ماه رمضان در المراقبات

(زمان خواندن: 17 - 34 دقیقه)

در «جعفريات» از اميرالمؤمنين (عليه السلام) روايت شده است كه فرمود: نگوئيد «رمضان» زيرا شما نمي‌دانيد كه رمضان چيست؟! و هر كس چنين گويد: بايد تصدق بدهد و به كفاره آن، روزه بگيرد ولكن بگوئيد «ماه رمضان» همچنان كه خداي تعالي فرمود: «شهر رمضان».

و از مهمات سالك در امر اين ماه عظيم، شناختن حق اين ماه است و اينكه اين ماه منزلي است كه خداوند روندگان كوي خود را به مهماني به سوي خود دعوت فرموده است و آن ماه مهمانخانه خداست و هم اينكه معني روزه و مناسبت آن را با معني مهماني خدا بداند و هم اينكه در تحصيل وجوه اخلاص در حركات و سكنات خود بر وفق رضاي صاحبخانه كوشا گردد.
فوايد گرسنگي
گرسنگي را براي سالك فوايدي است در تكميل نفس و معرفت پروردگار كه از شمار بيرون است و در فضايل آن در اخبار  چيزهاي بزرگي ذكر شده است كه اشاره به آنها اولا بي فايده نيست و سپس كشف از علت آن و اشاره به حكمت آن است.
از پيغمبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نقل است كه فرمود: «جانهاي خويشتن را به وسيله گرسنگي و تشنگي به مجاهده واداريد؛ زيرا اجر در اين كار مانند اجر جهاد كننده در راه خداست؛ همانا عملي در نزد خدا محبوبتر از گرسنگي و تشنگي نيست».
و نيز فرمود: «در روز قيامت منزلت آن كس از شما در نزد خدا بيشتر است كه گرسنگي او طولاني‌تر و درباره خداوند سبحانه زيادتر تفكر كرده باشد».
و نيز به اسامه فرمود: «اگر بتواني وقتي ملك الموت (براي قبض روح تو) بيايد شكمت گرسنه و جگرت تشنه باشد اين كار را بكن؛ زيرا به اين كار شرف منازل را درك مي‌كني و به ورود روح تو، فرشتگان خرسند مي‌شوند و خداوند جبار بر تو درود مي‌فرستد». و نيز فرمود: «دلهاي خود را گرسنه و بدنهاي خود را برهنه بداريد شايد دلهاي شما، خداي عزوجل را ببيند».
و در حديث معراج است كه خداوند فرمود: «يا احمد (صلي الله عليه و آله) آيا مي‌داني كه ميراث روزه چيست؟ عرض كرد: نه؟ فرمود: ميراث روزه كم خوراكي و كم گوئي است؛ سپس فرمود: سكوت مورث حكمت مي‌شود و حكمت مورث معرفت و معرفت مورث يقين است و چون بنده به مرتبه يقين برسد باكي ندارد كه چگونه بر او مي‌گذرد! به سختي يا به آساني؟! براي او متفاوت نيست و اين مقام صاحبان «رضا» است و هر كس به رضاي من عمل كمند سه خصلت ملازم حال او خواهد بود. شكري كه آلوده به جهل و ناداني نباشد؛
و ذكري كه فراموشي در آن راه نيابد؛ و دوستي كه محبت مخلوقات را بر محبت من ترجيح نمي‌دهد و چون مرا دوست داشت من هم او را دوست خواهم داشت و خلق خمودم را به محبت او خواهم گماشت و چشم و دل او را به جلال و عظمت خود گشاده خواهم ساخت و از او علم خاصه خلق را مخفي نخواهم داشت و در تاريكي‌هاي شب و روشنائي روز با او مناجات خواهم نمود تا اينكه گفتار او با ساير خلق منقطع گردد و مجالست او با آنها بريده شود و سخن خودم و كلام فرشتگانم را به گوش او مي‌رسازم تا آنجا كه فرمود: البته عقل او را غرق در معرفت خود خواهم ساخت و خود در مقام عقل او جا خواهم گرفت؛ سپس مرگ و سكرات مرگ و حرارت و فزع مرگ را بر او سبك و آسان خواهم ساخت تا آنكه رو به بهشت رانده شود و چون عزرائيل بر او فرود آيد به او گويد آفرين بر تو ـ خوشا به حال تو ـ باز خوشا به حال تو ـ همانا خداوند به تو مشتاق است ـ تا آنكه گويد ـ خداوند به او مي‌فرمايد: اين بهشت من است در آن آرام بگير و اين جوار و همسايگي من است در آن منزل بگزين. و روح در پاسخ عرض كند:
اي معبود من! خويشتن را به من شناساندي و من به شناسائي تو از تمام خلق تو بي‌نياز شدم؛ به عزت و جلال تو سوگند، اگر خشنودي تو در اين باشد كه مرا قطعه قطعه كنند و به سخت‌ترين صورتي كه مردم را به آن مي‌كشند مرا هفتاد بار بكشند، رضاي تو در نزد من محبوبتر است!
تا آنجا كه فرمود: خداي عزوجل هم فرمايد: «به عزت و جلال خودم سوگند! بين خودم و بين تو در هيچ وقتي از اوقات مانع و حاجتي قرار نخواهم داد تا هر وقت بخواهي بر من آئي ؛ و همين قسم است رفتار من با دوستانم...»
