برخى روايت جابر بن يزيد جعفى 1را مبنى بر اين كه هرگاه قائم (ع) قيام كند، خيمههايى بر افراشته مىشود، براى كسانى كه قرآن را همانطوركه خداى جلّ جلاله نازل كرد، مىآموزانند و آن براى كسانى كه اين را حفظ كردند، دشوارتر است؛ زيرا آن ترتيبش برخلاف [مصحف موجود]است، از جهاتى چند مخدوش شمرده، مىنويسند:
اولا، اين روايت مرسل است. آن براى اولين بار تنها در كتاب الارشاد شيخ مفيد آمده و او نيز طريق خود را به آن ياد نكرده است. 2
ثانيا، مخالفت با تأليف لزوما به معناى مخالفت با ترتيب نيست و مىتواند به معناى مخالفت با قرائت باشد؛ يعنى بخش اخير روايت را مىتوان اين گونه معنا كرد كه چون مردم با قرائات موجود مألوف و مأنوس شدهاند، پذيرش قرائت مخالف آن را كه در زمان آن امام (ع) عرضه مىشود، برنمىتابند، بنابراين چون اين روايت احتمال اين معنا را نيز دارد، مجمل و غير قابل استناد تلقى مىشود و نمىتوان با آن بر موافق نزول بودن قرآن آن حضرت يا امير مؤمنان (ع) استدلال كرد. 3
رواياتى كه در ذيل مىآيد، مؤيد اين معناست:
سالم بن أبي سلمة: قال ابو عبد اللّه (ع) : اقرأ كما يقرأ الناس. 4
سفيان بن السّمط قال: سألت أبا عبد اللّه (ع) عن تنزيل القرآن. قال: اقرءوا كما علّمتم. 5
ثالثا، حتى محتمل است مراد از يخالف فيه التأليف اختلاف در شأن نزول و تفسير باشد، نه ترتيب و حتى قرائت؛ چون در روايت، عبارت لمن يعلّم الناس القرآن آمده است؛ نه لمن يقرأ القرآن يا لمن يحفظ القرآن؛ بنابراين روايت به اين معناست كه آنان چون قرآن را به گونهاى مخالف تفسير امام زمان (ع) فهميدهاند، تفسير آن امام (ع) خلاف تأليف و مألوف ذهنى آنان است؛ لذا برايشان دشوار است. 6
رابعا، در روايت مورد بحث سخن دربارهى مصحف امام زمان يا امير مؤمنان (ع) نيست تا تصور مخالفت مصحف ايشان با مصحف موجود برود. 7
در پاسخ بايد گفت:
اولا، مرسل بودن روايت به معناى مجعول بودن آن نيست و تا قرينه بر جعلى بودنش نباشد، قابل استناد تلقى مىشود؛ به خصوص آن كه مؤيداتى هم دارد.
ثانيا، چنان كه پيشتر آمد، تأليف صراحت در ترتيب دارد و ملاحظهى منقولات لغويون و موارد استعمال آن در ميان احاديث و محدثان به روشنى گواه آن است.
ثالثا، قيد يعلّم الناس القرآن در روايت جابر، هرگز آن را به تفسير قرآن منصرف نمىسازد؛ چون لفظ تعليم براى خصوص تفسير به كار نمىرود؛ بلكه در مورد قرائت نيز كاربرد دارد كه موارد ذيل از آن جمله است:
ابو وائل از ابن مسعود آورده است كه گفت:
قد تسمّعت القراءة فسمعتهم مقاربين فاقرءوا كما علمتم. 8
من به قرائات گوش فرادادم و آنها را نزديك به هم يافتم. چنان كه آموختيد، قرائت كنيد.
