در معرّفى ترتيب سور مصحف على (ع) روايتى از يعقوبى نقل شده است كه برخلاف آنچه آمد، ترتيبى موافق زمان نزول ارائه نمىدهد.
يعقوبى 1(ت بعد 292 ق) در روايتى بدون سند آورده است: 2
علىّ بن أبى طالب (ع) زمانى كه فرستادهى خدا (ص) [جان مباركش]برگرفته شد، قرآن را گرد آورد و آن را در حالى كه بر شترى حمل مىكرد، آورد و فرمود: من اين قرآن را گرد آوردهام، و او آن را به هفت جزء تقسيم كرده بود.
جزء اول 3:3-[الفاتحه](1) ؛2-البقرة (2) ؛3-سورة يوسف (12) ؛ 4-العنكبوت (29) ؛5-الروم (30) ؛6-لقمان (31) ؛7-حم السجدة (41) ؛ 8-الذاريات (51) ؛9-هل أتى على الإنسان (76) ؛10-الم تنزيل السجدة (32) ؛11-النازعات (79) ؛12-اذا الشّمس كوّرت (81) ؛13-اذا السّماء انفطرت (82) ؛14-اذا السّماء انشقّت (84) ؛15-سبّح اسم ربّك الأعلى (87) ؛16-[اقرأ باسم ربّك الّذي خلق](96) ؛17-لم يكن (98) ؛ اين جزء بقره است و 886 آيه و 15 سوره است 4.
جزء دوم 3:5-آل عمران (3) ؛2-هود (11) ؛3-الحج (22) ؛ 4-الحجر (15) ؛5-الاحزاب (33) ؛6-الدخان (44) ؛7-الرحمن (55) ؛ 8-الحاقه (69) ؛9-سأل سائل (70) ؛10-عبس (80) ؛11-و الشّمس و ضحاها (91) ؛12-انّا انزلناه (97) ؛13-اذا زلزلت (99) ؛14-ويل لكلّ همزة (104) ؛15-أ لم تر (105) ؛16-لايلاف قريش (106) .
اين جزء آل عمران است و 886 آيه و 16 سوره است.
جزء سوم 4:6-النساء (4) ؛2-النحل (16) ؛3-المؤمنون (23) ؛ 4-يس (36) ؛5-حمعسق (42) ؛6-الواقعه (56) ؛7-تبارك الملك (67) ؛ 8-يا ايّها المدّثّر (74) ؛9-أ رأيت (107) ؛10-تبّت (111) ؛11-قل هو اللّه احد (112) ؛12-و العصر (103) ؛13-القارعه (101) ؛14-و السّماء ذات البروج (85) ؛15-و التّين و الزّيتون (95) ؛16-طس النمل (27) .
اين جزء نساء است و 886 آيه و 16 سوره است.
جزء چهارم 5:7-المائدة (5) ؛2-يونس (10) ؛3-[الرعد](13) ؛ 4-مريم (19) ؛5-طسم الشعراء (26) ؛6-الزخرف (43) ؛ 7-الحجرات (49) ؛8-ق و القرآن المجيد (50) ؛9-اقتربت السّاعة (54) ؛ 10-الممتحنه (60) ؛11-و السماء و الطارق (86) ؛12-لا أقسم بهذا البلد (90) ؛13-أ لم نشرح لك (94) ؛14-العاديات (100) ؛15-انّا أعطيناك الكوثر (108) ؛16-قل يا أيّها الكافرون (109) .
اين جزء مائده است و 886 آيه و 15 سوره است.
جزء پنجم 1:7-الانعام (6) ؛2-سبحان (17) ؛3-اقتربت (21) ؛ 4-الفرقان (25) ؛5-موسى و فرعون (28) ؛6-حم المؤمن (40) ؛ 7-المجادله (58) ؛8-الحشر (59) ؛9-الجمعة (62) ؛10-المنافقون (63) ؛ 11-ن و القلم (68) ؛12-انّا ارسلنا نوحا (71) ؛13-قل اوحى الىّ (72) ؛ 14-و المرسلات (77) ؛15-و الضّحى (93) ؛16-الهاكم (102) .
اين جزء انعام است و 886 آيه و 16 سوره است.
