متوفاى 993 ق.
تولید و تحصیل
در قرن دهم هجرى قمرى در شهر اردبیل كودكى سعادتمند پا به عرصه وجود گذاشت. او بعد از رشد و شكوفایى و طى مراحل علمى و كسب كمالات معنوى و عرفانى به مرتبه اى از دانش و معرفت و زهد و تقوا رسید كه پس چهار قرن هنوز الگوى عالمان و پرهیزكاران است.
نامش احمد و فرزند محمد و از خانوادهاى دوستدار اهل بیت (علیهم السلام) بود. پس از رشد و گذراندن تحصیلاتى چند به قصد تكمیل تحصیلات و كسب كمالات معنوى به نجف اشرف مهاجرت كرد و در جوار مرقد مطهر مولاى متقیان امام على (علیه السلام) به كسب علم و فضیلت پرداخت.
وى علوم نقلى و فقه را از محضر سید على صائغ و دیگر استادان حوزه نجف فرا گرفت. سید على صائغ از آن جمله شاگردان برجسته شهید ثانى بود كه استادش به وى علاقه فراوان داشت. [1]
وى همواره در جستجوى دانش بود و در طول عمر پربركت خود از هیچ كوششى براى آموختن غفلت نمیكرد. هر جا كه از وجود دانشمند و عالمى نشانى مییافت به خدمتش میشتافت و از علم و معرفت وى بهره میگرفت. به همین دلیل زمانى نیز براى استفاده از محضرت فیلسوف و عالم وارسته جمال الدین محمود (از شاگردان فیلسوف نامى جمالالدین دوانی) به شیراز مهاجرت كرد و مدتى نزد وى به تحصیل علوم عقلى مشغول گردید. او علم و عمل را وجهه همت خویش ساخت و در زهد و تقوا به درجه اى رسید كه به «مقدس» شهرت یافت و در تحقیق و ژرف نگرى علمى به اندازه اى تبحر داشت كه به «محقق» معروف شد.
در گفتار بزرگان
وى از آن جمله عالمانى است كه مورد تجلیل فراوان علما و فقها قرار گرفته است. سید مصطفى تفرشى از معاصران محقق اردبیلى مینویسد: «امرش در جلالت و اطمینان و امانت مشهورتر از آن است كه ذكر شود و بالاتر از آن است كه عبارتى بتواند آن را وصف كند. او متكلمى فقیه و عظیمالشأن و جلیل القدر و بلند منزلت و با ورع ترین شخص زمانش و عابدترین و با تقواترین آنها بود.» [2]
شیخ حر عاملى كه خود از چهرهها و بزرگان دین و دانش است مینویسد: «احمد بن محمد اردبیلى عالمى فاضل, محققى عابد, مورد اطمینان و پارسا, عظیمالشأن و جلیل القدر و معاصر شیخ بهایى بود.»[3]
علّامه بزرگوار مجلسى مینویسد: «محقق اردبیلى در قداست نفس و تقوا و زهد و فضل به مقام نهایى رسید و در میان عالمان متقدم و متأخر شخصیت بزرگى چون او را سراغ ندارم... كتب او داراى بالاترین مراتب دقت نظر و تحقیق است.»[4]
محدث بزرگوار حاج شیخ عباس قمى مینویسد: «شیخ اجل, عالم ربانی, فقیه محقق صمدانى معروف به محقق اردبیلی... در مراتب علم و فضل و عبادت و زهد و كرامت و وثاقت و تقوا و ورع و جلالت به درجه اى رسید كه توصیف نشود و در قدس و تقوا به مرتبهاى رسید كه به او مثل زده شود و به راستى اشعه انوار جمال و پرتو حسن آن عالم مفضال چنان تجلى كرده كه بر هیچ دیده پوشیده نیست.» [5]
احیاگر حوزه نجف
سالها تحصیل و تحقیق در پرتو زهد و تقوا, از مقدس اردبیلى فقیه و عالمى كم نظیر ساخته بود و طولى نكشید كه ریاست و زعامت شیعه و حوزه علمیه نجف را عهده دار شد. هنگامى كه مقدس اردبیلى پا به عرصه فعالیتهاى علمى و تبلیغى گذاشت نجف بسیار خاموش و بى تحرك بود و دانش پژوهان اندكى در آنجا مشغول تحصیل بودند و حوزه آن از شكوه دوران شیخ طوسى بیبهره بود. در این زمان احیاگرى سراسر پاكى و فضیلت قیام كرد و با زهد خود به مقابله با كمبودها و با تقوا و صبر خودبه رفع كاستیها برخاست و با معنویت خویش به حوزه نجف روح و صفا بخشید و نجف را میعادگاه طلاب دانش پژوه ساخت و جویندگان دانش را به آنجا جلب كرد. آیت الله سید حسن صدر در این باره مینویسد: «در زمان مقدس اردبیلى دوباره كوچ علمى به نجف آغاز شد, حوزه تقویت یافت و مردم از اطراف دیگر شهرها و بلاد به آنجا روى آوردند و آن شهر به صورت بزرگترین مركز علمى درآمد.» [6]
