حكمت هاي دهگانه لقمان در قرآن؛ توحيد و خداشناسي

(زمان خواندن: 6 - 12 دقیقه)

 لقمان در نخستين پند خود به فرزندش چنين مي فرمايد: «يا بُنيّ لا تُشرك بالله انّ الشّرك لظلم عظيم؛ اي پسرم! چيزي را همتاي خدا قرار مده كه شرك، ظلم بزرگي است»1 لقمان نخستين سخن خود را از نخستين سخن همه پيامبران(ع) قرار داده كه در سرلوحه تبليغات و برنامه هاي پيامبران(ع) و مكاتب آسماني مي درخشيد و مي درخشد و آن يكتايي پرستي و پرهيز از هرگونه شرك است، لقمان پس از اين نصيحت بزرگ كه ريشه و اساس همه نصايح است، به ذكر علّت آن پرداخته و آن اين كه شرك و انحراف از صراط توحيد و يكتاپرستي، ظلم بزرگ است. در اين نصيحت دو مطلب مورد توجه قرار گرفته: نخست اين كه از شرك بايد پرهيز كرد. يعني خدا را يافت، و او را به عنوان يكتا و بي همتا شناخت، مطلب دوم اين كه شرك ظلم بزرگ است.


در مورد مطلب اول يعني اعتقاد به اين كه جهان سازنده و آفريدگار دارد، انسان نبايد بي تفاوت باشد، فطرت و نهاد انسان و قانون عليّت و براهين ديگر بيانگر آن است كه جهان را ذات پاك خدا آفريده چرا كه ممكن نيست با ديدن آن همه نقش عجب بر در و ديوار وجود، فكر او را نكرد و به او اعتقاد نيافت.
بعد از خدايابي، بايد خدا را شناخت و در شناخت خدا نخستين چيزي كه مطرح مي شود يكتايي و بي همتايي خدا است، او ذات پاك و بسيط و يكتا است و غبار شرك، هرگز بر دامن كبريايي او نخواهد نشست. بر همين اساس صفات او عين ذات او است، زيرا خداوند وجودي است كه از هر جهت بي نهايت است، به همين دليل هيچ صفت كمالي در بيرون ذات او وجود ندارد، چرا كه او كمال مطلق است، بنابراين نمي توان صفت كمالي را خارج از وجود او تصوّر كرد.
شاخه هاي توحيد و شرك
براي اين كه در صراط توحيد قدم برداريم، و از هرگونه شرك پاك باشيم، بايد بدانيم كه توحيد شاخه هاي متعددي دارد، چنان كه به همين مناسبت شرك داراي شاخه هاي مختلفي است. در ميان دانشمندان عقايد معروف است كه توحيد داراي چهار شاخه اصلي است كه
امام علي(ع):
«عَلَيْكُمْ بِالاِخْوانِ فَاِنَّهُمْ عُدَّةٌ في الدُّنْيا وَ الآخِرَةِ أَلا تَسْمَعُونَ إِلي قولِهِ تَعالي: فَمالَنَا مِنْ شافِعينَ وَ لاصَديقٍ حَمِيمٍ»
(مستدرك الوسائل ج2، 62؛ و آيات 100 و 101 سوره شعرا)
پيوند دوستي را با برادران ديني خود محكم سازيد كه آنان ذخاير دنيا و آخرت هستند. مگر نشنيده ايد كه خداوند در قرآن شريف به تأثّر گمراهان در قيامت اشاره كرده كه مي گويند: (در روز سخت) نه شفيعي داريم، نه دوستي كه در كارمان همت گمارد.
عبارتند از:
1ـ توحيد ذات
2 ـ توحيد صفات
3ـ توحيد عبادت (يعني پرستش تنها شايسته ذات پاك خدا است)
4ـ توحيد افعال.
