سوره‏ شناسي (6) گفت‏ و شنود با سوره فلق!

(زمان خواندن: 8 - 15 دقیقه)

امير موءمنان، امام علي(ع) فرمود: «... ذلك ‏القرآن فاستنطقوه...»: «اين قرآن را به سخن درآوريد1». در راستاي امتثال از اين فرمايش مولا و تحت‏ حمايت و پشتيباني آن حضرت، در اين شماره از سوره‏ شناسي، با يكي از سوره‏ هاي قرآن به گفت‏ وگو نشسته‏ ايم. ضمن تشكر از ايشان كه صميمانه ما را پذيرفتند و سخنان پر رمز و راز و پرسوز و گدازي را در اختيار ما گذاشتند، توجه خوانندگان گرامي را به بخش‏ هايي از اين گفت‏گو جلب مي‏كنيم:


لطفاً خودتان را معرفي كنيد.
اگر منظورتان از "معرفي"، ذكر نام و نشان است، بايد بگويم كه مردم مرا سوره فلق مي‏نامند، اما معصومين(ع) معمولاً از من با آيه آغازينم قل اعوذ برب‏الفلق ياد مي‏كنند2.

خودتان كدام‏يك را بيشتر مي‏ پسنديد؟
خوب، معلوم است! هرچه رسول اكرم(ص) و امامان معصوم(ع) بپسندند.

قدري بيشتر از خودتان بگوييد.
نمي‏دانم منظور شما از كلمه "خودتان" چيست!
يعني تعداد آيات و كلمات و حروف و زمان نزول و از اين قبيل مسائل....
(با لبخند) راستش اين چيزها را شما بهتر از ما مي‏دانيد و اين ما هستيم كه بايد از شما سوءال كنيم! اما خوب، معروف است كه پنج آيه و 23 كلمه و 74 حرف دارم3 و در ترتيب نزول، بيستمين سوره، بعد از سوره فيل مي‏باشم4.
به مكي يا مدني بودنتان اشاره‏اي نكرديد!
برخي مرا مدني و برخي ديگر مكي مي‏دانند5.

نظر خودتان چيست؟
چه اهميتي دارد؟
خوب به هر حال دانستن آن خيلي مفيد است!
وقتي شما مي‏بينيد رسول اكرم(ص) كوچك‏ترين دغدغه ‏اي در راستاي ثبت و ضبط مكي يا مدني‏ بودن ما نداشته است، چه لزومي دارد فكر و ذكر خود را صرف اين مسائل كنيد و سرانجام هم به يك نتيجه قطعي دست نيابيد؟ مگر آن حضرت اسوه حسنه شما نيست؟!
چرا، اما خوب...!
هر كس در هر وقت و در هر جا مرا قرائت كند، همان‏وقت و همان‏جا بر او نازل مي‏شويم؛ اگر در تهران باشد، خوب من هم تهراني خواهم بود و اگر در مكه باشد، من هم مكي خواهم شد و....

بگذريم! لطفاً از دوستان‏تان بگوييد.
تمام سوره ‏هاي قرآن‏ دوستان من هستند و با همه آنها رفت ‏وآمد و ارتباط تنگاتنگ دارم، تا حدي كه مرا در چهره يكايك آنها مي‏توانيد تماشا كنيد. هرچند مردم، اغلب، ما را جدا از هم مي‏دانند و مي‏شناسند.

با كدام يك از آنها دوستي و ارتباط بيشتري داريد؟
با سوره ناس، علاوه‏ بر دوستي، رابطه همسايگي و خويشاوندي نيز دارم. ارتباط من با ايشان، تا حدي است كه مردم ما را به ‏عنوان "معوذتين" مي‏شناسند و اغلب ما را پشت‏سرهم قرائت مي‏كنند. از نظر قد و قواره و شكل و قيافه نيز شباهت‏هاي بسياري باهم داريم و همان‏گونه كه سوره‏هاي قرآن، اغلب دو به‏ دو باهم زوج ‏اند، ما نيز زوج هم مي ‏باشيم. هم‏چنين از اهداف و وظايف مشتركي برخوردار هستيم:
ناس و فلق دوستان همدگرند هميشه بعد ناس، نوبت فلق آيد