من مي‌گويم: در اين اخبار اشاره و تصريحي به حكمت گرسنگي و فضيلت آن است و اگر بياني مشروحتر از اين بخواهي در آنچه علماء اخلاق از خواص و فوايد آن بيان كرده‌اند نظر كن؛ چه آنها براي گرسنگي فوايد عظيمه‌اي ذكر نموده‌اند كه از جمله آنها، صفاي دل است؛ زيرا «سيري» بخار را در دماغ زياد مي‌كند و شبه مستي عارض او مي‌شود و دل به سبب آن از جريان در افكار و از سرعت انتقال، گراني و سنگيني مي‌يابد و باعث كوري قلب مي‌گردد و گرسنگي به خلاف آن، سبب صفاي قلب و رقت آن مي‌شود و دل را براي دوام فكري كه موصل به معرفت باشد مهيا مي‌سازد و براي آن نوري محسوس ظاهر مي‌گردد و از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) روايت شده است كه: «كسي كه شكم را گرسنه بدارد فكر او عظمت مي‌يابد».
و از جمله فوايد آن، كه شنيده‌ام زبوني و انكسار و زوال تند روي و فرح زياد است كه آن خود مبدء سركشي است و چون نفس خوار و زبون شود در برابر پروردگارش آرام و خاشع گردد.
و از جمله شكستن شدت شهوات و قوائي است كه مورث گناهان كبيره مهلكه است؛ چه منشأ بيشتر گناهان كبيره، شهوت كلام و شهوت فرج است و شكستن اين شهوت، سبب نجات از مهلكات است.
و از جمله فوايد جوع، رفع خواب است كه خواب ضايع كننده عمري است كه سرمايه تجارت آخرت آدمي است.
و گرسنگي سبب دوام بيداري است كه آن بذر هر خير و كمك براي تهجُّد و شب زنده داري است كه باعث رسيدن به «مقام محمود» است .
و از جمله فوايد آن، ميسر گشتن تمام عبادات است كه كمترين علت آن كمي احتياج به تخليه و تحصيل خوراك و كمي ابتلاء به امراض مختلفه است، زيرا معده، خانه امراض و پرهيز و كم خوردن، سرآمد همه داروهاست. و تمام اينها احتياجات انسان و عوارض دنيوي از مال و جاه آن است  كه هلاكت هلاك شدگان از آنهاست.
و از جمله، تمكن براي بذل مال و اطعام مساكين و صله ارحام و انواع نيكي و زيارت بيت الله و اماكن متبركه و خلاصه تمام عبادات مالي است.
من مي‌گويم: اينها فوايدي است كه عقول بشر به تفصيل آنها، احاطه پيدا نمي‌كند به ويژه فايده نخستين؛ زيرا فكر در اعمال، به منزله نتيجه و غير فكر، به منزله مقدمات است.
و تفكر عبارت از نفس «سير» و غير از آن مقدمات و معدات براي «سير» است وبه همين جهت در باب فكر روايت شده است كه ساعتي تفكر بهتر از عبادت هفتاد سال است.
و چون اين مقدمه براي شما آماده گشت، فوايد بزرگي براي شما نتيجه بخش خواهد بود از جمله آنكه به علم قطعي بداني كه چرا خداوند گرسنگي را براي پذيرائي ميهمان خود اختيار كرده است؛ براي آنكه نعمتي بهتر و بالاتر از نعمت معرفت و قرب و لقاء نيست و گرسنگي از نزديكترين اسباب آنهاست و بداني كه روزه تكليف نيست بلكه تشريفي است كه موجب شكرانه توست و ببيني كه در واجب ساختن آن منتي از حق تعالي بر توست و منزلت نداي خداي تعالي را در آيه صوم از «كتاب خدا»، بشناسي و چون بداني كه نداء نسبت به تو و دعوت توست به «دار وصال» از آن لذت ببري و بداني كه حكمت در تشريع روزه، كم خوردن و ضعيف ساختن قواي بدن است نه آنچه را كه در روزه متروك داشته‌اي در شب بخوري بلكه افزونتر!؟
و از جمله آنكه چون شرافت مقصود از روزه را دانستي بر توست كه در تصحيح و اخلاص در آن كوشش كني تا فوايد آن بر تو مسلم گردد.
و از جمله آنكه چون مراد از قرار دادن روزه و وجوب آن را دانستي آنچه را كه اسباب تكدير و ضايع ساختن آن است خواهي دانست و مي‌داني كه معناي آنچه درباره آن وارد شده چيست كه روزه فقط امساك از خوردني و آشاميدني نيست و چون روزه گرفتي بايستي گوشت و چشمَت و زبانت نيز روزه باشد و در بعضي اخبار آمده است كه حتي پوست بدن و مويت نيز بايد روزه باشد.
و از جمله آنكه براي اين عمل، شايسته نيست كه فقط نيت براي دفع عقاب خدائي باشد و نيز سزاوار نيست كه براي جلب ثواب و دخول در بهشت نعيم باشد هر چند به‌ آن حاصل مي‌گردد بلكه حق نيت اين است كه آدمي را از صفات شيطاني دور و به صفات روحانييّن نزديك سازد و چون اين را دانستي با كمي زيركي خواهي دانست كه هر چه تو را ـ از احوال و افعال و اقوال ـ دور كننده از مراتب حضور باشد. آن مخالف مراد مولاي تو (از تشرف تو به اين دعوت و ضيافت) است و نبايد خشنود باشي كه در دار الضيافه اين پادشاه منعم جليل كه تو را به اين تقرب و تشريف مشرف ساخته است و به سرائر تو و خطرات قلب تو عالم است از او غافل باشي (و حال آنكه او مراقب توست) و از او اعراض كني (و حال آنكه او رو به تو دارد) و به جانم سوگند كه اين اگر در حكومت عقل از قبايح عظيمه است كه عاقل به آن رضا نمي‌دهد كه با رفيقش چنين معامله‌اي كند تا چه رسد به خالق منعم خود ولكن از كمال رفق و فضل خدا است كه به سبب مانند اين غفلتها ما را محروم نمي‌سازد و با بندگانش مسامحه مي‌فرمايد و خارج از وسع به آنها تكلف نمي‌نمايد، ولكن بندگان گرامي نيز با آقاي خود در برابر هر حرام و واجبي معامله نمي‌كنند بلكه با او به مقتضاي حق سيادت و آقائي او و عبوديت خود معامله مي‌نمايند و آنچه از اين كمتر باشد از معامله لئيمان و مردمان پست مي‌شمارند و بالجمله در روزه خودشان به آنچه امام صادق (عليه السلام) سفارش فرموده است عمل مي‌كنند و آن اموري است.