جزء ششم:1-الاعراف (7) ؛2-ابراهيم (14) ؛3-الكهف (18) ؛ 4-النور (24) ؛5-ص (38) ؛6-الزمر (39) ؛7-الشريعة (45) ؛8-الّذين كفروا (47) ؛9-الحديد (57) ؛10-المزمل (73) ؛11-لا أقسم بيوم القيامة (75) ؛12-عمّ يتساءلون (78) ؛13-الغاشيه (88) ؛14-و الفجر (89) ؛ 15-و اللّيل اذا يغشى (92) ؛16-اذا جاء نصر اللّه (110) .
اين جزء اعراف است و 886 آيه و 16 سوره است.
جزء هفتم 2:8-الانفال (8) ؛2-براءة (9) ؛3-طه (20) ؛4-[السبأ](34) ؛ 5-الملائكه (35) ؛6-الصافات (37) ؛7-الاحقاف (46) ؛8-الفتح (48) ؛ 9-الطور (52) ؛10-النجم (53) ؛11-الصف (61) ؛12-التغابن (64) ؛ 13-الطلاق (65) ؛14-[التحريم](66) ؛15-المطففين (83) ؛ 16-و 17-المعوّذتين (113 و 114) .
اين جزء انفال است و 886 آيه و 15 سوره است 9.
در اين زمينهى اين روايت بايد گفت: اين روايت ساختگى و نامعتبر است؛ ازاينرو با استناد به آن نمىتوان رواياتى را كه پيش از اين آمد، كنار نهاد.
چنان كه به روشنى از ترتيب سورههاى اين روايت بر مىآيد، سازندهى اين ترتيب سور، فهرست سور مصحف عثمانى را به همراه احتمالا عدد بصرى آيات سورهها در برابر خويش نهاده و كوشيده است كه سورههاى قرآن را به هفت گروه مساوى تقسيم كند. او با نهادن يكى از سورههاى سبع طول در آغاز هر گروه، چند بار، يك يا چند سوره از فهرست را برداشته و در گروههاى هفتگانه چيده است.
مؤيد آن اين است كه شمارههاى عثمانى سورههاى هر گروه از كم به بيش است.
بنابراين، روايت مورد بحث ساختگى است، و احتمالا از اواخر قرن اول تا نيمهى قرن سوم ساخته شده است.
مؤيد اين احتمال آن است كه جمع آيات قرآن، بر اساس اين روايت 6202 آيه است، و اين به عدد بصرى، يعنى عدد 6204 يا 6205، بنا بر اختلاف روايات، بسيار نزديك است، و اين عدد حاصل محاسبهاى است كه به فرمان حجاج (ت 95 ق) و توسط قاريان بصره صورت گرفت 10.
شايان ذكر است كه مجموع آيات هر گروه، چنان كه در روايت آمده است،886 آيه نيست؛ مثلا با احتساب آيات سورههاى افزوده، بنا بر عدد بصرى به ترتيب مجموع آيات هر گروه عبارت است از:901،883، 888،886،880،872 و 892 و بنا بر عدد كوفى عبارت است از:907،894، 893،882،883،879 و 898.
در تفسير شهرستانى ترتيب سورى ديگر نظير روايت يعقوبى نقل شده است كه احتمال دارد، ترتيب ساختگى ديگرى از مصحف على (ع) باشد. اين روايت را شهرستانى بدون انتساب به كسى به نقل از محمد بن خالد برقى چنين مىآورد:
1-الفاتحه (1) .2-البقرة (2) ؛3-مريم (19) ؛4-الزخرف (43) ؛ 5-الدخان (44) ؛6-الجاثيه (45) ؛7-الاحقاف (46) ؛8-سورة محمد (47) ؛ 9-الفتح (48) ؛10-الفجر (89) ؛11-البلد (90) ؛12-و الشّمس (91) ؛13- و اللّيل (92) ؛14-و الضّحى (93) ؛15-أ لم نشرح (94) ؛16-و التّين (95) ؛ 17-اقرأ (96) .