بر مسند تدریس
محقق اردبیلى در مدت عمر گرانمایه خود خدمات ارزندهاى براى عالم تشیع انجام داد. وى پس از كسب علوم عالى بر كرسى تدریس نشست و با كمال دقت و حوصله مسائل و مباحث علمى را به شاگردان خویش تعلیم داد. او همان گونه كه نفس خویش را تهذیب كرده بود معتقد به تهذیب زواید و اضافات كتاب هاى درسى حوزه بود و از تدریس و تعلیم مطالبى كه فایده اى بر آن مترتب نبود پرهیز میكرد. او با نفس قدسى خودكسانى را براى جامعه بزرگ تشیع تربیت كرد كه هر یك چهرهاى برجسته در علم و اجتهاد شدند و منشأ آثار ارزندهاى براى عالم اسلام گردیدند. شاگردان برجسته وى را چنین برشمردهاند:
1- شیخ حسن (متوفى 1011 ق.) فرزند شهید ثانى (مؤلف كتابهاى معالم الاصول والمنتقی)
2- سید محمد (متوفى 1009 ق.)نوه دخترى شهید ثانی, معروف به صاحب مدارك.
3- میر فیض الله تفرشى
4- عنایت الله كوهپایه ای, ترتیب دهنده برخى از كتابهاى رجالی.
5- ملا عبدالله شوشترى (متوفى 1021 ق.)
تألیفات
فقیه بزرگوار محقق اردبیلى علاوه بر تدریس, كتابهاى پر ارجى نیز در موضوعات كلام, فقه, اصول, سیره اهل بیت (علیهمالسلام) و عقاید تألیف كرد كه از برخى آنها اثرى در دست نیست. فهرست قسمتى از این آثار عبارتند از:
1- استیناس المعنویه (در علم كلام)
2- بحر المناقب
3- حاشیه بر شرح تجرید
4- حدیقه الشیعه
5- رساله خراجیه
6- زبدة البیان فى آیات الاحكام
7- مقالة فى الامر بالشى (در علم اصول)
8- مناسك حج (فارسی)
9- مجمع الفایده والبرهان فى شرح ارشاد الاذهان. این كتاب یكى از مشهورترین و عمیقترین دایرةالمعارفهاى فقه استدلالى و یكى از مصادر و منابع گران سنگ فقه جعفرى است كه همواره مورد توجه مجتهدان بوده است. محقق این كتاب را به مثابه شرحى بر كتاب ارشاد علامه حلى نوشته ولى خود كتابى بسیار مفصل و عمیق است كه با دقت و كنكاشى عظیم به تحلّیل و بررسى مباحث فقهى پرداخته است.
در وادى كرامت
از زندگى این عابد و عارف كامل كراماتى نقل شده است. در ذیل به دو نمونه آن اشاره میكنیم:
فردى از اهل تفرش به نام میر علام (میر فیض الله) كه یكى از شاگردان و نزدیكان مقدس اردبیلى و فردى دانشمند و پارسا بود, میگوید:
من در مدرسه اى كه حجرههاى آن در صحن مطهر امیرالمؤمنین على (علیهالسلام) قرار داشت, سكونت كرده, به فراگرفتن علم اشتغال داشتم. در یكى از شبهاى تاریك پس از آنكه از مطالعه فارغ شدم از حجره بیرون آمدم و به اطراف نگاه كردم كه ناگهان دیدم مردى با سرعت به طرف قبه مبارك میرود. با خود گفتم شاید این مرد دزدى است كه میخواهد به حرم دستبرد بزند و قندیلهاى حرم مطهر را به یغما ببرد! به ناچار به طورى كه او متوجه نشود تعقیبش كردم دیدم به طرف در حرم مبارك رفت و اندكى توقف كرد. بلافاصله قفل در گشوده شد و بر زمین افتاد و در باز شد واو وارد گردید و بعد در دوم و سوم نیز به همان صورت باز شد. دیدم آن مرد به كنار مرقد مطهر مشرف شده, سلام عرض كرد و از جانب قبر مطهر پاسخ داده شد. من صدایش را شناختم و متوجه شدم با امام (علیهالسلام) درباره یكى از