مفاهيم وقواعد اخلاقى

(زمان خواندن: 7 - 14 دقیقه)

فيلسوفان اخلاق در تعيين و تبيين مفاهيم اخلاقى گرفتار ترديد و اختلاف نظر بوده و هريك برپايه تبيين مفهومى ويژه خود, درحوزه مصاديق و تعداد نيز به گونه خاصى مشى كرده اند.


گروهى بر اين باورند كه مفاهيم اخلاقى به عنوان محمولات گزاره هاى اخلاقى كه توصيف ويژه اى از افعال ارادى انسان را به دست مى دهند, به دو گروه مفاهيم ارزشى, مانند خوب و بد و مفاهيم الزامى هم چون بايد و نبايد, صواب وخطا و وظيفه تقسيم مى شوند واساساً فلسفه اخلاق, متكفّل تبيين مفهومى مفاهيم ياد شده اى است كه در قضاياى اخلاقى محمول واقع شده ومراتب ارزشمندى مصاديق وموارد مفاهيم اخلاقى را يعنى همان افعال اختيارى انسان را تعيين مى كند. برپايه اين نظر عالمان اخلاق, وظيفه دار تعيين مصاديق و موارد مفاهيم اخلاقى درحوزه افعال اختيارى انسان بوده و فيلسوفان اخلاق, عهده دار تبيين و توضيح معناى اين مفاهيم مى باشند.
در نگرشى ديگر گروهى براين عقيده اند كه فيلسوفان اخلاق, افزون بر روشن ساختن مفهومى محمولات گزاره هاى اخلاقى, وظيفه دار بررسى و تبيين پيش فرضهاى احكام اخلاقى هستند كه در بسيارى موارد كارى نه چندان سهل خواهد بود. و افزون برآن, همپاى تبيين مفهومى محمولات و موضوعات گزاره هاى اخلاقى كه عناصر اصلى قضاياى اخلاقى را تشكيل مى دهند, فليسوفان اخلاق هم چون عالمان اخلاق عهده دار بحث از عناصر ديگرى كه به گونه مستقيم دراخلاقى بودن و ارزشمندى افعال آدمى مؤثر و داراى نقش مى باشند خواهند بود. مقولاتى همچون اختيار انسان , مسؤوليت, ميل, نيت, اراده, تصميم و گزينش, برپايه اين نگرش درحوزه بحث فلسفى اخلاق خواهند بود.
نگاهى به قرآن, نمايانگر اين حقيقت است كه گسترده ترين مفاهيم اخلاقى به كار رفته درآن, مفاهيم خوب و بد و به ديگر تعبير صواب و خطاست. دركاربرد اخلاقى و ارزشى اين مفاهيم به عنوان توصيفات افعال اختيارى انسان درقرآن, حيثيت اختيارى بودن و مسؤوليت بردارى اعمال, مورد توجه مى باشد وچه بسا بتوان ادعا كرد كه مفاهيم يادشده, عناوين كلى و انتزاعى عامى بوده كه در دل خود ,عناوين ومفاهيم جزئى ترى را به همراه دارد. مفاهيمى چونان خير و شر, نور و ظلمت, حق و باطل, برّ و فجور و تقوا مى تواند دراين زمره طبقه بندى شده ونوع توصيف ارزشى واخلاقى كه در گزاره هاى اخلاقى قرآن كريم طرح شده است, تبيين گردد.
جاى پرسشهايى ازاين دست باقى است كه آيا به راستى ارائه تعريفى دقيق و نظريه اى نهايى درحوزه مفاهيم اخلاقى, ممكن و به صواب است يا خير؟ واساساً خاستگاه نخستين اختلاف تعاريف مفاهيم و قواعد اخلاقى دركجاست, آيا ساختار فكرى, محيط رشد و ارتباط انديشه ها, تفاسير مختلف را سبب شده است ويا فاصله گرفتن از تبيين هاى وحيانى و تكيه به فراورده هاى انديشه بشرى چنين تشتتى را دامن زده است؟ آيا تعابير مختلف خير و شر, حسن و قبح, سعادت و شقاوت و… كه به عنوان نمونه هاى مفاهيم اخلاقى درقرآن طرح شده اند گوياى مفاهيمى متفاوت با كاربردهايى گوناگون هستند و يا همه روشنگر يك حقيقت درقالب واژه هاى مختلف بشرى اند؟
برخى آيات كه درآنها واژگان ومفاهيم اخلاقى درجلوه هاى گوناگون آن بيان شده عبارت است از:
(ولتكن منكم أمّة يدعون الى الخير) آل عمران/ 104
(والصلح خير) نساء/ 128
(للذين أحسنوا فى هذه الدنيا حسنة) نحل/ 30
(إن الذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خيرالبريّة) بينة/ 7
(إنّه كان فاحشة ومقتاً و ساء سبيلاً) نساء/ 22
(ومن يعمل مثقال ذرّة شرّاً يره) زلزال/ 8
(إنّ النفس لأمّارة بالسّوء) يوسف/ 53
(ومنهم ظالم لنفسه) فاطر/ 32
(تأمرون بالمعروف وتنهون عن المنكر) آل عمران/ 110
دراين آيات, مفاهيمى چون, خير, احسان, صلاح و معروف و درمقابل, تعبيرهايى چون سوء, ظلم, فاحشه, منكر و شر, مفاهيم عامى هستند كه در قلمرو اخلاق معنى مى يابند.