آيا با دسته يا گروه خاصي نيز ارتباط و همكاري داريد؟
من به اتفاق سوره ناس و نيز سوره‏هاي اخلاص و كافرون كه همگي سرآغاز مشتركي داريم، مجموعه "چهار قل" را تشكيل مي‏دهيم. البته سوره جن نيز، با قل آغاز مي‏شود، اما متأسفانه بيشتر مردم اين سوره را به‏ عنوان عضوي از مجموعه ما نمي ‏دانند.

مجموعه شما چه اهدافي را دنبال مي‏كند؟
ما از آسمان به زمين آمده ‏ايم تا به انسان بگوييم: بگو!

چه بگويد؟
گفتني‏ ترين گفتني ‏ها را؛ در اين دنيا كه پر از گفتني‏ هاي گوناگون است ما آمده ‏ايم، اساسي‏ ترين و ضروري‏ ترين و حياتي‏ ترين گفتني‏ ها را بر زبان جسم و جان شما جاري و حاكم كنيم.

در اين زمينه چقدر موفق بوده ‏ايد؟
بسياركم و ناچيز؛ مردم حتي نداي قل، قل ما را نمي ‏شنوند چه رسد به اين‏كه در مقام اجابت برآيند. انگار نه‏ انگار كه ما از آنان چيزي مي‏خواهيم. سال‏ها و قرن‏ هاست كه قل مي‏گوييم و قل، قل مي‏كنيم، اما پاسخي نمي‏شنويم. خود شما در طول عمرتان چندبار مرا قرائت كرده ‏ايد؟
شايد... بيش از هزار بار.
آيا در اين مدت - حتي يك‏بار هم كه شده - احساس كرده‏ ايد كه كسي خطاب به شما قل مي‏گويد و از شما گفتن چيزي را مي‏ طلبد؟
راستش... خير!
اين در حالي است كه اگر كودكي و يا حتي ديوانه ‏اي، تنها يك‏بار به شما بگويد: بگو، بي‏ درنگ آنچه را كه او مي‏خواهد مي‏گوييد و اگر هم پاسخش ندهيد، دست‏كم متوجه درخواست او مي‏ شويد. اما خداوند هستي، عمري است كه از زبان من چيزي از شما مي‏خواهد و شما هيچ توجهي نداريد و اصولاً خودتان را مخاطب او نمي‏دانيد و نمي‏بينيد.
گاه احساس مي‏كنم شما به هنگام قرائت، مرا به تسمخر و استهزا گرفته ‏ايد و به دورغ نسبت به من ابراز دوستي و محبت مي‏كنيد. چگونه مي‏شود، كسي بارها از دوستش چيزي بخواهد و او نسبت به خواسته ‏اش كاملاً بي‏ توجه باشد.
راستش من شخصاً، تاكنون متوجه اين نكته نبودم و اين، بار نخست است كه نداي شما در گوشم صدا مي‏كند.
(با چشماني اشك ‏آلود) خوب، الحمدلله، پس از سال‏ها قل، قل كردن، بالاخره صداي ما به تو رسيد. من از سال‏ها پيش، در انتظار چنين لحظه ‏اي بودم. جاي بسي خوشحالي است. حال كه صدايم را مي‏شنوي، بگذار خودم را بيشتر برايت معرفي كنم.
سراپا گوشم!
من معلم زبان تو هستم. آمده ‏ام اساسي‏ ترين دستور زبان و منطق را به تو بياموزم و حياتي‏ترين جمله هستي را ورد جان و زبانت سازم. آمده‏ام مشق صبح و شام و شب و روزت را تقديم نمايم. آمده ‏ام بگويم تا بگويي، گفتني ‏ترين گفتني ‏ها را. من معلم خصوصي و تمام ‏وقت تو هستم. آن‏قدر قل مي‏گويم تا سراسر هستي‏ ات، گويا به گفته‏ هايم گردد، آن‏گاه ديگر رسالت من تمام است.

