين تغييرات را به آن‌ها منتقل مي‌كنيم، نمي‌پذيرند يعني حاضر نيستند كه حرف جوان‌تر‌ها را قبول كنند. در حالي كه ممكن است اطلاعات و شناخت من كه تحصيلات بيش‌تري نسبت به مادرم (و پدرم) دارم، بهتر و صحيح‌تر باشد. در زندگي حال حاضر خيلي چيزها عوض شده است. جوان‌هاي ما حتي در مورد طرز لباس پوشيدن شان هم با خانواده‌شان مشكل دارند، چه برسد به مسايل ديگر».[94] پس تعارض ميان انتظارهاي پدر و مادر و فرزندان به ناسازگاري آنان با يكديگر انجاميده است.

 

3ـ كاهش پاي‌بندي اعضاي خانواده به آداب و سنت‌هاي خانوادگي

دگرگوني‌هاي اقتصادي ـ اجتماعي به ساختار سنتي نظام خانواده اثر مي‌گذارد و به بي‌تفاوتي اعضاي خانواده نسبت به نظام ارزشي و اعتقادي مورد احترام آنان مي‌انجامد. براي مثال، اگر در گذشته، پذيرش خواست و نظر بزرگسالان هم چون پدر و مادر در نظام سنتي خانواده، يك اصل پنداشته مي‌شد، اكنون اين اصل مورد ترديد قرار گرفته است. ديد و بازديد بزرگان خانواده در ايام و مناسبت‌هاي گوناگون نيز از همين موضوع پيروي مي‌كند... اين موارد، كاهش پاي بندي اعضاي خانواده به اصول ارزش‌هاي مورد احترام را به ذهن متبادر مي‌سازد و اين‌ها، براي نسل حاضر در پاي‌بندي به هويت‌هاي ارزشي‌شان آسيب‌هايي را به بار مي‌‌آورد. چنين شرايطي، پذيرش فرهنگ آسيب‌زا و گاه متضاد با فرهنگ مورد احترام خانواده سنتي را امكان پذير مي‌سازد.[95]

 

4ـ كاهش كاربرد پرورشي نظام خانواده

خانواده يك نهاد پرورشي ا ست كه در تكوين شخصيت افراد، نقشي تعيين كننده دارد. اين حقيقت به اثبات رسيده است كه رشد اجتماعي كودكان و نوجوانان تا 12 سالگي، تنها به چرخه‌ خانواده محدود مي‌شود. حتي پس از اين مرز سني نيز فضاي خانوادگي بر كودكان و نوجوانان اثر مي‌گذارد، يعني آنان، مفهوم‌هايي هم چون: هم‌دردي، گذشت، عشق، عدالت، راست‌گويي يا برعكس آن، خوددوستي، انتقام‌گيري، ستم‌كاري، دروغ‌گويي و ... را در خانواده باز مي‌يابند.[96]

پيش‌تر در جامعه اسلامي و شرقي، خانواده در پرورش فرزندان، نقش بزرگي داشت. در اين حالت، پدر و مادر خود را در اختصاص دادن وقت كافي براي پرورش فرزندان، مكلف مي‌دانستند. از اين رو، نه تنها آنان را در كارهاي آموزشي مدرسه ياري مي‌دادند بلكه در آموزش اخلاق و رفتار اجتماعي نيز نقش داشتند. متأسفانه اين نقش ارزنده در دهه‌هاي اخير با ورود الگوهاي غربي، آسيب ديده است. اينك بسياري از پدران و مادران با نام نويسي فرزندان خود در يك مدرسه، مسؤوليت خويش را پايان يافته مي‌پندارند. بدين ترتيب، براي آموزش ارزش‌هاي اخلاقي و آداب اجتماعي به فرزندان خويش و ياري رساندن به درس آنان، زمان كافي اختصاص نمي‌دهند. هم‌چنين گاهي پدر و مادر هر دو شاغلند. از اين رو، فرزندان خود را به مهد كودك مي‌سپارند. بدين ترتيب، هنگامي كه به خانه برمي‌گردند، به  دليل خستگي ناشي از زندگي ماشيني، براي رسيدگي به فرزندان خود، فرصتي نمي‌يابند.[97]

 

5ـ كاهش الگوپذيري

در دوره‌هاي گوناگون سني، معيارهاي الگوپذيري از عواملي هم چون: سن، جنس، سليقه و ديد مثبت به افراد شاخص در زمينه‌هاي علمي، فرهنگي، ورزشي و ... اثر مي‌پذيرند. براي نمونه كودكان تا پيش از رفتن به مدرسه، از پدران و مادران الگوبرداري مي‌كنند. سپس در مدرسه از آموزگار خويش الگو مي‌گيرند. از نظر سني،  گروه دوستان و هم سن و سالان الگوهاي نوجوانان و جوانان هستند كه همين مسأله تا اندازه‌اي به كاهش الگوپذيري آنان از نظام خانواده مي‌انجامد. از سوي ديگر، با توجه به پديده شكاف نسل‌ها و دگرگون شدن نظام ارزشي فرزندان نسبت به پدران و مادران و در نتيجه، كاهش پاي‌بندي اعضاي خانواده به نظام ارزشي مورد احترام، در الگوپذيري نوجوانان و جوانان از نظام خانوادگي، دگرگوني‌هاي محسوس پديد آمده است. اين مسأله، آسيب‌هايي را براي نوجوانان و جوانان در بر دارد كه مهم‌ترين آن، پيروي از رفتارها و منش‌هايي است كه گروه دوستان، نوجوانان و جوانان آن را از فرهنگ‌هاي وارداتي آموخته‌اند. بي‌توجهي به ارزش‌هاي اعتقادي و ملي مورد احترام خانواده و جامعه، نوجوانان و جوانان را آن‌چنان از ارزش‌هاي وارداتي مهاجم هراسان خواهد ساخت كه بي هيچ‌گونه مقاومتي و گاه با نوعي خودباختگي فرهنگي، خود را تسليم آن مي‌كنند. اين ارزش‌ها با فرهنگ ملي تعارض آشكار دارد و به آسيب‌پذيري جوانان و نوجوانان  در جنبه‌هاي گوناگون اجتماعي خواهد انجاميد.[98]

 

6ـ كاهش آرامش رواني

درگذشته، اعضاي خانواده، فاميل و  خويشاوندان، ارتباط بيش‌تري با هم داشتند. به همين دليل، دل بستگي به يكديگر احساس مي‌كردند. متأسفانه اين احساس، جاي خود را به تنهايي و دوري از خانواده داده است.