1-آل عمران (3) ؛2-و الصافات (37) ؛3-ص (38) ؛4-الزمر (39) ؛ 5-[المؤمن*](40) ؛6-حم السجدة (41) ؛7-حم عسق (42) ؛ 8-[الحجرات 2](49) ؛9-ق (50) ؛10-و الذاريات (51) ؛11-و الطور (52) ؛12-عمّ يتساءلون (78) ؛13-[النازعات*](79) ؛ 14-عبس (80) ؛15-انّا انزلناه (97) ؛16-لم يكن (98) .
1-النساء (4) ؛2-الروم (30) ؛3-لقمان (31) ؛4-الم سجده (32) ؛ 5-الاحزاب (33) ؛6-السبأ (34) ؛7-الملائكه (35) ،8-يس (36) ؛ 9-و النجم (53) ؛10-القمر (54) ؛11-الحاقه (69) ؛12-المعارج (70) ؛ 13-نوح (71) ؛14-الجن (72) ؛15-الاعلى (87) ؛16-الغاشيه (88) .
1-المائدة (5) ؛2-الفرقان (25) ؛3-الشعراء (26) ؛4-النمل (27) ؛ 5-القصص (28) ؛6-العنكبوت (29) ؛7-الرحمن (55) ؛8-الواقعه (56) ؛ 9-الطلاق (65) ؛10-التحريم (66) ؛11-الملك (67) ؛12-ن (68) ؛ 13-الانسان (76) ؛14-و المرسلات (77) ؛15-اذا زلزلت (99) ؛ 16-العاديات (100) .
1-الانعام (6) ؛2-طه (20) ؛3-الانبياء (21) ؛4-الحج (22) ؛ 5-المؤمنون (23) ؛6-النور (24) ؛7-الحديد (57) ؛8-المجادله (58) ؛ 9-الحشر (59) ؛10-الممتحنه (60) ؛11-القارعه (101) ؛12- الهاكم (102) ؛13-و العصر (103) ؛14-الهمزة (104) ؛15-الفيل (105) ؛ 16-قريش (106) .
1-الاعراف (7) ؛2-ابراهيم (14) ؛3-الحجر (15) ؛4-النحل (16) ؛ 5-بنو اسرائيل (17) ؛6-الكهف (18) ؛7-الصف (61) ؛8-الجمعة (62) ؛ 9-المنافقون (63) ؛10-التغابن (64) ؛11-المزمل (73) ؛12-كوّرت (81) ؛ 13-أ رأيت (107) ؛14-الكوثر (108) ؛15-الكافرون (109) ؛16-اذا جاء نصر اللّه (110) ؛ 1-الانفال (8) ؛2-التوبة (9) ؛3-يونس (10) ؛4-هود (11) ؛ 5-يوسف (12) ؛6-الرعد (13) ؛7-المدثر (74) ؛8-القيامة (75) ؛ 9-انفطرت (82) ؛10-المطففون (83) ؛11-انشقّت (84) ؛ 12-البروج (85) ؛13-الطارق (86) ؛14-تبّت (111) ؛ 15-الاخلاص (112) ؛16-الفلق (113) ؛17-الناس (114) .
چنان كه به وضوح از ترتيب سورههاى اين روايت بر مىآيد، كسى همسان سازندهى روايت يعقوبى فهرست سور مصحف عثمانى را در برابر خويش نهاده و كوشيده است كه سورههاى قرآن را به هفت گروه تقريبا مساوى تقسيم كند. او با نهادن يكى از سورههاى سبع طول در آغاز هر گروه، چند بار، دو يا چند سوره از فهرست مصحف عثمانى را برداشته و در گروههاى هفتگانه چيده است.
مؤيد اين نكته، نظير روايت قبل، آن كه شمارههاى عثمانى سورههاى هر گروه از كم به بيش است. ما با پى بردن به اين نكته، سه سورهاى از آن را كه افتاده بود، در جاى خودشان نهاديم.
قرائنى احتمال انتساب اين ترتيب ساختگى را به مصحف على تقويت مىكند، انضمام اين روايت به روايت نديم (ح 350-438 ق) در زمينهى مصحف آن حضرت است.