هر يك از اين شاخه ها نيز به شاخه هاي ديگر تقسيم مي شوند. به همين نسبت، شرك نيز داراي شاخه هاي گوناگون است، مانند: شرك در ذات به اين معني كه معتقد باشيم خدا در ذاتش بيش از يكي است، مثل عقيده دوگانه پرستان كه اعتقاد به اهريمن خداي شرور و بدي ها، و يزدان خداي خير و نيكي ها است، و مثل عقيده تثليث مسيحيان كه معتقدند كه خدا همان «اب، ابن و روح القدس» است و اين سه در عين آن كه سه است، يكي شده و درهم آميخته شده اند. و مانند شرك در صفات كه بگوييم، صفات خدا جداي از ذات خدا است. و مانند شرك در عبادت، يعني در پرستش براي خدا شريك قايل شويم، كه غالبا مبارزه پيامبران با مشركان، در مورد همين شرك بود، كه آنها در پرستش، چيزهاي ديگر را نيز مي پرستيدند، و آن را شريك خدا قرار مي دادند. و مانند شرك افعالي كه در مقابل توحيد افعالي قرار گرفته، به اين معني كه اعتقاد داشته باشيم موجود ديگري در آفرينش پديده ها، يا در ربوبيّت و اداره و تدبير نظام جهان با خدا شركت دارد. و هم چنين در مالكيت و حاكميت جهان. بنابراين بايد از هرگونه قياس و شرك پرهيز نمود، تا بتوان در پرتو توحيد ناب حركت كرد.
شرك به قدري مورد نفرت است كه به طور جدّي بايد از آن ـ حتي به اندازه يك لحظه ـ پرهيز كرد، چنان كه پيامبر(ص) به يكي از يارانش به نام عبداللّه بن مسعود فرمود: «ايّاك اَنْ تُشرِك باللّه طَرْفَةَ عينٍ، و اِنْ نُشِّزتَ بِالمنشار أوْ قُطِعْتَ اَوْ صُلِبْتَ اَوْ اُحرِقْتَ بالنّارِ؛ از همتا قراردادن براي خدا حتي به اندازه يك چشم به هم زدن اجتناب كن، هرچند با ارّه تو را بريده بريده كنند، يا تو را قطعه قطعه نمايند، يا به دار آويزند و يا در آتش بسوزانند.»2
خداوند در قرآن، در مورد بيچارگي و كيفر و بدبختي مشرك و باطن هولناك شرك، مثالي زده و مي فرمايد:
«وَمَن يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاء فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكَانٍ سَحِيقٍ؛ هر كس براي خدا همتايي قرار دهد، گويي از آسمان سقوط نموده،و پرندگان (در وسط هوا) او را مي ربايند، و يا تندباد، او را به جاي دور دستي پرتاب مي كند.»3
در تاريخ درخشان صدر اسلام آمده، در سال هشتم طايفه ثقيف مي زيستند، مشرك بودند، به مدينه به محضر پيامبر اسلام(ص) آمده و گفتند:
1ـ ما حاضر شده ايم اسلام را بپذيريم، مشروط بر اين كه دو پيشنهاد ما را بپذيريد: به ما اجازه دهيد تا سه سال پرستش بت «لات» را ادامه دهيم
2 ـ دستور دهيد كه نماز را از ما برداريد.
پيامبر(ص) هر دو پيشنهاد را به طور قاطع رد كرد، چرا كه اولي اثبات شرك، و دومي ترك نشانه توحيد خالص بود، و در مورد نماز فرمود: «لا خَيْرَ في دينٍ لا صَلاةَ فيه؛ ديني كه داراي نماز نباشد خير ندارد.»4
شرك و بت پرستي بزرگترين آفت براي انسانيت، و آتش شعله ور براي سوزاندن كرامت و كمالات انساني است، موضع گيري پيامبر اسلام(ص) در برابر شرك، به قدري قاطع و شكننده بود، كه در سخت ترين شرايط، سران شرك پيشنهاد سازش كردند، كه پيامبر(ص) با آنها مماشات كند، آنها گفتند: يك سال ما آيين تو را مي پذيريم، يك سال تو آيين ما را بپذير، در اين صورت بهترين امتياز را به تو خواهيم داد، پيامبر(ص) در پاسخ آنها فرمود: «مَعاذ اللّه اَنْ اَشْرك بِهِ غَيْرَهُ؛ پناه مي برم به خدا كه من چيزي را همتا و شريك خدا قرار دهم.»
