این شعر شاهکاری از استاد صغیر اصفهانی است كه بر درب ورودی حرم مطهر حضرت رقیه خاتون (سلام الله علیها) حك شده است :
آن کو در این مزار شریف آرمیده است
ام البکا رقیۀ محنت کشیده است
این قبر کوچک است از آن طفل خردسال
کز دهر سالخورده بسی رنج دیده است
اینجا ز تاب غم دل زینب شده است آب
بس نالۀ یتیم برادر شنیده است
اینجا ز مرگ دختر مظلومۀ حسین
کلثوم زار جامۀ طاقت دریده است
اینجا ز داغ نوگل گلزار شاه دین
از چشم اهل بیت نبی خون چکیده است
اینجا ز پا فتاده و او را ربوده خواب
طفلی که روی خار مغیلان دویده است
اینجاست کز رقیۀ دلخسته مرغ روح
بر شاخسار روضۀ رضوان پریده است
یا رب به جز رقیه کدامین یتیم را
تسکین بدیدن سر از تن بریده است
گر بنگری بدیدۀ دل بر مزار او
ریحان آرزو گل حسرت دمیده است
گشتند اهل بیت شهی خوار قوم دون
کز کاینات ذات حقش برگزیده است
نازم به آن که هستی خود داده وز خدای
روز ازل متاع شفاعت خریده است
تنها زمین نگشته عزاخانۀ حسین
پشت فلک هم از غم آن شه خمیده است
در امر صبر طاقت زینب عجیب نیست
حق صبر را ز طاقت وی آفریده است
از جد و باب و مام و برادر غم و بلا
ارث مسلمی است که بر او رسیده است
بر چیدنش محال بود تا ابد (صغیــر)
شاه شهید طرفه بساطی که چیده است
شعر حك شده بر درب ورودی حرم حضرت رقیه (س)
- بازدید: 6427