آن شب که دفن کرد علی(ع) بی صدا تو را *** خون گریه کرد چشم خدا در عزا تو را
در گوش چاه، گوهر نجوا نمیشکست *** ای آشیان درد، علی داشت تا تو را
ای مادر پدر، غمش از دست برده بود *** همراه خود نداشت اگر مصطفی(ص)، تو را
زین درد سوختیم که ای زهره منیر *** کتمان کند به خلوت شب، مرتضی تو را
ناموس دردهای علی بودی و چو اشک *** پنهان نمود غیرت شیر خدا تو را
دفن شبانه تو که با خواهش تو بود *** فریاد روشنی است ز چندین جفا تورا
تا کفر غاصبان خلافت علم شود *** راهی نبود بهتر از این، مرحبا تو را
یک عمر در گلوی تو بغض، استخوان شکست *** در سایه داشت گرچه علی چون هما تو را
دزدید ناله های تو را اشک سُرخروی *** از بس که سرمه ریخت به شیون، حیا تو را
ای مهربان، کنیزک غم تا تو را شناخت *** دامن رها نکرد به رسم وفا تو را
خم کرد ای یگانه سپیدار باغ وحی *** این هیجده بهار پر از ماجرا تو را
تحریف دین، فراق پدر، غربت علی *** انداخت این سه درد مجسّم ز پا تو را
نامت نهاد فاطمه(س) کان فاطر غیور *** میخواست از تمامی عالم جدا تو را
در شطّ اشک، روح تو هر چند غوطه خورد *** رفع عطش نکرد فرات دعا تو را
دادند در بهای فدک، آخر ای دریغ *** گلخانه ای به گستره کربلا تو را
گلخانه مزار تو را عاشقی نیافت *** ای جان عاشقان حسینی فدا تو را
پهلو شکسته ای و علی با فرشتگان *** با گریه میبرند به دارالشفا تو را
دارالشفای درد جهان، خانه علیست *** زین خانه میبرند ندانم کجا تو را
غافل مشو «فرید»! از این مژده زلال *** کاین حال، هدیه ایست ز خیرالنساء تو را
منبع : مجله فرهنگ کوثر ، بهار 1387 ،شماره 73