نديم گويد:
ابن المنادي 17(ح 257-336 ق) گفت: حسن بن عباس 18(ت 289 ق) به من حديث كرد، گفت: از عبد الرحمن بن أبى حمّاد 19(ت ح 260 ق) از حكم بن ظهير 20(ت ح 180 ق) سدوسي 21(ت 127 ق) از عبد خير (ت ح 90 ق) از على (ع) به من خبر داده شد كه او هنگام وفات پيامبر (ص) از مردم، سبك سرى ديد؛ آنگاه سوگند ياد كرد كه عبايش را بر دوش خود ننهد تا آن كه قرآن را گرد آورد. او سه روز در خانهاش نشست تا آن كه قرآن را گرد آورد، بنابراين، آن نخستين مصحفى است كه قرآن در آن از حفظ گردآورى شد، و آن مصحف نزد خاندان جعفر (ع) بود، و من در زمان خود نزد ابو يعلى حمزه حسني 22كه رحمت خدا بر او باد، مصحفى را به خط علىّ بن ابى طالب (ع) ديدم كه برگهايى از آن افتاده بود، و فرزندان حسن (ع) آن را با گذر زمان به ارث مىبردند، و اين ترتيب سورهها از آن مصحف است. . . 23.
متأسفانه در فهرست نديم، دنبالهى روايت افتاده است.
در اين روايت دو سؤال مهم وجود دارد:
يكى، آن كه گويندهى سخن مذكور كيست؟ ديگر، آن كه ترتيب سورى كه در دنبالهى اين سخن گزارش شده، چه بوده است؟ به طور مسلّم، عبد خير (ت ح 90 ق) سخنى بيش از اين نگفته است كه على (ع) پس از وفات پيامبر (ص) قرآن را گرد آورد. يكى از مؤيّدات آن، روايت ذيل است.
ابراهيم بن محمد بن ميمون (ت ح 240 ق) گويد:
حكم بن ظهير (ت ح 180 ق) از سدّي) (ت 127 ق) از عبد خير از يمان به ما حديث كرد، گفت: وقتى پيامبر (ص) [جان مباركش]برگرفته شد، على (ع) سوگند ياد كرد كه عبايش را بر دوش خود ننهد تا آن كه قرآن را ميان دو لوح گرد آورد. او عبايش را بر دوش خود ننهاد تا آنكه قرآن را گرد آورد. 24
بنابراين، آن زياداتى كه در روايت نديم است، بايد از كسى ديگر باشد. با نظر به قرائن زير بايد گفت كه آن زيادات از عبد الرحمن بن أبى حمّاد (ت ح 260 ق) است.
اولا راوى گفته است كه «آن مصحف نزد خاندان جعفر (ع) (ت 148 ق) بود» و افزوده است كه «من در زمان خود نزد ابو يعلى حمزه حسنى، رحمه اللّه، مصحفى را به خطّ على (ع) ديدم» . از اين گفتهها بر مىآيد كه او در زمانى مىزيسته است كه امام جعفر صادق (ع) (ت 148 ق) خاندانى پيدا كرده است و فرزندان امام حسن (ع) زبانزد شده بودند 25.
ثانيا، در روايت أخير كه عبد الرحمن بن حمّاد در سندش نيست، آن زيادات نيز به چشم نمىخورد؛ اما در روايت نديم و روايت زير كه او در سندش هست، آن زيادات نيز مشاهده مىشود.
ابو القاسم مقرى 26(ز 310 ق) گويد:
حريث 27از أبى عبد الرحمن بن أبى حمّاد 26(ت ح 260 ق) از حكم بن ظهير (ت ح 180 ق) از سدّي (ت 127 ق) از عبد خير (ت ح 90 ق) از على (ع) براى ما نقل كرد كه او هنگام وفات فرستادهى خدا (ص) از مردم سبك سرى ديد؛ آنگاه سوگند ياد كرد كه عبايى بر دوش خود ننهد تا آنكه قرآن را گرد آورد. او در خانهاش نشست تا آن كه قرآن را گرد آورد؛ بنابراين، آن نخستين مصحفى است كه قرآن در آن گرد آمد. او آن را از حفظ گرد آورد، و آن نزد خاندان جعفر (ع) بود 27.
چنان كه ملاحظه مىشود، اين روايت با روايت نديم در سند از آغاز تا عبد الرحمن بن أبى حمّاد همسان است. همهى قرائن يادشده گواه بر اين است كه آن زيادات از آن عبد الرحمن بن أبى حمّاد است. احتمال دارد، ترتيبى كه از دنبالهى روايت عبد الرحمن بن أبى حماد (ت ح 260 ق) در فهرست نديم افتاده است، همان ترتيبى باشد كه به نقل از محمد بن خالد
برقى 28(ز 203 ق) در تفسير شهرستانى آمده است.