خانواده در جهان اسلام، عامل بر آوردن نيازهاي عاطفي افراد و امنيت بود. نهاد خانواده سبب مي‌شد نوباوگان جامعه پيش از رسيدن به بلوغ اجتماعي و دست يابي به شغل، از نظر مسائل اقتصادي و فراهم آوردن نيازهاي زندگي، مشكلي نداشته بشاند. هم چنين همبستگي خانوادگي سبب مي‌شد افراد كهن سال نيز از دغدغه «تنهايي» فارغ بوده و مطمئن باشند كه فرزندان‌شان، آنان را رها نخواهند كرد. بدين سان در پرتو نهاد خانواده هم نوباوگان جامعه و هم سالخوردگان، امنيت و آرامش بيشتري احساس مي‌كردند. اينك هجوم غرب گرايي و ارزش‌هاي غربي به سستي بنيان‌هاي خانواده در ميان قشرهاي رفاه زده جامعه و جنبه‌هاي انساني و معنوي در رابطه افراد اجتماع انجاميده است. چنين وضعيتي سبب مي‌گردد نسل جوان از تكيه‌گاهي مطمئن محروم گردد و نتواند نيازهاي عاطفي خود را به آساني برآورده سازد. اين مسأله، خود، به سرخوردگي آنان و افزايش جرم و جنايت، اعتياد و خودكشي در جامعه خواهد انجاميد.

 

7ـ كاهش نقش نظارتي خانواده 

در گذشته، دوستي‌هاي نوجوانان، جوانان و ديگر اعضاي خانواده از نظارت و توجه خانواده دور نبود. معمولا پدران و مادران با توجه به شناختي كه نسبت به خانواده هاي دوستان فرزندان خويش داشتند، به اين دوستي‌ها اعتماد مي‌كردند. اكنون شكل زندگي نوين و دگرگوني در ساختار خانواده‌ها، از ميزان نظارت خانواده بر دوستي‌هاي فرزندان به شدت كاسته است. فاصله گرفتن نوجوانان و جوانان از حيطه نظارتي خانواده از يك سو و وجود مسايل و مشكلات جنسي، اجتماعي و اقتصادي از سوي ديگر، اعضاي خانواده‌ها را به ويژه در شهرهاي بزرگ‌تر در معرض دوستي‌هاي نامتعارف و خارج از مدار  منطق و سلامت اجتماعي قرار داده است. اين نوع دوستي‌ها به ويژه در ميان دختران و پسران جوان بيش‌تر به چشم مي‌خورد. آسيب‌هايي كه در پي دوستي‌‌هاي نامتعارف بر اعضاي خانواده به ويژه گروه سني نوجوانان و جوانان وارد مي‌شود، به پژوهش‌هاي دامنه‌دارتري نياز دارد.[99]

نگاهي گذرا به آمارهاي برخي مراكز اصلاح و تربيت و درصد جوانان بزه‌كار در بخش‌هاي گوناگون و شمار رو به فزوني فراريان از خانواده ـ به ويژه دختران ـ به ضرورت توجه جدي خانواده‌ها، مسئولين و دست اندركاران امر به اين پديده مهم، يعني كنترل دوستي‌هاي نامتعارف و به دور از نظارت خانواده‌ها، اشاره دارد.[100]

 

8ـ افزايش ناسازگاري‌هاي خانوادگي

دگرگوني‌هاي اجتماعي و اقتصادي چند دهه گذشته و اثرهايي كه بر نهاد خانواده بر جاي نهاده، ميزان ناسازگاري‌هاي خانوادگي را افزايش بخشيده است. اين نكته از بررسي آمار طلاق در سال‌هاي گذشته برداشت مي‌شود. از مقايسه ميزان طلاق و ازدواج در استان‌هاي كشور چنين به دست مي‌آيد كه در استان‌هايي هم چون يزد كه يكپارچگي فرهنگي، احترام به ارزش‌ها و سنت‌هاي خانوادگي بيش‌تر رعايت مي‌شود، ميزان طلاق پايين است. در مقابل، در استان‌هايي همچون تهران كه به دليل مهاجرت‌هاي گسترده و در هم تنيدگي فرهنگ‌ها، سنت‌هاي خانوادگي و فرهنگي كم‌تر رعايت مي‌گردد، ميزان طلاق بالاست. در سال 1373، نسبت طلاق به ازدواج در يزد، 5/3% و در سال 1377 اين ميزان به 32/3% بوده و پايين‌ترين آمار طلاق را در كشور داشته است. در مقابل، در سال 1373 نسبت طلاق به ازدواج در تهران 5/12% بوده و در سال 1377 به 69/13% افزايش يافته و بالاترين آمار طلاق را در كشور از آن خود كرده است. بي‌شك، آسيب‌پذيري‌هاي فرزندان طلاق و آثار رواني و اجتماعي حاصل از آن براي جامعه از ديگر آسيب‌هاي ناشي از ناسازگاري‌هاي خانوادگي خطرناك‌تر است.[101]

 

9ـ نقش صدا و سيما در آسيب‌پذيري خانواده

همه جا حاضر بودن، واقع گرايي و ساخته و پرداخته بودن درون مايه برنامه‌هاي تلويزيون نشان مي‌دهد كه اين رسانه مي‌تواند در زندگي مدرن امروزي بسيار سودمند يا زيان بخش باشد. در اين جا ما با رسانه‌اي سرو كار داريم كه بيشتر افراد، زمان بسياري از وقت خود را بدان اختصاص مي‌دهند. اين رسانه مي‌تواند آگاه كند، بياموزد تشويق كند، الهام ببخشد و احساس را برانگيزاند. همچنين مي‌تواند آسيب برساند، گمراه كند و... «بسياري از افراد توجه خود را به برنامه‌هاي نامناسب تلويزيون معطوف كرده‌اند. منتقدان شكايت دارند كه كارتون‌ها و برنامه‌هاي ساعت‌هاي پربيننده تلويزيون داراي خشونت‌هاي زباني و بدني است. آگهي‌هاي تجاري نيز مصرف گرايي نابجا و بيهوده را تشويق مي‌كنند... حتي گاهي اوقات، محتواي انواع برنامه‌هاي تلويزيوني، جنسي، نژادي و سني است».[102]

با اين حال پي‌آمدهاي اجتناب ناپذير رسانه‌ها به ويژه راديو و تلويزيون، در عصر ارتباطات، خواسته‌ يا ناخواسته بر روابط خانوادگي تأثير مي‌گذارد. اينك برخي از اين پي‌آمدها را برمي‌شماريم:

