محورهای اساسی مبارزات سیاسی حضرت زهرا (سلام الله علیها)

(زمان خواندن: 15 - 29 دقیقه)

پس از رحلت نبی اکرم (ص) امام علی علیه السلام سیاست‏ سکوت اعتراض‏ آمیز و در عین حال توام با همکاری حساب شده با خلفا را به عنوان بهترین راه نجات امت اسلامی از هلاکت و گمراهی برگزید . دلیل این امر را در موارد زیر می‏توان یافت:


1- مردم به دلیل تعصبات قومی حاضر نبودند بار دیگر فردی از بنی هاشم حاکمیت را به دست گیرد . چنان که نقل شده است، عمر به ابن عباس گفت: قریش مایل نبودند نبوت و خلافت تواما در خاندان شما (بنی هاشم) جمع شود . (1)
2- برخی از مردم روی شخص علی علیه السلام حساسیت ‏خاصی داشتند، چراکه آن حضرت در خلال جنگ‏ های صدر اسلام، بسیاری از سران قریش را به هلاکت رسانده بود، از این رو کینه‏ای عمیق از ایشان به دل گرفتند . در دعای ندبه کینه‏ های جنگ‏های بدر و حنین به عنوان یکی از علل دشمنی برخی مردم با امیر المؤمنین علیه السلام مطرح شده است .
3- رقبای علی علیه السلام در امر خلافت، به هیچ قیمتی حاضر به چشم پوشی از مسند خلافت نبودند و اگر حضرت مخالفت علنی می‏کرد، آن‏ها قبائل حامی خود را علیه بنی هاشم بسیج کرده، یک جنگ قبیلگی تمام عیار شروع می‏شد و وحدت و انسجام اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله در همان روزهای نخست از دست می‏رفت و هسته مرکزی نظام اسلامی به شدت تضعیف می‏شد .
این اختلاف چند پیامد مهم داشت:
الف) با این درگیری‏ها زمینه به قدرت رسیدن بنی امیه فراهم می‏ آمد . پس از ماجرای سقیفه، ابوسفیان سرکرده بنی امیه سعی کرد آتش درگیری و نزاع را در میان اصحاب برافروزد، لذا نزد علی علیه السلام آمد و گفت: «سوگند به خدا، اگر بخواهی این شهر را علیه ابوبکر، پر از سواره و پیاده می‏کنم .» (2) ، ولی امام علی علیه السلام با فراست‏ خاص و بینش عمیق سیاسی و اجتماعی خویش پی برده بود که اگر این نزاع بین اصحاب به وقوع بپیوندد سرانجام به پیروزی ابوسفیان و فرزندانش ختم خواهد شد، لذا به او فرمود: «تو در پی کاری هستی که ما اهل آن نیستیم (3) ، تو مدت‏ها بدخواه اسلام و مسلمانان بوده ‏ای .» (4)
ب) اختلاف میان اصحاب، سرکوب مرتدین را به تاخیر می‏انداخت و حتی موجب نومیدی مردم بلاد تازه مسلمان جزیرة‏العرب و هرج و مرج روزافزون می‏شد و خطر سقوط حکومت مدینه و از بین رفتن مجاهدت‏ های پیامبر صلی الله علیه و آله برای گسترش اسلام در جزیرة‏العرب را در پی داشت .
4- اعتراض علی علیه السلام، به عنوان تلاشی برای به دست آوردن قدرت و منفعت فردی تلقی می‏شد; زیرا جامعه کوته نظر و آلوده به تعصبات جاهلی آن روز، نمی‏توانست‏ به نیت پاک امیرمؤمنان علیه السلام ایمان پیدا کند، لذا زمینه مناسبی برای معارضین حضرت فراهم می‏ آمد تا ایشان را به خودکامگی و ریاست طلبی متهم سازند و بگویند علی علیه السلام خواسته خویش را بر رای و تصمیم امت مقدم می‏دارد و مستبدانه عمل می‏کند!
بنابراین امیرمؤمنان به ناچار سکوتی تلخ و شکننده را تحمل کرد و بدین وسیله، از بروز شکاف در امت اسلامی جلوگیری نمود . آن حضرت در فلسفه سکوت خود فرمود: «فرایت ان الصبر علی ذلک افضل من تفریق کلمة المسلمین وسفک دمائهم والناس حدیثوا عهد بالاسلام والدین یمخض مخض الوطب یفسده ادنی وهن و یعکسه اقل خلف (5) ; دیدم صبر بر این حادثه، بهتر از ایجاد تفرقه میان مسلمانان و ریختن خونشان است، مردم تازه مسلمانند و دین مانند مشک شیر، به هم زده می‏شود و کوچکترین سستی آن را فاسد و کمترین پیمان شکنی آن را واژگون می‏سازد .»
سکوت امیرالمؤمنین علیه السلام موجب وحدت امت اسلام و کوتاه شدن دست‏بدخواهان و تحکیم حکومت اسلامی گردید، اما یک مشکل اساسی باقی ماند و آن اینکه سکوت علی علیه السلام موجب می‏شد انحراف در امر خلافت نادیده گرفته شود . اگر همین روند از سوی خاندان اهل بیت علیهم السلام ادامه می‏ یافت ‏بیم آن می‏رفت که اندک اندک زشتی انحراف پدید آمده در مسیر خلافت، در میان اصحاب و تابعین و مسلمانان نسل‏ های آینده، از بین برود و خط ولایت و تشیع در طول تاریخ محو گردد .