مفاهيم اخلاقى در ديگر مكاتب
پرسشهاى اصلى فلسفه رااولين بار سقراط طرح كرد ازاين لحاظ مى توان سقراط را اولين فيلسوف به معنى دقيق كلمه تلقى كرد. آنچه راجع به سقراط مى دانيم, ازمكالمات افلاطون به دست آمده است.
بنابراين, دقيقاً نمى توانيم افكار آن دو را ازيكديگر تفكيك كنيم, اما چون محتوا و سبك مكالمات اوليه افلاطون با آنچه در اواخر عمر خود نوشته متفاوت است, مى توان گفت, نوشته هاى اوليه او شناخت انديشه سقراط و آثار بعدى او روشنگر انديشه خود اوست.
گفت و گوهاى اوليه درجست وجوى تعريف مفاهيم اخلاقى هستند, درحالى كه مكالمات اخير به توجيه جنبه فكرى زندگى مى پردازند كه درآن لذات جنبى به نفع لذات عقلى كنار گذاشته شده است.
سقراط در مكالمات اوليه, پرسش هايى درمورد معناى اصطلاحات اخلاقى مطرح مى كند. سؤالاتى از قبيل, عدالت چيست؟ ديانت چيست؟ فعليت چيست؟ جوابهايى كه از طرف مخالفان به اين سؤالات داده مى شود, درمعرض سنجش آميخته به قيل وقال شديد قرار مى گيرد.
ـ سقراط اولين كسى بود كه اهميت تحليل معناى خير, حق, عدالت و فضايل و تفكيك معيارهاى توصيف اين مفاهيم را شناخت. افلاطون, جواب اين مسائل را درحوزه مفاهيم وراى زمانى ترسيم كرد و ارسطو پاسخ اين مسائل را در مطالعه علمى زيست شناسى و روان شناسى و سياست يافت.
در نظر افلاطون, خوب, عبارت است از تشبيه به صورت محض يا طرح كلى خوبى كه به عنوان ملاك تمام احكام اخلاقى تلقى مى شود. اعمال با حق اند, قوانين با عدالتند ومردم با فضيلتند, نسبت به انطباقشان با طرح كمال مطلوب. درنظر ارسطو خير يا خوبى عبارت است ازتحقق اهدافى كه انسان درپى آن است واين يعنى ارضاى متعادل و معقول تمايلاتى كه انسان نام (سعادت) برآن مى نهد, عمل درست, قانون عادلانه و رفتار با فضيلت, عبارت است از وسيله خوش بودن يا خوب بودن فرد و جامعه.
موشكافى هاى تفكر سقراط ايجاب مى كرد كه حوزه هاى متعدد فلسفى, تحت تأثير تعليمات او به وجود آيد. افلاطون و پس از او ارسطو تأثير سقراط را به كامل ترين شكل نشان دادند.
رواقيان, اپيكوريان و شكاكان نيز, اصول ارشادى خود را به تفكر سقراطى افزودند.
آريتيپ كه اول شاگرد سقراط بود حوزه كورتايى را بنا نهاد, كه ازاين اصل ساده لذت طلبى كه: لذت تنها خيرانسان است, پيروى مى كرد.
آنتيس تنس, شاگرد ديگر سقراط, حوزه كلبى را بنا نهاد كه اصول آن به ظاهر درمقابل حوزه كورتايى قرار داشت. بدين مضمون كه زندگى خوب, ربطى به لذت والم ندارد. كمى پس از مرگ ارسطو, پورن اليسى تحت تأثير سوفسطائيان وانتقادات سقراط ازعقايد سنتى, شكاكيت را بنا نهاد.
