آسيب شناسي آخر الزمان

(زمان خواندن: 12 - 24 دقیقه)

يكي از نشانه هايي كه براي دانشمندان يا نيمه دانشمندان در دوره آخر الزمان وجود دارد و آسيب هايي كه در اين دوران نمايان مي شود اين است كه كساني سمت تبليغ دين را به عهده مي گيرند كه اينها از نظر سن دوره صباوت و نوجواني را مي گذرانند

در مباحث گذشته تا حدودي سيماي عمومي مردمي كه در دوره آخر الزمان دچار آسيب ها و آفات آن دوران خواهند شد خدمتتان عرض كرديم. در ادامه از جمله كساني كه در روايت ديني از خصلت هاي آنها خدمتتان عرض مي شود دانشمندان ديني آسيب زده در دوره ارتداد هستند و از طرفي سيماي روشنفكران آسيب زده.
در روايات ما وجود دارد كه مي فرمايد بخشي از كساني كه در آخر الزمان مشغول تحصيل ديني مي شوند يا علوم ديني را سعي مي كنند فرا بگيرند اينها به خاطر رياست و رسيدن به مقامات است. روايت مي فرمايد: «يتفقه اقوام لغير الله طلبا لدنيا و الرئاسة»؛ يعني افرادي به دنبال دين شناسي و فهم مسايل ديني مي روند امّا غرض آنها خدا نيست و اخلاص در انگيزه هاي آنها پيدا نيست و عمدتا اينها طالب دنيا و رياست بر مردم هستند به همين خاطر اينها چون مي بينند كه با دانستن بعضي از اصطلاحات ديني مي توانند بر مردم رياست كنند به دنبال تحصيل دين و دانشهاي ديني مي روند و بعد مي فرمايد: «و يوجه القرآن علي الاهواء» اين خصوصيت مي تواند خصوصيت دانشمندان و عالمان ديني باشد كه يكي از حالتهايي كه آنها پيدا مي كند اين است كه توجيه گر قرآن مي شوند امّا بر اساس هواهاي نفساني خودشان به تعبيري كه علامه طباطبايي در ابتداي الميزان دارند مي فرمايند ما تفسير قرآن نمي كنيم بلكه تحميل بر قرآن مي كنيم نظرات خودمان را.
آنچه كه از ما خواسته شده اين است كه با يك فكر خالي به سراغ فهم عميق مطالب قرآني برويم و پرده برداري از ابهامات معاني قرآن بكنيم اين مي شود تفسير. امّا گاهي ما با پيش فرض هاي فكري و يكسري تئوري هاي مشخص ذهني سراغ قرآن مي رويم و مي خواهيم آيه اي را براي فكر خودمان پيدا كنيم و گاهي بالاتر اينكه ممكن است افرادي يا مكاتبي، در باطن به خاطر اينكه در جوامع اسلامي هستند و بدون آيه قرآن نمي توانند نفوذ در افكار عمومي داشته باشند با تمسك به آيات قرآن براي رسيدن به اهداف شوم نفساني شان از آيات قرآن بهره گيري كنند.
نشانه ديگري كه باز در اين دوره گفته شده مي فرمايد: «و قعود الصبيان علي المنابر» منبر يعني محل موعظه و ترويج و تبليغ دين. يكي از نشانه هايي كه براي دانشمندان يا نيمه دانشمندان در دوره آخر الزمان وجود دارد و آسيب هايي كه در اين دوران نمايان مي شود اين است كه كساني سمت تبليغ دين را به عهده مي گيرند كه اينها از نظر سن دوره صباوت و نوجواني را مي گذرانند. اينكه گفته شده: «قعود الصبيان علي المنابر» شايد يك معناي ظاهري آن مراد باشد كه يعني كساني بر منبرها مي نشينند و در مقام خطابه مي آيند كه اينها نوجواناني بيشتر نيستند و افراد بزرگتر و مسن تر و ماهرتر آنها زمينه تبليغ را ندارند.
معناي ديگري كه ما شايد مي توانيم از اين روايت برداشت كنيم اين است كه مراد از «قعود الصبيان علي المنابر» اين باشد كه كساني مشغول تبليغ ديني مي شوند كه اهميت ندارند. يعني از نظر دانش ها و اطلاعات ديني بچه سال هستند از نظر اطلاعات بچه سال هستند مهارت خاصي در امر تبليغ و اطلاعات كافي به زواياي گوناگون دين ندارند امّا اينها با جرأت كامل به عنوان مبلغ دين وارد صحنه تبليغ مي شوند.