سفارشات امام صادق (عليه السلام) به روزه‌ داران
از جمله اينكه حالت تو در حال روزه‌ات اين باشد كه خود را مشرف به آخرت بيني و حالتت حالت خضوع و خشوع و انكسار و خواري باشد و حالتت حالت بنده ترسان از مولايش و دلت پاك از عيوب و باطنت مبراي از حيله و مكر باشد و از آنچه غير از خدا باشد بيزاري جوئي و در روزه خود ولايت خود را براي خدا خالص گرداني و از خداي قهار حقا بيمناك باشي و جان و بدن خود را براي محبت و ذكر او فارغ گرداني و بدن خود را براي عمل به اوامر او و آنچه تو را به آن دعوت كرده است و غير اينها از آنچه در باب آن توصيه شده است مهيا سازي و جوارح خود را از محظورات و مخالفات به ويژه زبان را حتي از مجادله و سوگند راست محفوظ داري.
سپس در آخر روايت فرمود:
اگر به آنچه براي تو بيان شد عمل كردي حقا به آنچه براي روزه دار حق است عمل كرده‌اي و اگر از اينها كم گذاشتي از فضيلت روزه خود كم گذاشته‌اي و ثواب آن به اندازه كمبود از آن چيزي است كه بيان شد.
من مي‌گويم: پس به آنچه در اين وصايا از وظايف روزه دار است نظر كن و سپس در تأثيرات آن تأمل نما و بدان كه اگر كسي خود را مشرف به آخرت بيند دل خود را از دنيا خارج سازد و جز به تهيه توشه آخرت نپردازد و همچنين اگر قلبش خاضع شود و شكسته و خوار گردد از فرح به غير خدا دوري كزيند و ميل به آن ننمايد و هر كس روح و بدنش براي خدا، خوار و ذليل باشد و از هر چيزي سواي خدا بيزاري جويد روح و قلب و بدن و تمامت او در ذكر خدا و محبت خدا و عبادت خدا غرقه شود و روزه دار روزه مقربين باشد. خدا به حق مقربانش، ما را چنين روزه‌اي روزي گرداند هر چند كه يك روز در عمرمان باشد.
مراتب روزه
به هر حال، مراتب روزه سه نوع است: يكي روزه عوام، يعني همگان و آن ترك خوردني و آشاميدني و زنان است به طوري كه فقهاء واجبات و محرمات آن را مقرر داشته‌اند؛ ديگر، روزه خواص، يعني ويژگان و آن علاوه بر ترك آنچه گفته شد حفظ جوارح از مخالفتهاي خداي ـ عز جلاله ـ است؛ و آخر روزه خواص الخواص، يعني ويژه ويژگان و آن متروك داشتن هر چيزي است كه آدمي را از خداي باز دارد ـ خواه حلال باشد و خواه حرام ـ و براي هر يك از دو مرتبه اخير، اقسام بسياري است خصوصا اولي كه اقسام آن بسيار است و به شماره و آمار در نيايد.
مراتب اصحاب يمين از مؤمنين بلكه هر فردي از آنها را حد خاصي است كه شبيه به حد رفيق او نيست و از اهل مراتب نيز كساني هستند كه عمل او قريب به عمل مافوق اوست و هر چند از او نباشد.
اين بود آنچه از جهت آن بايستي روزه داشت و اما از جهت قصد روزه داشتن يا روزه داران نيز، به اصنافي تقسيم مي‌شود.
پاره‌اي از آنها قصد صحيحي به روزه خود نكرده‌اند كه كافي براي باطل نشدن عملشان باشد بلكه براي غير خدا روزه داشته‌اند از اينكه از مردم ترسيده يا به علت جلب نفعي از‌ آنها روزه گرفته يا مجرد عادت معموله بين مسلمانان سبب روزه او بوده است ـ و بعض ديگر روزه‌ شان علاوه بر آن مشوب به ترس از عقاب يا اميد است؛ و بعض ديگر صرفا قصدشان براي ترس از عقاب يا اميد به ثواب است و اين دومي كم است و اغلب از اين صنفند كه در قصد خود دفع عقاب و جلب ثواب را شركت مي‌دهند؛ و بعضي ديگر با اين قصد تقرب به خداوند و ايجاب رضاي خدا را دخالت مي‌دهند؛ و بعضي ديگر قصدشان خالص در قرب و رضاي خدا است.
مي‌گويند: اولي چنان است كه قصد پاره‌اي از كاملين از عبادت اين باشد كه خداي تعالي سزاوار عبادت است و عبادت آنها اساسا خالص از شايبه رغبت يا رهبت و حتي وصول به لقاي او و تقرب او و موجب رضاي او است و عمل از جهت رغبت در وصال را ناقص مي‌شمارند و در تعبيراتي چنين عمل را ديده‌آم كه تعبير به عبادت نفس كرده‌اند.