 

1-9ـ افزايش شكاف ميان نسل‌ها

دگرگوني يكي از ويژگي‌هاي ذاتي جامعه‌هاي بشري است. نسل‌ها از پي هم مي‌‌آيند و مي‌روند. هر نسل، تجربه‌هاي نسل پيشين را با تجربه‌هاي خود در هم مي‌آميزند و به يافته‌هاي جديدي دست مي‌يابد كه دگرگوني‌هايي را در روش زندگي او پديد خواهد آورد. درگذشته، اين دگرگوني‌ها به كندي و در درازمدت انجام مي‌گرفت، ولي اينك با رشد شتاب‌ناك وسايل ارتباط جمعي و بهره‌گيري از وسايل ارتباط نظير ماهواره، اينترنت و راديو و تلويزيون، روند اين دگرگوني‌ها، شتاب بيش‌تري پيدا كرده است. همين دگرگوني روز افزون به پيدايش گونه‌اي ناسازگاري رواني، اجتماعي و اخلاقي ميان نسل‌ گذشته و امروز انجاميده است.[103]

شكاف ميان نسل‌ها، پديده‌اي اجتماعي است كه همه جامعه‌هايي كه خواهان بهره‌گيري از تكنولوژي و صنعت هستند، خواه نا خواه با آن روبه‌رو مي‌شوند و هر چه بر شتاب پيشرفت‌هاي مبتني بر دانش فني افزوده مي‌شود، تعارض ميان نسل‌ها نيز ژرف‌تر خواهد
شد.[104]

2-9ـ تحميل فرهنگ مصرف گرايي

«ظهور تلويزيون بر الگوهاي زندگي روزانه به شدت تأثير گذار است؛ زيرا بسياري از مردم فعاليت‌هاي ديگر را پيرامون برنامه‌هاي تلويزيون معيني تنظيم مي‌كنند».[105] امروزه تلويزيون تنها وسيله سرگرم كننده و پركننده اوقات نيست، بلكه برنامه‌هاي تلويزيوني در خانواده‌ها، نقش الگويي دارند. پس برداشت‌هاي كليشه‌اي از زندگي خانوادگي، چهره پردازي و نمايش زندگي اعياني، ايجاد گرايش به تجملات و ظواهر در بعضي برنامه‌ها و فيلم‌هاي تلويزيوني، ايجاد نيازهاي كاذب و تبليغ مصرف گرايي به همراه دگرگوني‌هاي اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي و چشم و هم‌چشمي‌ها، ارزش‌هاي  جديدي را پديد مي‌آورد. اين ارزش‌ها چون با بافت اجتماعي قشرهاي آسيب‌پذير جامعه سازگاري ندارد، فشار بيش‌تري را بر آنان وارد مي‌آورد؛ زيرا نسل جديد اين گونه خانواده‌ها نيز به آن چه از تلويزيون بخش مي‌شود، دلبستگي پيدا مي‌كنند. متأسفانه در سيماي جمهوري اسلامي ايران نيز برنامه‌هايي كه ارزشهايي هم چون به دست آوردن قدرت و ثروت، نوع لباس پوشيدن و آرايش‌هاي نامناسب، اتومبيل‌هاي گران بها و... را تبليغ مي‌كنند، كم نيستند. براي اين كه مصداق روشني از اين سخن را ارايه دهيم، نظر يكي از منتقدان برنامه‌هاي تلويزيوني را مي‌آوريم.

مجموعه تلويزيوني «پدر خوانده» كه از شبكه تهران پخش مي‌شد، نمونه‌اي از اين مجموعه‌ها بود. آيا اگر اين مجموعه در آن ويلا و با آن ميهمانان و وسايل شيك و با آن همه ماشين و تلفن همراه ساخته نمي‌شد، كيفيت خود را از دست مي‌داد؟ چه ايرادي داشت كه مانند مجموعه‌ تلويزيوني «بگذار آفتاب برآيد» در يك محيط عادي و بدون زرق و برق ضبط مي‌شد و به جاي مطرح كردن سرمايه دوميلياردي و آويزان كردن تلفن همراه از شلوار و كمربند هر بازيگر، مضامين ديگري را مورد توجه قرار مي‌دادند. به چه زباني بايد بگوييم كه پول‌هايمان روي دست‌مان باد نكرده است؟!

حال اگر تعداد اين گونه مجموعه‌هاي تلويزيوني زياد نبود، ايرادي نداشت. مشكل همين جاست كه بيش‌تر مجموعه‌ها همين طورند. فقط كافي است كه به مدت يك هفته، برنامه‌هاي آموزشي آشپزي شبكه‌ها را تماشا كنيد. آن قدر قابلمه و كابينت و  وسايل شيك به شما نشان مي‌دهند كه از آموزش‌هاي آشپزي غافل شده و تنها محو تماشاي ظروف مورد استفاده آن خواهيد شد.[106]

 

3-9ـ اثرگذاري بر رفتار كودكان

پژوهش‌هاي فراواني براي بررسي اثرگذاري برنامه‌هاي ويژه با انواع برنامه هاي تلويزيوني بر نگرش كودكان و بزرگسالان انجام شده است. البته برداشت بيش‌تر اين پژوهش‌ها قطعي نيست. براي مثال، هنوز توافق نشده است كه تلويزيون تا چه اندازه، خشونت و رفتار پرخاش‌گرانه را در ميان كودكان تشويق مي‌كند. با اين حال نمي‌توان ترديد كرد كه رسانه‌هاي جمعي به شدت بر نگرش و بينش‌هاي مردم اثر مي‌گذارند.[107]

در همين زمينه، «اندرسن» نتيجه 67 پژوهش را گردآورده است.

اين پژوهش در طول 20 سال (1956 تا 1976) براي بررسي پي‌آمدهاي نمايش خشونت در تلويزيون بر گرايش كودكان به پرخاش‌گري انجام شده بود.  اين بررسي‌ها مدعي بودند كه ميان اين دو مقوله، چنين ارتباطي را يافته‌اند. در 20% موارد، نتيجه صريح و روشني وجود نداشت. در 3% پژوهش‌ها نيز چنين نتيجه گيري شده بود كه تماشاي خشونت از تلويزيون پرخاش‌گري را كاهش مي‌دهد.[108]

در ارزيابي برنامه‌هاي سه شبكه اصلي تلويزيون آمريكا (NBC, CBC, ABD) معلوم شده است كه اين شبكه‌ها در برنامه‌هاي خود در هر هفته، 92 مورد حمله با اسلحه گرم، 113 صحنه تجاوز به عنف، 9 مورد خفه كردن، 168 مورد ديگري با مشت و لگد و 179 تخلف از قانون را نمايش مي‌دهند. از سوي ديگر، هر كودك تا رسيدن به سن 14 سالگي، 13000 مورد قتل و تجاوز را مي‌بيند.