باز از مسايل ديگري كه در اين دوره وجود دارد كه پيامبر اكرم (ص) بر سلمان خبر مي دهند و مي فرمايند «و رأيات المنابر اُمر عليها بالتقوي و لا يعمل القائل بما يأمر» شما مي بيني كه بر منبرها و در مقام وعظ و اندرز افراد مردم را امر و دستور و سفارش به تقوي مي كنند ولي وقتي كه به وجود و زندگي آنها مراجعه مي كنيد خود گوينده آن سخنان، حد خدا را رعايت نمي كند و براي حدود الهي حريم قائل نيست و اهل تقوي نيست يعني عالمان بدون عمل.
مورد ديگري كه باز از نشانه هاي دانشمندان ديني و آسيب زده در آخر الزمان است و ممكن است بعضي از دانشمندان ديني دچار آسيب و آفت شوند اين است كه «يؤتون الحكمة علي منابرهم فاذا نزلوا نزعت عنهم» مي فرمايد گاهي شده كه اينها هنگامي كه در مقام سخن يكي از مشكلاتي كه در آخر الزمان ممكن است گريبانگير عده اي شود اين است كه «يصير الدين بالرأي». دين و مجموعه قوانين ديني بر اساس آراء و نظريه پردازيهاي شخصي افراد توجيه مي شود گفتن هستند زيباترين و مهمترين و نغزترين و پر معناترين مسايل را مطرح مي كنند. سخنان حكيمانه از آنها مي شنويم امّا هنگامي كه اينها به زير مي آيند از منبر «نزعت عنهم» حكمت در آنها وجود ندارد يعني آنها زبانشان به گفتن حكمت رام و روان است امّا هنگامي كه به شخصيت آنها نگاه بكني خبري از حكمت و عقلانيت و هوشمندي به آن معنا در آنها نيست و عمدتا جهت خودنمايي يا فريبايي و فريب دادن مردم ممكن است كه دست به چنين اعمالي بزنند. در مورد سيماي روشنفكران ديني در روايات داريم كه يكي از مشكلاتي كه در آخرالزمان ممكن است گريبانگير عده اي شود اين است كه «يصير الدين بالرأي». دين و مجموعه قوانين ديني بر اساس آراء و نظريه پردازيهاي شخصي افراد توجيه مي شود و «عطّل الكتاب واحكامه» امّا بر اساس آيات قرآن و بر اساس روايات اهل بيت(ع) دين توصيه نمي شود و به مردم ارايه نمي شود.
عده اي هستند كه اسلام را و دين اسلام را بر اساس آراء و نظرات خودشان توجيه مي كنند كتاب خدا و آيات قرآن را تعطيل مي كنند و شما به ندرت در صحبت آنها و سخن آنها از آيات قرآن نشانه مي بيني. گويا خود را مستغني از رجوع به آيات قرآن مي دانند در مقام توجيه مسايل ديني از قرآن به عنوان اصيل ترين و متين ترين قانون الهي و به عبارتي قانون اساسي دين الهي اسلام هيچ استفاده اي نمي برند. «عطّل الكتاب» قرآن را به تعطيلي مي كشانند. قرآن را به مهجوريت وا مي دارند مهجوريت قرآن در يك مرتبه اين است كه انسان در مقام گفتن و مقام فكر كردن از آيات قرآن بهره گيري نكند بلكه همه مسايل ديني را با توجه به نظرات شخصي خودش بيان كند اگر يك روشنفكر اگر يك عالم ديني خود را از قرآن دور كند و در محضر قرآن كمتر باشد. از آيات قرآن كمتر استفاده ببرد. در كلام خويش در تبليغ خويش در توليد فكر از آيات قرآن استفاده نبرد. اينها همان دانشمندان و روشنفكراني آسيب زده و آفت زده اي هستند كه روايات ديني به ما خبر مي دهد كه در دوره اي چنين افرادي در جوامع اسلامي پيدا مي شوند. علاوه بر اينكه كتاب خدا تعطيل مي شود و مهمل گذاشته مي شود و شما نمي بيني كه آنها در مقام استفاده و توجيه و تفسير دين از آيات قرآن استفاده بكنند احكام قرآن هم تعطيل مي شود.
