متأسفانه مسأله عريضه نويسى كه از جمله روشهاى خاصّ توسل و ايجاد ارتباط با فيض الهى است، همانند خيلى از برنامه هاى ديگر دينى، تحت تأثير شرايط نامناسب تمدّن جديد و دست آوردهاى آن ويا ديدگاههاى غلطى كه در نتيجه سيطره تفكر دين ستيزانه و يا دين گريزانه غربى به وجود آمده است، به فراموشى سپرده شده و يا حداقل كم رنگ گشته است.
توضيح آن كه به موازات نهضت رنسانس در غرب وايجاد تحوّل در علوم تجربى وصنايع، عليرغم دست آوردهاى مثبتى كه اين كار در پى داشت، اما به جهت آنكه اين نهضت از يك جهان بينى واقع بينانه برخوردار نبود، لذا در ارائه يك تصوير وطرح صحيح در مورد پديدههاى جهان به ويژه انسان و چگونگى رابطه آن با ساير پديدهها ناتوان ماند كه اين امر معضلات ومشكلات بسيار پيچيدهاى را ايجاد نمود، كه به اختصار به بعض آنها اشاره مىشود:
الف: سلب آسايش وامنيت:
يكى از مهمترين اميدهاى بشر در سدههاى اخير، آن بود كه در نتيجه پيشرفت علم و صنعت، انسان به يك زندگى راحت و عارى از فقر دست يابد واز آن به بعد بيشتر اوقات خود را صرف ارتقاء سطح بينش و تفكّر و رسيدگى به ابعاد روحى و معنوى خويش نمايد. امّا عليرغم حصول پيشرفتهاى بسيار عظيم در عرصههاى علوم و صنايع نه تنها اين آرزو به حقيقت نپيوست، بلكه به مرور زمان بر اثر آشكار شدن نواقص موجود در بنيانهاى فكرى و جهتگيرىهاى عملى تمدن جديد روز به روز فقر و بىعدالتى و ناامنى در جهان، گسترش يافت و حتى فرصت رسيدگى به طبيعىترين خواستهاى عاطفى و احساسى را از بين برد و در نهايت وقوع دو جنگ خانمان سوز جهانى، كه از دست آوردهاى بسيار تلخ دوره جديد محسوب مىشود خط بطلانى بر تمامى اميدها وآرزوهايى كه از تمدن جديد بود، كشيده شد.
ب: دين ستيزى:
از جمله ويژگىهاى تفكر حاكم بر نهضت رنسانس، دينستيزى آن است، اين امر تاحدّ زيادى ناشى از عملكرد غلط دستاندركاران كليسا بود. زيرا اولا: امور موهوم و خرافى را تحت عنوان اصول واحكام دينى بر مردم تحميل مىكردند وثانيا: جهت حفظ موقعيت پوشالى خود، با دست آوردهاى علوم به مخالفت مىپرداختند. اين نوع برخورد ارباب كليسا، در دراز مدّت سبب ايجاد بدبينى عمومى نسبت به دين واحكام دينى شد و بعدها متولّيان وضع جديد به اشتباه، همه اديان الهى را به مانند همان دينى كه كليسا مبلّغ آن بود تلقّى نمودند و در يك قضاوت نادرست با اصل دين و احكام دينى مخالفت كرده وآن را همانند افيون، عامل عقب ماندگى و بدبختى و مخالف علم و دانش قلمداد كردند و تا جايى كه مىتوانستند به تخريب و منزوى كردن آن پرداختند به گونهاى كه در نهايت تنها در حدّ يك رفتار و سليقه فردى امكان بروز ظهور به آن دادند و حقّ هرگونه دخالت در امور سياسى و اجتماعى را از دين سلب كردند به عبارت بهتر آن را تبديل به يك سلسله آداب فردى در محدوده ساختمان كليسا و... كردند. پرواضح است اين كار به اساس اخلاق و سلامتى روان و آرامش فكرى مردم خسارت جبران ناپذيرى را وارد ساخت كه وضعيت نابسامان اخلاقى و فرهنگى و ناامنى اجتماعى و همينطور شيوع روز افزون روحيه يأس و نااميدى و بروز انواع بيمارىهاى روانى و به دنبال آن بالا رفتن آمار خودكشى و قتل و جنايت در جوامع به اصطلاح صنعتى و پيشرفته امروز، مؤيّد اين مدعاست.