اهل بیت علیهم السلام مامور بودند در مقابل انحراف جامعه اسلامی از مسیر اسلام ناب ایستادگی نموده و همواره خط اسلام ناب را برای مسلمانان ترسیم کنند .
در میان اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله، علی علیه السلام‏به دلایلی که ذکر شد مامور به سکوت بود . امام حسن، امام حسین، حضرت زینب و ام کلثوم ( علیهم السلام) به خاطر صغر سن، پذیرش مردمی جهت اقدام گسترده را نداشتند . تنها کسی که از موقعیت اجتماعی و قداست‏ بسیار بالایی برخوردار بوده و می‏توانست ‏با ایستادگی در برابر جریان حذف علی علیه السلام حقایق را برای حق طلبان روشن کند، حضرت زهراء علیها السلام بود . لذا بی درنگ این بار سنگین را بر دوش گرفت و علی علیه السلام نیز با سکوت خویش، رضایت ‏خود را از فریاد فاطمه علیها السلام اعلان فرمود .
موقعیت اجتماعی حضرت فاطمه علیها السلام
زهرای اطهر علیها السلام به شدت مورد علاقه رسول اکرم صلی الله علیه و آله ‏بود به طوری که آن حضرت پیوسته در گفتار و کردار خود یگانه دخترش را می‏ستود و از او تجلیل می‏کرد، او را سیده زنان عالم و پاره تن و جگر گوشه خود معرفی کرده، رضای او را رضای الهی و سخط او را مایه سخط خداوند می‏دانست .
رسول خدا صلی الله علیه و آله در بیان فضائل علی علیه السلام محدودیت داشت، چون موجب حسادت برخی از سران اصحاب و تفرقه بین مسلمانان می‏شد . از این رو، برای حفظ وحدت و اقتدار جامعه، از بیان کمالات و مناقب و جایگاه ممتاز علی علیه السلام در مجامع عمومی و در حد گسترده خودداری می‏کرد; اما در مورد زهرای اطهر علیها السلام این مشکل چندان مطرح نبود; یعنی تجلیل آن حضرت از دختر بزرگوارش خطری برای حکومت و جامعه به وجود نمی‏ آورد، هرچند موجب اعتراض برخی از همسرانش می‏شد . (6)
از این رو رسول خدا صلی الله علیه و آله از هر فرصتی استفاده می‏کرد و شخصیت والای حضرت زهراء علیها السلام را به اصحابش معرفی می‏فرمود . بسیاری از فضائل حضرت زهراء علیها السلام از زبان افرادی نقل شده است که جزء خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله نبوده ‏اند . این حقیقت نشان می‏دهد که پیامبر صلی الله علیه و آله عمدا فضائل حضرت فاطمه علیها السلام را برای یارانش شرح می‏داد تا برکات وجود آن بزرگوار را معرفی کرده و شان و منزلت والایش را در جامعه تثبیت نماید . سعدبن ابی وقاص می‏گوید: از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود: «فاطمة بضعة منی من سرها فقد سرنی و من ساءها فقد ساءنی، فاطمة اعز البریة علی; فاطمه پاره تن من است، هرکس او را مسرور کند مرا خوشحال کرده و هر کس به او بدی کند به من بدی کرده است، فاطمه عزیزترین خلق نزد من است .» (7)
ابوهریرة با آن همه بی مهریش نسبت‏ به اهل بیت علیهم السلام می‏گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «اول شخص تدخل الجنة فاطمة; اولین کسی که وارد بهشت می‏شود، فاطمه است .» (8)
رفتار پیامبر صلی الله علیه و آله با فاطمه علیها السلام نیز موجب افزایش قدر و منزلت اجتماعی آن بانوی بزرگوار می‏شد . رسول خدا صلی الله علیه و آله وقتی از مسافرت بر می‏گشت، قبل از اینکه به خانه خودش برود، بر حضرت فاطمه علیها السلام وارد می‏شد و مدت زیادی نزد آن حضرت مکث می‏کرد . گاه اصحاب همچنان پشت درب خانه فاطمه علیها السلام می‏ماندند تا پیامبر صلی الله علیه و آله از خانه خارج شود . (9) و یا دست‏های دختر گرامی ‏اش را می‏بوسید . (10)
تعریف‏های مکرر رسول خدا صلی الله علیه و آله از فاطمه زهراء علیها السلام به گوش همه اصحاب رسید به طوری که تقریبا همه اصحاب نامدار و اهل نظر جامعه اسلامی می ‏دانستند حضرت فاطمه علیها السلام از محبوبترین افراد نزد پیامبر صلی الله علیه و آله است . افرادی مثل ابو سعید خدری (11) و بریدة (12) و حتی عایشه (13) در تارخ به این حقیقت گواهی داده‏اند .
از این رو اصحاب پیامبر احترام ویژه‏ ای برای آن حضرت قائل بودند . به علاوه، نفس افتخار فرزندی پیامبر، خود موجب محبوبیت و منزلت اجتماعی حضرت زهراء علیها السلام بود، لذا مواضع، دیدگاه ‏ها و خواسته‏های آن بزرگوار به عنوان تنها یادگار باقی مانده از رسول خدا صلی الله علیه و آله، تداعی کننده خواسته‏ ها و دیدگاه ‏های پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بود .
