مناظره شنیدنی دانشمند شیعی با عالم سنی

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

گروهی از شاگردان امام صادق (علیه السلام) از جمله هشام در محضر آن حضرت بودند ، امام به هشام رو كرد و فرمود : مناظره ای كه بین تو و عمرو بن عبید واقع شده برای ما بیان كن !
هشام : فدایت شوم من شما را خیلی بزرگ می دانم و از سخن گفتن در حضور شما حیا می كنم ، زیرا زبانم در محضر شما توان سخن گفتن را ندارد !
امام : هر وقت ما دستور دادیم شما اطاعت كنید .

هشام : به من اطلاع دادند كه عمرو بن عبید روزها در مسجد بصره با شاگردانش می نشیند و پیرامون (امامت و رهبری بحث و گفتگو می كند و عقیده شیعه را در مسأله امامت بی اساس می داند).این خبر برای من خیلی سنگین بود.
به این جهت از كوفه حركت كرده ، روز جمعه وارد بصره شدم و به مسجد رفتم . دیدم عمرو بن عبید در مسجد نشسته و گروه زیادی گرداگرد او حلقه زده بودند و از او پرسش هایی می كردند و او هم پاسخ می گفت . من هم در آخر جمعیت میان حاضران نشستم .

آنگاه رو به عمرو كرده ، گفتم : ای مرد دانشمند! من مرد غریبی هستم ، آیا اجازه می دهی از شما سوالی كنم؟
عمرو گفت :آری ! هر چه می خواهی بپرس.
گفتم : آیا شما چشم داری؟ گفت : این چه پرسشی است مطرح می كنی ، مگر نمی بینی كه چشم دارم دیگر چرا می پرسی؟
گفتم پرسش های من از همین نوع است؟ گفت : گرچه پرسش های تو بی فایده و احمقانه است ولی هر چه دلت می خواهد بپرس !
گفتم : آیا شما چشم داری ؟ گفت : آری !
- با چشم چه كار می كنی؟
- دیدنی ها را می بینم و رنگ و نوع آنها را تشخیص می دهم.
- آیا بینی داری ؟ - آری !
- با آن چه می كنی؟ - با آن بوها را استشمام كرده و بوی خوب و بد را تمیز می دهم.      
- زبان هم داری ؟ - آری !
- با آن چه كاری انجام می دهی؟ _ با آن حرف می زنم، طعم غذاها را تشخیص می دهم.
- آیا گوش هم داری ؟- آری ؟
- با آن چه می كنی؟ - با آن صداها را می شنوم و از یكدیگر تمیز می دهم.
- آیا دست هم داری ؟ - آری !
- با آن چه می كنی؟ - با دست كار می كنم.
- آیا قلب (مركز ادراكات) هم داری؟ - آری !
- با قلب چه نفعی می بری؟
- چنانچه اعضا و جوارح دیگر من دچار خطا و اشتباه شود، قلب اشتباه و خطا را از آنها برطرف می سازد.
- آیا اعضا از قلب بی نیاز نیست؟ - نه ، هرگز .
- اگر اعضا بدن صحیح و سالم باشند، چه نیازی به قلب دارند؟
- اعضا بدن هرگاه در آنچه می بوید یا می بیند یا می شنود یا می چشد، شك و تردید كنند فورا به قلب (مركز ادراكات) مراجعه می كنند تا تردیدشان برطرف شده یقین حاصل كنند.
- بنابراین خداوند قلب را برای رفع شك و تردید قرار داده است.
- آری !
- ای مرد عالم ! هنگامی كه خداوند برای تنظیم اداره امور كشور كوچك تن تو ، رهبری به نام قلب قرار داده تا صحیح را از باطل تشخیص دهد و تردید را از آنان برطرف سازد ، چگونه ممكن است خدای مهربان پس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آن همه بندگان خود را بدون رهبر وا بگذارد ، تا در شك حیرت به سر برند و امام و راهنمایی قرار ندهد تا در موارد مختلف به او مراجعه كنند و در نتیجه به انحراف و نابودی كشیده شوند !؟
هشام می گوید :در این وقت (عمرو) ساكت شد دیگر نتوانست پاسخی بگوید. پس از مدتی تأمل روی به من كرد و گفت :تو هشام بن حكم هستی؟
گفتم : نه. (این جواب توریه یا دروغ مصلحت آمیز بوده.)
عمرو : آیا با او ننشسته ای و در تماس نبوده ای؟ هشام : نه.
عمرو : پس تو اهل كجا هستی؟ هشام : از اهل كوفه هستم .
عمرو : پس تو همان هشام هستی .
هشام گفت : هنگامی كه فهمید من شیعه و از شاگردان امام صادق(علیه السلام) هستم از جا برخواست و مرا به آغوش كشید و در جای خود نشانید و تا من در آن مكان بودم حرفی نزد.
آنگاه كه سخن هشام به اینجا رسید امام صادق (علیه السلام) خندید و فرمود : هشام ! این طرز مناظره را از چه كسی آموخته ای؟
هشام : آنچه از شما یاد گرفته بودم بیان كردم.
امام صادق (علیه السلام) فرمودند : هذا والله مكتوب فی صحف ابراهیم و موسی : قسم به خدا ! این طرز مناظره تو در صحف ابراهیم و موسی نوشته شده است.
منبع : بحارالأنوار ج ۶۱ ، ص ۲۴۸