اسرار غيبت امام زمان (علیه السلام)

(زمان خواندن: 7 - 13 دقیقه)

پيشينه چرايي غيبت به قبل از تولد حضرت حجت باز مي‏گردد؛ زماني كه فلسفه غيبت در ميان مردم مطرح و پيامبر اكرم صلي‏ الله‏ عليه‏ و‏آله و ائمه معصومين عليهم‏السلام در مقام پاسخگويي به آن برآمده‏اند.

هزاران سرّ نهان در نظام دين و برنامه‏ هاي مترقي آن وجود دارد كه درك هر يك، دلي دريا و چشمي بينا مي‏خواهد تا آنجا كه همه پيامبران هم نمي‏توانند به تمام اسرار آگاه باشند.
غيبت ولي عصر عليه‏السلام از رازهاي بسيار پيچيده‏اي است كه با ظهور او همه حقيقت روشن مي‏گردد. عبدالله بن فضل هاشمي مي‏گويد: امام صادق عليه ‏السلام فرمود: حضرت صاحب‏ الامر ناچار غيبتي خواهد داشت، به طوري كه گمراهان در شك واقع مي‏شوند. سؤال كردم: چرا؟ فرمود: مأذون نيستيم علتش را بيان كنيم. گفتم: حكمتش چيست؟ فرمود: همان حكمتي كه در غيبت حجت‏هاي گذشته وجود داشت، در غيبت آن جناب وجود دارد. اما حكمتش جز بعد از ظهور او ظاهر نمي‏شود، چنان كه حكمت سوراخ كردن كشتي و كشتن جوان و اصلاح ديوار به دست حضرت خضر عليه‏السلام براي حضرت موسي عليه‏السلام آشكار نشد جز هنگامي كه مي‏خواستند از هم جدا شوند. اي پسر
فضل! موضوع غيبت، سرّي از اسرار خدا و غيبي از غيوب الهي است، چون خدا را حكيم مي‏دانيم بايد اعتراف كنيم كه كارهايش از روي حكمت صادر مي‏شود، گرچه تفصيلش براي ما مجهول باشد.1
از اين حديث استفاده مي‏شود كه علت اصلي و اساسي غيبت به دليل اينكه اطلاع بر آن به صلاح مردم نبوده، يا استعداد فهمش را نداشته‏اند، بيان نشده است.
در عين حال به مواردي از فلسفه غيبت در بعضي از روايات اشاره شده است كه به صورت اختصار بيان مي‏كنيم:
1 ـ آزمايش مردم
يكي از سنّت‏هاي الهي آزمايش مردم است. اين سنت در تمام امّت‏هاي گذشته نيز اجرا شده است. خداوند متعال در قرآن كريم مي‏فرمايد: «اَحَسِبَ النّاسُ اَنْ يُتْرَكُوا اَنْ يَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذينَ مِنَ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللّهُ الَّذينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبينَ»2؛ «آيا مردم خيال مي‏كنند كه همين كه گفتند ايمان آورديم رها شده و ديگر امتحان نمي‏شوند. كساني را كه قبل از آن‏ها بودند، آزمايش كرديم تا خداوند راستگويان و دروغ‏گويان را مشخص كند.»
با توجه به آيه فوق، خداوند متعال در هر زمان و دوره‏اي، مردم آن دوره را مورد امتحان قرار مي‏دهد تا مؤمنين واقعي از متظاهرين به دين و ايمان مشخص شوند. امتحان الهي در هر زمان، متفاوت و متناسب با رشد و كمال عقلي مردم آن زمان است. در دوران غيبت كبري، با غايب شدن حجت خدا، مردم به استقامت و پايداري نسبت به دين امتحان مي‏شوند تا منتظرين واقعي از غير واقعي تميز داده شده و هر كدام پاداشي در خور موفقيت در اين امتحان به دست آورند.
سدير مي‏گويد: در خدمت مولايمان امام صادق عليه‏السلام بوديم، امام عليه‏السلام روي زمين نشسته و عبائي بي‏يقه و با آستين كوتاه پوشيده بود، در آن حال مانند پدر فرزند مرده گريه مي‏كرد، آثار حزن از رخسار مباركش نمايان بود و مي‏فرمود: آقاي من! غيبت هزاران سرّ نهان در نظام دين و برنامه‏هاي مترقي آن وجود دارد
كه درك هر يك، دلي دريا و چشمي بينا مي‏خواهد
تا آنجا كه همه پيامبران هم نمي‏توانند به تمام اسرار آگاه باشند
تو خواب را از من ربوده و لباس صبر را بر بدنم تنگ و آرامش را از من سلب كرده است.
آقاي من! غيبت تو براي هميشه مرا اندوهگين كرده مثل كسي كه تمام بستگانش را يكي پس از ديگري از دست مي‏دهد و تنها مي‏ماند.
