حمله وهابيها به نجف اشرف

(زمان خواندن: 9 - 18 دقیقه)

سعود بن عبدالعزیز، در سال‏1216 كه كربلا را قتل عام كردند و به جنایات بى‏ سابقه‏ اى مرتكب شدند، متوجه نجف اشرف گردیدند.
این حادثه را مؤلف كتاب 2«ماضى ‏النجف و حاضرها» از قول كسى كه خود شاهد بوده، چنین نقل مى‏ كند: سعود به نجف هجوم آورد و آن را محاصره كرد، دو طرف شروع به تیراندازى نمودند از مردم نجف پنج تن كه یكى از آنان عموى من سید على حسینى مشهور به «براقى‏» بود، به قتل رسیدند، اهل نجف چون از اعمال و رفتار وهابیان در كربلا و مكه و مدینه آگاه بودند، سخت در اضطراب و نگرانى به سر مى بردند، زنان چه پیرو جوان از خانه‏ ها بیرون آمدند و در حالى كه در شهر مى ‏گشتند به هر دسته از مدافعان كه مى ‏رسیدند، جمله ‏هاى تهییج ‏آمیزى مربوط به دفاع از شهر و حفظ نوامیس بر زبان مى ‏راندند و حمیت و غیرت ایشان را به جوش مى‏ آوردند. تمام مردم شهر با گریه و فریاد به خدا استغاثه كردند و از امیرمؤمنان على(علیه السلام) مدد خواستند، خداوند به فریادشان رسید، دشمن گریخت و جمعش پراكنده گشت. (1)
مردم نجف، احساس كردند كه وهابی ها دست‏ بردار نیستند و به هر حال به نجف حمله خواهند كرد نخستین اقدامى كه كردند، این بود كه خزانه امیرمؤمنان على(علیه السلام) را به بغداد منتقل ساختند تا مانند خزانه حرم نبوى به غارت نرود. (2) پس از آن آماده دفاع از وطن و جان خود شدند.
پیشوا و رهبر مردم در دفاع از شهر نجف، عالم بزرگ شیعه علامه شیخ جعفر كاشف‏ الغطاء بود كه علماى دیگر نیز او را یارى مى‏كردند، مردم شروع به جمع ‏آورى اسلحه نمودند و چند بعد روز از این آمادگى، سپاه وهابى در اطراف شهر فرود آمدند و شب را در بیرون حصار ماندند.
گویند عده تمام كسانى كه در آن موقع از نجف دفاع مى ‏كردند، بیش از دویست تن نبودند، زیرا مردم نجف پس از اطلاع از هجوم وهابی ها، گریخته و به عشایر عراق پناه برده بودند. تنها جمعى از مشاهیر علما از قبیل شیخ حسین نجف و شیخ خضر شلال و سید جواد صاحب مفتاح‏ الكرامه و شیخ مهدى ملاكتاب و گروهى دیگر از علما باقى مانده بودند كه كاشف ‏الغطاء را یارى مى‏ كردند آنان، همه تن به مرگ داده بودند، زیرا شماره دشمنان و مهاجمان بسیار و ایشان اندك بودند. اما با كمال تعجب مشاهده شد كه سپاه وهابى، درحالى كه شب را در بیرون دروازه‏ هاى شهر به روز مى ‏رساندند، هنوز سپیده ‏دم ندمیده بود كه همه آنها از اطراف شهر پراكنده شده بودند. (3) و از كسانى كه خود شاهد و ناظر جریان بوده است، تعداد وهابیان مهاجم به نجف را 15000 تن ذكر كرده كه 700 نفر از ایشان به قتل رسیدند.
ابن بشر مورخ نجدى در تاریخ نجد درباره حمله وهابیها به نجف مى ‏نویسد كه: در سال 1220 سعود با سپاهى انبوه از نجد و نواحى آن به بیرون مشهد معروف در عراق(نجف) فرود آمد و مسلمانان را (وهابیان) در اطراف شهر پراكنده ساخت و دستور داد باروى شهر را خراب كنند، چون یاران او به شهر نزدیك شدند، به خندقى عریض و عمیق برخورد كردند و هرچه خواستند نتوانستند از آن عبور كنند و در جنگى كه میان دو طرف رخ داد، در اثر تیراندازى از بارو و برج هاى شهر جمعى از وهابی ها(به تعبیر ابن بشر) مسلمانان كشته شدند و آنها به ناچار از شهر عقب نشستند و به غارت نواحى و اطراف پرداختند. (4)
این چه خندقى بود كه دور نجف كنده شده بود و وهابیان از آن نتوانستند عبور كنند؟ مورخان دیگر هیچكدام از چنین خندقى سخن نگفته ‏اند و كیفیت و جریان ماوقع را شرح نداده ‏اند. تنها مرحوم «سید محمد جواد عاملى‏» كه خود شاهد و جزء مدافعان نجف بوده، گفته است كه حتى بعضى از آنان به بالاى دیوار شهر نیز راه یافتند و نزدیك شد كه شهر را به تصرف آورند، لیكن از امیرالمؤمنین معجزات و كراماتى به وقوع پیوست كه باعث نابودى بسیارى از مهاجمان و عقب ‏نشینى آنها گردید. (5)
خلاصه اینكه: سعود بن عبدالعزیز گاه به گاه به نجف اشرف هجوم مى ‏آورد و چند تنى را در بیرون شهر مى‏ یافت و به قتل مى‏رساند، لیكن امكان وارد شدن به شهر براى او امكان‏ پذیر نبود، اهل نجف در دفع وهابیها به خداوند پناه مى‏بردند و به امیرمؤمنان(علیه السلام) استغاثه مى ‏نمودند و مورد حمایت قرار مى‏ گرفتند. (6)
مى‏ گویند: علت این كه وهابیها مكرر به نجف حمله مى ‏كردند، این بود كه محلى به نام «رحبه‏» را در نزدیكى نجف پایگاه خود قرار داده بودند. هنگامى كه سعود از رحبه به قصد حمله به نجف حركت مى‏ كرد، مردم شهر با خبر مى‏ شدند و دروازه‏ ها را مى ‏بستند وهابی ها در اطراف حصار شهر حركت مى‏ كردند و اگر كسى را مى‏ یافتند به قتل مى ‏رسانیدند و سرش را به داخل حصار مى‏ انداختند، و عقب‏ نشینى مى‏ كردند و كارى از پیش نمى‏ بردند.

