دستور پيامبر (ص) بر امامت يافتن ابو بكر

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

 شش. در سنن ابن ماجة و مسند ابن حنبل ، از ابن عبّاس نقل شده: هنگامى كه پيامبر خدا در خانۀ عايشه بود، بيمار شد. پس فرمود: «على را به اين جا بخوانيد» .
عايشه گفت: اى پيامبر خدا! ابو بكر را براى شما، صدا بزنيم؟
حضرت فرمود: «او را هم صدا بزنيد» .
حفصه گفت: اى پيامبر خدا! عمر را براى شما، صدا بزنيم؟
حضرت فرمود: «او را هم صدا بزنيد» .
سپس اُمّ الفضل گفت: آيا عبّاس را صدا بزنيم؟
حضرت فرمود: «او را هم صدا بزنيد» .
زمانى كه همه، گِرد آمدند، حضرت، سرش را بالا آورد و نگاهى كرده، سكوت نمود. 1
عمر، رو به جمع كرد و گفت: از محضر پيامبر خدا، برخيزيد!
سپس بلال آمد و پيامبر (ص) را از رسيدن وقت نماز، آگاه كرد. پس حضرت فرمود: «به ابو بكر، امر كنيد تا با مردم، نماز بگزارد» .
عايشه گفت: اى پيامبر خدا! ابو بكر، مردى رقيق [القلب] و دل‌نازك است و از سخن گفتن، ناتوان است و زمانى كه شما را [در مسجد] نبيند، مى‌گِريد و مردم هم مى‌گِريند. اگر به عمر براى نماز، امر كنيد، بهتر است.
ابو بكر، از اتاق بيرون رفت و [با مردم، ] نماز خواند. . . . 2
پاورقی:
1) . در مسند ابن حنبل، عبارت، بدين صورت آمده: «پيامبر (ص) ، سرش را بالا آورد و على (ع) را نديد. پس سكوت كرد» . 53
2) . سنن ابن ماجة، ج1، ص391، ح 1235. ما اين حديث را از اين كتاب، نقل كرده‌ايم. نيز، ر. ك: مسند ابن حنبل، ج1، ص356؛ تاريخ ابن كثير، ج5، ص234؛ نصب الراية لأحاديث الهداية، عبد الله بن يوسف زيلعى، ج2، ص50-52. در احاديثى كه مى‌آيد، روايتى را مى‌بينيم كه تحريف شده است. در مسند ابن حنبل (ج6، ص300) و كنز العمّال (ج6، ص400) ، به نقل از امّ سلمه آمده است: به او سوگند ياد مى‌كنم كه على بن ابى طالب، در عهد و وصايت، نزديك‌ترينِ مردم به پيامبر خدا بود. يك روز صبح، به عيادت پيامبر خدا رفتيم. ايشان، پيوسته مى‌فرمود: «على آمد؟ على آمد؟» . فاطمه گفت: گويا شما او را به دنبال كارى فرستادى. امّ سلمه مى‌گويد: على (ع) آمد. پنداشتيم كه پيامبر (ص) به او كارى دارد. پس، از اتاق، بيرون رفتيم و نزديك در نشستيم و من، از همه به در اتاق، نزديك‌تر بودم [كه ديدم] على (ع) خم شده و پيامبر (ص) با او راز مى‌گويد و نجوا مى‌كند، و پيامبر خدا (ص) در همان روز، رحلت فرمود. پس على (ع) در عهد و وصايت، نزديك‌ترينِ‌ِ مردمان است. محب الدين طبرى نيز در كتاب ذخائر العقبى (ص 72) ، در باب «ذكر أنّه أدخله النبى (ص) فى ثوبه يوم توفّى» ، از عايشه نقل كرده كه گفت: هنگامى كه وفات پيامبر خدا (ص) نزديك شد، فرمود: «حبيب مرا بخوانيد» . ابو بكر را براى او خواندند. پس به او نگاه كرد و سپس سرش را بلند كرد و فرمود: «حبيب مرا بخوانيد» . پس عمر را براى او خواندند. پيامبر (ص) وقتى چشمش به او افتاد، سرش را بلند كرد و فرمود: «حبيب مرا بخوانيد» . پس على (ع) را خواندند. همين كه چشم پيامبر (ص) به على (ع) افتاد، او را زير رواندازى كه بر رويش انداخته شده بود، نمود و پيوسته، او را در آغوش داشت تا وفات نمود. نزديك به اين عبارت در مقتل الخوارزمى (ج2، ص38) و كفاية الطالب گنجى شافعى (ص 133) نيز نقل شده است.