ماجرای جالب و خواندنی امام رضا (علیه السلام) و جلودی

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

هارون به یکی از فرماندهان سخت گیر خود به نام "جلودی" فرمان داد که خانه های "آل علی" را غارت نماید و برای زنان آنها جز یک لباس باقی نگذارد.
"جلودی" وارد مدینه شد و با لشکر خود به خانۀ امام رضا (علیه السلام) هجوم برد .

امام رضا (علیه السلام) همه زنان خانه را در اتاقی جمع کرد و خود جلوی آن ایستاد.
"جلودی" گفت :
" باید وارد این اتاق شوم و لباس های زنان را غارت نمایم"
امام (علیه السلام) فرمود:
"من خود لباس های آنها را می گیرم و به تو تحویل می دهم"
جلودی قبول نکرد ولی امام مقاومت کرد.
سرانجام "جلودی" تسلیم پیشنهاد امام رضا (علیه السلام) شد.
امام رضا (علیه السلام) وارد اتاق شد و لباس های اضافی زنان و حتی گوشواره ها و زیورآلات و آنچه در خانه بود، همه را به جلودی تحویل داد.
چند سال بعد ، پس از اینکه امام رضا (علیه السلام) مجبور به پذیرش ولیعهدی مأمون شد ، عده ای از افسران و فرمانده ها، شورش کردند و مورد غضب مأمون قرار گرفتند. مأمون همه آنها را دستگیر کرد و قرار شد جلوی مأمون محاکمه شوند . یکی از آنها "جلودی" بود .
همین که " جلودی" برابر مأمون حاضر شد امام رضا (علیه السلام) به صورت محرمانه به مأمون فرمود:
"این شخص را به خاطر من ببخش و اعدامش نکن !"
مأمون با تعجب گفت :
"این همان کسی است که در مدینه به بانوان خاندان رسالت جسارت کرد و هرچه داشتند غارت نمود! چرا برای او شفاعت می کنید!؟"
امام رضا (علیه السلام) فرمود:
"به هر حال او را عفو کن"
"جلودی" گمان کرد که امام رضا (علیه السلام) در گفتگوی محرمانه اش با مأمون اصرار می کند که او را اعدام کنند به همین جهت رو به مأمون کرد و گفت :
"ای امیر مؤمنان! شما را به خدا و به خدمتی که به پدرتان هارون الرشید کرده ام سوگند می دهم سخن علی بن موسی الرضا (علیه السلام) را در مورد من نپذیرید!!!"
مأمون گفت :
"به خدا سوگند سخن او را دربارۀ تو نمی پذیرم. ولی بدان که علی بن موسی الرضا (علیه السلام) به من گفت که تو را ببخشم و من هم طبق خواستۀ خودت حرف او را نمی پذیرم ! جلاد ! گردنش را بزن ! "
*************************************
اعیان الشیعه – جلد 2 – صفحه 25
بحار الانوار: ج 49 ص 166
مقاتل الطالبیین، ج 2 ص 318.
عیون اخبار الرضا، ج 2 ص 368