علاوه بر این‏ها، حساسیت ‏هایی که قریش نسبت‏ به علی علیه السلام داشتند، نسبت‏ به حضرت فاطمه علیها السلام نداشتند، لذا شرایط به گونه ‏ای بود که در میان اهل بیت علیهم السلام هیچ کس به اندازه حضرت فاطمه علیها السلام در مبارزه با انحرافات پدید آمده پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله موفقیت نداشت . از این رو آن مبارز خستگی‏ ناپذیر به طور غیر مترقبه وارد میدان مبارزه با خلفا و اساسا کل جامعه اسلامی مدینه شد، و ظرف هفتاد و پنج ‏یا نود و پنج روز چنان حماسه آفرید که عرصه را بر خلفا تنگ نمود، و آنان را به اظهار ندامت و عذرخواهی واداشت و از آن مهمتر مسیر اسلام ناب را که در جریان سکوت تحمیلی بر امیر المؤمنین علیه السلام و زیاده‏ طلبی‏ ها و فرصت‏ طلبی‏ های سران اصحاب، تیره و تار شده بود، روشن ساخت . ما در حد گنجایش این مقاله به برخی راهکارها و اهداف اساسی مبارزات سیاسی آن حضرت اشاره خواهیم کرد .
محورهای اساسی مبارزات سیاسی حضرت زهراء علیها السلام
1- اعلان عدم مشروعیت ‏خلافت ابوبکر
زهرای اطهر علیها السلام با مخالفت‏های همه جانبه خویش با خلفا، مخصوصا با مقاومت‏ حیرت انگیزش در مقابل اصرار ابوبکر و عمر برای بیعت گرفتن از علی علیه السلام، به همگان اعلان کرد که خلافت ابوبکر غیر مشروع است .
جناح پیروز سقیفه پس از بیعت گرفتن از برخی اصحاب، به سرعت‏سراغ علی علیه السلام آمدند تا در اسرع وقت از آن بزرگوار بیعت‏ بگیرند و سند مشروعیت‏ حکومت‏ خود را به امضاء رسانند . آن‏ها می‏ دانستند که علی علیه السلام به خاطر حفظ اسلام و پیشگیری از تفرقه و اختلاف، به جنگ متوسل نخواهد شد و بیعت او باب مخالفت ‏سایر بنی هاشم و حامیان اهل بیت علیهم السلام را مسدود خواهد کرد و در نتیجه پایه خلافتشان مستحکم خواهد شد . از این رو آن بزرگوار را تحت فشار سختی قرار دادند و زشت‏ ترین برخوردها را در نخستین روزهای رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله با آن حضرت کردند و تا سرحد کشتن آن حضرت پیش رفتند . (14)
برای آنان بیعت امیرالمؤمنین علیه السلام اهمیت‏ بسزایی داشت; چرا که تاخیر علی علیه السلام در بیعت، بیانگر آن بود که خلافت ابوبکر از دیدگاه شخصیت‏ برگزیده پیامبر صلی الله علیه و آله مورد قبول نمی‏باشد، این مساله بنیان حکومت ابوبکر را در مدینه متزلزل می‏کرد، به علاوه اگر خبر این نارضایتی به مناطقی چون یمن می‏رسید و یا مسلمانانی که از بلاد اسلامی در غدیر خم حضور داشتند متوجه این موضوع می‏شدند، مشروعیت‏ خلافت آنان کاهش می ‏یافت .
خلیفه و طرفدارانش در صدد بودند به هر طریق ممکن ولو به قیمت کشتن،امام علی علیه السلام را به پذیرش حاکمیت‏ خود وادار کنند، اما با مقاومت ‏شدید حضرت زهراء علیها السلام مواجه شدند، شخصیتی که هنوز جملات پیامبر صلی الله علیه و آله در شان و منزلت او در فضای جامعه طنین انداز بود، و سفارش‏های رسول خدا صلی الله علیه و آله در حفظ حرمت و مودتش فراموش نشده بود .
مبارزه حضرت فاطمه علیها السلام کار خلفا را بسیار دشوار ساخت زیرا آنان می‏دانستند چنانکه تسریع در بیعت گرفتن از علی علیه السلام موجب تثبیت ‏حکومتشان می‏شود، جسارت زیاد نسبت‏به دختر پیامبر صلی الله علیه و آله نیز پایه حکومتشان را سست‏ خواهد کرد . طبق نقل مسعودی، تا حضرت زهراء علیها السلام در قید حیات بودند آن‏ها نتوانستند از علی علیه السلام بیعت‏ بگیرند . بنی هاشم نیز پس از شهادت زهرای اطهر علیها السلام با ابوبکر بیعت کردند . (15) همین امر به عنوان سندی روشن بر عدم مشروعیت‏ خلافت ابوبکر از دیدگاه امیرمؤمنان و حضرت فاطمه علیها السلام و بنی هاشم در تاریخ ثبت گردید .
روایات و اسناد تاریخی مربوط به مقاومت ‏های حضرت زهراء علیها السلام فراوان است و ما تنها به ذکر برخی از فرازهای یک سند نسبتا مفصل و هماهنگ از کتاب «الامامة و السیاسة‏» اکتفا می‏کنیم . دینوری می‏نویسد: «ابوبکر ازکسانی که از بیعت‏با او سرباز زده و نزد علی علیه السلام گرد آمده بودند پرس و جو کرد و عمر را به دنبال آن‏ها فرستاد، عمر آن‏ها را صدا زد ولی آن‏ها بیرون نیامدند . لذا هیزم خواست و گفت: . . . یا بیرون می ‏آیید و یا خانه را با اهلش به آتش می‏کشم!