در قرآن كريم احكامي از طرف خداوند متعال نازل شده در ابعاد گوناگون در مسايل جزايي در مسايل اقتصادي مثلاً ما در مورد ربا مي بينيم در آيات قرآن به شدت از ربا نهي شده در اين دوره مي بينيم كه يك روشنفكر، يك نظريه پرداز به اصطلاح مسلمان وقتي مي خواهد فكر كند و تئوري پردازي بكند خود را مستغني مي بيند كه از احكام قرآن استفاده بكند و احكام قرآن تعطيل مي شود. احكام جهاد، احكام اقتصادي ، احكام حقوقي و جزايي اينها ممكن است در ديدگاه روشنفكران و علماي آسيب زده به تعطيلي كشيده شود و از درجه اعتبار ساقط شود. نكته دومي كه در اين رابطه باز در روايات ديني وجود دارد اين است كه مي فرمايد ابطال حدود الله گاهي شده كه احكام الهي تعطيل مي شود و گاهي نه تنها كنار گذارده مي شود بلكه اعلام مي شود به بي ارزشي و باطل شدن و تاريخ مصرف آنها را تمام شده اعلام كردن. گاهي شده كه روشنفكري اعلام بكند كه تاريخ مصرف احكام قرآن تمام شده است. و امروز بايستي آنها را مطابق آراء و نظريات امروزي احكام را و حقوق و قوانين را تنظيم بكنيم .لذا ابطال حدود الله يك گام بالاتر و يك مشكل بالاتر از تعطيل احكام الله است و باز از روايات ما بر مي آيد در دوره آخر الزمان آن معامله اي كه با قرآن كريم مي شود با آثار و روايات اهل بيت عصمت و طهارت هم مي شود. در صدر اسلام به ظاهر گروه منحرفي به نام منافقين در جامعه اسلامي پيدا شدند كه به حسب ظاهر اعلام كردند «حسبنا كتاب اللّه » ما را قرآن كافي است. كه اين يك آفت و آسيب بزرگي در جامعه آن روز اسلامي ايجاد كرد و مردم را از ولايت جدا كرد. در آخر الزمان دانشمندان و روشنفكراني بوجود مي آيند و در بين مردم نفوذ مي كنند كه اينها علاوه بر قرآن از روايات و آثار اهل بيت(ع) هم مي برند. و اين مشخص است كه وقتي افرادي جرأت كنند در برابر قرآن بايستند، كتاب و حدود خدا را ابطال بكنند و انجام و اعمال نظرات قرآني براي آنها بي معنا و بي ارزش باشد، مسلم است در برابر روايات اين ايستادگي و مقاومت را بيشتر دارند. به همين دليل در روايات ديني ما وجود دارد كه روشنفكران و دانشمندان آسيب زده اي در بين جوامع اسلامي رشد پيدا مي كند كه اعتباري براي روايات ديني و كلام اهل بيت عصمت و طهارت (ع) و روايات پيامبر اكرم (ص) قائل نيستند.
باز مشكل اساسي تري در روايت اول هم اشاره به آن شد اين است كه مي فرمايد در دوره آخر الزمان افراد دچار اين مطلب مي شوند كه عمدتا به جاي اينكه نظر اولشان به قرآن يعني منبع قانونگذاري ديني و روايات اهل بيت عصمت و طهارت(ع) باشد «يقال رأي فلان و زعم فلان»؛ يعني معمولاً در گفت وگوها از نظرات افراد استفاده مي شود. گفته مي شود رأي فلاني چنين است زعم و گمان فلاني چنين است بعد در ادامه روايت مي فرمايد «و يتخذ الآراء و القياس» براي تصميم گيري كلان و يا غير كلان براي اتخاذ خط مشي عمدتا از نظريات استفاده مي شود به قياس و ايجاد حالات قياسي مي پردازند به جاي اينكه به احكام روشن قرآن و احكام مبين و روشن قرآن و روايات مراجعه مي كنند به نظريات افراد و انسان هاي گوناگوني كه صاحب نظرياتي هستند. يكي از مسايلي كه در آخرالزمان در جوامع اسلامي رشد مي كند و دهان به دهان مي گردد اين است كه عمدتا در مقام تصميم گيري و فكر كردن به نظريات افراد اعتنا مي شود به جاي اينكه به روايات مراجعه شود. روايت كاملاً اينگونه است كه مي فرمايد «يبطل حدود ما انزل الله في كتابه» آنچه كه خداوند نازل كرده در كتاب او بر پيامبر خودش (ص) باطل مي شود و «يقال رأي فلان و زعم فلان» و گفته مي شود فلان فرد چنين نظري دارد، فلان رأيي دارد، فلان گماني دارد «و يتخذ الآراء و القياس و ينبذ الآثار» روايات دور انداخته مي شودوبه جاي روايات وحدود الهي در قرآن از نظرات و آراي ديگران استفاده مي شود بعد دنبال آن روايت مي فرمايد «فعند ذلك تشرب الخمور و تسمي بغير اسمها» كه در اين زمان زماني است كه شراب مي خورند امّا اسم آن را عوض كرده اند با تبديل اسم شراب، شراب را براي خودشان مجاز مي كنند و آن را مي نوشند.
