گر شود کافۀ مردم به حساب آلوده
قهوۀ چشم تو فالی ست به خواب آلوده
زودتر می شکند توبۀ خشک از آن روی
سر سجاده کنم لب به شراب آلوده
نام ما را بنویسید به ایوان نجف
نشد از نام سگ کهف، کتاب آلوده
زیر سنگ است به عشق تو علی جان دستم
تا عقیق یمنی شد به رکاب آلوده
دامن عصمتم از گَرد عبادت پاک است
نشود بندۀ حیدر به ثواب آلوده
زآشنایان چه توقع ز غریبان چه ملال
در محیطی که نشد بحر به آب آلوده
معنی از خیر گذشتن به درش بگذر باز
حیف از آن لب که بگردد به عتاب آلوده
شاعر: محمد سهرابی (معنی)
گر شود کافۀ مردم به حساب آلوده
- بازدید: 2017