آسمان را دیدی و بی‌حال، افتادی زمین

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

آسمان را دیدی و بی‌حال، افتادی زمین
با تمام شوکت و اجلال افتادی زمین


ای پرستوی گرفتار بلا … کنج قفس
دل‌شکسته … بی‌پر و بی‌بال افتادی زمین

در میان خنده‌های مردمان بی‌حیا
در میان حجم قیل و قال … افتادی زمین

او به روی مرکب و تو پابرهنه در مسیر
پیش چشم دشمن دجّال … افتادی زمین

زهر کینه چه به روز پیکرت آورده که …
این‌چنین با قامتی چون”دال” افتادی زمین

تو به یاد پیکری که بی‌کفن افتاده بود
در میان گودی گودال، افتادی زمین

شاعر : اسماعیل شبرنگ

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page