به او گفته شد: ای اباحفص! در این خانه فاطمه است . گفت: اگر چه او (فاطمه) باشد . . . !
علی علیه السلام فرمود: «حلفت ان لااخرج و لااضع ثوبی علی عاتقی حتی اجمع القرآن; قسم یاد کرده‏ام تا قرآن را جمع نکنم خارج نشوم و لباسم را بر شانه نیفکنم .»
در این هنگام فاطمه پشت درب ایستاد و فرمود: «لاعهد لی بقوم حضروا اسوا محضر منکم ترکتم رسول الله صلی الله علیه و آله جنازة بین ایدینا و قطعتم امرکم لم تستامرونا و لم تردوا لنا حقا; من امتی بد برخوردتر از شما نمی‏شناسم، جنازه رسول خدا صلی الله علیه و آله را روی دست ما رها کردید و کار [خلافت] خود را [بین خودتان] سامان دادید، از ما طلب امر نکردید و حق را به ما باز نگرداندید .»
طبق گزارش دینوری، برخورد تند و علنی حضرت زهراء علیها السلام موجب خوف آن‏ها شد، زیرا نمی‏خواستند مردم مدینه خشم حضرت زهراء علیها السلام بر آن‏ها را بدانند . بار دوم و سوم خودشان نیامدند، بلکه قنفذ را فرستادند تا از علی علیه السلام بخواهد نزد ابوبکر بیاید و بیعت کند، ولی حضرت نپذیرفت . وقتی پیغام آنان بی نتیجه ماند به ناچار بار دیگر عمر با عده‏ای به طرف خانه حضرت فاطمه علیها السلام آمدند، دق الباب کردند، وقتی فاطمه علیها السلام سر و صدایشان را شنید این بار حمله‏اش را متوجه شخص ابوبکر و عمر کرد، با صدای بلند فریاد زد: «یا ابت‏یا رسول الله، ماذا لقینا بعدک من ابن الخطاب و ابن ابی قحافة; ای پدر، ای رسول خدا، ما پس از تو از پسر خطاب و پسر ابی قحافه چه کشیده‏ایم؟ !»
این سخن که از سینه ‏ای مالامال از درد و رنج ‏برخاسته بود، دل‏های عده زیادی از اطرافیان عمر را لرزانید به طوری که وقتی ناله فاطمه و گریه‏اش را شنیدند، گریه کنان برگشتند . . . اما عمر و عده‏ای ایستادگی کردند، علی علیه السلام را از خانه بیرون آوردند و نزد ابوبکر بردند . درهمین هنگام حضرت زهراء علیها السلام به دنبال امیرمؤمنان وارد مجلس شد .
آن‏ها به علی علیه السلام گفتند: بیعت کن .
علی علیه السلام فرمود: «ان انا لم افعل فمه; اگر بیعت نکنم، چه خواهید کرد؟»
گفتند: در این صورت . . . گردنت را می‏زنیم .
ابوبکر همچنان ساکت ‏بود و حرف نمی‏زد، لحظه، لحظه سرنوشت سازی بود، اگر ابوبکر کوچکترین اشاره ‏ای می‏کرد علی علیه السلام به شهادت می‏رسید، ولی حضور زهرای اطهر علیها السلام حداقل یکی از علل پرهیز از قتل علی علیه السلام بود .
طبق گزارش دینوری عمر از ابوبکر خواست علی علیه السلام را به زور مجبور به بیعت کند، ولی ابوبکر گفت: مادامی که فاطمه در کنار اوست او را به کاری مجبور نمی‏کنم . ظاهرا هدف عمر از مجبور کردن، تهدید به قتل بود; زیرا علی علیه السلام پس از گفت وگوی آن دو کنار قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله رفت و در حالی که فریاد می‏زد و می‏ گریست قبر را در آغوش گرفته، این آیه را خواند: «یاابن ام ان القوم استضعفونی و کادوا یقتلوننی‏» ; «ای فرزند مادر! این قوم مرا ضعیف انگاشتند و نزدیک بود مرا به قتل برسانند .» (16)
از این گزارش به دست می ‏آید که صدیقه طاهره نه تنها با خطبه‏ های آتشین خود اعتبار خلافت ابوبکر را زیر سؤال برد; بلکه با حضور فعال خود در خط مقدم مبارزه همچون سپر محکمی از جان علی علیه السلام و حامیانش محافظت کرد و فضای مناسبی را برای بنی هاشم فراهم نمود تا بیعت را به تاخیر بیندازند .