سدير مي‏گويد: از ناله ‏هاي جانگداز حضرت، پريشان شده و عرض كردم: اي فرزند رسول خدا! خداوند ديدگان شما را گريان نكند، براي چه اين قدر ناراحت و محزون هستي؟
امام صادق عليه‏السلام آه سوزناكي كشيد و [بدين مضمون] فرمود: «قائم ما غيبت طولاني كرده و عمرش طولاني مي‏شود. در آن زمان اهل ايمان امتحان مي‏شوند و به واسطه طول غيبتش شك و ترديد در دل آن‏ها پديد مي‏آيد و بيشتر، از دين خود برمي‏گردند.»
2 ـ بيم از كشته شدن
زراره گويد: امام صادق عليه‏ السلام فرمود: «براي حضرت قائم قبل از ظهورش غيبتي است.» پرسيدم: چرا؟ فرمود: «يَخافُ عَلي نَفْسِهِ الذِّبْحَةَ؛ بر جانش از كشته شدن مي‏ترسد.»3
حضرت همواره در معرض كشته شدن بوده و هست؛ زيرا حكّام ستمگري كه در طول دوران اسلامي حكم رانده‏اند (عباسيان، عثمانيان و غير آنان از كساني كه به ويژه در خاورميانه حكومت نموده‏اند) بيشترين تلاش و كوشش خود را صرف پايان بخشيدن به زندگاني حضرت مهدي عليه‏ السلام مي‏نمودند؛ خصوصا پس از آن كه مي‏دانستند كه حضرت مهدي عليه ‏السلام همان كسي است كه تخت‏هاي حكمرانان ظلم و جور را متزلزل نموده، درهم خواهد شكست و همان كسي است كه هستي ظالمان را نابود و از استيلاء آنان بر بندگان خدا و كشورها جلوگيري خواهد كرد.
هيچ يك از امامان معصوم به مرگ طبيعي از دنيا نرفتند، بلكه طاغوت‏ هاي اين امّت آنان را شهيد كردند، با اين كه مي‏دانستند بشارت‏ها و اخباري كه راجع به حضرت مهدي عليه ‏السلام وارد شده، درباره آنان (يازده امام عليه‏السلام ) وارد نشده است. مثلاً درباره هيچ يك از ائمه عليهم‏السلام حتي يك حديث به اين مضمون وارد نشده كه دنيا را از عدل و داد پر خواهد ساخت و بر تمام جهان حكم خواهد راند، و تمام وسايل پيروزي و ظفر براي وي فراهم خواهد آمد، جز درباره وجود مقدس حضرت مهدي عليه‏السلام . با چنين خبرهايي، حكومت‏هاي جور و ستم در قبال شخصيتي بزرگ كه مي‏خواهد حاكميت ظلم و ستم را از بين برده و حاكميت عدل و داد را در سراسر جهان بگستراند، دست روي دست نگذاشته و سكوت نمي‏كردند و همواره مترصد كشتن چنين انساني بودند.
3 ـ آمادگي و استعداد مردم
قانون عرضه و تقاضا در جوامع بشري همواره و در همه جا جاري است و عرضه مطابق تقاضا مي‏باشد. در غير اين صورت نظام زندگي به هم خورده و تعادل خود را از دست مي‏دهد. اين قانون تنها جنبه اقتصادي ندارد بلكه در مسائل اجتماعي نيز جاري است.
بدون تقاضا، عرضه بي‏فايده است. نياز به رهبر و پيشوا براي جامعه نيز از اين قاعده و قانون مستثني نبوده و در قالب استعداد و آمادگي مردم تحقق پيدا مي‏كند.
در دوران غيبت، مردم جهان به تدريج براي ظهور آن مصلح حقيقي و سامان‏دهنده وضع بشر، آمادگي علمي، آقاي من! غيبت تو خواب را از من ربوده و لباس صبر را بر بدنم تنگ و آرامش را از من سلب كرده است عملي و اخلاقي پيدا مي‏كنند. روش آن حضرت مانند روش انبياء و اولياء درگذشته نيست تا مبتني بر اسباب و علل عادي و ظاهري باشد، بلكه روش او در رهبري بر جهان بر مبناي حقايق و حكم به واقعيات، و ترك تقيه و ... است، كه انجام اين امور نياز به تكامل علوم و معارف و ترقي و رشد فكري و اخلاقي بشر دارد، به طوريكه قابليت براي حكومت واحد جهاني در راستاي تحقق احكام الهي فراهم باشد و جامعه بشري به اين مطلب برسد كه هيئت‏هاي حاكمه با روش‏هاي گوناگون نمي‏توانند از عهده اداره امور برآيند، و مكتب‏هاي سياسي و اقتصادي مختلف دردي را درمان نمي‏كنند، اجتماعات و كنفرانس‏ها و سازمان‏هاي بين‏المللي و طرح‏ها و كوشش‏هاي آن‏ها به عنوان حفظ حقوق بشر نمي‏توانند نقشي را ايفاء كنند و از تمام اين طرح‏ها كه امروز و فردا مطرح مي‏شود مأيوس شود.