چرا اين ‏همه قل مي‏گوييد، مگر در عالم چه خبر است؟
چرا نگويم، حال‏ آن‏كه تمامي اجزاي هستي و همه مخلوقات خداوند، دشمن تو هستند؟!
دشمن من؟!
آري دشمن تو؛ هر آن‏چه مخلوق خداوند است، مي‏تواند دشمن و مايه شرّ تو باشد؛ از پدر و مادر، زن و فرزند، اقوام و آشنايان و دوستان گرفته تا كوه و درخت و در و دشت و جنگل و آسمان و ستارگان و خلاصه يكايك آفريده ‏هاي خداوند، همه و همه - از آن جهت كه مخلوق ‏اند - مي‏توانند دشمن تو باشند و اين منم كه بايد تو را از چنگال يكايك آنها و حتي از شرّ خودت و در يك كلام، از شرّ ماخلق رهايت سازم و در پناه رب ‏الفلق درآورم. اين است كه همواره قل، قل مي‏كنم و هيچ آرام و قرار ندارم. شما گمان مي‏كنيد كه فقط مار و عقرب، دشمنان شما هستند، درحالي‏كه هر چيزي - حتي خود قرآن - مي‏تواند دشمن فوق ‏العاده خطرناكي براي شما باشد.
من از يك مسئله، همواره متعجب بوده‏ ام و هيچ‏گاه نتوانسته ‏ام پاسخي براي آن بيابم.
كدام مسئله؟
اين‏كه شما، بدون انس با من، چگونه به سر مي‏بريد و بي‏ آن‏كه مرا در قلب خود جاي دهيد و بر فكر و ذكر خود حاكم كنيد، چگونه در اين دنياي سراسر شرّ، روزگار مي‏ گذرانيد و در جهاني كه از شر يكايك پديده‏ هاي آن بايد به رب ‏الفلق پناه بريد، بدون من و تعليمات من و قل،قل هاي من، چگونه زندگي مي‏كنيد؟ اين سوءالي است كه مي‏ترسم هرگز پاسخش را نيابم!
از كجا معلوم كه ما زنده ‏ايم و زندگي مي‏كنيم؟! اگر ما را مرده انگاريد، پاسختان را مي‏ يابيد!
نمي‏دانم، شايد هم اشتباه از من است و آن اندازه هم كه فكر مي‏كنم در زندگي انسان‏ها، اهميت و موضوعيت ندارم و تعاليم و قل،قل هايم را بي‏ جهت اساسي و حياتي مي‏دانم، اما خوب... (ديدگانش اشك‏بار شد) روزگاري، دوستان و هم ‏صحبت‏ هايي در ميان شما داشتم؛ يكي از آنان مي‏گفت: حاضرم يك پايم را بدهم، اما تو را از دست ندهم. گفتم چرا؟ پاسخ داد: با يك پا نيز، مي‏توان زندگي كرد، اما بي‏تو نمي‏دانم زندگي چه شكلي پيدا مي‏كند! ديگري مي‏گفت: من با وجود تو هيچ ترس و غمي در جهان ندارم و خود را بي‏ نيازترين فرد روي زمين مي‏دانم.
آن ديگري مي‏گفت: من تو را با صد عصاي موسي عوض نمي‏كنم. گفتم چرا؟ گفت: عصاي موسي تنها سنگ و دريا را مي‏شكافت اما تو....
حال مي‏ فهمم، مفهوم اين روايت از رسول اكرم(ص) را كه فرمود: هركس سوره‏ هاي قل اعوذ برب‏الفلق و قل اعوذ برب‏ الناس را بخواند، گويي تمامي كتاب‏ هاي آسماني را كه خداوند (از آدم تا خاتم) بر پيامبران خود نازل كرده است، خوانده است6! و نيز فرمود: سوره فلق برترين سوره قرآن است7.
