برخى در اين عبارت روايت ابو رافع كه فألّفه كما انزل الله و كان به عالما اين گونه اشكال كردهاند كه اين عبارت مجمل است و هم مىتواند ناظر به ترتيب باشد و هم ناظر به قرائت؛ بنابراين روايت ابو رافع در موافق ترتيب نزول بودن مصحف على (ع) صراحت ندارد 1؛ بر اين اساس عبارت مذكور مىتواند به اين معنا باشد كه آن حضرت قرائت مصحف خود را مطابق آنچه نازل شده، تأليف كرد؛ به علاوه ترتيب نزول چندان اهميت ندارد كه آن به عنوان مزيتى براى مصحف آن حضرت تلقى بشود.پاسخ اين است كه:
اولا، واژۀ تأليف در عبارت فألّفه كما انزل اللّه و كان به عالما شاهدى قوى است بر اين معنا كه مراد از كما انزل الله در اين عبارت اين است كه على (ع) مصحف خود را به ترتيب نزول نوشت؛ نه آن كه قرائت آن را مطابق آنچه نازلشده، كتابت كرد.
تأليف در لغت و نيز لسان محدثان وقتى كه دربارهى كتاب به كار رود، به معناى گردآورى و به هم پيوستن است.
در لسان العرب ذيل مادهى الف آمده است:
ألّفه: جمع بعضه إلى بعض، و تألّف: تنظّم. . . و ألّفت الشيء تأليفا إذا وصلت بعضه ببعض؛ و منه تأليف الكتب. 2
الّفه؛ يعنى: پارهاى از آن را بر پارهاى ديگر گرد آورد و تألّف؛ يعنى: نظام يافت، و الّفت الشىء وقتى گفته مىشود كه پارهاى از چيزى را به پارهاى ديگر متصل كنى و تأليف كتب از آن جمله است.
در روايات نيز براى بيان ترتيب آيات و سورهها در مصحف لفظ تأليف به كار رفته است. براى نمونه شقيق آورده است:
قال عبد الله قد علمت النظائر التي كان النبي (ص) يقرءوهن اثنين اثنين في كل ركعة فقام عبد الله و دخل معه علقمة و خرج علقمة فسألناه فقال عشرون سورة من أول المفصل على تأليف بن مسعود. 3
عبد الله بن مسعود گفت: من نظايرى را كه پيامبر (ص) دو سوره دو سوره در هر ركعت قرائت مىكرد، دانستهام. آنگاه عبد الله برخاست و با او علقمه وارد شد. ما از او پرسيديم: آنها كدام سورههاىاند؟ گفت: بيست سوره از آغاز مفصّل بر طبق تأليف ابن مسعود.
در روايتى از امام باقر (ع) آوردهاند كه فرمود:
إنما نزلت «أ فمن كان على بيّنة من ربّه» 4يعني رسول اللّه (ص) «و يتلوه شاهد منه» 5يعني عليا أمير المؤمنين (ع) «إماما و رحمة و من قبله كتاب موسى أولئك يؤمنون به» 6فقدّموا و أخّروا في التأليف. 7
مراد از «ا فمن كان على بينة من ربّه» رسول خدا (ص) و مقصود از «يتلوه شاهد منه» على أمير المؤمنين (ع) است و آيه اين گونه نازل شده است: إماما و رحمة و من قبله كتاب موسى أولئك يؤمنون به؛ اما آن را در تأليف مقدّم و مؤخّر ساختند.
صورت كامل آيه در قرآن چنين است:
أَ فَمَنْ كٰانَ عَلىٰ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شٰاهِدٌ مِنْهُ وَ مِنْ قَبْلِهِ كِتٰابُ مُوسىٰ إِمٰاماً وَ رَحْمَةً أُولٰئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ
بنابراين، مراد از تقدّم و تأخّر تأليف در روايت مذكور اين است كه عبارت إماما و رحمة به جاى آن كه پس از يتلوه شاهد منه آورده شود، پس از و من قبله كتاب موسى آورده شده است.
