12- آزادى غلام ايثارگر به دست عبدالله بن جعفر

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

شيخ جليل ورام بن أبى فِراس در (تنبيه الخواطر) نقل كرده كه عبدالله بن جعفر وقتى رفت به مزرعه اى كه داشت . پس فرود آمد در نخلستان قومى و در آن جا غلام سياهى بود كه كار مى كرد در آن نخل ها. ناگاه قوت آن غلام را آوردند، و سگى نيز داخل شد و نزديك غلام رفت . پس غلام انداخت يك قرص از آن را براى او. پس خورد آن را. آن گاه قرص دوم و سيم را انداخت براى او. پس آن را خورد.
و عبدالله نظر مى كرد پس گفت : اى غلام ، خوراك امروز چقدر است؟
گفت : همان كه ديدى .
گفت : چرا برگزيدى اين سگ را بر نفس خود؟
گفت : اين زمينى است كه سگ ندارد، و گمان مى رود كه از مسافت دورى آمده و گرسنه است . پس ناخوش داشتم كه ردش كنم .
گفت : امروز چه خواهى كرد؟
گفت : به گرسنگى مى گذرانم .
پس عبدالله گفت : مرا به سخاوت ملامت مى كنند، و اين غلام سخى تر است از من !
پس خريد آن نخلستان را، و آن غلام را، و آن چه در آن باغ بود از آلات و اثاث . آن گاه غلام را آزاد كرد و همه آن ها را به او بخشيد.(1)
**********************************
1- كله طيبه ، ص 266.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page