انعكاس حمله وهابی ها به عتبات در منابع ایرانى
نویسندگان ایرانى كه همزمان با حمله وهابیها به كربلا یا نزدیك به آن زمان بودند، این حمله وحشیانه را دقیقتر در كتابهاى خویش آورده‏ اند، از جمله میرزا ابوطالب اصفهانى است كه به فاصله یازده ماه از قتل عام كربلا وارد آن شهر شده و خرابی هاى شهر را با چشم خود دیده و اخبار آن را از مردم كربلا با گوش خود شنیده است. وى در این باره نوشته است: «مجملى از حادثه مذكور این كه هیجدهم ذیحجه روز غدیر خم كه اكثر مردم معتبر كربلا به زیارت مخصوصه نجف رفته بودند، قریب بیست و پنج هزار وهابى، سوار اسبهاى عربى و شترهاى نجیب وارد شهر كربلا شدند، چون بعضى از آنها در لباس زوار قبل از این داخل شهر شده بودند، و عمرآغاى حاكم به سبب تعصب تسنن به آنها زبان داشت(یعنى با آنها همزبان بود و تبانى داشت) به حمله اول اندرون شهر درآمده، صداى «اقتلوا المشركین‏» و آوازه «اذبحوا الكافرین‏» در دادند، عمرآغا به دیهى گریخته آخر كار به فرمان سلیمان پاشا به قتل رسید.
بعد از قتل داشر، مى خواستند كه خشت هاى طلاى گنبد را كنده ببرند، از غایت استحكام میسر نیامد، لهذا قبر اندرون گنبد را به كلنگ و تبر خراب كرده و قریب به شام(یعنى شب) بى‏ خوف و سببى ظاهر، به وطن خود برگشتند، زیاده از پنج هزار نفر كشته شدند و زخمى‏ ها خود حساب نیست از آن جمله میرزا حسن نام شاهزاه ایرانى و میرزا محمد طبیب لكنهوى و على نقى لاهورى معه(با) برادرش میرزا قنبر على و كنیز و غلام و آنچه اسباب كار آمدنى بود، خصوص طلا و نقره، از سر كار حضرت و سایر سكنه شهر به تمام به جاروب غارت پاك رفتند در صحن مقدس، خون مذبوحان روان، گنبد و حجره‏ هاى صحن از لاش مقتولین پر بود به جز محله حضرت عباس و گنبد آن جناب، كسى از آن بلیه رهایى نیافت و شدت آن حادثه به جائى رسید كه من، بعد از یازده ماه از آن، وارد شهر شدم، هنوز آنقدر تازگى داشت كه به جز نقل آن، حدیثى دیگر در شهر نبوده، و روات در اثناى حكایت مى ‏گریستند و از استماع آن موها بر اندام راست مى ‏شد. اما مقتولین این حادثه، اكثرا به نامردى كشته شدند، بلكه چون گوسپندان دست و پا بسته، خود را به قصاب بى‏ رحم سپردند.
بعد بیرون وهابى، اعراب اطراف غلغله بود آنها انداخته، چون مردم به باغات خارج شهر، براى مدافعه بیرون رفتند، خود فوج فوج داخل شهر گشتند، مس و برنج و اموال ثقیله و آنچه از وهابى مانده بود، به غارت بردند، تمام آن شب و روز دیگر تاراج آنها امتداد داشت هركس در آن وقت‏به شهر رفت، كشته شد. از اصول و فروع ملت وهابى و حسب و نسب مخترع آن هرچند تفحص كردم از كسى مفصل معلوم نشد، زیرا كه مردم این ملك به اغواى امراى عثمانى و از غایت سبك عقلى، حسابى از او برنداشته امر او را قابل ضبط و حفظ نمى دانند». (7)
مؤلف «ناسخ‏ التواریخ‏» مرحوم میرزا محمد تقى سپهر نوشته است:
