گر بسنجى ارزش كردار خويش يك جو ارزش باشدت از كرده بيش
گر بگيرى كار نيكان را قياس باشد آنها قولشان بر اين اساس
خود چه باشد ارزش كردار ما؟ پيش انعام تو اى دلدار ما
آن همه احسان و آن بى حد نعيم آن پياپى جود و بخشش از كريم
در عوض ما را چه باشد كرده اى چه كند در نزد آقا برده اى ؟
كه ندارد چيز ديگر غير جان يك اشاره بس پى تسليم آن
آن كه را مايه نباشد هيچ هيچ پس از او روى توقع را بپيچ
من چه دارم كه فرستم نزد دوست يا كه چشمم بر چه اعمالى نكوست
اين مثل كه در عوام آيد به كار كاسه جايى بر كه باز آرد تغار
كاسه خالى ندارد تحفه سود گر فرستى نزد هر صاحب وجود
هان شنيدم كه نداران را كريم دست خاليشان بگيرد بر نعيم
كى توان افزون نمودن كرده را تا به حد نعمت حق بنده را
يا چسان كردن مقابل اين نعيم كه بود در خورد مقام آن كريم
بلكه ما را باشد اين بسيار ننگ كه به وسع رحمت آيد عرصه تنگ
چون كه باشد صحنه رحمت وسيع همچنان در آن مقاماتى رفيع
من نديدم عالمى زينسان عريض هر كه داخل ، شد ز فيضش مستفيض
گر بسنجى ارزش كردار خويش
- بازدید: 873