به نوشته هفته‌نامه انگليسي «ساندي تايمز» در آمريكا با وجود 440 هزار پليس فدرال، در هر ساعت؛ 2 قتل، 194 دزدي مسلحانه، 10 تجاوز جنسي به زنان و كودكان و 600 مورد دزدي از خانه‌ها رخ مي‌دهد. برخي كارشناسان مسايل اجتماعي آمريكا بر اين باورند كه يكي از عوامل رخ دادن اين جنايت‌ها، بدآموزي‌هاي تلويزيون آمريكاست. بچه‌هاي 3 تا 12 ساله به طور متوسط هر روز 6 ساعت در برابر تلويزيون مي‌نشينند كه در مقايسه با 5 ساعت حضور در مدرسه، ساعت تماشاي تلويزيون بيشتر است. [109]

يك پژوهش مهم به نام (تي وي كايد TV Cuide, Jane 14-1975) نشان داده است كه ميزان برنامه‌هاي خشن تلويزيوني كه يك پسر در 9 سالگي تماشا كرده است، تنها و مهم‌ترين عامل اثر گذار در ميزان پرخاش‌گري او در 10 سال بعد ـ 19 سالگي ـ بوده است.[110]

در صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران نيز پخش برنامه‌هاي همراه با خشونت و برخي برنامه‌هاي به ظاهر طنز كه در آن، از واژه‌هاي نامناسب و بي‌معنا استفاده مي‌شود، اثر زيان‌بار خود را بر روي رفتار كودكان و نوجوانان برجا گذاشته است. براي مثال، پخش سريال «جنگجويان كوهستان» كه صحنه‌هاي خشونت و زد و خورد در آن فراوان بود، به افزايش خشونت در ميان كودكان و نوجوانان مي‌انجاميد. البته موضوع سريال، انساني و درباره مبارزه با ستم و بيداد بود و روحيه دلاوري، شجاعت و ستم‌ستيزي را در كودكان و نوجوانان تقويت مي‌كرد. با اين حال ديده مي‌شد كه در روز پس از پخش اين مجموعه، آمار درگيري و زد و خورد دانش آموزان در مدرسه‌ها افزايش يافته است و كودكان و نوجوانان از رفتار بازيگران آن تقليد مي‌كنند.

 

4-9ـ مانع آفريني در راه گفت و گوي خانوادگي

مي‌دانيم كه يكي از وظيفه‌هاي برنامه‌هاي تلويزيون، تهيه برنامه‌هاي سرگرم كننده و جذاب براي پركردن اوقات فراغت همه افراد خانواده است. فرض كنيد هنگامي كه در پايان يك روز كاري، همه اعضاي خانواده گردهم مي‌آِيند، فرصت مناسبي است تا با برقراري ارتباط روحي و عاطفي با يكديگر از مشكلات همديگر آگاه شوند. هم چنين مي‌توانند درباره امور مهم زندگي مانند آموزش و پرورش فرزندان تصميم‌گيري كنند. در اين ميان، چنين فرصت‌هايي به دليل توجه به برنامه‌هاي سرگرم كننده تلويزيوني از دست مي‌رود. حتي اگر گفت و گويي هم صورت مي‌گيرد بيش‌تر درباره برنامه‌هاي تلويزيوني است.

چنين پديده‌اي خانواده را از پرداختن به مسايل اساسي زندگي باز مي‌دارد و در روند زندگي نابساماني پديد مي‌آورد.

پژوهش‌ها نشان مي‌دهد كه «كودكان و بزرگسالان، تلويزيون را به عنوان منبع اصلي ايجاد موضوع‌هايي براي گفت و گو ذكر كرده‌اند. تماشاي تلويزيون باعث اتلاف وقت بسياري مي‌شود. اگر مردم وقت زيادي صرف تماشاي تلويزيون كنند، مجبور مي‌شوند وقت كمي را صرف ديگر فعاليت‌ها كنند».[111]

گفتني است تلويزيون ممكن است آثار زيان‌بار ديگري نيز، از قبيل: تهي كردن خانواده‌ها از معنويت، القاي ارزش‌هاي مادي و انتقال ارزش‌هاي فرهنگي بيگانه در پي داشته باشد كه براي اختصار از آن چشم مي‌پوشيم.

 

فصل پنجم: راه كارهاي تقويت نظام خانواده

راه كارهاي تقويت نظام خانواده عبارت است از:

 

1ـ درك درست و علمي از نيازمندي‌هاي فرزندان

گفتيم كه تفاوت نظام ارزش‌هاي  پدر و مادر با فرزندان به پديده‌اي به نام شكاف نسل‌ها انجاميده است. اين پديده، از تفاهم و درك مثبت و دو جانبه پدران و مادران و فرزندان كاسته و در الگوپذيري نسل جديد از نظام ارزشي خانواده اختلال ايجاد كرده است. به نظر مي‌رسد مناسب ترين راه براي ترميم شكاف نسل‌ها، نزديك ساختن پندارها و نظرهاي پدران و مادران با فرزندان است. به همين دليل، پدران و مادران بايد نيازمندي‌ها، شرايط، جايگاه سني و دوران رشد فرزندشان را به درستي درك كنند. در اين صورت، رفتاري متناسب با شرايط فرزندان خود خواهند داشت. اين كار به آگاهي‌هاي تربيتي از نيازمندي‌هاي اجتماعي فرزندان بستگي دارد. آموزش پدر و مادر براي درك واقع بينانه شرايط جديد، آگاهي از نيازمندي‌هاي فرزندان، رفتار متناسب با شرايط سني آنان و همدلي و همراهي براي برآوردن نيازهاي فرزندان شيوه عملي براي ترميم شكاف نسل‌هاست.[112]

شهيد باهنر در اين زمينه مي‌گويد: شنيده‌ايد كه گاهي گفته مي‌شود فلان پدر با پسر جوانش دوست است.  ساعت‌ها مي‌نشينند و با هم صحبت مي‌كنند، راه مي‌روند و درد دل مي‌كنند. آيا شما هم حاضريد اين گونه عمل كنيد يا فقط در حدود همين تشريفات كه بايد احوالي پرسيده شود و سلام و عليكي باشد، قانع هستيد؟ اين قدر فاصله زياد است كه حرفي براي گفتن وجود ندارد. همين جوان اگر رفيقش را پيدا كند، دو ساعت با هم حرف مي‌زنند، اما با پدر و مادرش مثل اينكه حرفي براي گفتن ندارد. نمي‌دانم كه آيا روح‌ها به هم نزديك نيست يا عواطف شكوفا نيست؟ بالاخره صميمت وجود ندارد.[113] بنابراين، بايد كاري كرد كه صميميت در خانه حاكم باشد تا روابط صميمي شود.