نه، اشتباه از شما نيست، كار ما خيلي خراب است. اين ما هستيم كه فرسنگ ‏ها از مرحله پرتيم و تا حد ممكن شما را دست‏كم گرفته ‏ايم؛ در زندگي كمترين حسابي روي شما باز نكرده ‏ايم و كوچك‏ترين نقش و رسالتي در ساختن فرد و اجتماع، براي شما قائل نشده ‏ايم. شما همان‏گونه هستيد كه مي‏فرماييد. ما هستيم كه شما را مهجور و بيكاره نموده ‏ايم و از اين مقام و منزلت عالي، معزول و خانه ‏نشينتان ساخته ‏ايم.
من تنها در ميان شما بيكاره‏ ام. اگر گوش‏ جان باز كنيد. قل،قل اجزاي عالم را خواهيد شنيد. من در سراسر جهان حاكم و جاري هستم. تمامي اجزاي هستي به قرائت من مشغول‏ اند. حتي يك دانه بي‏ آن‏كه مرا بخواند و در پناه رب ‏الفلق درآيد، هرگز نمي ‏تواند پوسته ‏هاي خود را بشكافد و از ظلمات خاك، سر بيرون آورد. مسئله فلق (شكافتن) يك قانون سراسري و در همه‏ جا حاكم است. تمامي شكاف‏ها و شكافتن ‏ها و شكفتن ‏ها و عموم خلاصي‏ ها و رهايي‏ ها و گشايش‏ ها و همه فجرها و فرج‏ها، فتح ‏ها و فرح ‏ها و در يك كلام، تمامي فلق‏ هايي كه در يكايك اجزاي هستي مي‏بيني، همه ‏وهمه در پناه رب‏ الفلق حاصل مي‏شوند. همه هستي قل اعوذ برب‏ الفلق مي‏خوانند و من خطاب به ذرات عالم قل مي‏گويم و تمامي آنها مي‏پذيرند و اجابت مي‏كنند و در پناه رب‏ الفلق درمي ‏آيند و از اين ‏رو، هر لحظه مي‏ شكافند و مي‏ شكفند. در اين ميان، تنها شما هستيد كه ندايم را نمي‏شنويد و پاسخم نمي‏گوييد. لذا همواره، در انواع تاريكي‏ ها و شب‏ه ا و ابهام‏ ها و وحشت ‏ها، حيران و سرگردانيد و هيچ فلقي نمي‏يابيد و شر تمامي پديده‏ هاي هستي شما را فرو مي‏ بلعد و هيچ فرجي نمي‏ بينيد!
اين است كه هميشه تعجب مي‏كنم، شما بدون انس و پيوند با من چگونه به‏ سر مي‏ بريد و بي‏ياري من، شب ‏ها و تاريكي‏ هاي گوناگون را چگونه به صبح و روشنايي مي‏رسانيد؟ قفل‏ هاي محكم و غول‏ پيكر فرد و اجتماعتان را، بي‏ آن‏كه در پناه رب‏ الفلق درآييد، چگونه درهم مي‏ شكنيد؟ گره‏ هاي بي‏شمار و درهم پيچيده روحي و رواني، سياسي و اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي‏تان را كه سال‏هاي سال با دَم‏ هاي پي‏ درپي نفاثات جني و انسي، چون فولاد، به هم جوش خورده ‏اند، بدون قل هاي من، چگونه مي ‏گشاييد و توانمندي‏ ها و استعدادهاي نهفته و بسته خود و فرزندانتان را چگونه شكوفا مي‏سازيد؟ بدون من با غاسق ها و نفاثات بي‏شمار و گوناگون كه پيدا و پنهان هستي شما را دربرگرفته ‏اند، چگونه پيكار مي‏كنيد و بسته‏ هاي خود و پيرامون خود را چگونه باز مي‏كنيد و در يك كلام، از شر ماخلق چگونه مي‏ گريزيد و به كجا پناه مي‏بريد و...؟!
من گمان مي‏كردم شما و بسياري ديگر از سوره ‏ها، تنها پيامبر(ص) را مورد خطاب قرار داده ‏ايد و مخاطب شما، تنها، شخص آن حضرت است. اما اكنون احساس مي‏كنم، جز من، گويي مخاطب ديگري در اين دنيا نداريد!