عبدالعزیز را به خاطر آمد كه بر قلعه نجف اشرف تاختن كرده قبه مبارك را پست كند(یعنى خراب كند) و موقوفات بقعه شریفه را برگیرد و زائران آن حضرت را كه به گمان خود بت‏ پرست مى‏ پنداشت، مقتول سازد. پس لشگرى به سعود داده او را بدین مهم مامور ساخت و سعود با مردم خود به طرف نجف اشرف سرعت نموده قلعه نجف اشرف را به محاصره انداخت و چند كرت یورش به قلعه برد و مقصود حاصل نكرد و از آنجا بى‏ نیل مرام مراجعت كرده آهنگ كربلا نمود با دوازده هزار تن از ابطال رجال خود چون سیلاب بلا، مفافضة به كربلا درآمد و این هنگام، بامداد روز عید غدیر بود.
پس نخستین تیغ بى‏ دریغ در سكنه آن بلده نهاده پنج هزار تن از مرد و زن مقتول ساخته و ضریح مبارك را درهم شكستند و آلات زر و سیم و جواهر رنگین و لآلى ثمین كه سالهاى فراوان از هر كشورى و كشورستانى بدانجا حمل داده و خزینه نهاده بودند، به نهب و غارت برگرفتند و قنادیل زرین و سیمین را فرود آوردند و خشت هاى زر احمر را از ایوان مطهر باز كردند و چندان كه توانستند در تخریب آثار و بنا كوشش كردند. بعد از شش ساعت از شهر بیرون شدند و اشیاء منهوبه را بر شتران خویش نهاده، به جانب درعیه كوچ دادند. (8)
این نقل سپر با نوشته اغلب نویسندگان تفاوت دارد، زیرا طبق نقل مورخان دیگر وهابیها نخست‏به كربلا حمله كردند و سپس به نجف هجوم بردند.
سید عبداللطیف شوشترى نیز در ذیل كتاب «تحفة‏العالم‏» به حمله وهابیها به كربلا اشاره كرده و مختصرى از عقاید آنان را نوشته است وى درباره هجوم وحشیانه وهابی ها به كربلا مى ‏نویسد:
«بالجمله در آنجا(بمبئى یكى از جزائر هند) بودم كه خبر كدورت اثر عبدالعزیز وهابى رسید كه در هیجدهم ذى الحجه سنه‏1216، با جیشى از اعراب در ارض اقدس كربلاى معلا تاخت آورد و به قدر چهار پنج هزار كس از مؤمنین را به قتل رسانید و سوء آدابى كه از ایشان به آن روضه منوره رسید، در خور نگارش نیست. شهر را غارت نموده اموال به یغما ببرد و باز به مقر ریاست‏ خود كه درعیه است، بازگشت...». (9)
رضاقلى خان هدایت نیز درباره هجوم ددمنشانه وهابیها به كربلا مى ‏نویسد:
«در اواخر سال‏1216 صباح روز هجدهم ذى حجه، عید غدیر خم سعود و همراهانش بناگاه بر قلعه كربلاى معلى، مشهد امام همام حسین بن على(علیه السلام) تاختن كردند، شهر را بى‏ خبر به تصرف درآوردند چه بسیارى از اعزه آن شهر، طاعت را به نجف اشرف غروى رفته بودند و جمعى مردمان ضعیف‏ الحال و شكسته ‏بال زاهد عابد ركع ساجد بر جاى مانده، در حرم مطهر به نماز و ذكر اوراد و دعوات اشتغال داشتند، چندین هزار تومان اموال تجار و غیره و كرورى چند از نقود و اجناس سكنه حرم محترم به غارت بردند و كمال خلاف ادب و الحاد به ظهور آوردند كه قریب به شش ساعت هفت هزار عالم فاضل و مرشد كامل از علماى محققین و فضلاى صاحب یقین، به قتل درآوردند و آنچه در سر و بر مردان و زنان بود بركشیدند خون پیران و جوانان خداى‏شناس صاحب بینش و دانش، چون سیلاب جریان گرفت و تنهاى چاك‏ چاك متقیان حق‏پرست چون پشته‏ پشته برفراز یكدیگر برآمد و گروهى بزرگوار كه در زمان امتحان و گاه حیات این جهان معاصر و معاون سیدالشهداء حسین بن على(علیه السلام) نبودند و در این عهد در آن مرقد مباركه آرزوى شهادت ركاب آن حضرت همى كردند به حكم سعادت در این روزگار در حوالى مرقد آن امام اطهار، بلكه در حضور پاك آن امام معصوم مقتول و در سلك شهداى گذشته مسطور و مذكور شدند». (10)