 

2ـ تلاش براي كاهش جمعيت خانواده و فاصله سني پدر و مادر با فرزندان

«تحقيقات نشان مي‌دهد كه با محدوديت خانواده، امكان آموزش بهتر و رسيدگي بيشتر به امور فرزندان ميسر مي‌گردد و با ارتقاي ارزش‌هاي مذهبي و اخلاقي در فرزندان مي‌توان عامل متعادل كننده‌اي در ديگر ارزش‌ها از جمله ميزان پايبندي اعضاي خانواده به استحكام اين نهاد مهم فراهم آورد. از سوي ديگر، كاهش فاصله سني بين پدران و پسران و همين طور مادران و دختران، به وحدت و همسويي گرايش‌هاي ارزشي كمك مي‌كند. بنابراين، بايد براي تقويت سنت پسنديده ازدواج به عنوان يك اقدام ارزشي در جامعه گام برداشت و راه‌هاي كاهش سن ازدواج را با تأمين زمينه‌هاي رفاهي و اجتماعي تشويق كرد تا ميان نسل‌ها، وحدت و هم‌سويي ايجاد گردد. در اين صورت پاي‌بندي اعضاي خانواده به نظام ارزشي و اعتقادي، رسوم، فرهنگ و سنت‌هاي پسنديده خانوادگي تقويت مي‌شود».

 

3ـ افزايش نقش پرورشي پدر و مادر

در مقايسه با گذشته، نظام خانواده در زمينه كاركرد پرورشي اقتدار و كارآيي لازم را ندارد. به همين دليل، الگوپذيري اعضاي خانواده به بيرون از نظام و مدار ارزشي خانواده گرايش پيدا كرده است. براي تقويت كاركرد پرورشي نهاد خانواده و كارآيي آن جهت الگوسازي براي فرزندان بايد جايگاه پدر و مادر به الگوهاي مورد احترام و پذيرش فرزندان ارتقا يابد. بنابراين، بايد به راه ‌كارهايي كه چنين ايده‌آل‌هايي را براي فرزندان به وجود مي‌‌آورند، توجه كرد. بهره‌ گيري متعادل پدران و پسران از وسايل ارتباط جمعي در كاهش تفاوت‌ ارزش‌هاي آن‌ها نقش مهمي دارد. رغبت پدران به وسايل ارتباط جمعي سبب افزايش بينش هنري آنان مي‌شود و كاهش استفاده پسران از تلويزيون به وحدت نظر آنان با پدران در زمينه ارزش‌هاي علمي كمك مي‌كند. هم‌چنين متعادل كردن اوقات فراغت پدران از افزايش تفاوت آنان با پسران‌شان در گرايش به ارزش‌هاي علمي و سياسي پيش‌گيري مي‌كند. بنابراين، برنامه‌ريزي براي اوقات فراغت خانواده‌ها از جدايي رفتاري پدران و مادران با فرزندان پيش‌گيري خواهد كرد و به وحدت رويه در گرايش به ارزش‌ها ياري مي‌رساند. هم‌‌چنين برنامه‌ريزي وسايل ارتباط جمعي براي نزديكي گرايش‌هاي ارزشي فرزندان با پدران و مادران به ويژه در زمينه‌هاي هنري، سياسي و اجتماعي، بستر مناسبي براي تقويت كاركرد پرورشي خانواده فراهم مي‌آورد و زمينه الگوسازي از اين نهاد را در فرزندان تقويت مي‌كند.[114]

 

4ـ تقويت سنت پسنديده «صله رحم»

در گذشته، اعضاي خانواده به دليل اشتغال كم‌تر، فرصت‌هاي بيش‌تري را در اختيار خانواده‌ قرار مي‌دادند و ديد و بازديدهاي خانوادگي بيش‌تر از امروز رايج بود. «پيش‌تر خانه پدر و فرزندان از يكديگر جدا نبود و هر دو يك خانواده محسوب مي‌شدند. شعاع پيوند خانوادگي و رابطه عاطفي بسي گسترده‌تر بود و حتي رابطه عاطفي نزديكي ميان جد و نوادگان، خاله‌ها و عموها، دايي‌ها و عمه‌ها و فرزندان وجود داشت».[115] در نتيجه «فرد از نظر رواني در خانواده، احساس هم‌بستگي بيش‌تري داشت و كم‌تر احساس تنهايي مي‌كرد. بدين ترتيب، فرد به دليل تعامل بيش‌تر با اعضاي خانواده و اعضاي خانواده به دليل تعامل بيش‌تر با خويشاوندان، احساس تعلق قوي‌تري داشتند و همواره خود را مورد حمايت عاطفي و حتي اجتماعي و اقتصادي خانواده و خويشاوندان مي‌دانستند.[116]

آن‌چه به تعامل بيش‌تر اعضاي خانواده با خويشاوندان مي‌انجاميد، تأكيد دين مبين اسلام و رهبران ديني در پيروزي از سنت پسنديده صله رحم بود. متأسفانه در دهه‌هاي اخير، به دليل پيروزي از فرهنگ غربي، الگوي هسته‌‌‌اي خانواده در جامعه گسترش يافته و نقش سنت الهي «صله رحم» كم رنگ شده است. در عوض، نقش سنت‌هاي غلط هم چون: چشم و هم چشمي، تجمل پرستي، نيازهاي كاذب و... پررنگ تر شده است. پس براي بهره‌ گيري از پي‌آمدهاي معنوي و رواني محيط خانواده و افزايش رضايت‌مندي ناشي از همبستگي اعضا با يكديگر بايد سنت پسنديده صله رحم احيا گردد. صله رحم، احساس تعلق به گرون بزرگ‌ تر را براي افراد پديد مي‌آورد و در ترميم شكاف نسل‌ها نيز نقش دارد. اين كار تنها با بهره‌گري از امكانات نهادهاي فرهنگي، مذهبي و هنري و ديدگاه‌هاي كارشناسان اجتماعي و ديني امكان پذير است.