اين روايت در صفحه 720 از كتاب يوم الخلاص است اين هم تعدادي از آن آثار و رواياتي است كه مشخص كننده سيماي روشنفكران در دوره آخر الزمان است كه البته با اينكه تعداد روايات آنچنان كه ما تفحص كرده ايم اندك است امّا خطر بسيار بزرگي را مي توانند به ما گوشزد كنند؛ يعني جوامع اسلامي در دوره ارتداد از ارزش ها دچار دانشمندان و روشنفكران آسيب در آخر الزمان دانشمندان و روشنفكراني بوجود مي آيند و در بين مردم نفوذ مي كنند كه اينها علاوه بر قرآن از روايات و آثار اهل بيت(ع) هم مي برند
زده اي مي شوند كه تيشه برداشته و به ريشه اسلام؛ يعني قرآن و روايات مي زنند ونه تنها قرآن و روايات را تعطيل مي كنند بلكه در صدد ابطال آيات و روايات ديني هستند و عمدتا به نظريه پردازي و تئوري پردازي و استفاده از نظرات ديگران مي پردازند و همين جا شايد اين تذكر لازم باشد كه شناختن اين آسيب ها يكي از فوايد بزرگش اين است كه ما تلاش بكنيم كه دامن خودمان را از اينگونه افكار منزه بكنيم و تلاش بكنيم در اين چاله هاي فكري و در اين مشكلات نيفتيم. امام صادق(ع) فرمودند: دانستن اين آسيب ها براي شما اين منفعت را مي تواند داشته باشد كه خود و خانواده هاي خود را و جامعه خويش را از ورود اين ميكروب ها و آسيب ها مصونيت بخشيد. در دفاع از دين و آئين ديني جديت بيشتري داشته باشيد.
باز هشدارهايي روايات ديني ما داده اند كه سيماي خانواده هاي آسيب زده را براي ما روشن مي كند. اولين مسأله اي كه وجود دارد اين است كه مي فرمايد: «يري الرجل من زوجته من قبيح فلا ينهيها» يكي از نشانه هاي جوامع آسيب زده در آخر الزمان و يا انسان هاي آسيب زده اين است كه امر به معروف و نهي از منكر براي آنها ضد ارزش مي شود.