متأسفانه اكثر مردم همين‏ گونه مي‏پندارند، حتي بسياري از علما در ترجمه‏ ها و يا تفاسير خود، عبارت "اي پيامبر" را به ابتداي من و بسياري ديگر از آيات و سوره‏ ها، از پيش خود مي‏ افزايند (اي پيامبر، بگو پناه مي‏برم...)! راستش بزرگ‏ترين مشكل ما در ارتباط با شما همين است كه هر كاري مي‏كنيم، نمي‏توانيم به شما بباورانيم كه به ‏هنگام قرائت، خداوند، خود مستقيماً دارد با شما سخن مي‏گويد! خداي رحمان، آن هستي مطلق، در كمال لطف و عنايت خطاب به شما مي‏گويد: بگو! اما شما در كمال بي‏ توجهي از كنار آن مي‏گذريد؛ با اين تصور كه با شما نيست، با پيامبر است! خلاصه اگر اين مشكل حل شود راه ورود شما به گلستان قرآن هموار مي‏گردد.
(با لبخند) خوب شما كه سوره فلق هستيد، چرا اين مشكل را نيز، در حق ما نمي‏ گشاييد؟!
(با اندكي مكث) - خوب... من فقط سوره فلق هستم، رب‏الفلق كه نيستم؛ مشكل‏ گشا و فلق‏ زا تنها اوست.
بهتر است از اين بحث خارج شويم و به سوءالات ديگر بپردازيم:
آيا از ما، يعني امت پيامبر(ص) راضي هستيد؟
اگر شما از ما راضي باشيد و آثار وجود ما را در سراسر زندگي خود، احساس كنيد، يقين بدانيد ما هم از شما راضي هستيم.
بر اين اساس من فكر مي‏كنم شما از ما راضي نيستيد؛ زيرا در صحنه‏ هاي مختلف زندگي ما حضور و ظهوري نداريد؟!
متأسفانه همين‏گونه است كه مي‏فرماييد.
آيا مجله "گلستان قرآن" و صفحه سوره‏ شناسي را مطالعه مي‏كنيد؟
ما از تمامي فعاليت ‏هاي قرآني آگاهي كامل داريم.
كدام‏يك را بيشتر مي‏ پسنديد؟
پيشتر، عرض كردم؛ هركدام كه ما را در زندگي شما بيشتر حاضر و ناظر كند.
جلسات و مسابقات قرائت و حفظ قرآن را چگونه ارزيابي مي‏كنيد؟
در رابطه با قرائت قرآن بايد بگويم كه متأسفانه و يا خوشبختانه من يكي، در اين‏گونه جلسات و برنامه ‏ها چندان جايگاهي ندارم و قاريان قرآن، عنايت زيادي به من نشان نمي‏دهند.
اگر مي‏شود، منظورتان را روشن‏تر بيان فرماييد.
خوب، ساختار لفظي من به گونه‏اي است كه صحنه هنرنمايي مناسبي براي آنان به حساب نمي‏آيم. به ‏ويژه، پاياني‏ هاي من (فلق، خلق، وقب...)، از بس - به قول آن قاري محترم - بدقلق مي‏باشند، مجال تحريرها و مانورهاي زيبا و مردم ‏پسند را براي آنان بسيار تنگ مي‏كنند. شما كه خود قاري قرآن هستيد، تاكنون چندبار مرا در جلسات مختلف قرائت كرده‏ ايد؟
راستش هيچ، و يا بسيار اندك!
(با لبخند) البته، ناگفته نماند كه كودكان، عنايت بيشتري به من و سوره ‏هاي هم ‏قد و قواره من دارند و اصولاً ما به‏عنوان سوره‏ هاي "كوچك" و مخصوص كودكان به حساب مي‏آييم! حتماً مشاهده كرده‏ ايد كه در جلسات و هيئت‏ هاي قرائت قرآن، بزرگ‏ترها معمولاً سوره‏ هاي - به اصطلاح - بزرگ را مي‏ خوانند و كودكان اغلب به سوره‏ هاي - به اصطلاح - كوچك مي‏پردازند!!