آنها گفتند: تو بيا فقط بعضي از خدايان ما را لمس كن و دستي بر آنها بكش و از آنها تبرّك بجوي، آنگاه ما تو را تصديق كرده و خدايت را مي پرستيم، پيامبر(ص) اين جواب را به آنها داد و گفت من منتظر فرمان پروردگارم هستم، در اين هنگام سوره كافرون (صد و نهمين سوره قرآن) نازل شد، كه پيامبر(ص) طبق آن، به طور تأكيد و قاطع فرمود: من هرگز معبود شما را نمي پرستم.5
در حديثي از پيامبر(ص) نقل شده: «كسي كه سوره قل يا ايها الكافرون را بخواند گويي يك چهارم قرآن را خوانده، و موجب دور شدن شياطين طغيانگر از او مي شوند»6
گويي اين تعبير اشاره به آن است كه يك چهارم قرآن بيانگر مبارزه با شرك و بت پرستي است. و عصاره آن در اين سوره آمده است، و پرهيز از شرك و موضع گيري قاطع در برابر آن، شيطان هاي سركش را منكوب و مغلوب كرده و از تسلّط بر انسان دور مي سازد.
جالب اين كه در قرآن در ظاهر بيش از دويست بار، سخن از زشتي شرك و نفي گرايش هاي غير توحيدي به ميان آمده ـ جز آنچه در معني، از شرك نهي شده است ـ و اعلام شده كه عذاب شديد در كمين مشركان است به عنوان نمونه مي فرمايد: «إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلاَ يَقْرَبُواْ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ؛ مشركان پليد و ناپاكند، بايد نزديك مسجدالحرام (كعبه) نشوند»7
و در مورد ديگر مي فرمايد: «مَن يُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدِ افْتَرَي إِثْمًا عَظِيمًا؛ آن كس كه براي خدا شريك قرار دهد، گناه بزرگي مرتكب شده است.»8
امام علي(ع):
لَوْ ضربتُ خَيشُومَ المؤمن بسَيفي هذا علي أن يُبعضني ما أبغَضني، ولَو صببتُ الدّنيا بجمّاتِها علي المنافق علي ان يُحبّني ما احبّني ، و ذلك انّه قُضِي فانْقَضي علي لسانِ النّبي الامّي(ص) أنّهُ قال: يا عليٌّ، لا يُبْغِضُك مؤمنٌ، و لا يُحبُّكَ مُنافقٌ.
اگر با شمشيرم بر بيني (فرق ـ دماغ) مؤمن بزنم تا مرا دشمن بدارد، دشمن نخواهد شد و اگر همه دنيا را در گلوي منافق بريزم تا مرا دوست بدارد، دوست نخواهد داشت و اين حقيقتي است كه بر زبان پيامبر امّي(ص) جاريش شده كه فرمود: «اي علي! هيچ مؤمني تو را دشمن نمي دارد و هيچ منافقي تو را دوست نخواهد داشت.»

توحيد ناب در سخن پيامبر(ص) و امام علي(ع)
براي تكميل اين بحث نظر شما را به دو سخن از پيامبر(ص) و علي(ع) جلب مي كنيم:
1ـ مردي به محضر رسول خدا(ص) آمد و پرسيد: بالاترين مرحله علم چيست؟ پيامبر(ص) در پاسخ فرمود: «شناخت خدا آن گونه كه شايسته او است» آنگاه در توضيح افزود: «اين كه بداني خدا نه مثلي دارد، نه شبيهي، و او را به عنوان معبود واحد، خالق، قادر، اول، آخر، ظاهر و باطن بشناسي، كه نه همتايي دارد و نه مانندي، اين است حقيقت معرفت خدا.»9
2ـ هنگام جنگ جمل كه آتش جنگ به شدت شعله ور بود، مردي جلو آمد و گفت: «اي اميرمؤمنان! آيا تو مي گويي خداوند واحد است؟» در اين هنگام سپاهيان به او حمله و انتقاد كردند كه اكنون چه وقت اين سؤال است، حضرت علي(ع) به سپاهيان فرمود: او را به حالش بگذاريد، آنچه كه اين عرب از ما مي خواهد، ما از گروه دشمن مي خواهيم (و به خاطر آن مي جنگيم). سپس فرمود: اي اعرابي! اين كه مي گوييم خدا واحد است چهار معني دارد كه دو معني آن ناروا، و دو معني آن صحيح و ثابت است، اما آن دو معني ناروا: 1ـ اين كه كسي بگويد خدا واحد است و مقصودش واحد عددي باشد، يعني يكي كه دو ندارد، در صورتي كه خدا يكتايي است كه نداشتن دومي براي او تصور ندارد، بنابراين داخل در اعداد نمي شود
2ـ كسي بگويد خدا واحد است و منظورش از واحد، نوعي از جنس باشد، اين نيز درست نيست، زيرا مفهومش شبيه تراشي براي خدا است، اما آن دو معني صحيح، يكي اين است كه او يكتا است و هيچ گونه شبيه ندارد، دوم اين كه بگويي او «احدي المعني» است، يعني ذات او نه در وجود خارجي و نه عقل و وهم قابل تقسيم و تجزيه نيست.10
ظلم بزرگ بودن شرك
دلايل بر بطلان شرك بسيار است، لقمان در بخش ديگر نصيحت خود، به يك دليل از دلايل بطلان شرك كه قدر جامع دلايل ديگر است اشاره كرده و مي فرمايد: «شرك، ظلم بزرگي است.»