اين مسأله در خانوادها در محيط هاي كوچك هم ممكن است رسوخ بكند. يعني گاهي ممكن است انسان بهانه اي داشته باشد كه در يك جامعه بزرگ قدرت و توان براي امر به معروف و نهي از منكر ندارد. تأمين نيست، آبروي او در خطر است. جان او در خطر است. امّا در يك محيط كوچك خانواده انسان مخصوصا مرد مسؤوليت دارد كه يك مقدار مواظبت ها و پاسداري ها از حدود الهي داشته باشد. در قرآن كريم مي فرمايد: «يا أيّها الذين آمنوا قوا انفسكم و أهليكم نارا»؛ اي كساني كه ايمان آورده ايد خودتان و اهل عيال خودتان را از آتش جهنم نگهداري كنيد؛ يعني مسؤوليت حراست خانواده به عهده آحاد خانواده مخصوصا به عهده مرد خانواده است. در قرآن كريم چنين دستوراتي به ما داده شده كه علاوه بر مسؤوليت فردي هر كسي مسووليت خانوادگي دارد. در آخرالزمان نامردهايي پيدا مي شود كه در خانواده خودشان هم قبيح و هم زشتي و معصيت را مي بينند «فلا ينهيها» امّا نهي از منكر نمي كنند يعني نه تنها معصيت در جامعه ممكن است وجود داشته
در روايات ديني ما وجود دارد كه روشنفكران و دانشمندان آسيب زده اي در بين جوامع اسلامي رشد پيدا مي كند كه اعتباري براي روايات ديني و كلام اهل بيت عصمت و طهارت (ع) و روايات پيامبراكرم(ص) قائل نيستند
باشد بلكه در خانه ها بلكه در زندگي خصوصي افراد هم نفوذ مي كند. دوم مطلب اين است كه «يعيّر الرجل علي صون النساء» يكي از نشانه ها اين است كه اگر مردي بخواهد صيانت خانم و دختران خودش را به عهده بگيرد و يك مقدار مواظبت و حراست بيشتري از زن و دختر و ناموس خودش داشته باشد سرزنش مي شود. «يعيّر الرجل علي صون النساء»؛ يعني اگر كسي بخواهد يك مقدار رعايت حدود الهي را بكند و نوعي صيانت و مصونيت بخشي براي زنان اعمال كند مورد سرزنش ديگران قرار مي گيرد يا مورد سرزنش خود آن زن قرار مي گيرد يا مورد سرزنش ديگر آحاد در جامعه قرار مي گيرد. دقت بكنيد كه در اين روايت يك مسأله مهمي را به ما هشدار داده و توجه داده كه مي فرمايد: «يعيّر الرجل علي صون النساء». اگر شما در تعبيرات علامه شهيد مطهري، رحمة اللّه عليه، در كتاب حجاب دقت كرده باشيد مي فرمايند: آنچه اسلام توصيه مي كند در مورد زن، مصونيت بخشي به اوست نه محدود كردن او. در اين روايت مي فرمايد «يعيّر الرجل علي صون النساء»؛ يعني اگر همان حداقل ها اگر آن مسايل و قوانيني كه موجب مصونيت زنان مي شود آن قوانين را كسي بخواهد اعمال كند مورد تغيّر و سرزنش قرار مي گيرد و محدود كردن زن مورد نظر نيست. در آخرالزمان خانواده هايي به وجود مي آيند زنان و مرداني ممكن سوم مسأله اي كه باز مي تواند جزء رخدادهاي آخر الزمان باشد اين است كه مي فرمايد: «فينفق الرجل ماله في غير طاعة الله فلا يُنهي و يميغ اليسير عن طاعة اللّه » مي فرمايد اگر پدر خانواده اي بخواهد از مال است بوجود بيايند كه اگر فردي بخواهد حفاظت معقول و مشروع از ناموس خودش داشته باشد او را مورد سرزنش و نكوهش قرار دهند.
خودش در مسير غير طاعت خدا خرج كند، هر چه صرف كند اين نهي نمي شود، مورد تعرض كسي قرار نمي گيرد. مثلاً فردي براي زينت خودش براي پرخوري، تجمل، براي معصيت و براي امور غير مفيد هر چه كه انفاق كند و پول مصرف كند كسي معترض او نخواهند شد امّا اگر بخواهد همان فرد مقدار اندكي از مال خودش را در مسير پيشبرد اهداف الهي مصرف كند مورد اعتراض قرار مي گيرد. يعني اگر هزار هزار در مسيرهاي غير مفيد يا معصيت خرج كند معترض ندارد امّا اگر بخواهد يك هزار در مسير صحيح و اصولي و در راه طاعت خدا خرج كند او مورد اعتراض قرار مي گيرد. ما الان داريم افرادي كه سفرهاي اروپايي ميليوني دارند امّا به حج مشرف نمي شوند. ممكن است افرادي باشند كه اينها خمس و زكات واجب خودشان را پرداخت نكنند، امّا بسيار در مسايل ديگر زندگي اهل اسراف و تبذير هستند. ممكن است فردي باشد كه كمترين كمك را به يك مسكين به يك يتيم، يك انسان محتاج آبرومند نكند امّا در نقطه مقابل او اموال زيادي در مسير بيجا و غير مفيد و حتي معصيت خدا خرج كند. اين هم يك ابتلائي است و مصيبتي است كه گريبانگير خانواده ها خواهد شد.