زر بن حبيش از عبد الله بن مسعود آورده است كه گفت:
تمارينا في سورة من القرآن، فقلنا: خمس و ثلاثون، أو ست و ثلاثون آية، فانطلقنا إلى رسول اللّه (ص) فوجدنا عليا يناجيه، قال: فقلنا: إنا اختلفنا في القراءة، فاحمر وجه رسول الله (ص) ، و قال: «إنما هلك من كان قبلكم باختلافهم بينهم» . ثم أسر إلى علي شيئا، فقال لنا علي: إن رسول الله (ص) يأمركم أن تقرءوا كما علمتم. 9
ما در سورهاى از قرآن با هم جدال مىكرديم: يكى مىگفت: آن سى و پنج آيه است و ديگرى مىگفت: سى و شش آيه. به نزد رسول خدا (ص) رفتيم و ديديم كه على (ع) با او در گوشى سخن مىگويد. عرض كرديم: ما در قرائت قرآن اختلاف كرديم كه چهرهى رسول خدا (ص) سرخ شد و فرمود: «پيشينيان شما به سبب اختلاف در ميانشان نابود شدند.» سپس آهسته به على (ع) چيزى فرمود؛ آنگاه على (ع) به ما گفت: رسول خدا (ص) به شما مىفرمايد: چنان كه آموختيد، قرائت كنيد.
به علاوه، قيودى چون على ما انزل، على من حفظه اليوم و يخالف فيه التأليف در روايت جابر ناظر به قرائت و تنزيل قرآن است و معناى يعلّم الناس القرآن را به تعليم قرائت و تنزيل قرآن منصرف مىسازد. بديهى است كه حمل اين قيود بر شأن نزول و تفسير دشوار و خلاف متعارف و متفاهم عرب است.
رابعا، شايسته است، رواياتى را كه موضوعات متفاوتى دارند، جداگانه بررسى كرد و آنها را به هم نياميخت و از يكى براى ديگرى شاهد نياورد.
بايد توجه داشت كه روايات اقرأ كما يقرأ الناس و اقرءوا كما علّمتم ناظر به نحوهى قرائت قرآن است و به روايت جابر كه دربارهى ترتيب قرائت قرآن است، ربطى ندارد. بىترديد مصحف على (ع) هم از جهت نحوهى قرائت و هم از لحاظ ترتيب و تأليف با مصحف موجود اختلاف دارد؛ ازاينرو، نبايد اين دو موضوع را با هم خلط كرد.
خامسا، روايات متحد الموضوع را بايد در كنار هم ملاحظه و تفسير كرد.
اين روايات در كنار رواياتى كه دلالت دارند بر اين كه امام زمان (ع) با كتابى جديد مىآيد يا آن حضرت مصحف على (ع) را به جاى مصحف موجود رواج مىدهد، به روشنى حكايت دارد از اين كه مراد از قرآن مذكور در روايات مورد بحث، همان قرآن امام زمان (ع) و قرآن آن حضرت، همان مصحف على (ع) است.
سليم بن قيس دربارهى نحوهى انتقال مصحف امام على (ع) در ميان ائمه (ع) يكى پس از ديگرى تا به آخرينشان، حضرت قائم (ع) چنين مىآورد:
. . . طلحه به على (ع) عرض كرد: دربارهى اين قرآن و تأويل و علم حلال و حرامش كه در دست توست، خبر ده كه پس از خود آن را به چه كسى مىدهى؟ و چه كسى صاحب آن خواهد بود؟ فرمود: به آن كه رسول خدا (ص) مرا فرمود كه به او بدهم؛ به وصى خود و سزاوارترين مردم پس از خود، پسرم حسن (ع) سپس او به پسر ديگرم حسين (ع) مىدهد؛ پس از او يكى پس از ديگرى ميان فرزندان حسين (ع) مىگردد تا اين كه آخرين آنان بر رسول خدا (ص) در حوض درآيد. آنان همراه قرآناند و از آن جدا نشوند و قرآن نيز با آنان خواهد بود و از آنان جدا نشود. 10
همينطور سالم بن ابى سلمه از امام صادق (ع) آورده است:
إذا قام القائم (ع) . . . أخرج المصحف الذي كتبه علي (ع) 11؛ هرگاه قائم (ع) قيام كند. . . ، مصحفى را كه على (ع) نوشت، بيرون مىآورد.
هم چنين ابو بصير از امام صادق (ع) از پدرش (ع) آورده است كه فرمود:
. . . و الله لكأني انظر إليه بين الركن و المقام يبايع الناس على كتاب جديد. . . . 12؛ به خدا گويا مىنگرم كه ميان ركن و مقام با مردم بر كتابى جديد بيعت مىكند.