مؤيد اين احتمال آن است كه:
اولا، احمد بن محمد بن خالد برقى 29(ت 280 ق) با عبد الرحمن بن أبى حماد ملاقات داشته و از او روايت دارد، و احتمالا سبب آن كه محدثان رىّ از عبد الرحمن روايت كردهاند، آن بوده است كه او به همراه احمد به اتهام غلوّ و روايت احاديث ضعيف از سوى احمد بن محمد بن عيسى 30(ز 280 ق) از قم به رى تبعيد شده است و آنگاه آنها از او روايت شنيدهاند.
ثانيا، روايت محمد بن خالد برقى، چنان كه ملاحظه مىشود، همانند روايت يعقوبى سورهها را به هفت جزء تقسيم كرده است 31.
بنابراين، با توجه به اين قرائن مىتوان گفت: دنبالهى روايت نديم همين روايت برقى است و اين روايت در حدود نيمهى دوم قرن دوم جعل شده است و محمد بن خالد برقى كه عادت او نقل هر روايتى بوده، اين روايت را براى عبد الرحمن نقل كرده است؛ منتها نديم يا ناسخان كتاب او كه احتمالا جعلى بودن ترتيب مندرج در اين روايت را دريافته بودند، به عمد آن را حذف كردهاند.
پاورقی:
1) احمد بن ابى يعقوب اسحاق بن جعفر بن وهب بن واضح يعقوبى، مورخ و جغرافى دان و از مردم بغداد بود. «تاريخ اليعقوبى-ط» و «البلدان-ط» از آثار اوست (خير الدين زركلى، الاعلام، ط 7، بيروت دار العلم للملايين،1986 م و محمد محسن آقا بزرگ طهرانى؛ پيشين، ج 3، ص 296) .
2) شايان ذكر است كه اين روايت با تفاوتهايى در تفسير شهرستانى نيز آمده است. با استفاده از اين دو روايت، صورت صحيح روايت شناسايى شده و در متن آمده و ساير تفاوتها در پاورقى ياد شده است.
3) جزء اول:1-افزودهى شهرستانى. از اين پس، نقل شهرستانى، به اختصار با حرف «ش» نمايش داده مىشود. 6 و 7 و 10-ش: لقمان (31) ، الم سجده (32) ، حم السجدة (41) .16-افزودهى ش.
4) جزء اول:1-افزودهى شهرستانى. از اين پس، نقل شهرستانى، به اختصار با حرف «ش» نمايش داده مىشود. 6 و 7 و 10-ش: لقمان (31) ، الم سجده (32) ، حم السجدة (41) .16-افزودهى ش.
5) با افزودههاى شهرستانى 17 سوره مىشود.
6) جزء دوم:3 و 4-ش: الحجر (15) ، الحج (22) .
7) جزء سوم:12-ش: النصر (مصحّف العصر)16-ش: النحل (مصحّف النمل) .
8) جزء چهارم:3-افزودهى ش.10-ش: الطلاق (مصحّف الطارق) .
9) جزء پنجم:12-ش: سه سوره جلو برده است.
10) جزء هفتم:4-افزودهى ش.14-افزودهى ش.
11) احمد بن واضح يعقوبى؛ پيشين، ج 2، ص 135-136 و محمد بن عبد الكريم شهرستانى؛ پيشين، ص 134-139.
12) عبد الله بن أبى داود سجستانى؛ پيشين، ص 131-144 و محمد بن عبد الله زركشى؛ پيشين ج 1، ص 314 و محمد عبد العظيم زرقانى؛ پيشين، ج 1، ص 343 و فضل بن حسن طبرسى؛ پيشين، ج 1-2، ص 77 و محمد بن عبد الكريم شهرستانى؛ پيشين، ص 160
13) افزودهى ماست.
