متن خطبه:
ثم رمت بطرفها نحو الانصار فقالت:
یا معشر الفتیه (النقیبه) و اعضاد الملة و حضنه الاسلام، ما هذه الغمیزة فی حقی و السنة عن ظلامتی.
اما کان رسول اللّه صلی اللّه علیه وآله ابی یقول: «المرء یحفظ فی ولده»
سرعان ما احدثتم و عجلان ذا اهالة، و لکم طاقة بما احاول و قوة علی ما اطلب و ازاول.
اتقولون مات محمد صلی اللّه علیه و آله فخطب جلیل استوسع و هنه و استنهر فتقه، و انفتق رتقه.
و اظلمت الارض لغیبته، و کسفت النجوم لمصیبته، و اکدت الامال، و خشعت الجبال، و اضیع الحریم، و ازیلت الحرمة عند مماته.
فتلک واللّه النازلة الکبری، والمصیبة العظمی، لا مثلها نازلة، و لا بائقة عاجلة، اعلن بها کتاب اللّه جل ثناؤه فی افنیتکم و فی ممساکم و مصبحکم هتافاً و صراخاً و تلاوة والحاناً، و لقبله ما حل بانبیاء اللّه حکم فصل، و قضاء حتم.
«و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل افان مات او قتل النقلبتم علی اعقابکم و من ینقلب علی عقیبه فلن یضراللّه شیئاً و سیجزی اللّه الشاکرین»
ایها بنی قیلة! أاهضم تراث ابیه و انتم بمرأی منی و مسمع و منتدی و مجمع؟ تلبسکم الدعوه و تشملکم الخبره و انتم ذو العدد و العدة و الاداة و القوة، و عندکم السلاح و الجنة، تو افیکم الدعوة فلا تجیبون، و تأتیکم الصرخه فلا تغیثون (تغینون)، و انتم موصوفون بالکفاح، معروفون بالخیر و الصلاح، و النخبة التی انتخبت و الخیرة التی اختیرت.
قاتلتم العرب، و تحملتم الکد و التعب، و ناطحتم الامم و کافحتم البهم، لا نبرح او تبرحون، نامرکم فتأمرون، حتی اذا دارت بنارحی الاسلام و در حلب الایام، و خضعت نعرة الشرک و سکنت فوره الافک، و خمدت نیران الکفر، و هدأت دعوة الهرج، و استوثق (استو سق) نظام الدین!
فانی حرتم بعد البیان؟ و اسررتم بعد الاعلان؟ و نکصتم بعد الاقدام؟ و اشرکتم بعدالایمان؟
«الا تقاتلون قوما نکثوا ایمانهم و هموا باخراج الرسول و هم بدؤکم اول مرة اتخشوه نه و اللّه احق أن تخشوه ان کنتم مومنین».
الا قداری ان قد اخلدتم الی الخفض، و ابعدتم من هو احق بالبسط و القبض، قد خلوتم بالدعة و نجوتم من الضیق بالسعة، فمججتم ما وعیتم، و دسعتم الذی تسوغتم.
«فان تکفروا انتم و من فی الارض جمیعاً فان اللّه لغنی حمید».
الا و قد قلت ما قلت علی معرفة منی بالخذلة التی خامرتکم و الغدرة التی استشعرتها قلوبکم، و لکنها فیضة النفس، و نفثة الغیض (الغیظ) و خور القناة و بثة الصدر و تقدمة الحجة.
فدو نکموها فاحتقبوها دبرة الظهر نقیبة (نقبة) الخف، باقیة العار، موسومة بغضب اللّه و شنار الابد، موصولة بناراللّه الموقدة التی تطلع علی الافئدة.
فبعین اللّه ما تفعلون.
«و سیعلم الذین ظلموا منقلب ینقلبون»
و انا ابنة نذیرلکم بین یدی عذاب شدید، فاعملوا
«انا عاملون و انتظروا انا منتظرون»!
ترجمه:
سپس بانوی اسلام گروه انصار را مخاطب ساخته و با آهنگی رسا و محکم و کوبنده ادامه سخن داد و چنین فرمود:
ای جوانمردان، و ای بازوان توانمند ملت و یاران اسلام!
این نادیده گرفتن حق مسلم من از سوی شما چیست؟ این چه تغافلی است که در برابر ستمی که بر من وارد شده نشان می دهید؟!
آیا رسول خدا(ص) پدرم نمی فرمود:
«احترام هر کس را در مورد فرزندان او باید نگاه داشت؟»
چه زود اوضاع را دگرگون ساختید، و چه با سرعت به بیراهه گام نهادید، با اینکه توانائی بر احقاق حق من دارید؟ و نیروی کافی بر آنچه میگویم در اختیار شماست.