طبق نوشته میرزا ابوطالب، و حمله ویرانگرانه وهابیها به كربلا، به اطلاع سلطان روم(پادشاه عثمانى) و پادشاه عجم(فتحعلى شاه) مكرر مى‏رسید ولى كسى از ایشان اقدامى نمى‏ كرد و لذا عبدالعزیز وهابى دلیر گشته، به تقلید پیامبر خاتم(صلی الله علیه و آله و سلم) به دعوت سلاطین عالم، نامه ‏ها ارسال ساخت، چنانچه ترجمه نامه‏ اى كه به پادشاه ایران نوشته، در این مقام ثبت است:
«اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم
من عبدالعزیز امیرالمسلمین الى فتحعلى شاه ملك عجم.
آنكه چون بعد از رسول خدا، محمد بن عبدالله(صلی الله علیه و آله و سلم) شرك و بت ‏پرستى در امت‏شیوع یافته بود چنانچه مردم بقعات كربلا و نجف، پیش قبور كه از سنگ و گل، ساخته ایشان است، به خاك مى ‏افتند و سجده كرده عرض حاجات مى‏ دارند، این اضعف عبادالله چون مى‏دانست كه سیدنا على و حسین، به این افعال راضى نیستند، كمر همت‏ به تصفیه دین مبین بسته، به توفیق حق تعالى نواحى نجد و اكثر بلاد عرب را از آلایش ها پاك ساخت، خدمه و سكنه كربلا و نجف كه بنابر اغراض نفسانى، منع‏پذیر نبودند، صلاح منحصر در فنا و اعدام ایشان دانست، لهذا فوجى از غزات به كربلا فرستاده چنانچه معلوم شده باشد، سزاى لایق بدیشان داده شد. اگر ملك عجم هم بدین عقیده بوده باشد، باید از آن توبه كند، زیرا كه هركس بر شرك و كفر، اصرار ورزد بدو آن خواهد رسید كه به سكنه كربلا رسید والسلام على من اتبع الهدى. (11)
میرزا ابوطالب در كتاب خود پاسخ فتحعلى شاه را در جواب سعود بن عبدالعزیز ذكر نكرده ولى مؤلف «گنجینه نشاط‏» متن عربى نامه فتحعلى شاه را در پاسخ سعود بن عبدالعزیز ذكر كرده كه در اینجا آورده مى‏شود:
(تبارك الذى بیده الملك و هو على كل شئ قدیر) و بعد فقد اتانا منك كتاب مصدق لسانا عربیا تضوح(ظ توضح) منه عرف المعارف منتشرا و مطویا و العجب ثم العجب انك دعوتنا الى التوحید و نفى التشریك عن‏الله الحمید المجید و نحن بین یدیه مفطورون علیه، نحدث به قدیما قرآن هذا صراطى مستقیما نعم وجدوا اولیائنا كتابك دلیلا على انك قد اخذت فى هذا الطریق سبیلا اذا لاتخذوك خلیلا و لا تجد لسنتنا تحویلا و المؤمنون بعضهم اولیاء بعض و عز من قال: (و ربطنا على قلوبهم اذ قاموا فقالوا ربنا رب السموات و الارض...) و قد ذكرتم انكم ترسلون عالما منكم الینا لنطلع علیكم و تطلعوا على ما لدینا لیكون لكم مالنا و علیكم ما علینا فارسلوا و عجلوا فیه فانما المعروض على حضرتنا من مذهبكم غیر ما تكتبون والناس من عندهم یقولون و یسمعون و (ان یتبعون الا الظن و ان هم الا یخرصون). ثم استعجلوا حتى ینكشف من امركم الحجاب و یرفع الارتیاب و ان كان الامر كذا فهذا ایفاق المسلمین و كان حقا علینا نصرالمؤمنین عدوكم باموال و بنین و موقعین على شبل هزیر الخلافة و من له على سواحل العمان قریرة و شرافة: حسین على میرزا ان یعاملكم بالمودة سرا و جهرا و یمدكم بما تستمدونه برا و بحرا فان الله سخر لنا الامصار و دیر لنا البحار و هوالذى یسیركم فى البر و البحر انه على ما یشاء قدیر و نحمد الله على ما هدانا و نسلم على النبى البشیر النذیر». (12)
