هر كه در آفاق گردد بو تراب باز گرداند ز مغرب آفتاب
اقبال لاهورى
خورشيد چتر خود را از زمين جمع كرده بود و شب آرام آرام بستر خويش را پهن مىكرد، مسلمانان براى نماز مغرب آماده مىشدند، ناگهان صدايى عجيب-مانند صداى حركت دو سنگ آسياب بر يكديگر، يا حركت شديد ارّه بر روى چوب، يا حركت قرقرههاى بزرگ كه با آن از چاه آب بالا مىكشند-به گوش رسيد، همۀ چشمها به سمت مغرب چرخيد، جايى كه صدا از آنجا به گوش مىرسيد، دهانها از تعجّب باز ماند، خورشيد در حال بازگشت بود، گويا از غروب خويش پشيمان شده بود، همينطور بالا و بالا مىآمد و نورش كوه و دشت را روشن مىكرد، تا اينكه در موقعيّت عصر قرار گرفت. چه خبر شده است؟ ! مگر بار ديگر يوشع-وصىّ حضرت موسى عليه السلام-به دنيا بازگشته است؟ همۀ ديدهها به سمتى چرخيد كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در حال استراحت بود، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم كه ساعتى پيش سر بر دامن على عليه السلام در حال استراحت بود از جاى برخاسته و دست به دعا برداشت: «خدايا، بندۀ تو على در راه فرمانبردارى از تو و پيامبرت، خود را نگه داشته است، خورشيد را برايش برگردان» . على عليه السلام از جاى خويش برخاست، وضو گرفت و آمادۀ خواندن نماز عصر شد، آخر او فرصت نيافته بود نماز عصر را ايستاده بخواند، وى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آمده بود و در حال گزارش كارهاى انجام شده بود كه حضرت سر بر دامنش گذاشته و خوابيده بود. على عليه السلام به نماز ايستاد، همين كه نمازش پايان يافت بار ديگر خورشيد به سمت مغرب رفت، امّا نه مانند هميشه، بلكه با سرعتى باور نكردنى، همانگونه كه به سرعت بالا آمده بود.
اميرالمؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام داراى برجستگىها و ويژگىهاى فراوان است، و هيچ كدام از صحابه از اين نظر به پايۀ وى نمىرسند، به گفتۀ احمد بن حنبل: براى هيچكدام از اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فضايلى همسان فضايل على بن ابى طالب نرسيده است. 1
يكى از اين برجستگىها كه اختصاص به حضرت على عليه السلام دارد و ديگر ياران رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم را در آن شركتى نيست؛ بازگشت خورشيد براى آن حضرت است، فضيلتى كه كمى پيشتر گزارشى از آن را ملاحظه نموديد. اين نوشتار در نظر دارد به تفصيل به معرّفى اين معجزۀ بزرگ-كه در منابع تاريخى و روايى از آن تعبير به «ردّالشمس» مىشود-بپردازد، و به همين جهت سعى شده ابعاد گوناگون آن مورد توجّه قرار گيرد.
اينك نكاتى چند در بارۀ اين كتاب:
1-پس از ارتحال محقّق عاليقدر عموى بزرگوارم مرحوم علاّمه شيخ محمّد باقر محمودى قدس سره 2در ملاقاتى كه با دانشمند ارجمند حضرت حجّة الاسلام والمسلمين جناب آقاى سيّد على قاضى عسكر - معاونت محترم آموزش و پژوهش سازمان حجّ و زيارت-داشتم، سخن از آثار علاّمه محمودى و ترجمۀ بخشى از آنها جهت استفاده فارسى زبانها به خصوص زائران بيت اللّٰه الحرام به ميان آمد، براى شروع كار پيشنهاد شد كتاب كشف الرمس عن حديث ردّالشمس به فارسى ترجمه گردد، كه اين كار بر عهدۀ حقير گذاشته شد، به علّت گرفتارىها و اشتغالات گوناگون مدّتى توفيق انجام كار را نداشتم، تا اينكه در تابستان سال 1386 ه ش اندكى از كار ترجمه را انجام دادم، امّا حين انجام كار متوجّه شدم كه انجام كامل و دقيق آن نياز به جابجايى، اضافات و پاورقىهاى فراوان دارد كه به واقع كار ديگرى خواهد بود، لذا پيشنهاد نمودم كه كار مستقلّى در اين زمينه انجام گيرد و آن كتاب همچنان دست نخورده باقى بماند، با اين پيشنهاد موافقت شد و انجام كار بر عهدۀ اينجانب گذاشته شد، با استمداد از روح بلند اميرمؤمنان على عليه السلام به نگارش پرداختم كه اينك محصول آن در اختيار شما عزيزان قرار گرفته است.
2-مطابق روايات فراوان، معجزۀ بازگشت خورشيد براى حضرت على عليه السلام دو بار اتّفاق افتاده است؛ يكى در زمان حيات رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم، و ديگرى پس از ارتحال پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و در زمان حكومت ظاهرى اميرالمؤمنين عليه السلام، در اين كتاب هر دو داستان مورد توجّه قرار گرفته و آنها را در دو بخش جداگانه ملاحظه خواهيد فرمود.
