5- سزاى نوميد ساختن گدا

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

مرد و زنى روزى غذا تناول مى كردند، و در سفره ايشان مرغ بريانى بود. پس ‍ سائلى به در خانه آمد. صاحب خانه به او بانگ زد و او را محروم ساخته ، از در خانه خود بيرونش كرد اتفاقا كه آن مرد مسكين شد و به واسطه عدم قدرت ، بر نفقه زوجه اش قادر نبود؛ او را طلاق گفت . آن زن به مرد ديگر شوهر كرد.
پس از مدتى مديد روزى آن زن با شوهر ثانى خود مشغول به خوردن طعام شدند، و مرغ بريان كرده نزد ايشان در سفره بود كه ناگهان سائلى به در خانه آمد و چيزى خواست .
آن مرد به زوجه خود گفت : اين مرغ را به سائل بده . پس آن زن چون طعام را برد كه به سائل بدهد، بديد كه آن سائل همان اولى اوست! بدون تكلم مرغ را به سائل داده برگشت ولى گريان بود.
شوهرش سبب گريه را سؤال كرد؟
آن زن گفت : كه اين مرد سائل شوهر اول من بود كه يك زمانى مشغول به طعام بوديم . سائلى آمد؛ آن مرد آن سائل را براند و محروم ساخت .
پس آن مرد گفت كه : آن سائل من بودم كه مرا محروم و ملول ساخت (فاعتبروا يا اولى الألباب).

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page