خلاصه ترجمه این نامه كه در ضمن آن چندین آیه از قرآن به مناسبت آورده شده، چنین است:
«...نامه ‏اى از جانب تو به ما رسید، شگفتا و شگفتا، كه تو ما را به توحید و نفى شریك دعوت كرده ‏اى درحالى كه فطرت ما بر توحید است و دیرزمانى است كه زبان ما به آن گویا بوده و پیوسته این راه مستقیم ماست و شما در نامه خود یادآور شده ‏اید كه یكى از علماى خود را نزد ما مى‏ فرستید تا از آن چه شما مى‏ گوئید، ما آگاه گردیم و از آنچه ما مى ‏گوئیم شما آگاه گردید، او را هرچه زودتر بفرستید كه به موجب آنچه از مذهب شما به عرض ما رسانیده‏ اند، غیر از چیزى است كه نوشته‏ اید، پس در این باره عجله كنید تا پرده از كار شما برداشته شود و شك و ریب برطرف گردد و ما به حسینعلى میرزا، شیر بچه خلافت و صاحب قدرت در سواحل عمان، فرمان مى‏دهیم كه به درخواست كمك شما ازما، چه در خشكى و چه در دریا، در نهان و آشكارا، پاسخ دهد كه خداوند، شهرها را براى ما تسخیر كرده و تدابیر امر دریاها را به عهده ما قرار داده است‏». (13)
چنانكه مى ‏بینیم لحن نامه فتحعلی شاه در این نامه بسیار ملایم است و هیچ تناسبى با لحن نامه سعود بن عبدالعزیز ندارد كه در آن نامه شاه و مردم ایران را مشرك خوانده و تهدید كرده است كه اگر توبه نكنند به سرشان همان خواهد آمد كه به سر مردم كربلا آمد، درحال حاضر كسى نمى‏ داند چرا فتحعلى شاه به سعود وهابى پس از آنهمه جنایات هولناك كه در حرمین شریفین و كربلاى معلى و نجف اشرف مرتكب شده بود، این چنین ملایم جواب داده است. و همین سهل‏انگارى و عدم احساس مسؤولیت‏ سران كشورهاى اسلامى سبب شد وهابی هاى نجد جرى‏تر شوند و گستاخى را به آنجا برسانند كه امیر آنها پس از آنهمه جنایات و هتك حرمت از اماكن مقدسه و كشتن مردم بى‏ گناه، به زمامداران كشورهاى اسلامى با این لحن زننده نامه بنویسد و خود را به جاى پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله وسلم) بگذارد و آنها را به مسلك خود فراخواند.
بعضى گفته ‏اند: عبدالعزیز به كربلا حمله كرد و این شهر مقدس را تصاحب نمود و حرم مطهر امام حسین(علیه السلام) را ویران كرد و مدت شش ساعت ‏به قتل عام مردم پرداخت. فتحعلى شاه خواست ‏به جنگ وهابیها بشتابد، اما جنگ روسیه تزارى و ایران مانع انجام این لشگركشى شد. (14)
با این كه به نظر مى‏ رسد، فتحعلى شاه در برخودر با مساله وهابیت كوتاه آمده است، ولى باز مى‏گویند در اثر فشار فتحعلى شاه بود كه سلطان عثمانى عكس ‏العمل مناسبى در این باره از خود نشان داد. (15)
چنانكه میرزا عبدالرزاق نوشته است كه بعد از سنوح این سانحه خدیو بهرام انتقام(یعنى فتحعلى شاه) اسماعیل بیك بیات غلام را روانه بغداد و شرحى به سلیمان پاشا (والى بغداد از طرف عثمانیها) مرقوم داشتند كه اگر از رهگذر تداخل سپاه ایران به مملكت عثمانیه، اولیاى آن دولت علیه بعضى اندیشه‏ هاى دور از راه، به خاطر نرسد، اظهارى شود تا به یارى جناب بارى، دفع ماده فساد طائفه وهابى شده تا كار آنها هنوز استوار نشده است، به سهولت چاره آنها شود. سلیمان پاشا در جواب، عرض نمود كه قرار حكم دولت عثمانیه اسباب قلع مواد فساد آن طایفه بدنهاد از هر طرف فراهم آمده و عما قریب اثرى از آنها در صفحه روزگار نخواهد ماند و حاجتى به زحمت‏ سپاه ایران، براى این كار جز وى نخواهد بود، تعمیر روضه طاهره و سرانجام عوض اسباب تلف شده آن بقعه هم در عهده این دولت است اتفاقا در همان اوان سلیمان پاشا به عالم باقى شتافت. (16)
