خواستگار خوب از نگاه امام جواد(علیه السلام)

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

اگر خواستگاری برای دختر شما آمد و اخلاق و دیانت او مورد رضایت شما بود، با ازدواج آن ها موافقت كنید.
چون موقع ازدواج نزدیك می شود، باید معیار انتخاب همسر را بدانیم تا آگاهانه و صحیح باشد. خلاصه این بحث به این منتهی خواهد شد كه باید به گونه ای همسر انتخاب كرد كه با یكدیگر (همشأن) و (متناسب) و به اصطلاح (كُفْو) باشند و به زبان ساده تر (با یكدیگر جور درآیند). اگر این شرط تأمین شود و این هماهنگی و تناسب تحقیق یابد، امور و مشكلات قابل حل است.
در ادامه داستان مشاوره زن و مرد شیعه با امام جواد علیه السلام دربارۀ ازدواج دختر خود را می خوانید.
زن  رو به شوهرش کرد و گفت: ابراهیم ! چرا سنگ ‌اندازی می ‌كنی؟ هر دختر و پسری سرانجام باید ازدواج كنند و زندگی مشترك خود را آغاز كنند.
سنگ ‌اندازی كدام است زن؟. هر كه از راه رسید و دخترمان را خواست، باید بدهیم؟ او و خانواده ‌اش را چه قدر می ‌شناسی كه این همه اصرار می‌ كنی؟!.
شناخت زیادی ندارم، ولی مگر تو با آن ها آشنا نیستی؟. من فقط چند بار در مسجد با او سلام و علیك داشته ‌ام، همین! ظاهرش نشان می‌ دهد كه جوان بدی نیست. با ادب و زحمتكش است. با زحمت بازو مخارج خود و مادر پیرش را تأمین می‌كند.
این سه باری كه با مادرش به خواستگاری آمده بود، از برخوردهایش فهمیدم كه انسان مؤمن و خوبی است. مادرش می‌ گفت: اهل محل همه قبولش دارند!.
نمی ‌دانم. من كه عقلم به جایی قد نمی‌دهد. جمیله چه می‌گوید؟، نظرش چیست؟.
حرفی نزده، اما با شناختی كه از روحیۀ دخترمان دارم، می‌ دانم كه سكوتش نشان رضایتش است. راستی قرار است مادرش نزدیك غروب برای گرفتن جواب بیاید. در جوابش چه بگویم؟.
بگو یك هفتۀ دیگر صبر كنند تا خوب فكرهایمان را بكنیم. یك هفته؟!. آری. باید با امام جواد علیه ‌السلام مشورت کنم. دخترمان را كه از سر راه پیدا نكرده ‌ایم، ولی مبادا به آن‌ ها دربارۀ مشورت چیزی بگویی!.
جمیله در آشپزخانه بود و گفت ‌وگوی پدر و مادرش را می ‌شنید و از اضطراب، ناخن ‌هایش را می‌جوید. او به خواستگارش علاقه داشت. از طرفی صحبت ‌های پدرش را هم منطقی می ‌دید.
یك هفته از ماجرا گذشت. نزدیكی ‌های ظهر بود كه زن صدای در را شنید. وقتی در را باز كرد، قاصدی را دید که می گفت از کاظمین آمده و نامه ای از سوی امام جواد علیه السلام برای ابراهیم آورده است. نامه‌ را تحویل داد و رفت.
زن نامه را نگه داشت و تا عصر صبر كرد. وقتی ابراهیم به خانه آمد، دست و رویش را شست و داخل اتاق شد. همسرش نامه را جلوی او گذاشت و گفت: امروز رسیده. چشم‌ های ابراهیم برق زد. نامه را برداشت و بوسید.
زن گفت: از كیست؟. از امام جواد علیه ‌السلام. نظرش را پرسیده بودم و جواب نوشته اند. بخوان، ببینم چه نوشته؟.
مرد نامه را گشود و دید که حضرت در ادامه نامه خود ابراهیم، چند خط نوشته و همان نامه را برگردانده است. گلوی خود را صاف کرد و نامه را بلند خواند؛ طوری كه جمیله هم در آشپزخانه بشنود: «... اگر خواستگاری برای دختر شما آمد و اخلاق و دیانت او مورد رضایت شما بود، با ازدواج آن ها موافقت كنید. اگر چنین نكردید و پسر و دختر مجرد باقی ماندند، در جامعه فتنه و فساد بزرگی به وجود خواهد آمد ...».
 مرد نامه را دوباره لوله کرد و بست. رو به زنش كرد و گفت: اگر برای جواب آمدند، بگو مبارك است ان ‌شاءالله!. جمیله وقتی این حرف را شنید، خیالش راحت شد و در حالی كه از خجالت توی صورتش خون دویده بود، یك لیوان شربت خنك برای پدرش ریخت و جلوی او گذاشت. (1)

پی نوشت:
1- برگرفته از کتاب حیات پاکان؛ مهدی محدثی، ج4، ص 58

منبع: حوزه

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page