شدّت يافتن بيمارى پيامبر (ص) در روزهاى پايانى

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

 نُه. در صحيح البخارى و صحيح مسلم و سنن الدارمى و مسند أبي عوانة و مسند ابن حنبل و الطبقات الكبرى ، حديثى آمده كه ما، آن را از صحيح البخارى ، از عايشه نقل مى‌كنيم:
هنگامى كه بيمارى پيامبر خدا، سنگين شد، فرمود: «آيا مردم، نماز خوانده‌اند؟» .
عرض كرديم: نه. مردم، منتظر شما هستند.
حضرت فرمود: «براى من، آبى در ظرف بريزيد» .
مقدارى آب در ظرفى ريختيم و حضرت، وضو گرفت. پس از آن، حضرت، قصد به پا خاستن داشت كه از حال رفت. مدّتى طول كشيد. چون حالش بهتر شد، فرمود: «آيا مردم، نماز خواندند؟» .
عرض كرديم: نه، اى پيامبر خدا! آنها منتظر شما هستند.
حضرت فرمود: «براى من، آبى در ظرف بريزيد» .
حضرت، نشست و وضو گرفت. چون قصد برخاستن كرد، از حال رفت. مدّتى گذشت تا حالش بهتر شد. باز پرسيد: «آيا مردم، نماز خواندند؟» .
عرض كرديم: نه، اى پيامبر خدا! منتظر شما هستند.
حضرت فرمود: «براى من، آبى در ظرف بريزيد» .
ايشان، براى نماز، وضو گرفت و پس از آن، قصد برخاستن داشت كه از حال رفت. چون حالش بهتر شد، فرمود: «آيا مردم، نماز خواندند؟» .
عرض كرديم: نه، اى پيامبر خدا! آنها منتظر شما هستند.
مردم، در مسجد نشسته و منتظر پيامبر خدا بودند تا نماز عشا را بخوانند.
پيامبر خدا، در پىِ ابو بكر فرستاد تا با مردم، نماز بخواند. فرستادۀ پيامبر خدا، نزد ابو بكر آمد و گفت: پيامبر خدا، به تو امر كرده تا با مردم، نماز بگزارى.
ابو بكر كه مردى رقيق القلب و دل‌نازك بود، به عمر گفت: عمر! تو با مردم، نماز بگزار.
عمر گفت: تو به اين كار، شايسته‌ترى.
پس در آن ايام، ابو بكر با مردم، نماز مى‌خواند. 1
پاورقی:
1) . صحيح البخارى، ج1، ص88(كتاب الصلاة، باب «إنّما جعل الإمام ليؤتمّ به») ؛ صحيح مسلم، ج2، ص21؛ سنن الدارمى، ج1، ص287؛ مسند أبى عوانة، ج2، ص111؛ مسند ابن حنبل، ج2، ص52 و ج6، ص251؛ الطبقات الكبرى، ج2، ص21(چاپ بيروت) و ج2، بخش دوم، ص19(چاپ ليدن) ؛ تاريخ الإسلام، ذهبى، ج1، ص554؛ تاريخ ابن كثير، ج5، ص233.