من گويم: گمان نمي‌كنم نه پيغمبري و نه وليي و نه ملك مقربي جميع اعمال خود را از اين شايبه خالص كرده باشد و عملي را به قصد اينكه موصل به رضاي خدا و قرب او جوار او باشد عبادت نفس شمرده باشد چنانچه در كلمات بعض اهل معرفت افراط شده است. بلي دور نيست و باكي نمي‌باشد كه اولياء خدا را در بعض حالات و تجلياتيشان حالتي باشد كه عملي از او صادر شود فقط براي اينكه خداي تعالي اهل و سزاوار آن است و جهت قرب و رضا را فراموش كرده و در نظر نداشته باشد ولكن نمي‌گويم كه اين حالت علي الدوام براي فردي از انبياء ممكن باشد چه رسد به غير آنها يا چنين كيفيتي واقع شده باشد و نمي‌‌گويم كه اين عمل افضل از عملي است كه براي شوق وصول به جوار خداي تعالي بوده باشد، چگونه چنين باشد و حال آنكه بالاتر از عبادت رسول خدا (صلي الله عليه و آله) و امير مؤمنان (عليه السلام) عبادتي نبوده است و اخبار مرويه كاشف از اين است كه پاره‌اي از اعمال ايشان يا اغلب آنها براي مجرد تحصيل رضاي پروردگار تعالي و قرب او بلكه براي اجر و مزد بوده است.
و من گويم باكي نيست كه خوف عقاب نيز در بعض مواقع داخل در نيات و قصد ايشان بوده باشد؛ چه كسي كه خوف خدا به حيثي بر او غلبه كند كه از ياد جهنم غش نمايد ممكن نيست يا متعسر و مشكل است كه آن حال اصلا در اعمال او تأثيري نداشته باشد.
علت اختلاف حالات انبيا و اولياء الله
و گمان من اين است كه احوال انبيا و اوليا حتي سيد آنها پيغمبر ما (صلي الله عليه و آله)، مختلف بوده است و سبب اختلاف آن هم اختلاف تجليات اسماء الله تعالي براي آنان بر وفق حكمت خداي ـ جل جلاله ـ در تربيت و ترفيع رياضت دلهاي آنان به اين كار بوده است تا آنها را به سرحد كمال برساند؛ چنانكه در بعضي فقرات زيارت است كه «موالي لكم قلوب تولي الله رياضتها بالخوف و الرجاء» يعني اي مواليان من، براي شما دلهائيست كه خداوند متولي پرورش و رياضت آنها به وسيله بيم و اميد، مي‌باشد».
و گاهي خداوند بر آنها به اسماء جماليه تجلي مي‌فرمايد و آنها با پروردگار خود انس و الفتي يافته و از او تمني مي‌دارند و بر ديگران منت مي‌نهند و لذا متصرف در ملك مالك و آقاي خود مي‌باشند.
و گاهي به اسماء قهريه جلاليه تجلي مي‌فرمايد و در اين حال آنها را مي‌بينيم تضرع مي‌كنند و استغفار مي‌نمايند و مي‌گويند و با او مناجات مي‌كنند به مناجاتي كه اغلب آن، طلب آمرزش و پناه خواهي و طلب نجات از جهنم و آتش است و اختلاف احوال انبياء چيزي است كه بر هر كس كه كمترين ممارست به اخبار آنان داشته باشد پوشيده نيست و براي ما حالاتي از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) روايت شده است كه در بعضي حالاتش مي‌فرمايد: «كلميني يا حميرآء؛ اي عايشه با من گفتگو كن». و معذلك انتظار وقت نماز را داشت و مي‌فرمود: «أرحني يا بلال؛ اي بلال مرا به راحت آور» (يعني با نماز مرا از رنج دنيا راحت كن، روح مرا شاد كن).
و در بعضي اوقات رنگ و حالتش هنگام نزول وحي تغيير مي‌نمود.
و در بعضي اوقات موقع وزيدن باد از نزول بلا مي‌ترسيد و تمام اينها كاشف از اختلاف احوال است و آنگونه احوال جمع نمي‌شود با اينكه قصد عامل در تمام حركات و سكناتش از جميع جهات ممحض و خالص باشد در اينكه خداي تعالي اهل و سزاوار عبادت و پرستش است و دور نيست از اينكه مراد قصد اهل بودن خداي تعالي (در لسان عظماء از اهل علم) معنا با قصد قرب و رضاي او جمع گردد و اگر قصد قرب حبيب نيز بكند براي اين است كه اهليت تقرب به سوي او دارد نه به منظور متنعم شدن از عطاء و نِعَم او و نه فرار از عقاب او است. اين يكي از معاني عمل است براي آنكه او اهل و سزاوار پرستش است چنانكه كلام سيد اوليا امير مؤمنان (عليه السلام) مشعر بر اين است در آنجا كه مي‌فرمايد: «ما عبدتك خوفا من نارك و لا طمعا في جنتك بل وجدتك اهلا للعبادة فعبدتك؛ يعني من تو را از ترس آتشت و از طمع در بهشتت پرستش نمي‌كنم بلكه تو را اهل و سزاوار پرستش يافته‌ام و لذا تو را پرستش مي‌كنم».