مجلسى در بحار الأنوار بابى را با عنوان باب تأليف القرآن و أنه على غير ما أنزل الله عز و جل به آياتى اختصاص داده است كه به اعتقاد او از سوى نويسندگان مصحف عثمانى بر خلاف ترتيب نزول مرتب شده است و يكى از موارد آن را آياتى از سورهى عنكبوت مىشمارد كه در آنها ميان سخن حضرت ابراهيم (ع) خطاب به قومش و پاسخ قومش به او هشت آيه فاصله انداخته است؛ به همين رو وى بر اين باور است كه كاتبان مصحف، آيهى 24 سورهى عنكبوت را هشت آيه عقب بردهاند. او پس از ذكر اين آيه مىنويسد:
. . . فهذه الآية مع قصة إبراهيم (ع) متصلة بها فقد أخّرت و هذا دليل على أن التأليف على غير ما أنزل الله جل و عز في كل وقت للأمور التي كانت تحدث فينزل الله فيها القرآن و قد قدموا و أخروا لقلة معرفتهم بالتأليف و قلة علمهم بالتنزيل على ما أنزله الله و إنما ألفوه بآرائهم و ربما كتبوا الحرف و الآية في غير موضعها الذي يجب قلة معرفة به و لو أخذوه من معدنه الذي أنزل فيه و من أهله الذي نزل عليهم لما اختلف التأليف. . . 8
اين آيه با داستان ابراهيم (ع) متصل به آن عقب برده شده و دليلى است بر اين كه تأليف بر طبق آنچه خداى عز و جل نازل كرده، نيست كه در هر وقت به سبب امورى كه پديد مىآمد، خدا دربارهى آن، [آياتى از]قرآن را نازل مىكرد. آنان به جهت شناخت اندكشان به تأليف و دانش كمشان به تنزيل بر خلاف آنچه خدا آن را نازل كرده است، عقب و جلو بردند. تنها با آراى خود آن را تأليف كردند.
بسا حرف و آيهاى را به علت اندكى شناختشان در غير آن جايى نوشتند كه لازم بود. اگر از معدنش كه در ميان آن نازل شده و از اهلش كه بر آنان نزول يافته است، مىآموختند، تأليف مختل نمىشد.
صرف نظر از صحت و سقم اين باور، همانطوركه ملاحظه مىشود، در سخن مجلسى تأليف به معناى ترتيب به كار رفته است.
بنا بر آنچه آمد، مراد از عبارت فألفه كما انزل الله در روايت ابو رافع مرتبسازى قرآن موافق نزول است؛ نه مطابق سازى قرائت آن موافق نزول.
ثانيا، علم به ترتيب نزول قرآن، چنان كه تصور شده، كماهميت نيست؛ چون ترتيب نزول بستر نزول قرآن را كه بهمنزلهى قرائن حالى و مقامى فهم قرآن است، مىنماياند و از رهگذر آن مىتوان به تفسير روشنى از قرآن دست يافت و حتى قرائات ناصحيح قرآن را از قرائات صحيح بازشناخت؛ اما دانستن قرائت صحيح قرآن لزوما همهى قرائن فهم صحيح قرآن را پيش روى نمىنهد و فهم روشن همهى آيات را موجب نمىشود.
بعضى از قرآنپژوهان دلالت پارهاى از روايات را بر اين كه مصحف على (ع) به ترتيب نزول بوده، چنين توجيه كردهاند كه چون مصحف او علاوه بر قرآن مشتمل بر تفسير نيز بوده است، بايد گفت: ترتيب تفسير او موافق نزول است؛ نه ترتيب مصحف او 9.
اما اين توجيه هيچ مشكلى را حل نمىكند؛ چون اساسا مصاحف عصر صحابه همان گونه بودند؛ يعنى علاوه بر قرآن، تفسير آن را هم در بر داشتند و تجريد مصاحف از تفسير از زمان عمر شروع شد؛ ولى تا زمان حجّاج نيز مصاحفى يافت مىشد كه علاوه بر قرآن، تفسير و اختلاف قرائات را نيز در بر داشتند. 10
به علاوه، پذيرش اين كه ترتيب نزول قرآن، مورد عنايت على (ع) و به واقع پيامبر (ص) بوده است، خود توقيفيت ترتيب نزول در مصحف آن حضرت را نيز در پى دارد؛ چون اگر ترتيب نزول در تفسير آن حضرت مورد توجه بوده است، دليلى وجود ندارد كه در مصحف او مورد توجه نباشد.
پاورقی:
1) ر. ك. سيد محمد على ايازى، پيشين، ص 87.