 

5ـ تقويت اقتدار خانواده براي نظارت بر دوستي‌ها نامتعارف

دگرگوني  روابط نهاد خانواده، شكاف نسل‌ها، كاهش پاي‌بندي به ازش‌ها و و سنت‌هاي خانوادگي، كاهش كاركرد پرورشي خانواده و در نتيجه، كاهش الگوپذيري اعضاي خانواده به ويژه نوجوانان و جوانان، شكل شيوه متعارف دوستي‌ها، رفت و آمدها و معاشرت‌ها را دگرگون ساخته است. پژوهش‌ها نشان مي‌دهد كه شيوه‌هاي دوستي موجود ميان جوانان و نوجوانان از منطق، انديشه و ارزش‌هاي معقول اجتماعي پيروي نمي‌كند و همين امر، آسيب‌هايي را براي سلامت و سعادت، اخلاق و رفتار اجتماعي خانوادگي جامعه به بار مي‌‌آورد. قربانيان اصلي اين آسيب‌ها نيز جوانان و نوجوانان و خانواده‌هاي آن‌هايند. پس شايسته است براي متعادل و منطقي ساختن شيوه‌هاي دوستي و معاشرت، چاره‌اي منطقي و عملي انديشيده شود.

گفتني است با كاهش و ترميم شكاف نسل‌ها، درك دو جانبه و احترام آميز پدر و مادر و فرزندان، كوشش براي جذاب ساختن محيط خانوادگي، تقويت معيارهاي الگوسازي در خانواده و تحكيم مباني كاركرد پرورشي، اقتدار خانوادگي به دست خواهد آمد. به يقين، در پرتو اقتدار خانواده، نقش نظارتي و پوياي خانواده‌ها را بر دوستي‌ها و معاشرت‌ها مي‌توان تحكيم بخشيد. در اين صورت، گسترش ارزش‌هاي معنوي، كاهش انتظارهاي مادي و اقتصادي شهروندان برنامه ريزي براي اوقات فراغت جوانان و نوجوانان، گسترش فرآورده‌هاي فرهنگي، مراكز فرهنگي و فرهنگ‌سراها، متناسب با ارزش‌هاي اجتماعي در تضمين سلامتي روابط خانوادگي، نقش مهمي دارد.[117]

 

6ـ كاهش پيش زمينه‌هاي ناسازگاري اعضاي خانواده با ارزش‌هاي خانوادگي

براي كاهش ناسازگاري‌هاي خانوادگي بايد به اين نكته‌ها توجه كرد.

1ـ با شناسايي ريشه‌هاي ناسازگاري و عواملي كه در آغاز ازدواج به سلامت زندگي خانوادگي ضربه مي‌زنند، بايد سلامت ازدواج را تضمين كرد.

2ـ دست اندركاران امور اجتماعي و دولت مردان بايد با توجه به الگوهاي تجربه شده جهاني و اسلامي، به مشكلات اقتصادي و اجتماعي نظر ويژه‌اي داشته باشند.

3ـ مسايل و مشكلات رفتاري را بايد با دانش افزايي و راهنمايي افراد به مراكز مشاوره‌اي كاهش داد.

4ـ براي افزايش سازگاري در فرهنگ‌هاي اجتماعي بايد از در هم تنيدگي فرهنگي پرهيز كرد. حتي در مهاجرت‌ها نيز سكونت‌ها بايد بر اساس هماهنگي فرهنگي برنامه‌ريزي شود.

5ـ براي ايفاي نقش مناسب اعضاي جامعه بايد فرهنگ احترام به حقوق متقابل در محيط خانواده و اجتماع، گسترش يابد.

6ـ براي پيشگيري از شكاف نسل‌ها، پاي‌بندي به ارزش‌ها و سنت‌هاي فرهنگي آموزش داده شود.

 

7ـ تلاش براي انتقال ارزش‌ها و اخلاق اسلامي به فرزندان [118]

بايد دانست در سن 12 تا 15 سالگي، باورهاي مذهبي در نوجوانان از استحكام بيشتري برخوردار است. به همين دليل است كه از اين پديده براي بارور ساختن ارزش‌هاي ا صيل ديني در نسل جديد مي‌توان بهره گرفت. خانواده و اجتماع در تثبيت باور‌ها و ارزش‌هاي اسلامي يا متزلزل ساختن آن‌ها نقش مهمي دارند؛ زيرا نوجوان از يك سو از ويژگي‌هاي اخلاقي خانواده و محيط اجتماعي اثر مي‌پذيرد و از سوي ديگر از ارزش‌ها و انديشه‌هاي گروه‌هاي هم سال. دگرگوني‌هاي جسماني و رواني دوره بلوغ نيز نقش ويژه‌اي دارند. پژوهش‌ها نشان داده است كه نوجوانان  در مقايسه با جوانان، به مذهب و باورهاي ديني تمايل بيشتري دارند، ولي برخي سخت‌گيري‌هاي بي‌مورد و انضباط بي‌روح مذهبي، آنان را از دين و مذهب، گريزان مي‌سازد. بايد دانست همواره خراب كردن، بسيار آسان‌تر و  كم هزينه‌تر از ساختن است. به همين دليل، در دوره نوجواني كه دوره تحول روحي است، كوچك‌ترين اشتباه در ا مر پرورش، به انحراف و لغزش آنان مي‌انجامد. همان گونه كه گرايش به مذهب در اين دوران وجود دارد، تمايل به انحراف نيز به همان ميزان خودنمايي مي‌كند.

با اين حال، ارزش‌ها در دوران بلوغ دگرگون مي‌شود و برخي نوجوانان در باورهاي مذهبي، ترديد مي‌كنند و پرسش‌هايي براي آنان مطرح مي‌شود. پس پدر و مادر نبايد بهراسند و به مخالفت و برخورد تند دست بزنند. پدر و مادر بايد با آرامش و تأمل به همه پرسش‌ها و ترديد‌هاي فرزندان‌شان، به صورت مناسب، منطقي و قانع كننده پاسخ دهند. به گفته استاد شهيد مطهري: «شك مقدمه يقين است و پرسش مقدمه وصول به حقيقت و اضطراب مقدمه آرامش. شك معبري است خوب و لازم، هر چند منزل و توقف‌گاه نامناسبي باشد».

