وقتی عمر شش نفر را برای شورا تعیین کرد، یعنی علی علیه السلام، طلحه، زبیر، عبدالرحمن عوف، عثمان و سعد بن ابی وقاص، حضرت امیر علیه السلام به عمویش عباس شکایت برد که مرا با این اشخاص قرین کرده است و بخدا قسم کار خلافت از ما بنی هاشم بیرون رفت.
عباس گفت: پسر برادر من از کجا چنین حرفی را میزنی؟ حضرت فرمود: سعد بن ابیوقاص با عبدالرحمن عوف مخالفت نمیکند. چون پسر عموی یکدیگرند و هر دو از یک فامیل هستند و یک رأی دارند و عبدالرحمن نیز داماد عثمان است.(11) اینها با هم هستند و میشوند سه رأی، حال اگر طلحه و زبیر هم به من رأی دهند باز فایدهای ندارد، چون عمر گفته: اگر مساوی شدند رأی گروهی که عبدالرحمن در آن باشد ترجیح دارد. به اضافه اینکه طلحه هم تمیمی بود و به عثمان بیشتر تمایل داشت. در هر حال پیش بینی حضرت امیر علیهالسلام صحیح بود و همان طور که عمر میخواست از این شورا عثمان بیرون آمد چون عبدالرحمن طرف دار او بود. ازجریان زیر نیز روشن میگردد که در زمان حیات عمر خلیفه سوم تعیین شده بود.
ابن سعد از سعید بن عاص اموی نقل میکند که وی از خلیفه دوم زمینی جنب خانه خود میخواست تا خانهاش را وسعت دهد. چون عمر در مورد بعضیها از این بخششها میکرد. خلیفه به او گفت: بعد از نماز صبح بیا تا کارت را انجام دهم. سعید بدستور خلیفه پس از نماز صبح نزد او رفت و با او به زمین مطلوب رفتند. خلیفه با پای خود روی زمین خطی کشید و گفت: اینهم مال تو. سعید بن عاص میگوید: گفتم: یا امیرالمؤمنین من عیال دارم قدری بیشتر بده. عمر گفت: اینک این زمین تو را بس است ولی سری به تو میگویم پیش خود نگهدار بعد از من کسی روی کار میآید که با تو صله رحم میکند و حاجتت را برآورده میسازد. سعید میگوید: در طول خلافت عمر بن خطاب صبر کردم تا عثمان به حکومت رسید و او همچنان که عمر گفته بود، با من صله رحم کرد و خواسته ام را برآورد.(12)
از این روایت روشن میشود خلیفه دوم با نقشه ای که برای زمان بعد از خود کشیده بود می دانست خویش سعید اموی: عثمان اموی به خلافت میرسد.
خلیفه دوم در نظر داشت بعد از عثمان عبدالرحمن عوف و سپس معاویه بحکومت برسند دلیل بر این مطلب آنست که در سال عام الرعاف عثمان هم به بیماری خون دماغ مبتلا گردید و مشرف به مرگ شد؛ پنهانی در نامهای عبدالرحمن بن عوف را برای خلافت پس از خودش تعیین کرد. عبدالرحمن خیلی ناراحت شد و گفت من او را در ملأ خلیفه کردم او پنهانی خلافت مرا مینویسد. سپس بین ایشان عداوت شدید ایجاد شد و نفرین حضرت امیر علیه السلام درباره آنها مستجاب شد که فرموده بود: خداوند بین شما اختلاف بیندازد. عثمان از آن بیماری شفا یافت و عبدالرحمن در زمان خلافت عثمان وفات کرد. از این پیش آمد معلوم میشود که عثمان میدانست بعد از ابوبکر عمر باید خلیفه شود، و عمر میدانست بعد از او عثمان باید به خلافت برسد، کوشش عبد الرحمن در تعیین عثمان همانند کوشیدن عثمان در نوشتن نام عمر در وصیت ابوبکر بوده است.
مقاله ها
جریان شورای تعیین خلافت
- بازدید: 452