مسأله بعدي اينكه در سيماي زن هم آن را توضيح داديم مردان و خانواده هايي بوجود مي آيد كه «قبلتهم نساؤهم» قبله آنها و همه اهداف و آن مقاصد و مطلوبات آنها زنان مي شود كه كنايه از شهوت است. يعني خانواده هايي كه شهوت در آنها موج مي زند حد و حدود رعايت نمي شود به وجود خواهند آمد. روايت ديگري كه باز در اين مورد داريم مي فرمايد كه در دوره اي مردان زنان خود را تشويق مي كنند به تجارت و كار اقتصادي «حرصا علي الدنيا» دقت بكنيد كار كردن براي زن يك امر ارزشي در اسلام است در روايات ديني داريم كه حضرت زهرا(ع) در خانه كار مي كردند نه كار خانه بلكه امير المومنين (ع) مي رفتند از بيرون پشم مي گرفتند و فاطمه الزهرا(ع) در خانه مي بافتند و بعد مي بردند مزد حضرت زهرا(ع) را به عنوان كمك اقتصاد خانواده مي گرفتند يا در مورد اهداي فدك به فاطمة الزهرا(ع) اين مسأله يك تجارت است يك كار اقتصادي است كه حتي عمال فاطمه زهرا(ع) در فدك كار مي كردند و حضرت فاطمه(ع) حسابرسي مي كردند. امّا گاهي مي شود كه مردي زن خودش را تشويق مي كند به مشاركت در امور تجاري كه شأنيت زن در آن موارد نيست «حرصا علي الدنيا» با اينكه نيازي ندارند. امّا به خاطر حرص و ولعي كه بر دنيا دارند، به خاطر اينكه اهل تكاثر شده اند اگر كه يك زندگي تأمين باشد از نظر اقتصادي اسلام لازم نمي داند كه زن را حتما و حتما تشويق بكنيم به كار تجارت كه بعد كار تربيت و معنويت و اخلاق آسيب ببيند.
لذا اين باز يك روايت است كه مي فرمايد شايد خانواده هايي به وجود بيايند كه اينها «حرصا علي الدنيا» زنان خودشان را در امور تجاري و اقتصادي تعمدا بيشتر شركت مي دهند.
روايت بعدي مي فرمايد «اذا قطعوا الارحام» خانواده ها دچار گسستگي هاي جدّي مي شود و «منّوا الطعام» اينها اگر بخواهند ميهماني بكنند و اطعام بكنند عمدتا منت گذاري مي كنند؛ يعني با طيب نفس، به دلخواه خودشان اينطور نيست كه ميهماني بدهند بلكه ميهماني يك مبادله،يك معاوضه ويك منت گذاري بر ديگران است.
در روايت ديگر داريم كه «رايت المرأة تقهر زوجها» دوراني پيش مي آيد كه خانواده ها زن سالاري مي شود «تقهر زوجها»؛ يعني زن حاكم و غالب بر مرد مي شود و «تعمل ما لا يشتهي» هر كار را كه خودش بخواهد انجام مي دهد بر خلاف رضايت شوهرش ممكن است خيلي كارهاراانجام بدهد و «تنفق علي زوجها» حتي در مسير مخالفت با شوهر خودش پول خرج مي كند و از اين جهت براي شكستن شوهرخود از هر اقدامي فروگذار نمي كند.
مسأله ديگري كه باز در روايات ما از آن خبر داده شده و اين مطلب در همان ج پنجم الميزان وارد شده «و عندها كثير الطلاق» يكي از پديده هاي خانواده اي كه در آخر الزمان است اين است كه خانواده ها دچار تشتت و فروپاشي زياد خواهند بود. طلاق و جدايي بين خانواده ها به تعداد زيادي قابل مشاهده است. و اين باز از رواياتي است كه خبر از نوعي آسيب خانوادگي مي دهد و يك هشدار است.
در روايات ديني ما داريم كه پيامبر اكرم (ص) فرمودند «ابغض الحلال عندالله الطلاق»؛ يعني بدترين و مبغوض ترين امور حلال در ديدگاه خداوند طلاق و فروپاشي يك خانواده است. امّا در آخر الزمان روايات خبر مي دهد كه اين پديده شوم خانوادگي زياد مي شود و بازمساله ديگري كه وجود دارد مي فرمايد: «ان الناس يفرحون بفقدالأولاد» اينگونه مي شود كه مردم به نداشتن فرزندفرحناك وخوشحال هستند؛يعني اگركسي صاحب فرزندي نباشدياكمترين فرزند را داشته باشد اين زمينه خوشحالي و شادماني را براي او فراهم مي كند. اين يكي از آن حالت هايي است كه در خانواده ها در دوره آخرالزمان قابل مشاهده است و وجود خواهد داشت.
