جگری شعله شد و سوخت و خاکستر شد

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

جگری شعله شد و سوخت و خاکستر شد
شمع خاموش شد از باد و گُلی پرپر شد

باز هم زهر نشست و بدنی گشت کبود
باز یاسی به زمین ریخت و نیلوفر شد

مو سفیدی به زمین خورد و به او خندیدند
پیرمردی زِ نَفَس ماند و کمانی تر شد

خانۀ سوخته را بار دگر سوزاندند
باز تکرارِ غمِ آتش و دود و دَر شد

همه بر مرکب و من در پِیِ شان رویِ زمین
پشتشان آه فقط نالۀ من مادر شد

دست من بسته و از داغِ غمت اُفتادم
یادِ دستت که به دنبالِ علی پرپر شد

یادِ دستان یتیمی که به اُمید پدر
بین زنجیر تَرَک خورد و کمی لاغر شد

گوشواره، گُلِ سر رفت زِ یادش اما
در عوض روضۀ او غارت انگشتر شد

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page