براساس اين فلسفه, هيچ حكمى را, چه ارزشى يا درباب كارهاى بيرونى نمى توان اثبات كرد.

نقش و تأثير ثواب و عقاب در انگيزشهاى اخلاقى
ثواب و عقاب ونقش آن در رويكردهاى اخلاقى انسان, از موضوعاتى است كه در فلسفه اخلاق مورد بحث و تأمّل بسيار قرار گرفته است.
گروهى چون هيوم, ضمن ردّ ثواب و عقاب, انگيزشهاى اخلاقى را متأثر از خيرخواهى طبيعى دانسته و معتقدند چنانچه خيرخواهى طبيعى انسان نبود, آدمى چندان پرواى امور ضد اخلاق را نداشت, تا به تدوين احكام اخلاقى بپردازد. همين گونه گروهى براين باورند كه دين و وعده هاى دين, تعهدات درونى اخلاق را كمرنگ مى گرداند واساساً آنان كه تنها دليل اخلاقى بودن اعمالشان, ترس از عقوبتهاى فوق طبيعى است, شايان تكريم واحترام ديگران در برابر رفتارهاى اخلاقى واجتناب از رذايل نيستند.
در نقطه مقابل, برخى از فيلسوفان معتقدند, نظامهاى دينى اساساً همراه با طرح پاداش و كيفر در برابر رفتارهاى نيك و بد بوده و براساس اعتقاد وباور به عدالت وحكمت الهى, تنبيه بد كاران و پاداش نيكان را مورد بررسى قرار مى دهند.
ازهمين رو اديان با طرح جاودانگى روح و توجه ثواب و عقاب براعمال, نقش و تأثير مستقيم و بسزايى در رويكردهاى اخلاقى انسان داشته و ازهمين رهگذر به سير تكامل و تعالى زندگى بشرى شكلى هدفمند بخشيده اند. قرآن كريم ضمن يادكرد از نقش ثواب و عقاب درمعرفت دينى و انگيزشهاى اخلاقى, مواردى چند را از جمله آثار و نتايج چنين باورى برشمرده است:
نخست اين كه در پرتو چنين باورى, اين اطمينان درونى شكل مى يابد كه تلاش انسان به هدر نرفته و نتايج اعمال او عايد خود او خواهد شد.
ديگر اين كه بدون تلاش اختيارى وانتخابگرانه, كاميابى و رستگارى متصور نبوده و توهمى بيش نخواهد بود. علاوه بر اين نكته دقيق روان شناختى كه انسان وامدار سود و زيان ديگرى نخواهد بود و آثار زيانبار رفتار ديگران, متوجه او نخواهد گشت.
قرآن كريم برپايه اين اصل, سعادت و شقاوت اخروى را در گرو رويكردهاى مستقيم اخلاقى خود انسان و بازتابها و نتايج اعمال را تنها متوجه به خود وى دانسته است.
(فمن يعمل مثقال ذرة خيراً يره. و من يعمل مثقال ذرّة شرّاً يره) زلزال/ 7 و 8
(هل تجزون الاّ بما كنتم تكسبون) يونس/ 52
(ولاتكسب كلّ نفس إلاّ عليها ولاتزر وازرة وزر اخرى) انعام/ 164
به هرتقدير با توجه به آنچه ذكر شد, تأمّل درنكاتى چند بايسته مى نمايد:
ـ اعتقاد به تأثير انگيزه هاى نفسانى (ثواب و عقاب) درتحقق ومعنى دارى احكام اخلاقى با ارزشمندى ذاتى اخلاق در تنافى است يا خير؟
ـ درجهت انكار چنين تأثير مستقيمى, آيا اساساً اصول و بنيانهاى اخلاقى, متأثر از باور به ثواب و عقاب هستند يا نه؟
ـ آيا مبتنى ساختن تعهدات اخلاقى برملاحظات نفع گرايانه شخصى, صحيح خواهد بود؟
آنان كه تعهد اخلاقى خويش را بر پايه منافع شخصى استوار كرده اند, به هيچ روى به مراتب فضيلت وارزشهاى بالنده اخلاقى دست نمى يابند.
ـ آيا طرح نظريه ثواب و عقاب, مقررات اخلاقى درونى انسان را تحت الشعاع قرار مى دهد يا خير؟

ديدگاه متفكران بشرى
فيلسوفان قرن هفدهم, رابطه ميان خودخواهى و اخلاقى بودن را در ترس از مكافات (اخروى, طبيعى يا حقوقى) يافتند كه افراد را برمى انگيزاند تا براى حفظ خود وبه موجب اصل خودخواهى رعايت اخلاق كنند. اما در كم ترين مدتى معلوم شد كه اين رابطه, هرگاه نفع مورد انتظار فردى كه داراى رفتار خلاف اخلاقى است, از مكافات احتمالى آن بيش تر باشد, درهم مى شكند, واگر خلاف مبتنى بر روانشناسى باشد, دراين صورت, طبيعت انسان نمى تواند آن قدر كه مدعيان اصل صيانت ذات مى گويند, تجاوزگرى كند وجوياى لذت باشد.