هر فرد با توجه به نوع شخصيت‌ خويش (انديشمند، اقتصادي، سياسي، اجتماعي و مذهبي) به دسته‌اي از ارزش‌ها بيش از ديگر ارزش‌ها توجه مي‌كند. در نتيجه همان ارزش‌ها محور و جهت رفتار او را تعيين مي‌كنند. جوانان، شيفته ارزش‌هاي فرهنگي اعم از ديني، سياسي، اجتماعي و... هستند و بيش‌ترين تضاد آنان با نسل پيشين با شكاف نسل‌ها نيز از همين جا ريشه مي‌گيرد. جوانان پاي‌بند ارزش‌هاي كهنه بزرگ سالان نيستند و پدران و مادران نيز با ديدگاه نوجوانان خود، مخالف و از دگرگوني آنان، هراسان‌اند. پس براي پيش‌گيري از انحراف نوجوانان بايد آنان را با اصول و ارزش‌هاي خانوادگي و اجتماعي اسلام آشنا سازيم و اجازه دهيم كه خود، با دانش و آگاهي براي پرسش‌هاي‌شان در زمينه‌هاي مذهبي، اجتماعي، سياسي و... پاسخي مناسب بجويند. در اين صورت، آييني را كه سال‌ها به پندار خود با تقليد از ما ياد گرفته‌اند، اين بار با بررسي آگاهانه، درك مي‌كنند و آن را دروني مي‌سازند.

جوانان در دوران نوجواني و بلوغ، به دنياي پيرامون خود ديدگاهي فلسفي پيدا مي‌كنند و مي‌پندارند درباره جهان و معناي وجودي انسان بايد پاسخ‌هاي بهتري بيابند. از اين رو، به تكاپو دست مي‌يازند. به يقين، اگر پدر و مادر در اين دوره به درستي رفتار كنند، آنان پاسخ خود را در مذهب و اخلاق اسلامي خواهند يافت. افزون بر خانواده، نهاد مدرسه و روحانيت نيز در اين روند، نقش دارند. همه اين‌ نهاد‌ها مي‌توانند با كاستن از فشارهاي بي‌جا و تهديد‌هاي بي‌مورد به جوانان در يافتن پاسخ مناسب براي نيازهاي‌شان، ياري رسانند. ما بايد بكوشيم از آيينه جوان به جهان آنان بنگريم تا به نيازهاي‌شان پي ببريم. البته بايد از نوجوانان به اندازه توانايي و خودشناسي‌اش انتظار داشته باشيم و قاطعيت را نيز از ياد نبريم.

 

8ـ توجه به نقش مثبت صدا و سيما در تقويت نهاد خانواده

گفتيم كه صدا و سيما در افزايش شكاف نسل‌ها نقش دارد. با اين حال، نمي‌توان انكار كرد كه اين رسانه با بهره گيري از كارشناسان امور خانواده، هنرمندان، برنامه‌سازان و ابزارهاي هنري و صنعتي مي‌تواند نقش مثبت خود را به صورت شگفت‌آورتري در قالب برنامه‌هاي بسيار جذاب و تماشاگرپسند براي تقويت بنيان‌هاي خانواده ارايه دهد.

«معدودي معتقدند كه تلويزيون «سرزمين عجايب» است همچنان كه سرزمين بيهودگي است. آن‌ها بسياري از برنامه‌هاي عالي تلويزيون را نام مي‌برند و اقرار مي‌كنند كه ما از بيش‌ترين امكانات بالقوه تلويزيون براي عملكرد خوب استفاده مي‌كنيم. اكنون روشن است كه چرا روي تلويزيون انگشت گذاشته مي‌شود. اين رسانه، تجربه‌هاي زندگي گونه را به بينندگان ارايه مي‌كند تا لذت ببرند و اين كار را مؤثرتر و بهتر از ديگر رسانه‌هاي ارتباط جمعي انجام مي‌دهد».[119]

آري، تلويزيون بيش از هر وسيله پيشرفته‌ امروزي در زندگي خانواده‌ها نقش دارد. اگر مي‌خواهيم شكاف نسل‌ها را كم كنيم، بايد نسل‌ پيش را با دگرگوني‌ها آشنا سازيم و نياز جوانان را كه با فرهنگ تكنولوژي امروز هماهنگ است، باور كنيم . آن گاه با انتقال فرهنگ اصيل «اسلامي» خودمان به جوان، او را از هجوم اين فرهنگ تكنولوژي در امان بداريم. در واقع، بهترين راه ايجاد ارتباط بين دو نسل، نوعي تعديل افكار و عقايد هر دو طرف مي‌باشد. تلويزيون به عنوان پرمخاطب‌ترين وسيله ارتباط جمعي كه تحت نظر دولت «اسلامي» است، مي‌تواند در انتقال عميق فرهنگ اصيل «اسلامي» جامعه به نسل نو نقش مهمي ايفا كند».[120]

 

 


 
--------------------------------------------------------------------------------
 
[1]- جامعه شناسي خانواده، نعمت الله تقوي، انتشارات پيام نور، فروردين 76، ص 7.

[2] - سوره نبأ، آيه 8.

[3] - سوره فاطر، آيه 11.

[4] - سوره شورا، آيه 11.

[5] - سوره روم، آيه 21.

[6] - خانواده در قرآن: ص 11 و 12.

[7]  - سوره فتح، آيه 4.

[8] - خانواده در قرآن: ص 11 و 12.

[9] - سيماي تمدن غرب، سيد مجتبي لاري: ص 172.

[10] - جامعه شناسي، ساموئل كينگ، ترجمه: مشفق همداني، انتشارات امير كبير، 1349، چ 4، ص 232.

[11] - سوره نمل، آيه 72.

[12] - فروع كافي، محمد بن يعقوب كليني، چاپ بيروت، 1405 ق، ج 5، ص 237.

[13] - سوره روم، آيه 21.

[14] - مكارم الاخلاق، به نقل از: تعاليم آسماني، ص 27، با تلخيص و تصرف.

[15] - سيري در مسائل خانواده، حبيب الله طاهري، ص 46.

[16] - سوره اعراف، آيه 189.

[17] - وسائل الشيعه: ج 21، ص 480 ، ش 27642.

[18] - بحارالانوار: ج 104، ص 95.

[19] - غرر الحكم: ج 1، ص 430.

[20] - جامعه شناسي سال دوم دبيرستان: ص 67.

[21] - سوره حجرات، آيه 13.

[22] - جامعه شناسي خانواده: ص 68 و 69.

[23][23] - سوره روم، آيه 21.

[24] - خانواده در قرآن: مقدمه كتاب.

[25] - وسائل الشيعه: ج 22، ص 8.

[26] - وسائل الشيعه: ج 20' ص 14.

[27] - سوره نور، آيه 32

[28] - وسائل الشيعه: ج 20، ص 17.

[29]  - وسايل الشيعه: ج20، ص 16.