آیا میگوئید: محمد(ص) از دنیا رفت - و با مردن او همه چیز تمام شد، و خاندان او باید به دست فراموشی سپرده شوند و سنتش پایمال گردد-
آری مرگ او مصیبت و ضربه دردناکی بر جهان اسلام بود، فاجعه سنگینی که بر همه غبار غم فرو ریخت، و شکافش هر روز آشکارتر، و گسستگی آن دامنه دارتر، و وسعتش فزون تر میگردد، زمین از غیبت او تاریک، و ستارگان برای مصیبتش بی فروغ ، و امیدها به یأس مبدل گشت، کوه ها متزلزل گردید، احترام افراد پایمال شد و با مرگ او حرمتی باقی نماند!
به خدا سوگند این حادثه ای است عظیم، و مصیبتی است بزرگ، و ضایعهای است جبرانناپذیر، ولی فراموش نکنید اگر پیامبر(ص) رفت قرآن مجید قبلا از آن خبر داده بود، همان قرآنی که پیوسته در خانه های شماست، و صبح و شام با صدای بلند و فریاد و - یا - آهسته و با الحان مختلف در گوش ما خوانده میشود، پیامبران پیشین نیز قبل از او با این واقعیت روبرو شده بودند چرا که مرگ فرمان تخلف ناپذیر الهی است.
آری قرآن صریحاً گفته بود:
«محمد (ص) تنها، فرستاده خدا بود، و قبل از او رسولان دیگری آمدند و رفتند، آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود شما بر پاشنه پا می چرخید و به عقب برمی گردید - و با آئین اسلام وداع گفته رو به خرافات و مظالم جاهلیت می آورید -؟ هر کس به عقب باز گردد به خداوند زیانی نمی رساند و خداوند به زودی پاداش سپاس گذاران را میدهد.»
عجبا! ای فرزندان «قیله» آیا ارث من باید پایمال گردد و شما آشکارا می بینید و می شنوید، و در جلسات و مجمع شما این معنی گفته میشود و اخبارش به خوبی به شما میرسد و باز هم خاموش نشسته اید؟ با اینکه دارای نفرات کافی و تجهیزات و نیروی وسیع و سلاح و سپر هستید، دعوت مرا میشنوید و لبیک نمی گوئید؟ و فریاد من در میان شما طنین افکن است و به فریاد نمی رسید؟ با اینکه شما در شجاعت زبان زد می باشید و در خیر و صلاح معروفید، و شما برگزیدگان اقوام و قبائل هستید.
با مشرکان عرب پیکار کردید و رنج ها و محنت ها را تحمل نمودید، شاخهای گردنکشان را درهم شکستید، و با جنگجویان بزرگ دست و پنجه نرم کردید، و شما بودید که پیوسته با ما حرکت میکردید، و در خط ما قرار داشتید، دستورات ما را گردن می نهادید و سر بر فرمان ما داشتید، تا آسیای اسلام بر محور وجود خاندان ما به گردش درآمد، و شیر در پستان مادر روزگار فزونی گرفت، نعره های شرک در گلوها خفه شد و شعله های دروغ فرو نشست، آتش کفر خاموش گشت، و دعوت به پراکندگی متوقف شد و نظام دین محکم گشت.
پس چرا بعد از آن همه بیانات قرآن و پیامبر(ص) امروز حیران مانده اید؟ چرا حقایق را بعد از آشکار شدن مکتوم میدارید و پیمان های خود را شکسته اید، و بعد از ایمان راه شرک پیش گرفته اید؟
«چرا با قومی که پیمان های خود را شکسته اند و تصمیم به اخراج پیامبر (ص) گرفته اند پیکار نمی کنید؟ در حالی که آنها آغازگر بودند؟ آیا از ایشان می ترسید، بهتر است از خدا بترسید اگر ایمان دارید»؟
آگاه باشید من چنین میبینم که شما رو به راحتی گذارده اید؟ و عافیت طلب شده اید، کسی را از همه برای زعامت و اداره امور مسلمین شایسته تر بود دور ساختید، و به تن پروری و آسایش در گوشه خلوت تن دادید، و از فشار و تنگنای مسئولیت ها به وسعت بی تفاوتی روی آوردید.
آری آنچه را از ایمان و آگاهی در درون داشتید بیرون افکندید، و آب گوارائی را که نوشیده بودید به سختی از گلو برآوردید!