و اين است كه آن حضرت (عليه السلام) قصد اهل بودن خدا را براي پرستش مقابل عبادت از ترس آتش و طمع بهشت قرار داده است نه آنچه كه موجب وصول به رضا و قرب اوست و به هر حال، ما از خداوند ـ جل جلاله ـ خواهانيم كه بر ما منت بنهد و توفيق قصد قرب و رضاي خود را به ما عطا فرمايد و ما را به معرفت مقصود از قرب او بلكه تسليم امكان اجمالي آن گرامي دارد. آيا نمي‌بينيد كه جماعتي از اجله اهل علم منكر تصور معناي قرب باري تعالي هستند و مي‌گويند: معني قصد قرب همان قصد امر خداي تعالي است و مازاد بر آن مخالف تنزيه حضرت باري تعالي است (هر چند در اين عقيده مصاب نباشند و درست نرفته باشند)؛ سپس فراموش نشود كه قول به بطلان عبادت از جهت تخوف عقاب يا طمع در بهشت هر چند از بعض بزرگان صادر شده باشد صدور آن از غفلت است و وقوع امثال اين غفلات و لغزش‌ها از اجله و اعيان (بنابر حكمت الهيه در ابتلاي آنها به امثال آنها) بعيد نيست و نيز اشتباه نشود كه آنچه سيد ما ـ قدس الله نفسه الزكيه ـ در كتاب «اقبال» به آن حكم كرده است به اينكه: «هر كس خدا را به مجرد عقاب پرستش كند از بندگان پست است» چنانكه خود آن بزرگوار تصريح نموده است نسبت به بنده‌اي است كه اگر ترس عقاب نبود خدا را پرستش نمي‌كرد و چنانكه فرموده است اين عمل مخالف صفات كريمه است بلكه مقصود سيد جليل آن است كه هر كس خداي ـ جل جلاله ـ را اهل خدمت نبيند چنين كس از لئام خلق و بنگان پست است حتي اين اعتقاد همانند خاري در ديده ايمان و اسلام است.
و «مخلصون» علاوه بر مشغول نبودن به غير محبوب خودشان، كمال جهد و كوشش در اعمال شاقه دارند و رياضت بر نفس را مزيد مي‌نمايند و اگر دو عمل را در فضل متساوي ببينند آنكه بر نفوس آنها سخت‌تر و مشقت آن بيشتر است اختيار مي‌كنند اين جماعتند كه حقا مقرب دربار حقند و خوشا به حالشان، چنانچه صريحا از اميرالمؤمنين (عليه السلام) همين موضوع حكايت شده است.
و نيز روزه داران از جهت خوردني و آشاميدنيشان به اقسام و صنوفي تقسيم مي‌شوند: پاره‌اي از آنها مأكل و مشربشان از حرام معلوم است و مثل اين كسان در بعض وجوه مانند حمالي است كه بارهاي سنگين را به منازل اشخاص مي‌برد و مزد را مالك طعام مي‌گيرد و وزر و وبال ظلم و غصب آن براي او مي‌ماند يا مثل او مانند كسي است كه سوار چهارپايان غصب شده‌اي شود و به خانه خدا به حج برود و با اين چارپاي مغصوبه طواف خانه خدا كند؛ و پاره‌اي از آنها طعام و شرابشان از مالهاي شبهه‌دار است و آن هم بر دو قسم است: قسمي آنكه اين مال مشتبه به حرام واقعي در ظاهر براي او حلال شده است ـ و قسم ديگر آنكه ولو به ظاهر هم، حلال نشده است.
حكم اولي ملحق به كسي مي‌شود كه مأكولش از حلال است ولو يك درجه پايين‌تر باشد و دومي ملحق به كسي است كه مأكل او از حرام معلوم است ولو يك درجه هم بالاتر باشد.
و بعضي ديگر از روزه داران مأكل آنها از حلال معلوم است ولكن در تكليف به رنگهاي بسيار و اندازه از التذاذ مافوق حد اتراف است و به اسراف و تبذير مي‌رسد و اين چنين كس حكمش حكم كسي است كه از حرام معلوم مي‌خورد و او نيز گناهكار به شمار آيد سزاوارتر است از اينكه فرمانبردار محسوب شود.
و بعض ديگر كساني هستند كه مأكل و زندگانيش تماما از ممر حلال است و نه مسرف است و نه مترف، بلكه در مقدار خوردني و آشاميدني از حد كمال تجاوز نمي كند و نسبت به درگاه خداوند فروتن است و همچنين ترك لذيذ مي‌كند و در خوراك هم اقتصار مي‌جويد؛ مثلا بر يك رنگ غذا اكتفا مي‌كند و بعض لذائذ را ترك و از زيادات صرف نظر مي‌نمايد. درجات چنين كسان در نزد پروردگارشان كه مراقب حفظ مجاهدات و مراقبات آنهاست محفوظ است و پاداش عمل خود را مي‌گيرند و سعيشان مشكور خواهد بود و به اندازه خردلي به آنها ستم نخواهد شد و پروردگار آنها بهتر از آنچه كرده‌اند به آنها جزا مي‌دهد و از فضل خودش بي‌حساب به آنها افزون مي‌‌بخشد و كسي نمي‌داند كه براي آنها چه چيزها كه موجب چشم است پنهان گشته است بلكه بر قلب بشري هم خطور نكرده است.
اقسام روزه داران نسبت به افطار و سحري
و روزه داران از جهت نيتهاي افطار و سحر هم به چند صنف تقسيم مي‌گردند.
بعضي افطار و سحري را مي‌خورند بدون نيت غير از آنچه ديگران طبعا براي دفع گرسنگي يا لذت مأكولي از آن قصد دارند؛ و بعضي قصد مي‌كند كه چون عندالله مستحب است و كمكي براي نيروي عبادت است؛
و بعضي از افطار و سحري قصدشان فقط اين است كه آن دو در نزد آقا و مولاشان مطلوب و كمكي بر عبادت اوست و معذلك آداب مطلوبه آن را، از ذكر و كيفيات، مراعات مي‌كنند و آنچه استحباب آن رسيده است از قرائت قرآن و دعاهاي مأثوره و «حمد» قبل از شروع به غذا و در اثناء غذا و بعد از فراغت از غذا مي‌خوانند و مهمترين چيزي كه بعد از «بسم الله الرحمن الرحيم» در افطار و سحر قبل از شروع بايد خوانده شود، سوره قدر است؛ (يعني «إنا انزلناه في ليلة القدر...») و آنچه قبل از افطار خوانده شود دعائي است  كه در «اقبال» سيد بن طاوس به اسناد او تا مفضل بن عمر (رحمه الله) از امام صادق (عليه السلام) روايت شده است كه فرمود:
رسول خدا (صلي الله عليه و آله) به امير مؤمنان (عليه السلام) فرمود:
«يا ابالحسن، اين ماه رمضان است كه پيش آمده است قبل از افطارت اين دعا را قرار بده؛ زيرا از جبرئيل (عليه السلام) بر من نزول كرده و گفت: يا محمد، هر كس در ماه رمضان پيش از اينكه افطار كند اين دعا را بخواند خداوند دعاي او را مستجاب فرمايد و روزه و نماز او را از او قبول فرمايد و ده دعاي او را به اجابت رساند و گناه او را بيامرزد و غم او را بر طرف فرمايد و اندوه او را زايل گرداند و حوائج او را برآورد و خواهشهاي او را بپذيرد و عمل او را با اعمال پيغمبران و صديقان بالا ببرد و روز قيامت كه به عرصه محشر آيد صورت او نوراني‌تر از ماه شب‌ بدر باشد.