متأسفم...، اگر اجازه دهيد، بيش از اين شما را نرنجانم و بر دردهايتان نيفزايم. از اين‏كه ما را پذيرفتيد و با كمال آرامش و تأني به سوءالاتمان پاسخ گفتيد با تمام وجود سپاسگزارم. در پايان اگر پيام و فرمايش خاصي داريد، بفرماييد.
من نيز از شما تشكر مي‏كنم كه مرا لايق گفت‏گو ديديد و با سوءالات خود ابر وجودم را به بارش درآورديد. مردم خيلي كم با ما سخن مي‏گويند و اصولاً شأن ما را اجلّ از گفت‏گو مي‏پندارند. ما نيز، بنابر اخلاق خاصي كه داريم، بي‏آن‏كه كسي با ما سخني بگويد و يا چيزي بپرسد، هرگز لب نمي‏گشاييم و سخني نمي‏گوييم. از اين‏رو، اغلب ساكت و آرام هستيم، حتي گاه يادمان مي‏رود كه ما نيز زبان و دهان داريم و اقيانوسي از گفتني‏هاييم، تا جايي كه احساس مي‏كنيم لب‏ هايمان به ‏هم چسبيده ‏اند. درحالي‏كه روزان و شبان هر وقت كه بخواهيد، آماده گفت‏وگو و همنشيني هستيم و هرگز خداحافظي نمي‏كنيم و اساساً خداحافظي براي ما معنايي ندارد، همواره - به قول شما - پشت گوشي هستيم، حتي نصفه‏ هاي شب و اصولاً كار ما همين است و رسالتمان جز اين نيست. سلام مرا به همگان برسانيد. به اميد ديدار.
دوست داشتم بازهم از او بپرسم، از يكايك آيات و كلمات و تركيبات او؛ از آهنگ و موسيقي منحصربه ‏فرد او؛ از تركيب جالب و رمزآلود حروف و برخي از عبارات عجيب و غريبش؛ از نقش و جايگاه حرف «ق» و دليل تكرار آن در آياتش؛ از اين‏كه وقتي قرائت مي‏شود، چه احساسي دارد و آن‏گاه كه نازل مي‏شود و زميني مي‏گردد، چه حالي مي‏يابد؛ از لحظه‏ اي كه خداوند او را براي نخستين‏ بار تلفظ مي‏كرد و آن‏گاه كه به قلب نازنين رسول گرامي وارد مي‏شد و در آن زيباترين منزل آرام و قرار مي‏گرفت و ده ‏ها سوءال ديگر در ارتباط با برخوردهاي گوناگون مردم با او، گفت‏گوها و عشق‏ بازي‏ هاي او با دوستان خود، خاطرات شورانگيز و احياناً تأسف‏ بار او، ظلم و جورهايي كه در حق او رفته و مي‏رود، چيزهايي كه مي‏ پسندد و آنچه را كه نمي ‏پسندد و خوش نمي‏دارد و....
آنچه آمد، صرفاً به منظور فتح باب اين قبيل گفت‏گوها با سوره‏ هاي قرآن بود و ارزش ديگري نداشت. از اين‏كه در اين شماره، مطلبي از شما خوانندگان گرامي درج نشد، پوزش مي‏ طلبيم. اميدواريم در شماره‏ هاي آينده مجال سخن را براي ما كاملاً تنگ كنيد.
________________________________________
1. نهج ‏البلاغه، خ 158.
2. براي نمونه، ر.ك. مجمع ‏البيان، 5/567.
3. تفسير رهنما، 4/639.
4. احسن ‏الحديث، 12/410.
5. مجمع‏ البيان، 5/567؛ الميزان، 20/551.
6. همان.
7. مخزن ‏العرفان، 4/357.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page