در كنار اين مسأله والدين و برخورد فرزندان با والدين مطرح مي شود. از نشانه هايي كه در دوره آخر الزمان وجود دارد اين است كه آسيب جدّي به روابط بين پدر و مادر و فرزندان وارد مي شود. لذا مي فرمايد: «رأيت العقوق قد ظهر» شما زياد مي توانيد مشاهده بكنيد فرزنداني كه عاق والدين هستند و پدر و مادرهاي خودشان را با آزار و اذيت و ظلم از خودشان ناراضي كرده اند. عاق به معناي نا رضايتي و عدم طيب خاطر والدين نسبت به فرزند است.
در دوره آخر الزمان پيامبر اكرم (ص) فرمودند: «رأيت العقوق قد ظهر» يعني آن ارتباط سالم و ارتباط مشروع اخلاقي كه به اصرار از انسانها خواسته كه در مورد پدر و مادر حريم شخصيتي آنها را حفاظت بكنيد و رضايت خاطر آنها را فراهم بكنيد اين پيوندهاي خانوادگي بريده مي شود و افراد زياد قابل مشاهده هستند كه با پدر و مادر خودشان ارتباط سالم و اخلاقي ندارند و بلكه موجبات اذيت و آزار آنها را فراهم مي كنند به حدي كه عاق والدين شده و «استخف الوالدين» پدر و مادرها استخفاف مي شوند يعني مورد سرزنش و بي احترامي هاي زياد قرار مي گيرند و كوچك مي شوند «و كانا من أسوء الناس حالاً عند الولد» اگر به فردي بگوئيد كه بدترين انسان ها در نزد تو كيست؟ ممكن است از پدر و مادر خودش نام ببرد.
يعني فرزنداني آسيب زده از نظر اخلاقي در آن جوامع آلوده به وجود مي آيد كه اينها پدر و مادر در نظرشان از بدترين انسان ها و زشت ترين چهره ها يكي از نشانه ها اين است كه اگر مردي بخواهد صيانت خانم و دختران خودش را به عهده بگيرد و يك مقدار مواظبت و حراست بيشتري از زن و دختر و ناموس خودش داشته باشد سرزنش مي شود
مي توانند باشد در جايي كه قرآن كريم مي گويد كه زيباترين، بهترين دوست داشتني ترين افراد براي شما پدر و مادر مي باشد و بهشت را گفته كه زير پاي مادر است امّاممكن است كه فرزنداني به وجود بيايند كه پدر و مادرازنظرآنهابدترين انسان هاباشند.نشانه ديگرو آفت وحالت ديگري كه براي فرزندان در آخر الزمان نسبت به پدرومادردر روايات آمده اين است كه «يسبّ أباه»؛ يعني شما فرزنداني را مي توانيد مشاهده كنيد كه اينها به پدر خودشان فحش مي دهند، توهين و اهانت مي كنند.
در قرآن كريم مي فرمايد «و لا تقل لهما افٍ» در مقام گفتار حتي كوچكترين هتك و بي احترامي نسبت به پدر و مادر روا نيست. امّا در آخر الزمان فرزنداني را انسان مي تواند مشاهده بكند و به پدر و مادر خودشان بي احترامي لساني دارند و آنها را سب و لعن مي كنند و مورد فحاشي و هتاكي قرار مي دهند. در روايت ديگري داريم كه مي فرمايد «يجف الرجل والديه» پدر و مادرها مورد جفا قرار مي گيرند امّا «يبّر صديقه» همان فردي كه در حق پدر ومادر خودش جفا مي كند در مورد دوستان خودش وفا نشان مي دهد و به آنها نيكي مي كند.
