آیا می دانید 4 نفری که سرهایشان را تراشیدند چه کسانی بودند ؟

(زمان خواندن: 3 - 6 دقیقه)

آیا حضرت امیرالمؤمنین امام علی (علیه السلام) پس از غصب خلافت، در مقابل ابوبکر و عمر سکوت فرمودند؟ یا اولین عکس‌العمل ایشان، اقدام نظامی علیه شیخین بود؟
این سوال تکراری همیشه از جانب اهل تسنن مطرح می شود که علی علیه السلام  با ان همه شجاعت و جسارت ، اگر خلافت را حق خویش می دانست ، ساکت نمی نشست و شمشیر کشیده و علیه خلفا قیام می نمود . حتما خود او از این جریان راضی بوده که سکوت می کند و تسلیم خلافت ابوبکر می شود ؟
این سوال تکراری از زمان خلافت ظاهری امیرمؤمنان علیه السلام نزد مردم مطرح بوده  و امام نیز بارها در خطبه های مختلف پاسخ آن را فرموده اند .
در کتاب شریف بحارالانوار می خوانیم :
امیرمؤمنان امام علی علیه السلام در اولین خطبه ای که پس از ورود به شهر کوفه ایراد می نمودند به قضایای غصب حق خلافتشان اشاره می کردند که از میان جمع شخصی با اعتراض عرض نمود : چرا شمشیر نکشیدی و ظلم را تحمل نمودی .
 امیرمؤمنان(علیه السلام) فرمودند : سخنی گفتی و اینک جواب آن را بگیر.
هرگز از ترس مردن نبود که به قتال بر نخاستم ؛ بلکه بخاطر عهدی بود که با پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم)  داشتم . پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) به من فرمود : ای ابالحسن پس از من ، امت عهدی که با من بسته اند را شکسته  و در حق تو ظلم می کنند در حالی که تو به منزله هارون برای موسی هستی (اشاره به جانشینی امیرالمومنین بعد از پیامبر).
عرض کردم ای رسول خدا در آن هنگام دستور شما چیست و چگونه عمل نمایم .
رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) با من عهد کرد: اگر یاور یافتی به سوی آنان بشتاب و با آنان بجنگ ولی اگر یاور نیافتی، دست بکش و خون خود را حفظ کن تا مظلومانه به من ملحق شوی.
در عمل به عهد رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) بعد از وفات ایشان و فراغت از تجهیزشان و جمع آوری قرآن، دست فاطمه و حسن و حسین را گرفتم و به در خانه اهل بَدْر و سابقان در دین رفتم و آنان را به حقم قسم دادم و به یاری ام خواندم ولی جز چهار نفر: سلمان، عمار، مقداد و ابوذر، کسی مرا اجابت نکرد و (از اهل بیتم نیز) آنان که یاورم در دین بودند: جعفر و حمزه، از بین رفته بودند و مانده بودم بین دو آزاد شده ای که تازه مسلمان بودند: عباس و عقیل.
قسم به آن که محمد را بحق مبعوث کرد اگر آن روز که با خویشاوندان تَیْم (ابوبکر که از قبیله تیم بود) بیعت شد، چهل نفر یاور داشتم، در راه خدا با آنان می جنگیدم.[ بحارالانوار، ج29، ص419- 420

در خطبه  217 نهج البلاغه می خوانیم  :
من هر چه کمک خواستم برای اقامه حقم ، جز اهل بیتم کسی اعلام وفاداری با من نکرد. دیدم که اگر اهل بیتم را هم در برابر شمشیر دیگران قرار دهم به صلاح نیست.
امیرمؤمنان امام علی علیه السلام برای قیام به سیف در مقابل غاصبان خلافت ، از میان آن همه مسلمان ، فقط نیاز به 40 نفر داشتند  که متاسفانه بیش از چهار نفر نیافتند .
در خطبه ای دیگر مولا علی (علیه السلام) شرایط آن روز را بیان نموده و می فرمایند ؛
◆ لَمَّا بُويِعَ أَبُوبَكْرٍ أَتَانِي أَرْبَعُونَ رَجُلًا مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ فَبَايَعُونِي، فَأَمَرْتُهُمْ أَنْ يُصْبِحُوا عِنْدَ بَابِي مُحَلِّقِينَ رُءُوسَهُمْ عَلَيْهِمُ السِّلَاحُ. فَمَا وَفَي لِي وَ لَا صَدَقَنِي مِنْهُمْ أَحَدٌ غَيْرُ أَرْبَعَةٍ سَلْمَانَ وَ أَبِي‌ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادِ وَ بْنَ صَفِیَّةَ.

