9- فراز و نشيب

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

زن و شوهرى موقع ناهار بر سر سفره با هم نشسته و مشغول خوردن جوجه كباب بودند. ناگاه گدایى درب منزلشان را زد و از آن ها تقاضاى كمك كرد صاحب منزل گفت : خيلى ببخشيد معذرت مى خواهم فعلا چيزى موجود نيست .
ولى گدا از بس گرسنه بود دست بردار نبود و خود را به داخل خانه انداخت لهذا صاحب خانه هنگامى كه اصرار و پافشارى گدا را ديد مجبور شد از جاى خود برخاست و دست او را گرفت و از خانه بيرونش كرد و درب منزل را محكم بست گدا هم يك آه سختى كشيد و چيزى زير لب گفت و رفت .
با اين عمل زشت و ناپسند از آن روز به بعد كار اين صاحب خانه رو به كسادى گذاشت به طورى كه هزينه و خرجى منزل خود را نتوانست تأمين نمايد فقر و فاقه او را دربرگرفت لذا زنش به هر ترتيبى كه بود تقاضاى طلاق داد و از او طلاق گرفت بعد از انقضاء عده طلاق و پس از چندى با مرد ديگرى ازدواج كرد سال هاى زيادى از اين ماجرا گذشت .
روزى از روزها اين زن و شوهر دومش در حيات منزلشان نشسته و مشغول خوردن جوجه كباب بودند اتفاقا گدایی آمد و درب منزل او را به صدا درآورد صاحب خانه بلند شد درب را بر روى او باز كرد؛ ديد فقيرى است كه در خواست غذا مى نمايد مقدار معتنابهى از غذاى موجود در سفره را به او داد.
گدا با رضايت خاطر از منزلش بيرون رفت و دعايش نمود هنگامى كه صاحب خانه بر سر سفره مراجعت كرد ديد زنش به فكر عميقى فرو رفته و از غذا خوردن هم دست كشيده است شوهرش علت اين كار را از او سوال نمود؟
زن ابتدا پاسخى نداد و طفره رفت ولى مرد اصرار ورزيد وقتى كه زن ديد نمى تواند جريان را كتمان كند ناچار اصل واقعه را تعريف و بيان كرد!! و گفت : اين گدایى را كه امروز به او غذا دادى چند سال پيش همسر من بود روزى از روزها با همين گدا بر سر يك سفره نشسته بوديم سرگرم جوجه كباب خوردن بوديم ناگهان درب ، منزلمان به صدا در آمد حركت كرد رفت پشت درب تا اين كه درب را باز كند به مجرد باز شدن درب شخص گدا از شدت گرسنگى خود را به دورن منزل انداخت و به او چيزى كمك نكرد. زمانى كه سخنان زن به پايان رسيد شوهرش به او گفت : متأسفانه آن گدا هم من بيچاره بودم كه آن روز دلم سوخت و به درد آمد خداوند بزرگ هم از آن روز به بعد به من عنايت و لطف خاصى كرد. رفتم شغل مناسبى را پيدا كردم و مشغول به كسب معاش شدم ، وضعم رو به راه گرديد و آن گاه با تو ازدواج كردم .
آرى !! از مکافات عمل غافل مشو ، گندم از گندم برويد جو ز جو.
از اين داستان نتيجه مى گيريم كه مواظب باشيم دست رد به سينه سائل نزنيم چه بسا خداوند به وسيله يك سائل ما را امتحان نمايد.
امام معصوم (عليه السلام) مى فرمايد: لا ترد السائل و لو بشق تمرة ؛ سائل را رد نكنيد ولو به دادن يك دانه خرما باشد.(1)
**********************************
1- معارج الاولياء، ص 222.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page