مي دانيد كه ما در قوانين ديني و اسلامي بايد كه لحاظ رتبه ها را بكنيم. قاعده اهم و مهم يكي از قواعد جدّي در قانون گذاري ديني است؛ يعني اول حق را پدر و مادر بر ما دارند. دوم حق را زن و فرزندان انسان دارند. بعد از آن اقوام دارند و بعد از آن همسايه ها و بعد از آن رفقا. امّا در دوره اي كه آسيب هايي به وجود مي آيد و دوره ارتجاع از اخلاقيات ارزشي و ديني است افراد اين قاعده اهم و مهم را در مسايل اخلاقي و در ارتباطات خانوادگي و اجتماعي رعايت نمي كنند. آنچنان دوستي و محبت و وفايي به بيگانه و رفيق نشان مي دهد امّا همان فرد وقتي در برابر پدر و مادر خودش قرار مي گيرد گويا با آنها قهر است و جفا بلكه زشتكاري در برابر آنها دارند. لذا روايت مي فرمايد: «يجف الرجل والديه». جفا به اين معنا است: ضد وفا و وفاي در محبت اين است كه انسان كار محبت را به پايان برساند و رعايت آداب محبت را بكند، اگر افرادي كه با هم ارتباط دوستانه دارند رعايت آداب دوستي را بكنند حتي بعد از مرگ اينها نسبت به همديگر وفا دارند. امّا اگر رعايت آداب دوستي را نكنند اين مي شود جفا. مثلاً اگر ما ادعا مي كنيم پيامبر اكرم (ص) را دوست داريم اين دوستي يك سلسله آداب و قواعدي را مي طلبد از ما يكسري احترامات به همين دليل پيامبر اكرم (ص) فرمودند: كسي كه چهار پسر پيدا كند و اسم يكي از آنها را محمد (ص) نگذارد به من جفا كرده است؛ زيرا رعايت دوستي و عشق به پيامبر اكرم (ص) مي طلبد كه انسان اسم محبوب خودش را اشاعه بدهد و اگر كسي به اين مطلب عمل نكرد در محبت پيامبر اكرم (ص) جفا كرده است. اگر كسي اهل بيت عصمت و طهارت (ص) را ارادت و معرفت و محبت به ايشان نداشته باشد جفا در حق پيامبر اكرم (ص) كرده است؛ چرا كه حضرت فرمودند: «ما أسئلكم عليه أجرا إلاّ المودة ذي القربي»
در اينجا رعايت حق پدر و مادر و وفاي نسبت به آنها مي شود امّا در آخرالزمان در فرزندهايي اين حالت ديده نمي شود بلكه جفا در حق پدر و مادر ديده مي شود مثلاً ديدار و به زيارت محبوب رفتن يكي از شرايط محبت است ممكن است فرزندي در آخرالزمان به وجود بيايد و شما مشاهده كنيد كه هفته به هفته و ماه به ماه و سال به سال پدر و مادرش به نرود در نقطه مقابل هر روز با دوستان خود ديدار و ملاقات داشته باشد ممكن است هديه براي دوستان خودش مكرر ببرد ولي براي پدر و مادر هديه نبرد از شرايط دوستي هديه بردن است. حالا اين حقوق و آداب بعضي اش واجب و الزامي است و بخشي از آن امور مستحب و مستحسن.
امّا دقت بكنيد يكي از نشانه هايي كه باز مي تواند انسان مشاهده كند در دوره آخر الزمان اين است كه مي فرمايد: «يجف الرجل والديه و يبر صديقه»؛ يعني در حق دوستان خودش كاملاً وفاداري و نيكوكاري دارد و خدمت به آنها مي كند و كار آنها را انجام مي دهد. وقت براي آنها مي گذارد، با آنها زندگي مي كند، با آنها رفت و آمد مي كند، در كنار آنها تفريح مي كند با آنها مي گويد و مي خندد و در كنار آنها غذا مي خورد امّا وقتي كه به پدر و مادر مي رسد، بي حوصلگي نشان مي دهد، حاضر نيست به هيچ وجه همراهي با پدر و مادر كند. هيچ مشاركتي، معاونتي نسبت به پدر و مادر نشان نمي دهد بلكه در كنار آنها نشستن هم براي او سخت و دلتنگ كننده است. اميدواريم ان شاءاللّه خداوند متعال همه ما مخصوصانسل جوان مارا از اين آفات مصونيت ببخشد و به همه ما توفيق دهد كه بتوانيم با مراجعه به آيات وروايات ديني ازبهترين انسان هاواز زمينه سازان ظهور حضرت بقية اللّه حجة بن الحسن العسكري(ع) باشيم.
________________________________________
1- «اذا كنت في عشرين رجلاً او اقل او اكثر»

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page