از ازل آن عهد و اين پيمان من ثابت آمد بر سر ايمان من
روز اول گفته ام خالق يكيست گويم اكنون هم ز شركش دلبريست
بر دل و جان و به اعضاء و لسان لا شريك له بگفتم در بيان
دارم ايمان بر خدا و بر رسول دين حق كردم ز جان و دل قبول
لاجرم باشد مرا قولى سليس كه بود ايمان مرا يار و انيس
پس مگردان اجر من را در ثواب مثل آن كو مستحق باشد عقاب
هان شنيدم كه گروهى نابكار دل تهى بگرفته اند از ذكر يار
بر زبان گفتند ((انا مؤمن ون)) ليك بودندى به دل ((هم مشركون))
زين سبب بر حفظ جان و مال خود كوششى كردند بر آمال خود
پس به صرف قول واهى بر زبان آمدند از خوف وحشت در امان
گر بود اجر سخن گويان چنين اجر حق جويان چه باشد بر يقين
پس من آوردم به تو ايمان چنين از صميم قلب و از روى لسان
تا ببخشى آن چه كردم اشتباه يا گذشت آرى مرا در هر گناه
هم به آمالم رسانى در جنان هم كنى يار و انيس مؤ منان
اين اميدم را به خود ثابت بدار تا نبينم جز تو كس در هر ديار
پس مپيچان من در اين ره بر خلاف تا نگيرم من در ايمان انحراف
در هدايت پا به جا دارم چنين تا نگردد رويم از آن بعد از اين
چون چشيدم اين حلاوت در نهان آمد ايمانم ثبات اندر عيان
گفته بودى خود كه من بخشنده ام زين سبب بخشنده را من بنده ام
بار ديگر گويم اى رب آتنا من لدنك رحمة هىّء لنا
از ازل آن عهد و اين پيمان من
- بازدید: 1728