البته شیوه حضرت فاطمه علیها السلام برای اعلان عدم مشروعیت‏حکومت ابوبکر تنها در مبارزه علنی روزهای نخست رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله خلاصه نمی‏شد، آن حضرت تا آخرین روز رحلتش همواره با قطع رابطه وابراز ناراحتی و اندوه، افکار عمومی را متوجه مساله سقیفه و غصب خلافت می‏کرد و نمی‏ گذاشت این مهم به فراموشی سپرده شود . زنان مهاجرین وانصار برای عذر خواهی به عیادت آن بزرگوار آمدند، ولی حضرت فاطمه علیها السلام نه تنها از آنان تشکر نکرد بلکه در جواب احوال پرسی آنان فرمود: «اصبحت والله عائفة لدنیا کن، قالیة لرجالکن، لفظتهم بعد ان عجمتهم، سئمتهم بعد ان سبرتهم . . . ویحهم انی زحزحوها عن رواسی الرسالة و قواعد النبوة والدلالة; به خدا قسم! صبح کردم در حالی که نسبت‏به دنیای شما بی میل و نسبت‏به مردان شما ناراحتم، آنان را از دهان خود بدور افکندم بعد از اینکه آن‏ها را آزمودم، و با آنان بد شدم بعد از آنکه آن‏ها را سنجیدم . . . وای بر آن‏ها، چگونه خلافت را از [پایه ‏های رسالت و] بنیادهای نبوت و ارشاد دور ساخته ‏اند .» (17)
در آخرین روزهای زندگی حضرت وقتی ابوبکر وعمر تقاضای ملاقات کردند، ابتدا حضرت فاطمه علیها السلام نپذیرفت و زمانی که امیر مؤمنان از آن حضرت تقاضا کرد به احترام شوهر بزرگوارش پذیرفت ولی چنان برخورد سردی با آن‏ها کرد که گزارش آن دیدار به یک سند تاریخی گویا برای اثبات خشم آن حضرت نسبت‏ به خلفا تبدیل گردید . آن‏ها قصد داشتند با دلجویی از زهرای اطهر علیها السلام بر اعمال زشت‏ خویش سر پوش بگذارند، ولی حضرت فاطمه علیها السلام هنگام ورود آنان به اتاق، رویش را از آن‏ها برگرداند و بعد از آنکه ابوبکر اظهار پوزش و عذر خواهی کرد، فرمود: «نشدتکما الله الم تسمعا رسول الله یقول: رضا فاطمة من رضای و سخط فاطمة من سخطی; شما را به خدا قسم! آیا از رسول خدا نشنیده‏ اید که فرمود: رضایت فاطمه از رضایت من و غضب فاطمه از غضب من است؟»
گفتند: آری، از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیده‏ایم . وقتی از آن‏ها اقرار گرفت، با جملاتی حساب شده و در عین حال تند و تکان دهنده برائت همیشگی خود را نسبت‏ به آن دو اعلان کرد و فرمود: «فانی اشهد الله و ملائکته انکما اسخطتمانی و ما ارضیتمانی، و لئن لقیت النبی لاشکوتکما الله . . . والله لادعون الله علیکما فی کل صلاة اصلیها; من خداوند و ملائکه‏ اش را شاهد می‏گیرم که شما دو نفر مرا خشمناک کرده و خشنود نساخته ‏اید، اگر با پیامبر صلی الله علیه و آله ملاقات کنم نزد خداوند از شما شکایت‏ خواهم کرد . . . قسم به خدا در هر نمازی که می‏گذارم نزد خدا شما را نفرین می‏کنم .» (18)
مهمترین ضربه‏ ای که فاطمه علیها السلام بر بنیان خلافت ابوبکر و سپس عمر وارد ساخت، وصیت آن حضرت به مخفی ماندن مرقد مطهرش بود . آن حضرت در سفارش هایش به امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: «اوصیک ان لایشهد احد جنازتی من هؤلاء الذین ظلمونی و اخذوا حقی فانهم عدوی و عدو رسول الله و لاتترک ان یصلی علی احد منهم و لا من اتباعهم و ادفنی فی اللیل اذا هدات العیون و نامت الابصار; تو را وصیت می‏کنم هیچ یک از آنان که به من ظلم کردند و حق مرا غصب نمودند، نباید در تشییع جنازه من شرکت کنند; زیرا آن‏ها دشمن من و دشمن رسول خدا صلی الله علیه و آله هستند و اجازه نده احدی از آن‏ها و پیروانشان بر من نماز گذارد و مرا شب دفن کن، آن هنگام که چشم‏ها آرام گرفته و دیده‏ ها به خواب فرو رفته باشند .» (19)
این وصیت، ضربه سهمگینی بر پیکر ابوبکر و عمر وارد ساخت، ضربه ‏ای که تا قیام قیامت استمرار خواهد داشت و سندی زنده و ماندگار بر محکومیت‏ حکومت‏ خلفا و غیر عادلانه بودن آن از منظر زهرای مرضیه علیها السلام به شمار می‏ آید .
2- مقابله با توطئه ترور شخصیت علی علیه السلام
مخالفان امیر مؤمنان پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله، آن بزرگوار را به شدت تحت‏ سانسور تبلیغاتی قرار دادند، به طوری که در جریان سقیفه، هیچیک از سران مهاجر نامی از علی علیه السلام به عنوان فرد لایق خلافت ‏به میان نیاورد، اصحاب سابقه دار و متنفذ به کلی خدمات و ایثارگری‏ های علی علیه السلام را مسکوت گذاشتند، حتی با آن بزرگوار در مورد خلافت مشورت نکردند و به دور از چشم علی علیه السلام ابوبکر را به خلافت‏ برگزیده و برای او بیعت گرفتند .
علی علیه السلام به خاطر محذوراتی - که برخی از آن‏ها در مقدمه گذشت - نمی‏توانست از حقوق خود دفاع کند .
در چنین شرائطی حضرت زهراء علیها السلام - با توجه به شناخت دقیقش از توطئه حذف علی علیه السلام از خاطره ‏ها، و پیامدهای ناگوار آن - معرفی شخصیت والا و ممتاز علی علیه السلام را سرلوحه اهداف مبارزاتی خود قرار داد . آن بانوی بزرگوار در شرائطی که هیچکس جرات نمی‏کرد از علی علیه السلام سخنی به میان آورد، سوابق درخشان امیر مؤمنان را در خطبه‏ های خود مطرح کرده و چهره ممتاز آن حضرت را به تازه مسلمانان معرفی نمود .
