در روايت سليم بن قيس آمده است كه امام على (ع) در مصحف خود تأويل قرآن را نيز نوشته بود. 1
به نظر مىرسد، مراد از تأويل در روايات مصداق آيات است؛ 2اعم از
آنهايى كه در زمان نزول قرآن وجود داشتند يا آنهايى كه پس از آن به وجود آمدند؛ 3به همين رو در روايات آمده است كه تأويل قرآن، پارهاى از آن آمده و پارهاى ديگر از آن نيامده و خواهد آمد. 4
بنابراين، على (ع) در مصحف خويش بيان كرده بودند كه هر آيه ناظر به چه موارد و مصاديقى است. روشن است كه برخى موارد و مصاديق آيات قبل از نزول قرآن بودند؛ مانند آنهايى كه در قصص قرآن آمده است و برخى از موارد و مصاديق آيات در زمان نزول بودند؛ مثل آنهايى كه آيات در شأنشان نازل شده است، و برخى از موارد و مصاديق آيات پس از نزول قرآن به وجود آمده و به وجود خواهند آمد؛ نظير آياتى كه ناظر به آينده است. به همين رو على (ع) فرمود:
منه ما تأويله قبل تنزيله و منه ما تأويله مع تنزيله، و منه ما تأويله بعد تنزيله. 5
برخى از آيات قرآن مصداقش قبل از نزول آن بوده و برخى از آيات قرآن مصداقش همراه نزولش بوده و برخى از آيات قرآن مصداقش بعد از نزولش است.
نظير اين بيان در كلام ساير ائمه (ع) نيز ملاحظه مىشود. در روايتى از امام باقر (ع) دربارهى معناى ظاهر و باطن قرآن آمده است:
ظهره تنزيله، و بطنه تأويله، منه ما قد مضى، و منه ما لم يكن، يجري كما يجري الشمس و القمر، كلما جاء تأويل شىء منه يكون على الأموات كما يكون على الأحياء. 6
ظاهر قرآن الفاظ آن و باطنش معنا و مصداق آن است. برخى از معانى و مصاديق آن آمده است و برخى از معانى و مصاديق آن نيامده است [و خواهد آمد]. قرآن چون خورشيد و ماه روان است. هرگاه معنا و مصداق آيهاى از آن بيايد، همان حكمى كه بر درگذشتگان حاكم بود، بر زندگان نيز حاكم خواهد بود.
هم چنين در روايتى از امام صادق (ع) نقل شده است:
للقرآن تأويل يجري كما يجري الليل و النهار، و كما تجري الشمس و القمر ، . . . فمنه ما قد جاء، و منه ما يجئ. 7
قرآن معنا و مصداقى روان دارد؛ چنان كه شب و روز، و خورشيد و ماه روان است. . . برخى از آن آمده است و برخى از آن نيامده است.
بنا بر آنچه آمد، تأويل شامل قصه و شأن نزول و مصاديق جارى مىشود؛ ولى بيشتر در مصاديق جارى و جديد قرآن انصراف دارد.
پاورقی:
1) در قسمتى از كتاب سليم آمده است: و كنت إذا سألته أجابني و إذا سكت أو نفدت مسائلي ابتدأني، فما نزلت عليه آية من القرآن إلا أقرأنيها و أملاها علي، فكتبتها بخطي (سليم بن قيس هلالى، پيشين، ص 183) . و در قسمتى ديگر از آن آمده است: فقال أمير المؤمنين (ع) : يا طلحة، إن كل آية أنزلها الله في كتابه على محمد (ص) عندي بإملاء رسول الله (ص) و خطي بيدي، و تأويل كل آية أنزلها الله على محمد (ص) و كل حلال أو حرام أو حد أو حكم أو أي شىء تحتاج إليه الامة إلى يوم القيامة عندي مكتوب بإملاء رسول اللّه و خط يدي حتى أرش الخدش (همان، ص 211) .
2) ناگفته نماند كه زبان ناظر به عالم خارج است و براى تفهيم و تفهم معنا و تصورى كه آدمى از مصداق و پديدهى خارجى دارد، به كار گرفته مىشود و معنا و تصور بهمنزلهى تابلوى و آينهى مصداق و پديدهى خارجى است؛ به همين رو آدمى به هنگام استفاده از زبان و استعمال لفظ آن ميان معنا و تصور، و مصداق و پديدهى خارجى فرقى نمىنهد. در استفاده از واژه توجه ذهن به مصداق خارجى آن است؛ نه مفهوم ذهنى آن. براى مثال وقتى گفته مىشود: خدا بيناست، مراد از خدا مصداق خارجى خداست؛ نه تصور ذهنى از او؛ به اين جهت ما در اينجا ميان معنا و مصداق فرقى قايل نشديم.
3) ناگفته نماند كه زبان ناظر به عالم خارج است و براى تفهيم و تفهم معنا و تصورى كه آدمى از مصداق و پديدهى خارجى دارد، به كار گرفته مىشود و معنا و تصور بهمنزلهى تابلوى و آينهى مصداق و پديدهى خارجى است؛ به همين رو آدمى به هنگام استفاده از زبان و استعمال لفظ آن ميان معنا و تصور، و مصداق و پديدهى خارجى فرقى نمىنهد. در استفاده از واژه توجه ذهن به مصداق خارجى آن است؛ نه مفهوم ذهنى آن. براى مثال وقتى گفته مىشود: خدا بيناست، مراد از خدا مصداق خارجى خداست؛ نه تصور ذهنى از او؛ به اين جهت ما در اينجا ميان معنا و مصداق فرقى قايل نشديم.
4) در عصر نزول تأويل با تفسير مترادف بوده است؛ ازاينرو گاهى به جاى تأويل تفسير به كار مىرفته است. روايت ذيل از آن جمله است: عن زرارة، عن أبي جعفر (ع) قال: تفسير القرآن على سبعة أحرف، منه ما كان، و منه ما لم يكن بعد، ذلك تعرفه الائمة (محمد باقر مجلسى؛ پيشين، ج 98، ص 98)
5) محمد باقر مجلسى؛ پيشين، ج 90، ص 68
6) همان، ج 98، ص 97 و ج 32، ص 197
7) همان، ج 32، ص 79، و ج 98، ص 97
تأويل
- بازدید: 584