درآغاز, شافتسبرى (shaftesbury) 1671 ـ 1713 و فرانسيس هاچسن (hatchsan) 1694 ـ 1747 براين باور بودند كه الزامهاى اخلاقى كه در تأثرات خيرخواهانه از قبيل عشق و ترحم ريشه دارد, همان قدر كلى و طبيعى اند كه تجاوزگرانه ترين تمايلات يا تأثرات ناشى ازخودخواهى, همانند حسد, طمع وحرص.
علاوه براين, يك حس اخلاقى درانسان موجود است كه فقط مى توان آن را در كارهايى كه متوجه خير و نفع عمومى هستند توجيه كرد.اين حس اخلاقى ما را از تعقيب لذات باز مى دارد وبه اداى تكليف نسبت به ديگران متوجه مى كند وهنگامى كه فداكارى دور از پاداش ومجازات ظاهرى را تحسين مى كنيم, اين تحسين را توجيه مى كند.
برنارد ماندويل (mandeville) 1670 ـ 1733 مفهوم شعور اخلاقى را به عنوان يك شيوه رياكارانه براى حفظ امتيازات اجتماعى به مسخره گرفت, نظريه او پس از آن از سوى هولباخ, ماكس و نيچه, تفسير و تشريح شد.
اسقف جوزف باتلر (butler) 1692 ـ 1752 حس تكليف را به عنوان منبع نفسانى الزام اخلاقى به اصل خودخواهى افزود.
ديويد هيوم (hume) 1711 ـ 1776 هماهنگ با هابز ولاك, كه رفتار اخلاقى را با ترس از مجازات توجيه مى كردند ونظريه پردازان اوليه حس اخلاقى كه الزام اخلاقى را با تمايلات خيرخواهانه تفسير مى كردند, انگيزه هاى نفسانى را كه نافذ دراحكام اخلاقى هستند, با زمينه هاى منطقى يا ادله احكام, يكى مى دانست.
درهرحال, هيوم, وجود يك قوه يا استعداد مخفى را نمى گويد, زيرا وى تحسين اخلاقى بى طرف را به عنوان تركيبى از شكل طبيعى همدردى با ديگران و عادت به رعايت مقررات مى داند.
در نظر هيوم, چون همدردى طبيعى تنها ممكن است ما را به بى عدالتى بكشاند و ملاحظات مربوط به منفعت طلبى تنها, ممكن است شكستن قواعد كلى را توجيه كند, ناگزيريم تا اين اصول را درقالب مقررات, شكلى قانونى بدهيم.

معيار وملاك فضيلت اخلاقى
معيارهايى كه در تقسيم افعال به: نيك و بد, قابل ستايش و شايان نكوهش وبه عبارتى فضيلت و رذيلت ارائه شده, بسيار گوناگون اند.
افلاطون, با تكيه بر ارزشمندى رفتار برپايه عدالت, زيبايى و حقيقت, معياراساسى ارزش دراخلاق را خير معرفى مى كند همان گونه كه ارسطو را به عنوان ملاك اساسى اخلاق وارگى افعال دانسته است.
اپيكور, لذات را مساوى با خير وخوبى مى داند و وظيفه هركس را تحصيل لذت وگريز از رنج مى شمرد و لذتى را كه به دنبال خود رنج مى آورد, سخت مورد نكوهش قرار مى دهد.
كانت, معيار تعيين خوب و بد افعال را, احساس وظيفه و تكليف مى داند و رفتار ناشى از تمايلات را طبيعى, و درنقطه مقابل رفتار وظيفه گرايانه را اخلاقى مى داند.
قرآن كريم در نگاه نخستين و در راستاى تنقيح تمام عيار رفتار اخلاقى با تكيه بر ملاك رضاى الهى, ارزشمندى افعال را برپايه انگيزه خداجويانه آن دانسته و در مورد والاترين مراتب رفتارى تأكيد مى ورزد كه بى هيچ چشمداشت مادى ومعنوى تنها براى رضا و خشنودى حق و از سرصدق واخلاق صورت پذيرد.