اما فراموش نکنید خداوند میفرماید:
«اگر شما و تمام مردم روی زمین کافر شوند به خدا زیانی نمی رسانند، چرا که خداوند از همه بی نیاز و غنی حمید است.»
بدانید و آگاه باشید من آنچه را باید بگویم گفتم، با اینکه بخوبی میدانم ترک یاری حق با گوش و پوست شما آمیخته، و عهدشکنی قلب شما را فراگرفته است ولی قلبم از اندوه پر بود - و احساس مسئولیت شدیدی میکردم - کمی از غم های درونیم بیرون ریخت، و اندوهی که در سینه ام موج میزد خارج شد، «تا با شما اتمام حجت کنم و عذری برای احدی باقی نماند».
اکنون که چنین است این مرکب خلافت و آن فدک، همه از آن شما، محکم بچسبید و رها نکنید، ولی بدانید این مرکبی نیست که بتوانید راه خود را بر آن ادامه دهید. پشتش زخم، و کف پایش شکافته است!
داغ ننگ بر آن خورده، و غضب خداوند علامت آن است، و رسوائی ابدی همراه آن، و سرانجام به آتش برافروخته خشم الهی که از دلها سر بر میکشد خواهد پیوست!
فراموش نکنید آنچه را انجام میدهید در برابر خدا است.
«و ستمگران به زودی می فهمند به چه سرنوشتی گرفتار میشوند».
«و من دختر پیامبری هستم که شما را در برابر عذاب شدید انذار کرد، آنچه از دست شما برمی آید انجام دهید.
ما نیز به وظیفه الهی خود عمل خواهیم کرد، شما منتظر باشید ما نیز منتظریم!
تفسیر
بانوی اسلام در این بخش از سخنانش، طائفه انصار را به عنوان یک قشر برگزیده و بازوی توانمند اسلام و حامی مخلص پیامبر(ص) توصیف میکند، و از زحماتی که آنها از بدو ورود پیامبر در مدینه، و حتی قبل از آن در راه اسلام کشیدند، در تعبیرات کوتاهش اظهار تشکر و سپاسگزاری می نماید.
آری به راستی انصار نقش بسیار مؤثری در پیشرفت اسلام در جنگ و صلح در آغاز و انجام و در همه مراحل داشتند، و با آن همه، توقعی کمتر از مهاجران داشتند، و اگر کار به دست آنها می افتد شاید تاریخ اسلام مسیر روشن تری را می پیمود، البته در میان مهاجران افراد مخلصی بودند که از هیچ فداکاری فروگذار نکردند ولی با این همه نفوذ بازیگران سیاسی در میان آنها وضع را به کلی دگرگون ساخت.
2- فاطمه(س) انصار را زیر رگبار حملات قرار می دهد
ولی تعجب بانوی اسلام از این است که چرا این بازوان توانمند و یاران دیرینه پیامبر در برابر این ستمی که بر خاندانش روا داشتند مهر خاموشی بر لب زدند، و با سکوت خود صحه بر پای این مظالم گذارند، و احترام پیامبر را در بازماندگان او رعایت نکردند، و از همه مهمتر در برابر تغییر محور خلافت پس از یک درگیری کوتاه آنهم به نفع خودشان در برابر حق السکوتی که گرفتند همکاری و همفکری و همدردی کردند و این خطائی بود نابخشودنی!
3- با رحلت(ص) اسلام نمی میرد!
گرچه قرآن مجید از یکسو و خود پیامبر(ص) از سوی دیگر این حقیقت را گوشزد کرده بود که آئین اسلام قائم به شخص نیست، آئینی است جاویدان تا قیام قیامت و هرگز با وفات پیامبر(ص) پایان نخواهد گرفت، چرا که انقلابی بود بر اساس یک مکتب، مکتبی آسمان و الهی، مکتبی هماهنگ با نیازهای انسانها در تمام طول تاریخ و چنین مکتبی باید بماند.
ولی با اینهمه، گروهی کوته فکر و ظاهربین باز تصور میکردند، با ضربه دردناک و مصیبت جانسوزی که از وفات پیامبر(ص) بر جهان اسلام وارد شد و با خلائی که از فقدان این رهبر بزرگ در محیط اسلام پدید آمده فاتحه اسلام خوانده شده، و طومار آن در هم پیچیده است! و به همین دلیل در برابر نعره های جاهلیت سکوت میکردند.
فاطمه(س) فریاد میزد، و آیات قرآن را که از بقاء و جاودانگی اسلام سخن میگوید، به یاد آنها می آورد، غافلان را از خواب بیدار میکند، و مسلمانان را به مسئولیت های سنگین شان در آن مقطع فوق العاده حساس آشنا میسازد.