14) احمد بن جعفر، ابو الحسين مقرى بغدادى معروف به ابن المنادى، موثق و به قرائات و علوم ديگر آگاه بود (ر. ك: محمد بن محمد بن جزرى؛ غاية النهاية في طبقات القراء، ط 3، بيروت، دار الكتب العلميه،1402 ق و محمد بن احمد ذهبى؛ سير اعلام النبلاء، ط 7، بيروت، مؤسسة الرسالة، بى تا، ج 15، ص 361) .
15) حسن بن عباس جمال، ابو على رازى، موثق خوانده شده است (محمد بن محمد بن جزرى؛ پيشين) .
16) حسن بن عباس جمال، ابو على رازى، موثق خوانده شده است (محمد بن محمد بن جزرى؛ پيشين) .
17) عبد الرحمن بن أبى حمّاد صيرفى، ابو القاسم كوفى به غلو متهم بود. او از كوفه به قم آمد و در آنجا سكنى گزيد. او صاحبخانه احمد بن أبى عبد اللّه برقى بود، و وى از او روايت دارد (ابو القاسم خوئى؛ معجم رجال الحديث؛ پيشين) .
18) حكم بن ظهير فزارى، ابو محمد كوفى، به رفض متهم است و تفسير سدّى را نقل مىكند (همان و محمد بن احمد ذهبى؛ ميزان الاعتدال، پيشين و احمد بن علىّ بن حجر؛ تقريب التهذيب؛ پيشين) .
19) حكم بن ظهير السدوسى كه در متن آمده است، مصحّف حكم بن ظهير، عن السدّى است (ر. ك: عبيد الله بن عبد الله حسكانى؛ پيشين، ج 1، ص 36) .
20) حمزه ابو يعلى حسنى ناشناخته است. او چنان كه در روايت آمده است از فرزندان امام حسن (ع) بوده و به احتمال قوى او معاصر عبد الرحمن بن أبى حمّاد كوفى بوده است.
21) ابراهيم بن محمد بن ميمون كندى از شيعيان سرسخت بود (محمد بن احمد ذهبى؛ ميزان الاعتدال، پيشين و احمد بن علىّ بن حجر؛ لسان الميزان، پيشين) .
22) عبيد اللّه بن عبد الله حسكانى؛ پيشين، ج 1، ص 37.
23) فرزندان امام حسن (ع) در نيمهى دوم قرن دوم به واسطهى قيامهايشان بر ضد خلفاى اموى و سپس عباسى زبانزد شدند (علىّ بن ابى الكرم ابن اثير؛ الكامل فى التاريخ؛ بى چا، بيروت، دار صادر، بى تا، افست بيروت، دار الفكر،1402 ق، ج 6، ص 90 و 125) .
24) عباس بن فضل بن شاذان، ابو القاسم رازى، استادى متقن و مشهور در علم قرائات است (محمد بن محمد بن جزرى؛ پيشين، ذيل همان نام) .
25) حريث بن محمد بن حريث بن قطن حارثى شناخته نشد.
26) آن مصحّف عبد الرحمن بن أبى حماد است.
27) عبيد الله بن عبد الله حسكانى؛ پيشين، ج 1، ص 36
28) محمد بن خالد برقى، ابو عبد الله از اصحاب امام كاظم و امام رضا و امام جواد (ع) بوده و در حديث، ضعيف است، و «التنزيل و التعبير» و «التفسير» از آثار اوست (ابو القاسم خوئى؛ معجم رجال الحديث؛ پيشين، ذيل همان نام) .
29) احمد بن محمد بن خالد برقى، ابو جعفر، اصلش كوفى بوده و در قم اقامت داشته و از اصحاب امام جواد و امام هادى (ع) بود. او در حديث، ضعيف است. احمد بن محمد بن عيسى، نخست او را از قم تبعيد كرد؛ سپس او را به آنجا برگرداند و از او پوزش خواست. «التحريف» و «فضل القرآن» و «التفسير» و «ثواب القرآن» از آثار اوست (همان) .
30) احمد بن محمد بن عيسى، ابو جعفر أشعرى قمى، از اصحاب امام رضا و امام جواد و امام هادى (ع) ، و شيخ و فقيه مردم قم بود. «الناسخ و المنسوخ» از آثار اوست (همان) .
31) محمد بن عبد الكريم شهرستانى، پيشين، ص 134-139.
مخالفت روايت يعقوبى
- بازدید: 495