گفتم: اي جبرئيل آن دعا كدام است؟
گفت: «اللهم رب النور العظيم...» كه هر كه خواهد به كتاب «اقبال» مراجعه نمايد.
سپس بداند كه بنابر بر آنچه از اخبار مستفاد مي‌شود غيبت و دروغ و نگاه پس از نگاه به نامحرم و دشنام و ظلم، كم و زياد آنها مفطر است و روزه را باطل مي‌‌سازد و روزه فقط امساك از خوردني و آشاميدني نيست و چون روزه دار شوي بايد گوشت و چشمت و زبانت و فرجت نيز روزه باشد و دست و پاي خود را محفوظ بداري و بسيار ساكت باشي مگر آنكه گفتارت خير باشد و با خدمتگزار خود مدارا كن و چون روزه گرفتي گوشت و چشمت را از حرام و قبيح باز دار و خودنمائي و آزار خادم را رها كني و به وقار روزه موقر شو و روز روزه‌ داري خود را مانند روز معمولي خود قرار مده و فرموده رسول (صلي الله عليه و آله) است كه آسانترين چيزي كه خدا بر روزه دار واجب ساخته است نخوردن و نياشاميدن است و فتواي فقها براي صحت روزه بعضي از اين اشخاص اگر بخواهي معناي صحت را بداني آن است كه قضاي روزه را ساقط مي‌كند ولي آنچه از اخبار مستفاد مي‌شود چنين روزه‌هائي موجب قبول نخواهد بود.
و خلاصه آنكه، روزه صحيح كاملي كه خداوند تعالي تشريع فرموده است حكم آن تكميل نفس روزه دار است و لا محاله بايد تمام جوارح را از گناه نگاه داشت و اگر روزه دار علاوه بر آن دل را هم از ياد غير از خدا حفظ كند و از ما سواي خدا روزه بگيرد روزه او كاملتر است و اگر آدمي حقيقت روزه را بداند و درجات و حكمت تشريع آن را بشناسد به ناچار از هر نافرماني و ارتكاب حرامي اجتناب و دوري خواهد نمود تا لا محاله روزه‌ اش پذيرفته شود و الا او را مواخذه است و مسئول از روزه جوارح خود خواهد بود.
و معني ساقط شدن قضاي روزه اين نيست كه اين امر در روز قيامت سودي براي او داشته باشد و او مؤاخذه نشود.
رحمت بيكران خدا در ماه رمضان
در فضيلت ماه رمضان و بسط رحمت خدا در اين ماه امور عظيمه سودمندي در اخبار وارد شده است ولي براي كسي كه دل بدهد و گوش فرا دارد و حاضر براي استفاده باشد.
«لِمَن كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ»  از جمله آن اخبار:
1ـ «در هر شب ماه رمضان خدا را در موقع افطار هفتاد هزار هزار آزاد كرده از آتش است كه همگي مستوجب آتش بوده‌اند و چون آخرين شب رمضان شود در آن شب، معادل آنچه در تمام ماه آزاد شده‌اند، آزاد خواهد فرمود».
2ـ در روايت ديگر: «چون نخستين شب ماه رمضان فرا رسد خداوند هر كس را بخواهد مي‌آمرزد و در شب بعد از آن، آنها را دو برابر فرمايد و در شب بعد، دو برابر شبهاي پيش «آزاد» مي‌فرمايد تا آخرين شب ماه رمضان به قدر دو برابر آنچه در هر شب آزاد فرموده است، آزاد خواهد فرمود».
3ـ و از جمله سيد ـ قدس الله نفسه الزكيه ـ در «اقبال» از كتاب «بشارة المصطفي لشيعة المرتضي» به اسناد خود تا حسن بن علي بن فضال از رضا (عليه السلام) از پدرانش از امير مؤمنان (عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود: رسول خدا (صلي الله عليه و آله) روزي براي ما، خطبه نمود و فرمود:
«اي مردم! ماه خدا به سوي شما پيش آمد با بركت و رحمت و مغفرت به شما اقبال نموده؛ آن ماهي است كه نزد خدا افضل از ساير ماهها است؛ روزهاي آن بهترين روزها، شبهاي آن با فضيلت‌ترين شبها و ساعتهاي آن بهترين ساعتها است؛ ماهي است كه شما به مهماني خدا دعوت شده‌ايد و در آن ماه از اهل كرامت «خدا» قرار گرفته‌ايد؛ نفسهاي شما در آن ماه تسبيح است و خوابتان در آن عبادت و عملتان در آن مقبول و دعايتان در آن مستجاب است؛ پس بخواهيد از خداوند و پروردگارتان با نيات راست و دلهاي پاك، كه شما را به روزه در آن ماه و تلاوت كتاب خودش موفق فرمايد؛ زيرا بدبخت كسي است كه در اين ماه بزرگ از‌ آمرزش خداي نوميد و محروم شود. به گرسنگي خودتان و تشنگي در اين ماه، گرسنگي و تشنگي روز قيامت را به ياد آوريد و بر فقراي خودتان و بينوايان خودتان تصدق بدهيد و در آن ماه بزرگان خودتان را توقير و احترام كنيد، به كوچكتران رحم نمائيد و ارحام خود را صله كنيد و زبانهايتان را نگاه داريد و چشمها را از آنچه نگاه به آن حلال نيست بپوشيد و گوشهاتان را از آنچه شنيدن آن نارواست ببنديد و بر يتيمان مردم ترحم و مهرباني نمائيد تا بر يتيمان شما ترحم شود و از گناهان خودتان به سوي خدا بازگشت نمائيد و دستهايتان را در اوقات نمازهاتان به دعا برداريد؛ زيرا وقت نماز افضل ساعاتيست كه خداي ـ عز و جل ـ به بندگانش به نظر رحمت مي‌نگرد و چون چيزي بخواهند و با او مناجات كننند جوابشان را مي‌دهد و چون ندا كننده لبيك فرمايد و دعايشان را مستجاب نمايد.