گاه از مجاهدت‏ های علی علیه السلام در لحظه‏ های سرنوشت ‏ساز جنگ‏های صدر اسلام یاد می‏کرد و رشادت‏ها و جانبازی ‏ها و دلاوری‏ های مولی را به خاطر مردم می‏ آورد و می‏ فرمود:
«کلما او قدوا نارا للحرب اطفاها الله او نجم قرن الشیطان او فغرت فاعرة من المشرکین قذف اخاه فی لهواتها فلا ینکفی‏ء حتی یطاصماخها باخمصه و یخمد لهبها بسیفه; هرگاه آتش جنگ را برافروختند خدا آن را خاموش کرد یا هرگاه شاخ شیطان سر برآورد یا اژدهایی از مشرکین دهان باز کرد، [رسول خدا صلی الله علیه و آله] برادرش [علی بن ابی طالب علیه السلام] را در کام [اژدها و شعله فتنه‏ ها] افکند، و [علی علیه السلام] هم باز نمی‏گشت مگر آن که گردن سرکشان را پایمال شجاعت ‏خود سازد و آتش آنان را با [آب] شمشیرش خاموش کند .» (20)
و گاه از شان و منزلت علی علیه السلام در پیشگاه الهی و نزد پیامبر صلی الله علیه و آله سخن به میان می‏آورد (21) و بدین وسیله با صدای بلند و فریاد رسا اعلان می‏داشت که آن که او را خانه نشین کرده ‏اند پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله بیشترین حق را در اعلان کلمة‏الله و احیای حاکمیت اسلام داشته است، به طوری که هرگاه اسلام به خطر می‏ افتاد، نبی اکرم صلی الله علیه و آله به کمک او اسلام را از خطر می‏رهاند .
زهرای مرضیه علیها السلام حکومت علی علیه السلام را همان حکومت پیامبر صلی الله علیه و آله و استمرار نبوت و رسالت می‏دانست . خانه امیرالمؤمنین را مهبط وحی و شخصیت آن حضرت را شخصیتی دانا به امور دنیا وآخرت معرفی می ‏نمود و کنار زدن آن بزرگوار را خسارتی بزرگ و روشن می‏شمرد . (22)
یکی دیگر از اقدام‏ های روشنگرانه آن حضرت، افشای ماهیت جریان براندازی و بیان ریشه‏های سیاست‏ ستیز با علی علیه السلام بود . آن حضرت معتقد بود کسانی که علی علیه السلام را از صحنه بیرون کرده ‏اند، از شدت عمل او در برابر مخالفان دین و قاطعیتش در مقابل دشمنان اسلام و زیاده خواهان و افزون طلبان بیم دارند، آنان می‏ دانند علی علیه السلام در اجرای عدالت ذره‏ای کوتاهی نخواهد کرد و در راه تحقق احکام الهی از مرگ نمی‏ هراسد، از این رو او را کنار زدند تا به آسانی به اهداف شخصی و خواسته ‏های نفسانی‏شان دست ‏یابند . دختر پیامبر صلی الله علیه و آله می‏فرمود:
«ماالذی نقموا من ابی الحسن؟ !
نقموا والله منه نکیر سیفه و قلة مبالاته لحتفه و شدة وطاته و نکال وقعته و تنمره فی ذات الله (23) ; به چه دلیلی از ابوالحسن انتقام گرفته‏ اند؟ به خدا قسم! به خاطر سختی شمشیرش و بی ‏باکی نسبت‏به مردنش و شدت تاختنش [بر آنان] و مجازات [کردن با] آسیب زدنش در جنگ، و خشم کردن او در راه خدا، از او انتقام گرفتند .»
شاید آن روزها بسیاری از اصحاب و تابعین و کسانی که تازه مسلمان شده بودند نمی ‏توانستند باور کنند دست هایی که علی علیه السلام را کنار زده ‏اند از سر هواپرستی چنین ظلمی را مرتکب شده باشند ; چون آن‏ها نیز ظاهرا سال‏ها در رکاب نبی اکرم صلی الله علیه و آله شمشیر زده و به اسلام گرویده بودند، به علاوه برخی از آن‏ها جزء دانشمندان جامعه به حساب می ‏آمده ‏اند، لذا کسی جرات نمی‏کرد به آنان گمان بد برده و آن‏ها را به بی دینی و خیانت متهم نماید .
مردم دو دسته بودند: یک دسته از ریشه دشمنی و مخالفت‏با علی علیه السلام خبر نداشتند و دسته دیگر شهامت‏ بیان حقایق را نداشتند، ولی حضرت زهراء علیها السلام با کمال شجاعت ماهیت کینه توزانه آنان را افشا کرد و ریشه ‏های فاسد عداوت با مولی را برملا ساخت . حضرت فاطمه علیها السلام با این حرکت‏ خود تحلیل وقایع پیچیده سقیفه را آسان کرد و رمز و راز غربت و مظلومیت علی علیه السلام را گشود .