ج - پيدايش ابزارهاى غفلت وسرگرمى جديد:
يكى ديگر از دست آوردهاى تمدّن جديد، پيدايش ابزارهاى پيچيده رسانهاى است كه در آنِ واحد حداقل دو رسالت بسيار خطرناك را برعهده دارند: از يك طرف به ترويج و تحكيم ديدگاههاى تفكّر مادى جديد مىپردازند و از طرف ديگر به بهانه ايجاد سرگرمى، ضمن پركردن اوقات باقيمانده انسان، امكان هرگونه رسيدگى به نيازهاى روحى و روانى را از بين مىبرند و بر اساس يك سلسله نقشهها و برنامهريزىهاى دقيق، آنها را به سمت مسائلى مىكشانند كه امور دينى و معنوى را به كلى فراموش نمايند.
مجموعه اين امور كه متأسفانه امروزه تقريبا در تمامى جوامع، اعم از شرقى و غربى به شدّت در حال گسترش است، سبب پيدايش و رشد اين بينش غلط و نادرست شده است كه حلّ تمامى مشكلات انسان را در علوم تجربى و صنعت و تكنولوژى مىداند. در نتيجه كمكم در اغلب جوامع نسبت به مسائلى چون دعا و نيايش و توسل و ساير رهنمودهاى دينى و احكام و مقررات آن، نه تنها بى توجهى و بى تفاوتى نشان داده مىشود، بلكه با اكثر آداب واحكامِ حركت آفرين و حيات بخش آن و مخصوصا با آن قسمتهايى از تعاليم اديان كه مانع تحقق اهداف شوم غارتگران بيگانه مىشوند، توسط مزدوران داخلى استعمارگران و حكّام وابسته، با ترفندهاى گوناگون مقابله مىگردد كه اين امر در دراز مدّت كيان و استقلال همه جانبه تمام جوامع دينى را با خطر روبرو مىسازد.
با اين همه، پيروان صديق و مخلص و شجاع اديان الهى در سختترين شرايط هم حاضر نشدند، كوچكترين مقررات دينى را ناديده بگيرند و با تحمّل سختترين مشكلات، همواره نسبت به حفظ واجراى ارزشهاى دينى با تمام وجود تلاش كردند. اين دسته از مردم اختصاص به گروه خاصى از جامعه نداشت و در ميان همه اقشار به اين قبيل افراد بر مىخوريم. وقتى سرگذشت و تاريخ زندگى اين گونه از شخصيتها را در جامعه اسلامىمورد مطالعه قرار مىدهيم به خوبى روشن مىشود كه اين افراد، همانطور كه در پايبندى به اصول اساسى اسلام و تلاش براى حاكميّت همه جانبه ارزشهاى دين متحمل زحمات فراوانى شدهاند، به همان نسبت نيز در راستاى عمل به آداب و مقررات و وظايف فردى و رهنمودهاى فرعى اسلام نيز سعى و تلاش نمودهاند. اين افراد اگر در موردى از خود تعلّل و مقاومتى نشان دادهاند، به خاطر تحقيق و دقت در شناخت هر چه بيشتر امور بوده است. لذا پس از تحصيل معرفت، به دور از هر گونه رفتارهاى روشن فكر مآبانه و بهانه تراشىهاى بى مورد در مقابل آن حقيقت، كمال خضوع و فروتنى را از خود نشان دادهاند.
در هر حال وقتى انسان تاريخ علماى جامعه اسلامى را مطالعه مىكند، به حكايتهاى زيادى درباره «عريضه نويسى» بر مىخورد، كه آنها در موارد مختلفى با هدف توسل به ائمه اطهارعليهم السّلام به ويژه استمداد از حضرت بقية اللّه الاعظم عليه السلام به اين كار اقدام مینموده اند و از اين طريق به بركت عنايتهاى خاص اهل بيت عليهم السّلام بسيارى از مشكلات فردى و اجتماعى افراد و جامعه اسلامى برطرف میشد.
در اينجا چند نمونه از اين حكايات، به نحو اختصار بيان میشود، بدان اميد كه اين كار سبب آشنايى بيشتر با يكى ديگر از ابعاد وجودى ائمه معصومين عليهم السّلام شده وبيش از پيش زمينه را براى ايمان به امدادهاى غيبى فراهم سازد.
(4) اسماعيل هرقلى يكى ديگر از نيك بختان است كه وقتى پزشكان از درمان زخم پاى او عاجز مىشوند، با دلى شكسته ولى با نيّت پاك به حضرت بقيةاللّه عليه السلام متوسل میشود و در سامرّا موفق به ملاقات امام عليه السلام میگردد آن حضرت دست مبارك خود را بر زخم پاى اسماعيل میكشند و به بركت آن عنايت، پاى اسماعيل خوب مىشود.
علاقمندان میتوانند اين حكايت را در كتاب منتهى الآمال مرحوم شيخ عباس قمّى، ج 2ص 452مطالعه كنند.
رنسانس؛ و احكام و آداب دينى!
- بازدید: 584