[30] - گفتارهاي تربيتي، محمد جواد باهنر، ص 122.

[31] - مقاله «خوشبختي دور نيست» محمد مكي آبادي، روزنامه همشهري، ش 2267، ص 12.

[32] - بحارالانوار: ج 77، ص 160.

[33] - سوره آل عمران، آيه 134.

[34] - نهج البلاغه، حمكت 450.

[35] - تعاليم آسماني اسلام، ص 67.

[36] - وسائل الشيعه: ج 2، ص 146.

[37] - وسايل الشيعه: ج 2، ص 146.

[38] - سوره انشراح، آيه 5.

[39] - مسايل ازدواج و حقوق خانواده، علي اكبر بابازاده: ص 98.

[40] - بحارالانوار: ج 104، ص 92.

[41] - فروع كافي: ج 6، ص 49.

[42] - سوره نوح، آيه 14.

[43] - خانواده متعادل: ص 160.

[44] - نحوه رفتار والدين با فرزندان: ص 72.

[45] - خانواده متعادل: ص  172.

[46] - بحارالانوار: ج 104، ص 95.

[47] - گفتارهاي تربيتي: ص 154.

[48] - نحوه رفتار والدين با فرزندان: ص 76.

[49] - سوره آل عمران،  ص 159.

[50] - نحوه رفتار والدين با فرزندان: ص 93 و 94.

[51] - وسائل الشيعه: ج 21، ص 389.

[52] - همان: ص 480.

[53] - همان: ص 476،

[54] - صله رحم و اخلاق در خانواده: ص 75.

[55] - سوره عنكبوت، آيه 8.

[56] - سوره نساء، آيه 36.

[57] - صله رحم و اخلاق در خانواده: ص 82.

[58] - بحارالانوار: ج 74، ص 180.

[59] - اصول كافي: ج 3، ص 233.

[60] - بحارالانوار: ج 74، ص 45.

[61] - مسايل ازدواج و حقوق خانواده: ص 18.

[62] - بحارالانوار: ج 74، ص 61.

[63] - سوره لقمان، آيه 13.

[64] - مسايل ازدواج و حقوق خانواده: ص 17 و 18 و 25.

[65] - سوره اسراء،  آيه 24.

[66] - فروع كافي: ج 6، ص 5.

[67] - بحارالانوار: ج 74، ص 180.

[68] - سوره حجرات، آيه 10.

[69] - بحارالانوار: ج 74، ص 236.

[70] - بحارالانوار: ج 75، ص 137.

[71] - همان: ص 38.

[72] - مباحث اصلي روانشناسي تربيتي خانواده، محمد خديوي زند: ص 170.

[73] - بحارالانوار:  ج 74، ص 391.

[74] - همان: ج 8، ص 119.

[75] - سوره يس، آيه 68.

[76] - سوره نحل، آيه 70.

[77] - بحارالانوار: ج 73،، ص 389.

[78] - تحف العقول: ص 94.

[79] - سيري در مسايل خانواده، ص 97.

[80] - بحارالانوار: ج 75، ص 138.

[81] - همان، ج 75، ص 137.

[82] - نهج الفصاحه، كلمه 1110.

[83] - بحارالانوار: ج 7، ص 302.

[84] - همان، ص 137.

[85] - سوره احزاب، آيات 28 و 29.

[86] - الگوهاي تربيت كودكان و نوجوانان: ص 144.

[87] - الگوهاي تربيت كودكان و نوجوانان: ص 26.

[88] - تعليم آسماني اسلام، محمد صحفي: ص 77.

[89] - الگوهاي تعليم و تربيت: ص 148.

[90] - شنيدني‌ها، حسين صالح: ص 51.

[91] - عوامل مؤثر در تغييرات ارزشي، فرهنگي و فاصله نسل‌ها، دكتر محمد شيخي، فصل نامه فرهنگ عمومي، ش 16 و 17، زمستان 78.

[92] - ماه نامه پيوند: ش 249، ص 55.

[93] - گفتارهاي تربيت: ص 143.

[94] - مقاله‌ اختلاف نسل‌ها، واقعيت يا سوء تفاهم، روزنامه همشهري: ش 1907. فهيمه صاحبي، ص 5.

[95] - ماه نامه پيوند: ش 249، ص 57.

[96] - همان منبع: ص 55.

[97] - جامعه شناسي سال دوم دبيرستان: ص 67.

[98] - ماه نامه پيوند: ش 249-250-251، ص 58.

[99] - ماه نامه پيوند: ش 249، ص 59.

[100] - مقاله چرا فرار دختران از خانه افزايش يافته است؟ فرهاد حاتمي، روزنامه رسالت، 23/11/78.

[101] - ماه نامه پيوند: شماره 249-250-251، ص 60 و 61.

[102] - تلويزيون و كودكان، امه دور، ترجمه: علي رستمي، انتشارات صدا و سيما، چاپ اول 1374، ص 7.

[103] - مقاله اختلاف نسل‌ها، واقعيت يا سوء تفاهم، روزنامه همشهري، ش 1907، 28/5/78: ص 5.

[104] - ماه نامه پيوند: ش 249-250-251، ص 56.

[105] - تلويزيون و پرخاشگري: جواد منطقي تبار، روزنامه هم ميهن: ش 37، ص 5.

[106] - ما طالب تماشاي زندگي رويايي نيستيم، فاطمه كوليوند، روزنامه همشهري، ش 2098، ص 10.

[107] - جامعه شناسي، گيدنز، ص 87.

[108]- جامعه شناسي گيدنز، ص 478،

[109] - تلويزيون و پرخاشگري، روزنامه هم ميهن: ش 37، ص 5.

[110] - همان.

[111] - كودكان و تلويزيون، برمي گونتر و جين مك آلر، ترجمه: نصرت فتي: تهران، انتشارات سروش، 1380، ص 29 و 47.

[112] - ماه نامه پيوند: ش 249، ص 59 و 60.

[113] - گفتار هاي تربيتي: ص 146 و 147.

[114] - ماهنامه پيوند: ش 249، ص 62.

[115] - همان: ص 59.

[116] - جامعه شناسي سال دوم دبيرستان: ص 62.

[117] - ماه نامه پيوند: ش 249، ص 62 و 63.

[118] - شكاف نسل‌ها، روزنامه همشهري، ش 2205، ص 12.

[119] - تلويزيون و كودك: ص 4.

[120] اختلاف نسل‌ها، واقعيت يا سوء تفاهم، روزنامه همشهري، ش 1907.

 
 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page