در كتاب منتظم ناصرى آمده است: چون خبر قتل عام و تخریب كربلا به سمع فتحعلى شاه پادشاه ایران (كه در آن وقت، چند سالى بود كه به سلطنت رسیده بود) رسید، اسماعیل بیك بیات را نزد سلیمان پاشا والى بغداد (از طرف سلطان عثمانى) فرستاد و از او خواست كه به دفع وهابیان بپردازد، سلیمان پاشا قبول كرد ولى چیزى نگذشت كه درگذشت. (17)
مؤلف كتاب «روضة‏الصفاى ناصرى‏» این موضوع را مفصل‏تر نوشته آنجا كه مى‏خوانیم: چون فتحعلى شاه از این خبر آگاه شد، نخست اسماعیل بیك بیات را نزد سلیمان پاشا فرستاد، سپس حاج حیدر علیخان برادرزاده حاج ابراهیم خان شیرازى را كه نایب‏ الوزراء عباس میرزا بود، به سفارت مصر منصوب داشت و نامه ‏اى ملاطفت‏ آمیز به ضمیمه یك قبضه شمشیر خراسانى گوهرنشان، در نزد محمدعلى پاشا كه در آن وقت فرمانرواى مصر بود، فرستاد و از او خواست كه در دفع وهابیان بكوشد و گرنه اطلاع دهد تا پادشاه ایران از راه خشكى و دریا سپاهى به نجد گسیل دارد وهابیها را قلع و قمع كند.
چون سفیر ایران به مصر رسید و محمد على پاشا از حقیقت ‏حال اطلاع یافت، ربیب خود ابراهیم پاشا را به دفع آن طایفه مامور كرد تا شهر درعیه را خراب و عبدالله بن سعود، امیر وهابى را مقید و مغلول روانه اسلامبول (پایتخت عثمانى) نمود و وى به دستور پادشاه عثمانى به قتل رسید و سفیر ایران مقضى‏ المرام از راه شام به تبریز وارد شد و به حضور عباس میرزا نائب‏ السلطنه رسید. (18)
اقدامات فتحعلى شاه در منابع غیر ایرانى درج نشده است ولى بعضى از مستشرقین به این موضوع اشاره ‏اى كرده ‏اند. (19) مسلما اقدامات فتحعلى شاه در این زمینه بى‏ تاثیر نبوده است.
______________________________________
1) ماضى النجف و حاضرها، ص‏6 - 325.
2) دوحة‏الوزراء، ص‏217 - موسوعة‏العتبات المقدسه، ج‏1، ص‏166.
3) وهابیان، ص‏6 - 275.
4) مدرك قبل.
5) مفتاح الكرامة، ج‏7، ص‏653.
6) ماضى النجف و حاضرها، ج‏1، ص‏326.
7) مسیر طالبى، ص 408 ،409.
8) ناسخ التواریخ، جلد قاجار، ج‏1، ص‏119 - 120.
9) ذیل التحفه، ص‏477.
10) روضة‏الصفاى ناصرى، ج‏9، ص 381.
11) مسیر طالبى، یا سفرنامه میرزا ابوطالب، ص 412.
12) به نقل بررسی هاى تاریخى، سال یازدهم ضمیمه شماره 4، زیر عنوان «روابط ایران با حكومت مستقل نجد»، ص‏113.
13) ترجمه نامه با مختصر تفاوت از مؤلف كتاب «وهابیان‏» آقاى على اصغر فقیهى است، ص 270، پاورقى.
14) نظام آل سعود، نوشته روزنامه‏نگار فرانسوى «كلودفوییه‏» ترجمه نورالدین شیرازى، ص 22.
15) فاسیلیف، تاریخ العربیة‏السعودیة، ص‏49
16) مآثر سلطانیه، ص‏86.
17) منتظم ناصرى، ج‏3، ص 78.
18) روضة‏الصفاى ناصرى، ج‏9، ص 585 و586.
19) فاسیلیف، فصول من تاریخ العربیة‏السعودیة، ص‏49 - 50.

