جریان سقیفه بنی ساعده‏

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

 پس از این مقدمه باز گردیم به بحث سقیفه، پس از فوت پیامبر صلی‏ اللّه علیه و آله وقتی که حضرت امیر مشغول غسل و تجهیز پیامبر صلی‏ اللّه علیه و آله بود آن پنج نفر اهل صحیفه یعنی ابوبکر، عمر، عثمان، ابوعبیده و سالم جمع شدند و در فکر بودند که چگونه نقشه خود را برای رسیدن به حکومت پیاده کنند. در این حال بایشان خبر رسید انصار در سقیفه بنی ساعده جمع شده‏اند. اینها هم رفتند به سقیفه. در آنجا شعارها همه قبیله‏ای بود. کودتای قبیله‏ای بر پا شده بود یکی می‏گفت: امیر باید از انصار باشد از اوس یا خزرج. دیگری می‏گفت: باید از مهاجرین باشد قریش یا بنی هاشم همه شعار قبیله‏ای می‏دادند - همان شعارهای جاهلیت - و اینست معنی آیه و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل أفان مات او قتل انقلبتم علی اعقابکم
(محمد صلی اللّه علیه و آله نبود مگر پیامبریکه پیش از او پیامبرانی در گذشته بودند آیا چنانکه وی وفات کند یا کشته شود به گذشته خویش - بعصر جاهلیت - باز می‏گردید؟) در شعار قبیله‏ای توجهی به حرف خدا و پیغمبر نیست. انصار که گرد سعد بن عباده جمع شده بودند نمی‏گفتند: خدا و پیامبر صلی‏اللّه علیه و آله درباره سعد بن عباده چه گفته‏اند، می‏گفتند: امیر باید از قبیله ما باشد. مهاجرین هم می‏گفتند: حاکم و والی بایست از قریش و از قبیله ما باشد. بقول ابن ابی‏الحدید قریشیها شعار دادند: حکومت را در قبال قریش بگردانید همه را فرا می‏گیرد و به همه می‏رسد ولی اگر به خاندان بنی هاشم برسد از آن خانواده بیرون نمی‏آید.(17) (چون آنها صاحبان اصلی حکومت‏اند اگر حاکم شوند مردم دیگر به حکومت دیگران سر نمی‏سپرند و دیگران را برای حکومت لایق نمی‏بینند) و درست هم می‏گفتند. عمر بعدها به ابن عباس گفت: قریش نخواستند هم پیامبری و هم حکومت پس از پیامبر صلی‏اللّه علیه و آله در بنی هاشم باشد. ابن عباس هم جوابش را داد. در این حال قریش به کمک ابوبکر و عمر آمدند و اوسی‏ها که قبل از هجرت پیامبر صلی‏اللّه علیه و آله بمدینه با خزرج در جنگ بودند، بخاطر آنکه لااقل خلافت به خزرج نرسد پیش افتادند و با ابوبکر بیعت کردند. قبیله اسلم هم که در آن وقت از خارج مدینه آمده بودند آذوقه تهیه کنند و کوچه‏های مدینه را پر کرده بودند، پایه گذاران سقیفه نزد ایشان رفتند و به آنها گفتند: شما بیائید کمک کنید از مردم برای خلافت ابوبکر بیعت بگیریم بعد ما به شما خواروبار مجانی می‏دهیم! اینها هم عباهای عربی خود را به کمر بستند و دامنها را بالا زدند و به دنبال ابوبکر راه افتادند و بهر کس می رسیدند دستش را می‏گرفتند و به دست ابوبکر می‏مالیدند و بیعت می‏گرفتند. کار بیعت ابوبکر در آن روز این گونه تمام شد فردا در مسجد جمع شدند و دوباره با ابوبکر بیعت کردند.
برای این بود که عمر گفت: ما هو الا أن رأیت اسلم فایقنت بالنصر.(18)
اما اینکه نوشته‏اند حضرت امیر علیه السلام و سلمان و ابوذر و بعضی اصحاب در مسجد پیامبر به حکومت ابوبکر اعتراض کردند و آنرا نامشروع خواندند، ظاهراً صحت ندارد. زیرا کودتای سقیفه علیه قانون بود مثل اینکه پس از کودتای عبدالکریم قاسم در عراق کسی بگوید: حرکت شما بر خلاف قانون اساسی است. او خواهد گفت ما کودتا کردیم تا قانون اساسی حکومت پادشاهی را از بین ببریم و دولت انقلابی بر پا کنیم. در این موارد که علیه قانونی قیام می‏ شود نمی ‏توان گفت کاری بر خلاف قانون شده است.