اي مردم! جانهاي شما در گرو كردارهاي شماست؛ پس آنها را به طلب آمرزش و استغفار از گرو در ‌آوريد و پشتهاي شما از بار گناهانتان گران است به طول سجده‌هاتان آنها را سبك سازيد و بدانيد كه خداوند به عزت خود سوگند ياد فرموده است كه نمازگزاران و سجده كنندگان را به آتش، عذاب نفرمايد و نترساند روزي كه مردم در برابر پروردگار عالميان بر پا خيزند.
اي مردم! هر كس از شما روزه دار مؤمني را در اين ماه افطار دهد در برابر اين عمل به نزد خدا براي او ثواب آزاد كردن بنده‌اي است و آمرزشي نسبت به گناهان گذشته اوست. عرض كردند: يا رسول الله! همگي ما را توان آن نيست كه چنين كنيم. آن حضرت (صلي الله عليه و آله) فرمود: خود را از آتش نگهداريد هر چند به بخشي از خرما باشد و از آتش بپرهيزيد هر چند به جرعه آبي باشد. اي مردم! هر كس از شما در اين ماه خلق خود را نيكو سازد به او جواز عبور از صراط مي‌دهند در روزي كه در آن روز قدمها مي‌لغزد و هر كس از شما بار غلام و كنيز خود را سبك گرداند و به كار او تخفيف دهد، خداوند حساب را بر او سبك گرداند و كس شر خود را نگهدارد خداوند غضب خود را در روز ملاقات از او باز دارد و هر كس در آن ماه يتيمي را گرامي دارد، خداوند در روز ملاقات او را گرامي دارد و هر كس در آن ماه صله رحم كند، خداوند او را در روز ملاقات به رحمت خود را در روز ملاقات از او قطع نمايد و هر كس در آ« ماه نماز مستحبي به خود واصل فرمايد و هر كس در آن ماه قطع رحم كند، خداوند رحمت جاي آورد، خداوند «برات بيزازي» از‌ آتش به او دهد و هر كس در آن ماه واجبي ادا كند، براي او ثواب كسي است كه هفتاد فريضه در ماههاي ديگر ا دا كرده باشد و هر كس در آن ماه بر من بسيار درود و صلوات فرستد، خداوند در روزي كه ميزانها سبك است ميزان او را سنگين گرداند و هر كس در آن ماه آيه‌اي از قرآن تلاوت كند، اجر او مانند كسي است كه در غير آن ماه قرآني ختم كرده است.
اي مردم! درهاي بهشت در اين ماه باز است، از پروردگار خود بخواهدي كه آنها را بر شما نبندد و درهاي دوزخ بسته است از خدا مسئلت كنيد كه آنها را بر شما نگشايد و شياطين در زنجيراند از پروردگار خود بخواهيد كه آنها را بر شما تسلط ندهد. امير مؤمنان (عليه السلام) فرمايد كه برخاستم و عرض كردم: يا رسول الله (صلي الله عليه و آله)! با فضيلت‌ترين اعمال در اين ماه كدام است؟ فرمود يا ابا الحسن، افضل اعمال در اين ماه، پارسائي و دوري است از آنچه خداي ـ عز و جل ـ حرام فرموده است؛ سپس رسول خدا بگريست عرض كردم: يا رسول الله! چه چيز شما را به گريه آورد؟ فرمود: يا علي! آنچه كه در اين ماه از تو حلال مي‌گردد گويا تو را مي‌بينم كه در برابر پروردگار خود نماز مي‌گزاري، بدبخت‌ترين اولين و آخرين همدوش و همقطار پي كننده ناقه صالح برانگيخته مي‌شود و ضربتي بر فرق تو مي‌زند و محاسن تو را به خون سرت خضاب مي‌كند. امير مؤمنان (عليه السلام) فرمايد عرض كردم: يا رسول الله (صلي الله عليه و آله)! در آن حال دين من در حال سلامت است؟ فرمود: آري در سلامت دين خواهي بود؛ سپس فرمود: يا علي! هر كس تو را بكشد، مرا كشته است و هر كس به تو كينه بورزد، به من كينه ورزيده است و هر كس به تو كينه بورزد، به من كينه ورزيده است و هر كس به تو دشمنام دهد، مرا دشمنام داده است؛ زيرا تو باري من به منزله جان مني؛ روح تو از روح من است و گل تو از گل من؛ چه خداي عز و جل مرا آفريده و تو را آفريده و مرا برگزيد و تو را برگزيد و مرا براي نبوت و پيغمبري اختيار كرد و تو را براي امامت و پيشوائي؛ هر كس امامت تو را منكر شود، منكر نبوت من شده است. يا علي! تو وصي من مي‌باشي و پدر فرزندان من هستي و شوهخر دختر مني و جانشين و خليفه من بر امت من در زنگاني و بعد از مرگ من مي‌باشي؛ فرمان تو، فرمان من است و نهي تو، نهي من است. به آن كسي كه مرا به نبوت برگزيد و مرا بهترين خلق قرار داد قسم مي‌خورم كه تو حجت خدا بر خلق او هستي و امين او بر راز او و خليفه او در بندگان او مي‌باشي».
