حادثۀ عظيمى مانند بازگشت خورشيد از سمت مغرب اگر اتّفاق افتاده باشد، از حادثه هايى است كه كسى را ياراى انكار آن نيست، وانگيزۀ نقل آن براى مردم خيلى زياد است، در حالى كه مىبينيم تنها عدّهاى اندك آن را روايت كردهاند، و به همين جهت اصل داستان زير سؤال مىرود.
در پاسخ مىگوييم:
الف-انگيزه براى كتمان اين معجزه فراوان بوده است؛ زيرا از همان ابتدا حكومت در دست كسانى بود كه دوست نداشتند فضايل و مناقب اميرالمؤمنين عليه السلام منتشر شود، پس از شهادت حضرت و دوران كوتاه حكومت امام حسن عليه السلام نيز حكومت به بنى اميّه منتقل شد، آنها دشمنان اهل بيت واميرالمؤمنين عليهم السلام بودند، واكثريّت عظيم مردم نيز تابع حكومت بودند، در آن زمان تمام سعى وتلاشها در جهت كِتمان فضائل آن حضرت بلكه جَعل حديثهاى ساختگى براى خدشه دار نمودن چهرۀ آن حضرت بوده است، با اين توصيف چگونه مىتوان ادّعا كرد كه اگر اين معجزه رخ داده بود انگيزههاى نقل آن زياد بود! خير، چنين نيست، حكومتها فضايل واضحتر ومعروفتر را نيز ابتدا كتمان، وسپس انكار مىكردند.
ب-اين ادّعا با داستان شقّ القمر كه امرى مسلّم است وفضيلت آن اختصاص به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم دارد، نقض مىشود، در داستان شقّ القمر كه در قرآن كريم به صراحت آن را نقل كرده، آنجا كه مىفرمايد:
«اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانشَقَّ الْقَمَرُ*وَإِن يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُّسْتَمِرٌّ» 1، همۀ مفسّران در اصل واقعۀ عظيم شقّ القمر اتّفاق نظر دارند، وانگيزههاى نقل آن نيز خيلى قوى است، با اين وجود راويان آن بيشتر از راويان حديث ردّالشمس نمىباشد.
ابن تيميه ادّعا كرده؛ داستان شقّ القمر در شب و در زمانى اتّفاق افتاده كه مردم خواب بودهاند، و به همين جهت آنها متوجّه نشدهاند 2.
اين ادّعا باطل است، زيرا بنا به نقل بخارى در تفسير آيۀ شريفه «اِقتَرَبَتِ الساعَةُ وَانشَقَّ القَمَر» 3مردم مكّه از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در خواست معجزه كردند، وآن حضرت نيز معجزۀ شقّ القمر را انجام داد 4، بنا بر اين، همۀ آنها از قبل خبر داشتند، و براى ديدن اين اعجاز الهى جمع شده بودند، وبايد توجّه داشت كه شهر مكّه محلّ رفت وآمد مردم بود ودائماً گروهى از مردم جاهاى ديگر نيز در آن حضور داشتند، وبايد جمعى از آنها نيز متوجّه شده باشند كه بناست چه اتّفاقى بيفتد، وچه بسا جمعى از آنها نيز در جمع قريش حضور داشتهاند، با همۀ اين اوصاف مىبينيم تنها عدۀ اندكى آن را حكايت كردهاند، وچه بسا اگر اين معجزۀ عظيم در قرآن نيامده بود همين مقدار كم نيز نقل نشده بود، وكم كم به دست فراموشى سپرده مىشد.
ج-علّت اصلى نقل اندك اينگونه حادثههاى بزرگ بىسواد بودن اكثريّت عظيم مردم آن زمان بوده است، نگارش تاريخ وتأليف كتاب بين آنها رواج نداشته است، و در اين جهت فرقى بين مسلمانان وغير مسلمانان نيست، و به همين سبب تنها بخش اندكى از معجزههاى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به ما رسيده است، مخصوصاً از طريق اهل سنّت كه اين كمى در نقل بسيار آشكار است.
نگارش تاريخ وتأليف كتاب از عصر تابعين شروع مىشود، و به تدريج در عصر بعدى افزايش مىيابد، زمانى كه از شاهدان آن حادثههاى عظيم ومعجزههاى بزرگ ديگر كسى زنده نبوده است، ومخصوصاً امورى كه مربوط به فضائل اميرالمؤمنين عليه السلام بوده كه عدّهاى از ترس، وگروهى نيز از روى عناد ودشمنى آن را پنهان مىكردند، واحياناً گروه اندكى كه به خود جرأت مىدادند و به نقل فضايل اهل بيت عليهم السلام به ويژه اميرالمؤمنين عليه السلام مىپرداختند، بايد خود را براى انواع محروميّتها آماده مىكردند، وچه بسا بايد دست از جان خويش مىشستند.
به همين جهت مىبينيم راويان داستان غدير خُم واعلام ولايت وخلافت اميرالمؤمنين على عليه السلام، با وجودى كه در حضور جمعيّتى بيش از يكصد هزار نفر صورت گرفته، وپيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با تأكيد فراوان از همۀ حاضران خواستهاند كه به غايبان برسانند، از يكصد تن تجاوز نمىكند.
د-با دقّت در برخى خصوصيّات و ويژگىهاى داستان مىفهميم كه اصولاً زمينه براى توجّه عمومى به اين حادثه در زمان واقعه فراهم نبوده است، زيرا از سويى مدّت زمان وقوع اين حادثۀ عظيم خيلى كوتاه بوده؛ در حدّ خواندن يك نماز چهار ركعتى، واز سوى ديگر ارتفاع خورشيد در حدّى نبوده كه بخشهاى زيادى از زمين را روشن كند، تنها در مناطق اطراف كه از نظر افق به آن نزديك بودهاند قابل رؤيت بوده است، آن هم به شرطى كه بگوييم موانع طبيعى مانند ابر يا غبار وجود نداشته است 5، و به همين جهت بسيارى از افراد متوجّه آن نشدهاند.
به علاوه، نمىتوان اين حجم از روايت را كه پيرامون ردّالشمس آمده در مقايسه با ديگر اتّفاقات تاريخى اندك به حساب آورد.
پاورقی:
1) . سورۀ قمر، آيه 1 و2.
2) . منهاج السنّة، ج 8، ص 171.
3) . سورۀ قمر، آيۀ 1.
4) . صحيح بخارى، ج 6، ص 521، ح 1292
5) . در برخى روايتها به اين علّت اشاره شده است، مرحوم علاّمۀ مجلسى در بحارالأنوار، ج 41، ص 190، وج 55، ص 166، ح 26 از كتاب «العلل» تأليف محمّد بن على بن ابراهيم اينگونه روايت كرده است: «قال العالم عليه السلام: علّة ردّالشمس على اميرالمؤمنين عليه السلام وما طلعت على أهل الأرض كلّهم، أنّه جلّل اللّٰه السماء بالغمام إلاّ الموضع الذي كان فيه أميرالمؤمنين وأصحابه، فإنّه جلاه حتّى طلعت عليهم» ، سبب اين كه خورشيد تنها براى اميرالمؤمنين عليه السلام بازگشت وبر جاهاى ديگر نتابيد؛ اين است كه خداوند آسمان را با ابر پوشاند وتنها همان مكانى را كه اميرالمؤمنين عليه السلام و يارانش وجود داشتند بدون پوشش قرار داد تا اين كه خورشيد بر آنها تابيد .
كمى نقل حديث در كتابها و از سوى راويان
- بازدید: 852