4- چرا در برابر پایمال شدن احکام اسلام خاموش نشسته اید؟
او در فراز دیگری از سخنانش با شدت تمام انصار را سرزنش میکند که سکوت شما در ماجرای «فدک»، ماجرائی که حلقه ای از یک سلسله انحرافات زنجیره ای، و جرقه ای است از یک شعله گسترده، و قطره ای است از یک جریان وسیع، به قیمت زنده شدن طیف ضد اسلامی تمام خواهد شد!
مردم میگویند: اگر به راستی قانون اسلام حق است، چرا در مورد نزدیکترین نزدیکان پیامبر(ص) اجرا نمی شود؟ جائی که چنین حکم مسلمی را پایمال کنند، و شما با سکوتتان صحّه بر آن بگذارید، پایمال کردن سایر احکام اسلامی کار مشکلی نخواهد بود!
شما باید به این مسئله به عنوان یک «جریان» بنگرید نه به عنوان یک «رویداد موضعی و مقطعی»، و حساب کنید در پشت این ماجرا چه ماجراهای دیگری نهفته است؟ جوش و خروش من نیز از همین جهت است!
تصور نکنید قیام شما برای «حمایت مظلومی چون من» شکافی در جامعه اسلامی ایجاد میکند، بلکه به عکس سکوت شما همه چیز را زیر سؤال میبرد، اگر بگوئید قدرت ندارید دروغ است، امکانات فراوان از آغاز در اختیار شما بوده، و الان نیز بیشتر است، با اینحال چرا آیات صریح قرآن را که میگوید: «با پیمان شکنان به پیکار برخیزید»، پشت سرافکنده اید؟ و به جای ترس از خدا از آنها میترسید؟
5- غلبه روح عافیت طلبی
سپس این معلم بزرگی در فراز دیگری دست به اعماق روح آنها کرده، و علت اصلی این سکوت را بیرون میکشد، و می فرماید: مسأله این است که روح عافیت طلبی بر شما چیره شده، به آسایش خواهی تن در دادهاید، و با اینکه با چشم خود می بینید آن کس راکه شایسته تر از همه برای خلافت است کنار زدهاند باز سکوت میکنید؟
آری یک انقلاب راستین تا زمانی پیشرو است که افراد روح انقلابی خود را حفظ کنند، و تمایلات عافیت طلبانه بر آنها چیره نشود، و گرنه در برابر مشکلات زانو میزنند، و از کنار حوادث تلخ و مسؤلیت آفرین بی تفاوت می گذرند و انقلاب خاموش میشود.
6-با این روحیه میدانم از شما کاری ساخته نی» ست !
این بانوی شجاع با بنیش عمیق خود حوادث آینده را باز میگوید، و در فراز دیگری از سخنانش در این بخش، به طائفه انصار خطاب کرده می گوید: هدف من اتمام حجت است، و گرنه امیدی به شما ندارم، جائی که در مسأله «خلافت سکوت کنید در مسأله «فدک» به طریق اولی سکوت خواهید کرد، اما سخنان امروز من در تاریخ اسلام ثبت میشود، و آیندگان قضاوت خواهند کرد، و من میخواستم علاوه بر این عقده های دلم را نیز بگشایم و خون های درون سینه ام را بیرون بریزم تا همگان از درد جانکاه من باخبر شوند!
7- در انتظار حوادث دردناک باشید
این شیرزن اسلام در فراز دیگری به آنها خاطر نشان میکند که گمام مبرید که این سکوت، و آن عافیت طلبی، این تماشاچی شدنها، و این بی تفاوتی ها، برای شما ارزان تمام میشود، شما میوه تلخ آن را در همین دنیا به صورت حکومت های جباری - همچون بنی امیه و بنی عباس - که نه بر نسل های آینده شما رحم میکنند و نه بر اسلام و قرآن، خواهید چشید.
بعلاوه در دادگاه بزرگ الهی در قیامت نیز کفاره آن را خواهید پرداخت.
8- او انذار کرد، و من هم انذار میکنم!
حضرت فاطمه(س) بانوی دل خسته و دختر والامقام پیامبر(ص) در آخرین بخش از سخنانش همان سخنی را میگوید که پیامبران الهی در برابر قوم سرکش می گفتند، آنها را انذار میکند و می فرماید:
«شما در انتظار باشید و ما نیز منتظریم».
شما در انتظار فشار هر چه بیشتر بر خاندان پیامبر(ص)، ما هم در انتظار مجازات دردناک الهی برای شما!