2) ر. ك: ابن منظور، پيشين، ذيل الف
3) بخارى؛ پيشين، ج 4، ص 1911، ش 4710 در روايت ديگر آمده به نقل از اعمش اين بيست سوره اين چنين بر شمرده شده است: قال الأعمش و هي عشرون سورة على تأليف عبد الله أولهن الرحمن و آخرتهن الدخان. الرحمن و النجم و الذاريات و الطور هذه النظائر و اقتربت و الحاقة و الواقعة و ن و النازعات و سأل سائل و المدثر و المزمل و ويل للمطففين و عبس و لا أقسم و هل أتى و المرسلات و عم يتساءلون و إذا الشمس كورت و الدخان (محمد بن اسحاق بن خزيمه؛ صحيح ابن خزيمة، ط 2، بى جا، المكتب الاسلامى،1412 ق، ج 1، ص 270) . اين ترتيب با اندكى تفاوت در فهرست نديم و تفسير شهرستانى و الاتقان سيوطى هم آمده است (ر. ك: نديم؛ پيشين، ص 29؛ شهرستانى؛ پيشين، ج 1، ص 134-139 و سيوطى؛ پيشين، ج 1، ص 140) .
4) هود، آيهى 18
5) همان، دنبالهى آيه
6) همان، دنبالهى آيه
7) سند روايت چنين است: أبي عن يحيى بن عمران عن يونس عن أبي بصير و الفضيل بن يسار (ر. ك: مجلسى؛ پيشين، ج 35، ص 387 به نقل از تفسير القمي)
8) همان، ج 89، ص 71
9) سيد محمد على ايازى؛ پيشين، ص 83 و 98
10) براى مثال، ابو ادريس خولانى (ت 80 ق) گويد: ابو درداء (ت 32 ق) با گروهى از مردم دمشق به سوى مدينه مركب راند، و با آنها مصحفى بود كه مردم دمشق آورده بودند تا آن را بر ابى بن كعب و زيد بن ثابت و على (ع) و مردم مدينه عرضه كنند. روزى آن را بر عمر بن خطاب قرائت كردند. وقتى اين آيه را قرائت كردند كه: إِذْ جَعَلَ اَلَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ اَلْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ اَلْجٰاهِلِيَّةِ [فتح 26]و لو حميتم كما حموا لفسد المسجد الحرام؛ آنگاه كه كافران سرسختى جاهليت را در دلهايشان نهادند، و اگر شما چنان كه آنها سرسختى كردند، سرسختى كنيد، مسجد حرام تباه مىشود» ، عمر پرسيد؛ چه كسى بر شما [چنين]قرائت كرد؟ پاسخ دادند: ابى بن كعب. آنگاه به يكى از مردم مدينه گفت: ابى بن كعب را به نزدم فراخوان! . . . وقتى آمد، عمر به آنها گفت: قرائت كنيد، و آنها قرائت كردند: «و لو حميتم كما حموا لفسد المسجد الحرام» . ابى گفت: من بر آنها قرائت كردم؛ سپس عمر به زيد گفت: قرائت كن، و زيد به قرائت عموم قرائت كرد و گفت: خدايا من جز اين نمىشناسم. ابى گفت: اى عمر تو مىدانى كه من [نزد پيامبر (ص)]حاضر بودم؛ ولى آنها غايب بودند، و من [به نزد او]فراخوانده مىشدم؛ ولى آنها بازداشته مىشدند، و به من نيكى مىشد. به خدا اگر دوست بدارى، در خانهام مىمانم و هيچ سخنى با كسى نمىگويم (عبد الله بن ابى داود سجستانى؛ پيشين، ص 174) . در روايت ديگر مىافزايد: آنگاه عمر گفت: خدايا [از خطاهاى ما]درگذر. ما مىدانيم كه خدا نزد تو دانشى نهاده است. آنچه را [از پيامبر (ص)]آموختى، به مردم بياموز. (محمد بن احمد ذهبى؛ سير اعلام النبلاء، پيشين ج 1، ص 400) . و بجاله (ت ح 90 ق) گويد: روزى عمر بن خطاب به نوجوانى گذر كرد كه در مصحف چنين قرائت مىكرد: «اَلنَّبِيُّ أَوْلىٰ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْوٰاجُهُ أُمَّهٰاتُهُمْ» [احزاب، آيهى 6]و هو أب لهم؛ پيامبر از گروندگان به خودشان سزاوارتر است، و همسرانش مادرانشانند» و او پدرشان است) ، گفت: اى نوجوان آن را بتراش! وى گفت: اين مصحف ابىّ است. آنگاه [عمر]به سوى او رفت و آن را از او پرسيد. [ابى]پاسخ داد: مرا قرآن سرگرم مىكرد؛ ولى تو را دادوستد در بازارها (همان، ج 1، ص 400) .
عدم دلالت روايت ابو رافع بر ترتيب نزول
- بازدید: 975