داود الهامى

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
ادعیه ماه رمضان
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 رمضان

مرگ مروان بن حکم در اول رمضان سال ۶۵ هـ .ق. مروان در ۸۱ سالگی در شام به...


ادامه ...

4 رمضان

مرگ زیاد بن ابیه عامل معاویه در بصره در چهارم رمضان سال ۵۳ هـ .ق. زیاد در کوفه...


ادامه ...

6 رمضان

تحمیل ولایت عهدی به حضرت امام رضا علیه السلام توسط مأمون عباسی بعد از آنکه مأمون عباسی با...


ادامه ...

10 رمضان

١ ـ وفات حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) همسر گرامی پیامبر(صلی الله علیه و آله و...


ادامه ...

12 رمضان

برقراری عقد اخوت بین مسلمانان توسط رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) هنگامی که...


ادامه ...

13 رمضان

مرگ حجاج بن یوسف ثقفی،‌ حاکم خونخوار بنی امیه در سیزدهم رمضان سال ۹۵ هـ .ق حاکم خونخوار...


ادامه ...

14 رمضان

شهادت مختار بن ابی عبیده ثقفی در چهاردهم رمضان سال ۶۷ هـ .ق مختار بن ابی عبیده ثقفی...


ادامه ...

15 رمضان

١ ـ ولادت با سعادت سبط اکبر، حضرت امام مجتبی(علیه السلام)٢ ـ حرکت حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

16 رمضان

ورود محمد بن ابی بکر به مصر در شانزدهم رمضان سال ۳۷ هـ .ق محمد بن ابی بکر...


ادامه ...

17 رمضان

١ ـ معراج پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم)٢...


ادامه ...

19 رمضان

ضربت خوردن امیرمؤمنان حضرت امام علی (علیه السلام) در محراب مسجد کوفه در نوزدهم ماه مبارک رمضان سال...


ادامه ...

20 رمضان

فتح مکه توسط سپاهیان اسلام در روز بیستم رمضان سال هشتم هـ .ق سپاهیان اسلام به فرماندهی رسول...


ادامه ...

21 رمضان

١ ـ شهادت مظلومانه امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام٢ ـ بیعت مردم با امام حسن مجتبی علیه...


ادامه ...

23 رمضان

نزول قرآن کریم در شب بیست و سوم رمضان کتاب آسمانی مسلمانان، قرآن مجید نازل گردید. برخی چنین...


ادامه ...

29 رمضان

وقوع غزوه حنین در بیست و نهم رمضان سال هشتم هـ .ق غزوه حنین به فرماندهی رسول گرامی...


ادامه ...

30 رمضان

درگذشت ناصر بالله عباسی در سی ام رمضان سال ۶۲۲ هـ .ق احمد بن مستضیء ناصر بالله درگذشت....


ادامه ...
0123456789101112131415

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page