وقتي اوضاع و احوال اين گونه شد و مردم از تمدن منهاي دين، معنويت و انسانيت، كنوني به ستوه آمدند و تاريكي و ظلمت جهان را فرا گرفت، ظهور يك مرد الهي در پرتو عنايت حق، مورد استقبال مردم جهان قرار مي‏گيرد. در اين شرايط پذيرش جامعه از نداي روحانيِ يك منادي آسماني بي‏نظير خواهد بود، زيرا در شدّت ظلمت و تاريكي، درخشندگي نور نمايان‏تر مي‏گردد.
4 ـ خالي نماندن زمين از حجت
حضرت علي عليه ‏السلام فرمود: «لا تَخْلُوا الاَْرْضُ مِنْ قائِمٍ بِحُجَّةِ اللّه‏ِ؛ هيچگاه زمين از كسي كه قائم به امر الهي باشد خالي نخواهد ماند.»
از سنّت‏هاي دائمي الهي اين است كه از آغاز آفرينش، بشر را تحت سرپرستي يك راهنما و رهبر قرا رداده است و براي هر قوم و ملتي رسولي فرستاده تا آن رسول، مردم را از عذاب الهي بترساند و وصي و خليفه و جانشين و امام پس از او نيز همان سيره و روش پيامبر را عمل كرده و مردم را به اهداف الهي نزديك كرده است.
امام صادق عليه‏السلام مي‏فرمايد: «اگر در دنيا دو نفر وجود داشته باشند، يكي از آن‏ها امام و حجت خدا است.»4
باز مي‏فرمايد: «آخرين كسي كه از اين دنيا خواهد رفت امام است و او حجت خدا بر خلق است و بايد او آخرين نفر باشد كه از دنيا مي‏رود، براي اينكه كسي بدون حجت و رهبر نماند تا با خداي احتجاج كرده، شكايت نمايد كه تكليف خود را در دنيا نمي‏دانسته است.»5
حضرت علي عليه ‏السلام فرمود: «بدانيد زمين از حجت خدا خالي نمي‏ماند، ولي خداوند به خاطر ظلم و جور و اسراف مردم بر خودشان آن‏ها را از ديدار او كور خواهد ساخت.»6
با توجه به رواياتِ فوق و بررسي دوران زندگيِ امامان معصوم عليه‏ السلام كه هيچ كدام با مرگ طبيعي از دنيا نرفتند، اگر آخرين حجت الهي نيز غايب نمي‏شد و درميان مردم حضور عادي مي‏داشت، يقينا به سرنوشتِ امامان ديگر دچار مي‏شد، و مردم براي هميشه از فيض‏الهي محروم مي‏شدند. خداوند متعال با حكمت بالغه‏اش آخرين حجت خود را به وسيله غيبت حفظ و صيانت نموده تا زمين از حجت حق خالي نماند.
5 ـ نداشتن يار و ياور
يكي از علت‏هاي غيبت امام زمان عليه‏ السلام نبودِ انصار و اصحاب جهت ياري رساندن به آن حضرت است. از روايات مختلف اين نكته برداشت مي‏شود كه نصاب ياران حضرت مهدي عليه ‏السلام 313 نفر مي‏باشد كه با تولد و رشد آن‏ها، يكي از موانع ظهور مرتفع مي‏گردد. انصار و ياران حضرت را مي‏توان به دو گروه تقسيم كرد:
1 ـ ياران خاص: كه 313 نفر مي‏باشند و صفات و شاخصه ‏هايي كه در روايات ذكر شده، مربوط به آن‏ها مي‏باشد و در زمان ظهور و حكومت جهاني حضرت، تصديِ مناسب مهم حكومتي را به عهده دارند.
از حضرت علي عليه‏السلام روايت شده است كه فرمودند: «ياران خاص قائم جوانند، بين آنان پيري نيست مگر به ميزان سُرمه در چشم و يا مانند نمك در غذا كه كمترين مادّه غذا نمك است.»7
از امام صادق عليه‏السلام روايت شده است كه فرمودند: «مرداني ‏اند كه گويي قلب‏هايشان مانند پاره ‏هاي آهن است. هيچ چيز نتواند دل‏هاي آنان را نسبت به ذات خدا گرفتار شك و ترديد سازد. سخت‏تر از سنگ هستند و ....»8
2 ـ ياران عام: نصاب معيني ندارند. در روايات تعداد آن‏ها مختلف و در بعضي از آن‏ها تا 10 هزار نفر در مرحله اوّل ذكر شده است كه در مكه با حضرت پيمان مي‏بندند.