مسائل علمى گفتگو میكند. سپس از حرم خارج و به جانب مسجد كوفه رهسپار شد. من هم پشت سر او به طورى كه متوجه من نبود حركت كردم (تا از اسرار او سر دربیاورم) وقتى به مسجد رسید به محراب مسجد نزدیك شد و باز شنیدم كه با بزرگى درباره همان مسأله علمى گفتگو میكند. پس از آنكه پاسخ خود را شنید از آنجا بیرون آمد . من هم در تعقیب او حركت كردم. وقتى به دروازه شهر رسید, هوا روشن شده بود. پیش از آنكه از دروازه خارج شود با صداى بلند او را مورد خطاب قرار داده,گفتم: اى مولاى ما, من از آغاز تا انجام كار همراه شما بودم. اینك بفرمایید آن دو بزرگوار كه با آنها درباره مسائل علمى صحبت میكردید چه كسانى بودند؟ مقدس وقتى این درخواست را شنید, پس از آنكه تعهدات لازم را گرفت كه تا موقع حیاتش به كسى اطلاع ندهم, فرمود: اى فرزند من! بسیارى از اوقات مسائل مختلفى برای من گنگ و مبهم میماند, پس در هنگام شب به مرقد مطهر امیرمؤمنان (علیهالسلام) میروم و مسأله را براى حضرت مطرح و جوابش را دریافت میكنم. امشب نیز بر طبق معمول به حضور انور شرفیاب شدم و حضرت مرا به صاحب الزمان (علیه السلام) حواله كرد و فرمود: فرزندم مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف) در مسجد كوفه است, به حضورش برس و پاسخ مسائل خود را از آن حضرت استدعا كن. آن مردى كه در مسجد كوفه دیدى حضرت مهدى (علیهالسلام) بود. [7]
وى شبى پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله) را درخواب دید كه حضرت موسى (علیهالسلام) در خدمت آن بزرگوار نشسته است و مقدس نیز در آنجا حضور دارد. پس حضرت موسى از رسول خدا (صلى الله علیه و آله) سؤال كرد: این مرد كیست؟ پیامبر فرمود: از خودش سؤال كن. حضرت موسى (علیهالسلام) از مقدس پرسید تو كیستی؟ مقدس جواب داد: من احمد پسر محمد از اهل اردبیل هستم و در فلان كوچه,فلان خانه منزل من است. حضرت موسى (علیهالسلام) تعجب كرد و گفت: من از اسم تو سؤال كردم این همه تفصیل براى چه بود؟ مقدس در جواب گفت: خداوند عالم وقتى از تو سؤال كرد كه این چیست كه در دست تو است تو چرا آن قدر در پاسخ تفصیل دادی؟
حضرت موسى (علیهالسلام) به پیغمبر (صلى الله علیه و آله) گفت: راست گفتى كه علماى امت من همانند انبیاى بنى اسرائیل میباشند.[8]
رحلت
سرانجام ماه رجب سال 993 ق. فرا رسید. در این سال آفتاب فقاهت كه از شهر اردبیل درخشیدن آغاز كرده و در سراسر جهان تشیع پرتو افشانى نموده بود پس از عمرى تلاش و كوشش خستگى ناپذیر در راه دین و شریعت جاودانى اسلام در نجف اشرف غروب كرد؛ هر چند این غروب جسم اوبود و روح مقدسش با آثار ارزشمندش همچنان پرتو افشان اسلام و تشیع است. پیكر مطهر مقدس اردبیلى را شیعیان و دوستانش در حرم مطهر مولاى متقیان حضرت امیرالمؤمنین امام على (علیهالسلام) به خاك سپردند تا همان گونه كه در دنیا عاشق اهل بیت (علیهم السلام) بود در آخرت نیز همنشین آنها باشد.
*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*
[1] ـ اعیان الشیعه: سید محسن امین عاملی, ج 7, ص 154.
[2] ـ نقد الرجال: سید مصطفی تفرشی, ص 29.
[3] ـ امل الآمال: قسم دوم, ص 23.
[4] ـ بحارالانوار: علّامه محمد باقر مجلسی, ج 1, ص 42.
[5] ـ فوائد الرضویه, شیخ عباس قمی ص، 23.
[6] ـ موسوعة العتبات المقدسه, جعفر الخلیلی: ج 7, ص 57.
[7] ـ همان, بحارالانوار: ج 52, ص 174.
[8] ـ قصص العلماء: میرزا محمد تنكابنی, ص 345.