كورانى در شرح اين حديث مىنويسد:
مقصود از كتاب جديد همين قرآن است كه مهجور مانده و امام مهدى (ع) آن را از نو به ميان مىآورد؛ چنان كه آوردهاند كه امام صادق (ع) فرمود: «هرگاه قائم قيام كند، مردم را به اسلام نوى مىخواند، به امرى راهنمايى مىكند كه از ميان رفته و عموم مردم از آن فاصله گرفتهاند و قائم ازآنرو مهدى ناميده شده است كه مردم را به امرى از ميان رفته، راهنمايى مىكند» 13، و سبب آن كه اسلام براى حكّام و بسيارى از مردم دشوار و سخت است، اين است كه آنان به دورى از آن عادت كردهاند؛ ازاينرو برگشت به آن را دشوار مىشمارند و بيعت با مهدى (ع) بر عمل بر آن است و مقصود از كتاب جديد قرآنى با ترتيب جديدى از سورهها و آيات است. . . 14
پاورقی:
1) جابر عن ابى جعفر (ع) : اذا قام قائم آل محمد ضرب فساطيط لمن يعلّم الناس القرآن على ما انزل الله فأصعب ما يكون على من حفظه اليوم لانّه يخالف فيه التأليف (مفيد؛ الارشاد في معرفة حجج الله على العباد، بى چا، بيروت، دار المفيد،1413 ق، ص 386) .
2) ر. ك: سيد محمد على ايازى؛ پيشين، ص 95
3) ر. ك: همان
4) تمام روايت چنين است: عن سالم بن أبي سلمة، قال: قرأ رجل على أبي عبد اللّه (ع) و أنا أسمع حروفا من القرآن ليس على ما يقرؤها الناس فقال ابو عبد اللّه (ع) : مه مه كف عن هذه القراءة! اقرأ كما يقرأ الناس حتى يقوم القائم فإذا قام فقرأ كتاب اللّه على حده و أخرج المصحف الذي كتبه علي (ع) و قال: أخرجه علي (ع) إلى الناس حيث فرغ منه و كتبه فقال لهم: هذا كتاب الله كما أنزل الله على محمد و قد جمعته بين اللوحين. قالوا هو ذا عندنا مصحف جامع فيه القرآن لا حاجة لنا فيه. قال: أما و الله لا ترونه بعد يومكم هذا أبدا. إنما كان علي أن أخبركم به حين جمعته لتقرءوه (محمد بن حسن صفار؛ پيشين، ص 193، باب في الأئمة أن عندهم جميع القرآن، ح 3) .
5) محمد بن يعقوب كلينى؛ الكافي، پيشين، ج 2، ص 631، باب النوادر، ح 15
6) ر. ك: سيد محمد على ايازى؛ پيشين، ص 97-98.
7) سيد محمد على ايازى؛ پيشين، ص 97
8) عبد الرزاق صنعانى؛ تفسير القرآن، ط 1، رياض، مكتبة الرشد،1410 ق، ج 2، ص 320 و محمد بن جرير طبرى؛ جامع البيان، پيشين، ج 12، ص 237
9) محمد بن جرير طبرى؛ جامع البيان، پيشين، ج 1، ص 21
10) سليم بن قيس، پيشين، به نقل از على احمدى ميانجى؛ مكاتيب الرسول، ط 2، قم، دار الحديث،1419 ق، ج 2، ص 79
11) على احمدى ميانجى، پيشين، ج 2، ص 80
12) محمد بن ابراهيم نعمانى، كتاب الغيبة، بى چا، تهران، مكتبة الصدوق، بى تا، ص 194 سند روايت چنين است: حدثنا أحمد بن محمد بن سعيد ابن عقدة الكوفي قال: حدثنا أحمد بن يوسف ابن يعقوب الجعفي ابو الحسن، قال: حدثنا إسماعيل بن مهران قال: حدثنا الحسن ابن علي بن أبي حمزة، عن أبيه؛ و وهيب بن حفص، عن أبي بصير، عن أبي عبد اللّه (ع) قال: إنه قال لي أبى (ع) :
13) مفيد؛ الارشاد، پيشين، ص 364
14) على كورانى عاملى، عصر الظهور، ط 1، قم، مركز نشر مكتب الاعلام الاسلامى،1408 ق، ص 88
عدم دلالت روايت جابر بر ترتيب نزول
- بازدید: 505