شرك هم ظلم است و هم ظلم بزرگ، زيرا از يك جهت ظلم به خداي بزرگ است، از اين رو كه موجود بي ارزشي همچون بت و انواع موجودات زبون ديگر، همتاي خدا قرار گرفته است، به عنوان مثال اگر بگوييم مورچه سياه حقير، همتاي سليمان(ع) است، آيا چنين مقايسه اي ظلم به سليمان(ع) نيست؟ و از جهت ديگر ظلم به خلق خدا است چرا كه عظمت فكري او را لگدكوب كرده و او را بنده و دلبسته امور ناچيز و ناتوان خواهد كرد، و موجب سقوط و انحطاط فكري او مي شود، زيرا موجودي پست تر از خود را همتاي خداي خود گردانده است و از سوي سوم شرك باعث آن مي شود كه انسان از اوج عزّت عبوديت خداوند بزرگ به قعر درّه ذلت پرستش غير خدا ساقط مي گردد، چه ظلمي بالاتر از اين. سخن لقمان بيانگر آن است كه همواره در همه چيز خط عدالت و انصاف پيموده شود، عدالت به معني آن است كه هر چيزي در جاي صحيح خود قرار گيرد، و ظلم ضد آن است.
در اينجا بايد به اين نكته نيز توجّه داشت كه شرك، معني و دامنه گسترده و شاخ و برگ هاي گوناگون دارد، پند لقمان به پيروي از پيامبران(ع) پرهيز شديد از هر گونه شرك است، كه اين پرهيز سنگ زيرين و خشت نخستين ترقي و تعالي معنوي است. بنابراين شامل شرك آشكار (بت پرستي و...) و شرك خفي (ريا و خودنمايي) نيز خواهد شد. امام صادق(ع) فرمود: «شرك پنهان تر از حركت مورچه در شب ظلماني بر روي لباس موئين سياه رنگ است، و يكي از اقسام آن اين است كه انسان انگشتر خود را براي طلب حاجت از خدا، در انگشتش گردش دهد.»11
يكي از شاخه هاي توحيد، تسليم محض در برابر خدا است، و ضد آن حالت ترديد در دستورهاي الهي است كه يك نوع شرك است، بر همين اساس امام صادق(ع) فرمود: اگر مؤمني در مورد چيزي كه خدا و رسولش تشريع كرده بگويد چرا بر خلاف آن را تشريع نكرده؟ يا چنين حالتي در روح و روانش حاكم شود، بي آنكه به زبان آورد، دستخوش شرك شده است.» سپس امام (ع) آيه 64 نساء را به عنوان شاهد تلاوت فرمود.12
________________________________________
1- لقمان (31) آيه13.
2- علامه مجلسي، بحارالانوار، ج77، ص107.
3- سوره غافر، آيه 26.
4- كامل ابن اثير، ج2، ص542.
5- تفسير مجمع البيان، ج10،ص552.
6- همان، ص551.
7- توبه (9) آيه28.
8- نساء (4) آيه 48.
9- بحار، ج3، ص14.
10- بحار، ج3، ص206 و 207.
11- همان، ج72، ص92.
12- اصول كافي، ج2، ص398.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page