3- مبارزه با تساهل خواص
توطئه کنار زدن اهل بیت علیهم السلام و غصب حقوق سیاسی، مالی و اجتماعی آنان، تنها به وسیله فرصت‏ طلبی چند تن از اصحاب شکل نگرفت، بلکه حقیقت آن است که تساهل و تسامح برخی از اصحاب موجب شد تا برخی عناصر جاه طلب و زیاده خواه، اهل بیت علیهم السلام را از حقوق مسلم الهی ‏شان محروم سازند . اگر انصار و سایر علاقمندان خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله از مهاجرین و قبایل قریش، به صورت فعال در صحنه حضور داشتند و به طور جدی خواهان خلافت علی علیه السلام و حقوق مالی حضرت زهراء علیها السلام می‏شدند، هرگز آن حوادث تلخ رخ نمی‏داد .
آن‏ها با عنوان اصحاب نامدار و خواص جامعه با سکوت خود بستر مناسبی را برای شکل‏ گیری و به بار نشستن توطئه ‏ها فراهم آوردند . از این رو حضرت زهراء علیها السلام آنان را توبیخ کرده، مورد سرزنش و ملامت‏ های آشکار خویش قرار داد . و بدین وسیله حجیت اجماع خواص اصحاب در بیعت ‏با خلیفه را از بین برد .
صدیقه طاهره علیها السلام با این اقدام، اندیشه عدالت صحابه را باطل اعلان نمود و اجماع اهل حل و عقد را در تشخیص حق و باطل نادرست‏ شمرد . اگر اندیشه عدالت صحابه و حجیت و اجماع اهل حل و عقد تثبیت می‏شد، اثبات حقانیت علی علیه السلام و عدم مشروعیت ‏خلافت ابوبکر و دو خلیفه بعد از او، بسیار دشوار بود .
از نگاه فاطمه علیها السلام اگر اصحاب متساهل، کاهلی را کنار نهاده و به طور جدی در برابر انحراف‏ها ایستادگی می‏کردند، مشکلات برطرف می‏شد و امور طبق روال صحیح جریان می‏یافت; لذا یکبار در میان احتجاجات خود علیه خلیفه به خاطر غصب فدک، روبه انصار کرد و فرمود:
«یا معشرالنقیبة و اعضاء الملة و حضنة الاسلام! ما هذه الغمیزة فی حقی و السنة عن ظلامتی؟ اما کان رسول الله صلی الله علیه و آله ابی یقول: «المرء یحفظ فی ولده‏» سرعان ما احدثتم و عجلان ذا اهالة، و لکم طاقة بما احاول و قوة علی ما اطلب وازاول; ای گروه نقباء، و بازوان ملت و حافظان اسلام! این چشم پوشی در مورد حق من و این سهل انگاری از داد خواهی من برای چیست؟
آیا پدرم، رسول خدا صلی الله علیه و آله نمی‏فرمود: «[حرمت] هرکس در فرزندان او حفظ می‏شود» ، چقدر با سرعت مرتکب این اعمال شده ‏اید، و چه با عجله این بز لاغر، آب از دهان و دماغش فرو ریخت، در صورتی که شما می‏توانید مرا در آنچه چاره جویی می‏کنم کمک کنید و قدرت [حمایت مرا] در آنچه مطالبه می‏کنم و قصد کرده‏ ام دارید .» (24)
هنگامی که زنان مهاجرین و انصار به عیادتش آمدند، تقریبا از ابتدا تا انتهای سخنانش شوهرانشان را به شدت ملامت فرمود و در پایان بیاناتش عواقب شوم بی توجهی آنان به وصایای پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد خلافت را متذکر شده و آنان را از آینده‏ ای پر از زورگویی و هرج و مرج بیمناک ساخت و فرمود: «ابشروا بسیف صارم وسطوة معتد غاشم، و بهرج شامل واستبداد من الظالمین، یدع فیئکم زهیدا، و جمعکم حصیدا فیا حسرة لکم و انی بکم ; بشارت باد شما را به شمشیرهای کشیده و حمله متجاوز ستمکار، و به هرج و مرج عمومی و استبداد ستمگران، که حقوقتان را اندک داده و اجتماع شما را [به وسیله شمشیرهایشان] درو خواهند کرد، پس بر شما حسرت باد که کارتان به کجا می‏رسد .» (25)
سوید بن غفله می‏گوید: زن‏ها سخنان فاطمه علیها السلام را برای شوهرانشان نقل کردند و آن‏ها برای عرض پوزش نزد آن حضرت آمده و گفتند: اگر ابوالحسن قبل از بیعت ‏با دیگری این مطالب را برای ما می‏گفت، کسی را بر او ترجیح نمی‏دادیم . (26)
حقیقت آن است که آن‏ها شکی در برتری علی علیه السلام نداشتند و در غدیر خم با آن حضرت بیعت کرده بودند، ولی این بار با اتخاذ سیاست تساهل و تسامح عهد خویش را شکستند; لذا حضرت زهرا علیها السلام عذر آنان را نپذیرفت (27) و در فرازی از سخنان خویش فرمود: «[شما در حالی با ابوبکر بیعت کرده ‏اید] که زهرای اطهر علیها السلام با مخالفت‏های همه جانبه خویش با خلفا، مخصوصا با مقاومت‏حیرت انگیزش در مقابل اصرار ابوبکر و عمر برای بیعت گرفتن از علی علیه السلام، به همگان اعلان کرد که خلافت ابوبکر غیر مشروع است .
