حكايت ورّام بن ابى فراس

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

 سيّد بن طاووس نقل كرده است كه رشيد ابوالعبّاس واسطى روزى در راه سامرّا به من حكايت كرد: زمانى شيخ ورّام(6) براساس حاجتى كه داشت، نامه‏ اى را در كاظمين براى حضرت امام زمان‏ عليه السلام  نوشتند. وقتى با خبر شدند كه من قصد سفر به سامرّا را دارم فرمودند: اگر مقدورت هست اين نامه مرا هم با خود به سامرّا ببر و وقتى خواستى به سرداب مقدّس شرفياب شوى، اين نامه را بعد از آن كه همه مردم از آنجا بيرون آمدند در آنجا بگذار و صبح فرداى آن روز به آنجا مراجعه كن، اگر نامه مرا در آنجا نديدى، در اينباره به كسى چيزى نگو.
 رشيد مى‏ گويد:
 وقتى من به سامرّا رسيدم بعد از زيارت حرم عسكريين‏ عليهم السّلام عازم سرداب شدم و صبر كردم تا اواخر وقت فرا رسيد، وقتى آنجا كاملا خالى شد، تقريبا آخرين نفر من بودم كه هنگام خارج شدن از آنجا نامه ورّام را در همان محلّى كه خودشان سفارش كرده بودند قرار دادم و سپس بيرون آمدم؛ صبح تقريبا جلوتر از همه خودم را به آنجا رساندم، ولى اثرى از نامه نبود!!
 بعد از چند روز وقتى به كاظمين برگشتم، سراغ ورّام را از آشنايان گرفتم. آنها گفتند: او به حلّه برگشت. از آن تاريخ مدّتى نگذشته بود كه سفر حلّه پيش آمد، در آنجا وقتى به ملاقات ورّام رفتم، او به من گفت: حاجتى را كه در آن عريضه به محضر مبارك حضرت بقيةاللّه الاعظم‏ عليه السلام نوشته و درخواست برآورده شدنش را نموده بودم، به عنايت آن حضرت، همان وقت برآورده شد ودر نتيجه زودتر برگشتم(7).
 
(6) ورام بن ابي فراس صاحب كتاب تنبيه الخواطر _ كه به آن مجموعه ورام هم مي گويند مى گويند _ يكى از فقها مشهور است به گفته ميرزا حسين نوري در نجم الثاقب نسب وي با چنيدين واسطه به مالك اشتر (رحمه الله ) مي رسد
(7) عبقرى الحسان، چاپ رحلى، ج  2ص  190سطر 4