شرح حدیث؛
◆ هنگامی كه مردم با ابوبكر بيعت كردند ٤٠ نفر از مهاجرين و انصار به نزد من آمدند و با من بيعت كردند. به آنان دستور دادم كه فردا صبح با سری تراشيده، همراه با سلاح درب خانه من جمع شوند. اما احدی از ايشان به وعده خود وفا نكرد و كسی از ايشان تصدیق امر من نکرد مگر ٤ نفر؛ سلمان و ابوذر و مقداد و ابن صفیة.
√ منابع روایت؛
طرف من الانباء، ص ۵۰٤.
بحار الانوار، ج ۲۹، ص ٤٧١.
مصباح البلاغة، ج ۳، ص ۱۲.
ارشاد القلوب، ج ۲، ص ۳۹۷.
سلیم بن قیس الهلالی، ص ۲۱۸.
مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۷٦.

توصیف زمان پس از ناامیدی امیرمومنان علی علیه السلام از یاری مهاجرین و انصار از زبان ایشان :
«فَسَدَلْتُ دُونَها ثَوْباً وَطَوَیْتُ عَنْها کَشْحاً وَطَفِقْتُ اَرْتَئِی بَیْنَ اَنْ اَصُولَ بِیَدٍ جَذَّاءَ اَوْ اَصْبِرَ عَلی طَخْیَةٍ عَمْیاءَ یَشِیبُ فِیها الصَّغِیرُ وَیَهْرُمُ فِیها الکَبِیرُ یَکْدَحُ فِیها مُؤْمِنٌ حَتّی یَلْقی رَبَّهُ فَرَأَیْتُ اَنَّ الصَّبْرَ عَلی هاتا اَحْجی ؛معانی الاخبار ص 361
 من ردای خلافت را رها ساختم و دامن خود را از آن در پیچیدم (و کنار رفتم). در حالی که در اندیشه فرو رفته بودم که آیا دست تنها (بدون یاور) بپا خیزم [و حق خود و مردم را بگیرم] و یا در این محیط پرخفقان و تاریک [و ظلمتی که بوجود آورده اند] صبر کنم؛ محیطی که جوانان را پیر و پیران را فرسوده و مردان با ایمان را تا لحظه ملاقات خدا (و واپسین دم زندگی) به رنج وا می دارد. [عاقبت] دیدم بردباری و صبر، خردمندانه تر است [از تنهایی و بی یاور قیام کردن].»
امیرمؤمنان امام علی علیه السلام برای حفظ اسلام که در گرو حفظ جان خود و اهلبیت پیامبر سلام الله علیهم بود ، دست از قیام کشید زیرا اگر در مقابل آن لشکر انبوه که شیخین به فرماندهی خالد بن ولید از قبل تدارک نموده بودند – تعداد انها تا 12 هزار نفر ذکر شده است  - شمشیر می کشید جان خویش و نسل پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در معرض خطر قرار می گرفت و عدل قرآن و ثقلی از ثقلین از بین می رفت و راه هدایت بشر تا روز قیامت بسته می شد ؛ پس مهمترین وظیفه امیرالمؤمنین علی علیه السلام - حتی مهمتر از خلافت و حکومت - حفظ جان نسل پیامبر بود . به ناچار امام المتقین خانه نشین شد و سکوت پیشه نمود. اما چه سکوتی و چه صبری ؛
پس صبر کردم ، در حالیکه استخوان در گلو و خار در چشم داشتم.فصبرت و فی العین قذی و فی الحلق شجی. نهج البلاغه ، خطبه شقشقیه