(قد جاءكم من الله نور وكتاب مبين. يهدى به اللّه من اتّبع رضوانه سبل السلام) مائده/ 16ـ 15
(ومن الناس من يشرى نفسه ابتغاء مرضات اللّه واللّه رؤوف بالعباد) بقره/ 207
بدين سان, در نگرشى عملگرايانه, معيارهاى گوناگونى در جهت جداسازى فضيلت از رذيلت ارائه شده است, ولى بايد مطلوب ترين نظريه را شناسايى كرد ونيز معلوم ساخت كه آيا دو پديده فضيلت و رذيلت (خوبى و بدى) كه جلوه هايى از زشتى و زيبايى هستند, در ذات افعال اخلاقى وجود داشته و در پرتو رهنمودهاى عقل, وجدان, عاطفه و يا دين, ظهور و بروز مى يابند ويا نقش وعملكرد معيارهايى چنين, ايجادى و انتزاع شده ازنوع نگرش و تحليل رفتار است؟
همين گونه بايد ديد, با فرض پذيرش معيار و ملاك براى رفتار اخلاقى, آيا اين معيارها مى تواند متعدد و تكثر بردار باشد, به گونه اى كه بتوان براساس معيارهاى گوناگون به تشخيص و داورى درزمينه رفتار پرداخت, يا ناگزير بايد معيار وملاك واحدى را براى اخلاقى بودن رفتار برگزيد. و برفرض پذيرش معيارهاى مختلف, آيا تحقق هريك ازمعيارها به ديدگاه شخصى و فردى وابسته است ويا ميزان, عموميت ونوعى بودن ملاك است؟
اكنون بايد ديد كه آيا مى توان با اين پرسشها به مطالعه قرآن پرداخت وپاسخهايى شفاف به دست آورد؟ يا آن كه اصولاً آيات قرآن, تصريح يا اشارتى به معيارهاى فضيلت نداشته است.

اظهاراتى در باب معيار فضيلت و رذيلت
آنتونى آشولى معروف به ارل سوم شافتسبرى (1713 ـ 1671) از حكماى اخلاقى حوزه حس اخلاقى است. وى به پيروى از ارسطو, انسان را موجودى ذاتاً اجتماعى مى داند ومعتقد است, فرد انسان, جزئى از دستگاه اجتماعى است ودر امور اخلاقى بايد تمايلات خود را با تمايلات جامعه هماهنگ كند وخير فردى او دراين است كه تمايلات خود را بر پايه نظارت عقل قراردهد.
او مى گويد: انسان نوعاً قادر است ارزش هاى اخلاقى يا فضايل و رذايل را شناسايى كند.
(شافتسبرى) حس اخلاقى را با حس زيبايى يكى مى داند ومى گويد: افعال با فضيلت يا فضائل اخلاقى, با نوعى زيبايى آميخته اند, و رذايل, با زشتى همراهند.
(هاچسن) نيز مانند (شافتسبرى) و (باتلر) به وجود حس اخلاقى به عنوان معيار تشخيص فضيلت از رذيلت قائل است, ولى افعال ناشى از خودخواهى را آن گاه بد مى داند كه موجب زيان به ديگران باشد و خوبى را در افعال مبتنى بر خيرخواهى و نوع دوستى منحصر مى داند.
(شافتسبرى) و (هاچسن) هر دو سعى داشتند ضربه اى را كه (هابز) با تفسير مبتنى بر خودخواهى از رفتار انسان براخلاق وارد كرده بود, جبران كنند. موضع(شافتسبرى) اين بود كه خودخواهى را با نوع دوستى هماهنگ كند و (هاچسن) خودخواهى را به خودى خود, خنثى و خالى از ارزش اخلاقى تلقى مى كرد.
جوزف باتلر (1752 ـ 1692) از حكماى اخلاقى انگليسى نيز, درهمين طريق گام برمى داشت و بيش تر با (شافتسبرى) هم عقيده بود.
(باتلر) به وجدان يا حس اخلاقى معتقد است. درنظر او وجدان مى تواند درمورد افعال اخلاقى ما قضاوت كند.
حس اخلاقى يا وجدان, حكم قطعى صادر مى كند, كه فلان عمل نيك است, وفلان عمل خطاست. مقصود باتلر از وجدان, قوه اى اخلاقى است كه كار آن پسنديدن و نپسنديدن است, نوشته هاى (باتلر) كه روح تحقيقات اخلاقى قرنهاى هفدهم و هجدهم ميلادى را نمودار مى سازد, نشانه اى ازكوشش براى يافتن معيار و محور فضيلت و رذيلت براى اخلاق است.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page