هنوز از عهد و قرار شما [یعنی بیعت غدیر خم] چیزی نگذشته بود و شکاف زخم عمیق بود و دهانه زخم هنوز بهم نیامده و بهبود نیافته بود، هنوز پیامبر صلی الله علیه و آله دفن نشده بود که هرچه خواستید کردید و بهانه آوردید که از فتنه می‏ترسیم، اما در آتش فتنه سقوط کردید و راستی که جهنم بر کافران احاطه دارد . شما کجا و فتنه خواباندن کجا؟» (28)
دخت گرامی پیامبر صلی الله علیه و آله با محکوم نمودن سیاست تساهل و مدارای بی‏ جای اصحاب، هیبت پوشالی خواص منحرف را شکست و راه گذر از رای اکثریت متساهل را باز کرد . این اقدام بزرگ زهرای مرضیه علیها السلام موجب شد فلسفه سیاسی اسلام از خطر تحریف و تاویل مصون گردیده و خط سرخ ولایت در تاریخ زنده بماند . گرچه از سقیفه تا به امروز خیل عظیمی از مسلمانان عالم در اثر ضعف و تغافل و تجاهل از اسلام علوی فاصله گرفته و علی علیه السلام را به عنوان خلیفه بلافصل پیامبر صلی الله علیه و آله نپذیرفتنه ‏اند، اما مجاهدت‏ های حضرت صدیقه علیها السلام راه شناخت‏حق و باطل را در فتنه سقیفه آسان کرد و اهداف و عوامل به قدرت رسیدن خلفا را روشن ساخت .
گرچه مبارزات سیاسی حضرت فاطمه علیها السلام به قیمت‏ شهادتش در سن جوانی تمام شد، لکن سه دست‏ آورد گرانقدر را به همراه داشت:
اولا: اعتبار خلافت و بنیان حکومت ابوبکر را سست کرد .
ثانیا: امیر مؤمنان را به عنوان حاکم بر حق و شایسته‏ ای معرفی نمود که حقش به طور ظالمانه‏ ای غصب گردیده بود
ثالثا: با سرزنش رای دهندگان به ابوبکر، اعتبار رای اکثریت را در مشروعیت ‏بخشیدن به حکومت‏ خلیفه، از بین برد .

جواد سلیمانی
__________________________________________
1) محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، دارالکتب العلمیه، ج‏2، ص‏578 .
2) عبدالحمید بن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ط‏2، بیروت، دارالکتب العربیه، 1385ق، ج‏2، ص‏45 .
3) سید علی خان مدنی، الدرجات الرفیعة فی طبقات الشیعة، قم، مکتبة بصیرتی، 1379ق، ص‏87 .
4) عبدالحمید بن ابی الحدید، پیشین، ج‏2، ص‏45 .
5) همان، ج‏1، ص‏308 .
6) محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج‏43، ص‏42، به نقل از مناقب آل ابی طالب .
7) همان، ج‏43، ص‏39 .
8) همان، ج‏43، ص‏42 .
9) همان، ج‏43، ص‏20، به نقل از امالی شیخ صدوق .
10) همان، ج‏43، ص‏25، به نقل از امالی شیخ طوسی .
11) همان، ج‏43، ص‏40، به نقل از مناقب ابن شهر آشوب .
12) همان، ج‏43، ص‏38 .
13) همان .
14) ابن قتیبه دینوری، الامامة و السیاسة، بیروت، دارالاضواء، ط‏1، 1410 ق، ج‏1، ص‏31 .
15) علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، تحقیق عبدالحمید، بیروت، دارالفکر، 1409 ق، ج‏2، ص‏308 .
16) همان، ج‏1، ص‏30 و 31 .
17) رک: علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة، تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی، تبریز، مکتبة بنی هاشمی، 1381 ق، ج‏1، ص‏492 و احمد بن علی بن ابی طالب طبرسی، تحقیق ابراهیم بهادری و هادی به ، طهران، اسوه، 1416 ق، ج‏1، ص‏286 و 287; مجلسی، پیشین، ج‏43، ص‏158 و 160 .
18) ابن قتیبه، ج‏1، ص‏31 و رک: مجلسی، ج‏43، ص‏198 و 199 .
19) رک: مجلسی، ج 43، ص‏192 و محمد دشتی، نهج الحیاة (فرهنگ سخنان فاطمه علیها السلام)، قم، مؤسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین، ص‏330، ح‏6 .
20) علی بن ابی طالب طبرسی، پیشین، ج‏1، ص‏262 و ابوبکر جوهری، السقیفة و فدک، تحقیق محمد هادی الامینی، ص‏141، با کمی حذف و تغییر . و ابن ابی الحدید، پیشین، ح‏16، ص‏250 .
21) طبرسی، ج‏1، ص‏262 و 263 و السقیفه و فدک، همانجا .
22) علی بن ابی طالب طبرسی، ج‏1، ص‏287 و مجلسی، ج‏43، ص‏160 .
23) علی بن ابی طالب طبرسی، ج‏1، ص‏288 و مجلسی، ج‏43، ص‏160 و رک: علی بن عیسی اربلی، ج‏1، ص‏492 و 493 با کمی تغییر .
24) علی بن ابی طالب طبرسی، پیشین، ج‏1، ص‏269 و 270 .
25) همان، ص‏291 و مجلسی، پیشین، ج‏43، ص‏161 .
26) رک: علی بن ابی طالب طبرسی، پیشین، همانجا و مجلسی، پیشین، همانجا .
27) رک: علی بن ابی طالب طبرسی، پیشین، ج‏1، ص‏292 و مجلسی، پیشین، همانجا .
28) علی بن ابی طالب طبرسی، پیشین، ج‏1، ص‏265 .