امام زمان عليه‏السلام با اين تعداد از ياران خاص و عام، قيام جهاني خود را شروع مي‏كند.
6 ـ تعهد نداشتن نسبت به حاكمان جور
امام صادق عليه‏السلام فرمود: «يَقُومُ الْقائِمُ وَ لَيْسَ لاَِحَدٍ في عُنُقِهِ عَهْدٌ وَ لا عَقْدٌ وَ لا بِيْعَةٌ؛9 قائم ما در حالي ظهور مي‏كند كه در گردن او براي احدي عهد و پيمان و بيعتي نيست.»
برنامه مهدي موعود، با ساير ائمه اطهار عليهم‏السلام تفاوت دارد. ائمه عليهم‏السلام مأمور بودند كه در ترويج و انذار و امر به معروف و نهي از منكر تا سر حد امكان كوشش نمايند، ولي سيره و رفتار حضرت مهدي عليه ‏السلام متفاوت با آنان بوده و در مقابل باطل و ستم سكوت نكرده، با جنگ و جهاد، جور و ستم و بي‏ديني را ريشه‏كن مي‏نمايد.
اصلاً اين گونه رفتار از علائم و خصائص مهدي موعود شمرده مي‏شود. به بعضي از امامان كه گفته مي‏شد: چرا در مقابل ستمكاران قيام نمي‏كني؟ جواب مي‏داد: اين كار به عهده مهدي ماست. به بعضي از امامان اظهار مي‏شد: آيا تو مهدي هستي؟ جواب مي‏داد: مهدي با شمشير جنگ مي‏كند و در مقابل ستم ايستادگي مي‏نمايد ولي من چنين نيستم. به بعضي عرض مي‏شد: آيا تو قائم هستي؟ پاسخ مي‏داد: من قائم به حق هستم، ليكن قائم معهودي كه زمين را از دشمنان خدا پاك مي‏كند نيستم. از اوضاع آشفته جهان و ديكتاتوري ظالمين و محروميت مومنين شكايت مي‏شد، مي‏فرمودند: قيام مهدي مسلم است، در آن وقت اوضاع جهان اصلاح و از ستمكاران انتقام گرفته خواهد شد. مومنين و شيعيان هم به اين نويدها دلخوش بودند و هرگونه رنج و محروميتي را بر خود هموار مي‏كردند.
اكنون با اين همه انتظاراتي كه مؤمنين بلكه بشريت از مهدي موعود دارند، آيا امكان داشت كه آن جناب با ستمكاران عصر بيعت و پيمان ببندد كه در صورت امضاء پيمان و بيعت ناچار باشد به عهد و پيمان خويش وفادار بماند و در نتيجه هيچ وقت اقدام به جنگ و جهاد نكند؛ زيرا اسلام عهد و پيمان را محترم شمرده و عمل به آن را لازم دانسته است.
از اين رو در احاديث تصريح شده كه يكي از اسرار غيبت و مخفي شدن
ولادت حضرت صاحب الامر عليه‏السلام اين است كه ناچار نشود با ستمكاران بيعت كند تا هر وقت خواست، قيام كند و بيعت كسي در گردنش نباشد.
امام حسن مجتبي عليه‏السلام فرمود: «اِنَّ اللّه عَزَّ وَ جَلَّ يَخْفي وِلادَتَهُ وَ يُغَيِّبُ شَخْصَهُ لِئَلاّ يَكُونَ لاَِحَدٍ في عُنُقِهِ بِيْعَةٌ اِذا خَرَجَ؛ خداوند عز و جل ولادت او را مخفي مي‏كند و شخص او را از ديده‏ها پنهان مي‏سازد تا هنگامي كه ظهور مي‏كند كسي را در گردن او بيعت نباشد.»10

نويسنده: حسين الهي نژاد
________________________________________
1 ـ مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، ص 91.
2 ـ عنكبوت/ 2.
3 ـ شيخ صدوق، كمال الدين و اتمام النعمه، ج 2، باب 44، ج 11، ص 482.
4 ـ علامه حائري، الزام الناصب، ص 4؛ ر.ك. زندگاني حضرت صاحب‏الزمان، ص 164.
5 ـ همان مدرك.
6 ـ كافي، ج 2، ص 164؛ ر.ك مكيال المكارم، ص 160.
7 ـ علامه مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، ص 333، حديث 10؛ غيبت نعماني، باب بيستم.
8 ـ علامه مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، ص 308.
9 ـ اصول كافي، ج 1، ص 342.
10 ـ كامل سليمان، يوم الخلاص، ص 101.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page