3-بيشتر رواياتى كه در اين زمينه وارد شده داراى سند مىباشد، بدين معنى كه نويسندگان از تمام واسطه هايى كه براى نقل حديث داشتهاند يكى يكى نام برده تا اينكه سندشان به آن شخصى مىرسد كه خود شاهد و ناظر معجزۀ ردّالشمس بوده و آن را گزارش كرده است، آوردن نام همۀ آن افراد براى تودۀ مردم فايدۀ چندانى ندارد، به همين جهت در سلسله سند روايتها تنها به نام آخرين شخصيّتى كه داستان را از شاهد آن نقل كرده و راوى اصلى حديث بسنده شده است. صاحبان فكر و انديشه و اهل تحقيق و همۀ كسانى كه خواهان بررسى بيشتر احاديث و ديدن نام همۀ راويان هستند به نگارش عربى كتاب كه به يارى خدا همزمان منتشر خواهد شد مراجعه نمايند.
4-در اين نوشتار ابتدا به معرّفى كتاب و رسالههاى مستقلّ كه پيرامون حديث ردّالشمس نگارش يافته خواهيم پرداخت، و در ادامه به معرّفى تعدادى از دانشمندان و نويسندگان كه حديث را روايت كردهاند مىپردازيم، و پس از آوردن روايتهاى هر دو ردّالشمس، به ردّالشمس در زيارتنامهها، و سپس به استدلال فقيهان به حديث
ردّالشمس خواهيم پرداخت، و در ادامه ردّالشمس در ادبيّات اسلامى را ملاحظه خواهيد فرمود، و در بخش پايانى به طرح اشكالاتى كه بر حديث شده پرداخته و به آنها پاسخ خواهيم داد.
5-چينش روايتها بر اساس حروف الفبا صورت گرفته است، و اين ترتيب هم در راويان اصلى و هم در راويان فرعى مراعات شده است، به عنوان مثال: در نقل حديث ردّالشمس اوّل ابتدا روايت «اسماء بنت عميس» آمده كه اسمش با الف آغاز مىشود، بعد روايت جابر، و پس از آن روايت امام جعفر صادق عليه السلام، آنگاه روايت حسّان بن ثابت، و سپس روايت امام حسين عليه السلام، و همينطور تا آخر و در چينش روايتهاى هر كدام از اينها نيز اسامى نقل كنندگان از آنها به ترتيب حروف الفبا رعايت شده است، به عنوان نمونه: كسانى كه از اسماء روايت كردهاند، روايتشان به اين ترتيب چينش شده است: اوّل ام جعفر، دوّم حسن بن حسن، سوّم اُمّ حسن، چهارم فاطمه بنت حسين، پنجم فاطمه بنت على. همانگونه كه ملاحظه فرموديد اين ترتيب الفبايى حتّى در نام پدرانشان نيز رعايت شده است، مثلاً در راويان از اسماء نام دو فاطمه آمده است كه ما ابتدا روايتهاى فاطمه بنت حسين، و سپس فاطمه بنت على را آوردهايم؛ زيرا ابتداى نام پدر اوّلى حرف «ح» مىباشد، و ابتداى نام پدر دوّمى حرف «ع» ، و در ترتيب حروف الفبا حرف «ح» جلوتر از «ع» مىآيد.
6-در تأليف و تدوين اين نوشتار علاوه بر كتابهاى حديث، تفسير، و تاريخ، از زحمات بزرگان اهل قلم در اين زمينه نيز استفاده شده است، به ويژه در بخش پايانى كه از كتابهاى دلائل الصدق و موسوعة الإمام علي بن أبيطالب عليه السلام فراوان استفاده شده است.
در پايان خداى بزرگ را كه توفيق عنايت فرمود تا در روز هيجدهم ماه ذى حجّة الحرام سال 1428 ه ق مصادف با عيد سعيد غدير خم، عيد ولايت و امامت، روز تكميل شدن دين و تمام شدن نعمت خداوندى بر مسلمانان، اين مجموعه را به پايان برسانم، شاكرم و اميدوارم مورد استفادۀ كسانى كه خواهان حقّ و حقيقت هستند و همۀ دوستان اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام قرار گيرد، و گامى باشد - هر چند كوچك-در زدودن غبار مظلوميّت از چهرۀ درخشان حضرت اميرمؤمنان على بن ابى طالب عليه السلام، و بدان اميد كه مورد قبول درگاه الهى واقع شود، و ذخيرهاى باشد براى روزى كه مال و فرزند، مفيد فايدهاى نخواهد بود.
حوزۀ علميۀ قم
محمّد جواد محمودى
پاورقی:
1) . المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 107. محبّ طبرى در فصل 9 كتاب الرياض النضرة، ج 3، ص 165 از احمد بن حنبل و قاضى اسماعيل بن اسحاق اينگونه نقل كرده است: «آن مقدار از فضايل كه با سندهاى نيكو در بارۀ على بن ابى طالب عليه السلام نقل شده، در بارۀ هيچ يك از صحابه روايت نشده است» .
2) . معظّم له كه عموى پدر حقير مىباشد، در تاريخ 27 فروردين 1385 ه ش برابرهفدهم ربيع الاوّل سال 1427 ه ق به ديار باقى شتافت، و در حجرۀ 23 صحن مطهّر حضرت معصومه عليها السلام به خاك سپرده شد .
مقدّمه
- بازدید: 603