و از رساترين چيزي كه در مژده براي ماه رمضان وارد شده است دعاي پيغمبر (صلي الله عليه و آله) است براي كسي كه در آن ماه گناهانش آمرزيده نشده باشد آنجا كه آن حضرت (صلي الله عليه و آله) فرمايد:
«هر كس ماه رمضان بر او بگذرد و آمزيده نشده باشد خدا او را نيامرزد» و اين دعا به لحاظ اينكه او (صلي الله عليه و آله) براي رحمت عالميان مبعوث گرديده است بشارت بزرگي براي وسعت رحمت و عام بودن غفران در اين ماه است و الا با اينكه او رحمة للعالمين است براي مسلمان دعا مي‌كند هر چند گناهكار باشد و بدين جهت در اين باب اخبار زيادي وارد شده است كه شياطين متمرد در زنجيراند و درهاي بهشت و ابواب رحمت خداوند باز است و درهاي دوزخ بسته است و خداوند شر دشمنان جني را باز مي‌دارد و منادي خدا از اول ماه تا آخر آن ندا مي‌كند و در ماهي از ماه‌هاي ديگر مانند آن در اخبار وارد نشده است و آنچه در باب منادي در ساير ماهها وارد شده است آن است كه در ثلث آخر شب ندا بلند است جز در شب‌هاي جمعه كه از اول شب تا آخر شب منادي حق تعالي ندا مي‌كند و همچنين در ماه رجب عموما و اما ماه رمضان، نداء از اول ماه تا آخر آن در شبها و روزهاي آن وارد است و در اختصاص ماه رمضان به اجابت دعا آيه «ادعوني استجب لكم»  وارد گشته است.
گويم: براي هر يك از اين امور نزد اهلش شأني است كه به وسيله آن منت خداي را بر خودشان مي‌شناسند و آن را به شكر و خرسندي عظيمي استقبال مي‌كنند و به آن منتفع مي‌گردند و اما غافل و منكر چه بسا كه به جهت تضييع و اهمال و كفران، انتفاعشان اندك است يا اساسا هيچ است و سودي براي آنها نيست و نقل شده است كه شخصي در غل بودن شياطين را در شهر رمضان و نفع كثير آن ماه را نمي‌ديد بر او باور كردن آن مشكل بود يا مراد از آن را نمي‌فهميد و حال آنكه شيطان در ماه رمضان محبوس است و آثار آن در عالم از جهت كثرت عبادات و خيراتي كه در آن ماه مي‌شود ظاهر است و كسي را در آن شكي نيست و كسي كه حقيقت شيطان را بشناسد و جهت ارتباط و مداخل او را با بشر بداند، مي‌داند كه همان خودداري از خوردن و آشاميدن به ويژه وقتي توأم با بستن زبان از بسيار سخن گفتن باشد سبب منع و جلوگيري از تصرف شياطين در دل روزه دار خواهد بود؛ چنانكه در فرمايش بزرگان (عليه السلام) به بعضي از آن اشاره شده و فرموده‌اند «مجاري سير شيطان را به وسيله گرسنگي تنگ كنيد»؛ زيرا شيطان در بدن انسان مانند خون جريان دارد و به هر حال، اين است آنچه از كثرت عبادات و خيرات در ماه رمضان از عموم مؤمنان مرئي است و چيزي است كه انكار نمي‌توان كرد. بلي اين كار بالنسبه به تمام شياطين و نسبت به تمام مكلفين نيست و اين امر براي اهلش آشكار است، چنانكه در بعضي اخبار مقيد به مرده شيطان متمرد شده است.
باري شرع و عقل همگي به لزوم جلب نفحات پروردگار متعال و استقبال الطاف او در توفيق عبد براي تحصيل قرب و رضاي او به شوق و شكر و ادب حاكم ا ست و اقل مراتب تعرض آن است كه عبد جواب منادي در اين ماه را به اظهار سپاس و قبول منت و عذر تقصير و ذلت اعتراف بدهد؛ و براي او بهتر آن است كه اين فرشته را فرستاده عزيز شريف يكي از پادشاهان دنيا تصور كند كه از جانب آن شاه براي دعوت اين رعيت به مجلس ضيافت پادشاه آمده است و خبر مي‌دهد كه پادشاه با او در منتهاي لطف از آمرزش لغزشها و عطاي بخشش‌ها و فرامين حكومتها بلكه در مقام رضا و خشنودي است و دعوت براي مجلس انس و لقاء و قرب و وفاء و مشرف ساختن او در زمره دوستان و اولياء سلطان است. در اين صورت چگونه آن را استقبال مي‌كند و جان خود را در پاي او بذل و عزيزترين كس و نفس خويش را درباره او فدا مي‌سازد، همان قسم در نفس خويشتن عظمت اين پروردگار ودود و سلطان معبود را بالنسبه به جميع پادشاهان دنيا اندازه بگيرد و حق آنچه دراجابت اين دعوت بر خود واجب مي‌داند بشناسد و جوابي كه لايق به حال اوست انشاء كند و اگر ممكنش شود كه به آنچه مي‌سازد تحري كند آنچه ما در جواب منادي رجب انشاء نموده‌ايم با تغيير بعضي فقرات آن بخواند .

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page