عباس! زهرا جلوه اش پیغمبری بود
نقشش برای حفظ آیین ، حیدری بود
عباس ، اسلام نبی ، اسلام زهراست
معیار کفر و دین همانا مادر ماست
بعد از نبی ، دست علی شد بسته عباس
از کینه های عده ای اسلام نشناس
عباس من ، جانِ علی و جانِ مادر
این کوچه را در ذهن خود حک کن برادر
عباس می دانی چه خاکی بر سرم شد؟
این کوچه روزی قتلگاه مادرم شد
تا در سقیفه غاصبان را نصب کردند
با حیله ای از ما فدک را غصب کردند
با مادرم رفتیم حق را پس بگیریم
باغ فدک را از کف ناکس بگیریم
ناگاه ، آن دیو سیاه و مشرک و پست
از ره رسید این جا و راه مادرم بست
عباس، این جا مادرم زهرا زمین خورد
طوری زمین افتاد گفتم مادرم مرد
عباس ، این کوچه حسن را پیر کرده
با غصه ها جان مرا زنجیر کرده
عباس ، می دانی غم ناموس سخت است
یک عمر، حزن و حسرت و افسوس سخت است
عباس ، زخم مرتضی خیلی نمک خورد
ناموس او در کوچه ها از بس کتک خورد
آه ای یل ام البنین ، ای شیر حیدر
زهرا کشی رسم است اینجا ، ای برادر
ناموس زهرا را مراقب باش ، عباس!
دور و بر کلثوم و زینب باش ، عباس!
شاعر : امیر عظیمی