22- داستان ابوطلحه انصاری

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

یکی از یاران پیامبر (صلی الله علیه و آله) به نام ابوطلحه انصاری در مدینه نخلستان و باغی داشت بسیار مصفا و زیبا، که همه در مدینه از آن سخن می گفتند، در آن باغ چشمه آب صافی بود که هر موقع پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به آن باغ می رفت از آن آب میل می کرد و وضو می ساخت، و علاوه بر همه این ها آن باغ درآمد خوبی برای ابوطلحه داشت، پس از نزول این آیه، به خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمده و خطاب به حضرت عرض کرد:
آیا می دانی که محبوب ترین اموال من همین باغ است و من می خواهم آن را در راه خدا انفاق کنم تا ذخیره ای برای رستاخیز من باشد.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: آفرین بر تو، این ثروتی است که برای تو سودمند خواهد بود، سپس فرمود: من صلاح می دانم آن را به خویشاوندان نیازمند بدهی.
ابوطلحه به دستور پیامبر (صلی الله علیه و آله) عمل کرد و آن را در میان بستگان خود تقسیم کرد.(1)
**********************************
1- تفسير نمونه ، ج 3، ص 43.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page