حضرت زهرا (سلام الله‏ علیها) فریاد رسا بر سر بدعتها

(زمان خواندن: 6 - 11 دقیقه)

برخی مبلغان مسلمان و نیز شمار بسیاری از آن عده مدیحه ‏سرایانی که به ذکر مصائب اهل بیت طهارت، علیهم‏السلام، پرداخته ‏اند در بررسی و نقل وقایع تاریخی مربوط به زندگی آن بزرگواران - بویژه طاهره ایشان زهرا علیهاالسلام - کمتر به شرایط محیطی دوران زندگی آن حضرت و نیز به وجه سیاسی، اجتماعی و تربیتی حیات ایشان اشاره داشته‏ اند.


از این رو شمار کثیری از مؤمنان که به هر علت از مطالعه سیره خاندان پیامبر طفره می‏روند و یا اصولا فرصتی بس محدود را به مطالعه کتبی متین و متقن اختصاص می‏دهند و مسیر آشنایی ایشان با وجوه گونه‏ گون زندگی معصومان، علیهم‏السلام، صرفا از مجالس وعظ و روضه و خطابه گذر می‏کند، علی رغم ادعای الگوپذیری تام از سیره آن بزرگواران، با آن سیره علما و عملا بسی بیگانه ‏اند.
بسیاری از مدیحه‏ سرایان جامعه اسلامی ما - چه در گذشته و چه در زمان حال - به سبب عدم دسترسی به منابع اصیل و دست اول سیره و در صورت دسترسی عدم توانایی یا سستی در رجوع بایسته بدین منابع و در کنار آن نوعی عوام‏زدگی افراطی که با ضعف قوه تحلیل سیاسی اجتماعی و فرهنگی همراه می‏گردد، در مواردی معتنابه چهره‏ ای مشوه از این خاندان ارایه داده ‏اند. حال آنکه اگر آن دسته از مورخینی که در سیره ‏نویسی به پرده ‏پوشی و یا اطناب و پرداختن بی‏رویه به حواشی خو نکرده ‏اند و یا آن عده مبلغان چیره ‏دستی که از فرصت‏به دست‏ آمده در مجالس وعظ و خطابه و یا حتی تریبون هایی گسترده‏ تر همچون صدا و سیما، بخوبی سود جسته و در عوض تنزل تا به حد عامیانه ‏ترین افسانه ‏پردازی های موهن و مبتذل، عوام را تا به سطح خواص تعالی می‏بخشند و از دروغ ‏پردازی و تحریف و باژگونه جلوه ‏دادن حقایق تاریخی می‏پرهیزند، فرصت فعالیتی گسترده ‏تر می ‏یافتند امت محمد، صلی‏ الله‏ علیه‏ وآله وسلم، هرگز تا به این اندازه با سیره سلیم اهل‏بیت، علیهم‏السلام، بیگانه نبود که مجموعه حوادث پبش‏آمده پس از رحلت رسول، صلی‏ الله‏ علیه‏ وآله و سلم، را در ربودن ملک فدک و یا فاصل شدن صدیقه طاهره، علیهاالسلام، میان در و دیوار و یا دفن غریبانه آن بزرگوار محصور ببینند و بی‏ آگاهی از منشا اصلی رخداد حوادثی چنان تلخ و گزنده به خود اجازه دهند که به پاسداشت‏ حرمت‏ بزرگترین بانوی پاسدار سنت رسول، صلی‏ الله‏ علیه‏ وآله وسلم، حرمت‏ شکنی کرده و با لحنی و رفتاری نامناسب به ساحت قدس آن وجود گرامی - به گمان اکرام - بی‏ احترامی روا دارند.
پرسش صاحب این قلم آن است که آیا آن عده از مبلغین و مدیحه‏ سرایان ما که وصف حالشان گفته آمد، تا کنون سطری چند از خطبه ‏های پرشور فاطمیه را خوانده و هم آیا در معنا و محتوای آن کماهوحقه تامل ورزیده ‏اند؟ و آیا چنین گمان نمی‏دارند که غم فاطمه، علیهاالسلام، بیش از آنکه در از دست دادن ملک فدک و یا حتی رفتار نامناسب امت پیامبر، صلی‏ الله‏ علیه‏ وآله وسلم، نسبت‏ به خود ریشه ‏داشته باشد، در انحراف عمیق رخ داده در سنت پیامبر، صلی‏ الله‏ علیه‏ وآله وسلم، و در پیدایی گروهی منافق به اصطلاح اهل تجدد که دین و دنیا را با هم می‏خواستند و دین را تابع مشهورات عرف زمانه معنا می‏کردند و عامدانه به نسخ احکام الهی می‏پرداختند و عوامانه به تحریف و تبدیل لفظ و معنای شریعت دل بسته بودند و حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام جلوه می‏دادند، ریشه داشته است؟ و آیا آن زمان که سوگنامه غمبار زهرای اطهر را بر خلق خدا واگو می‏کنند، بدین جملات نورانی که به گاه محاجه آن بانوی بزرگوار با غاصبان ولایت، از ناحیه آن مطهره شرف صدور یافته ‏است، اشارتی دارند؟
چون خداوند خانه پیمبران را برای پیمبر خود برگزید، دو رویی سربرآورد و جامه دین برتن درید. سرفرو برده ستمگران سخن آغاز کرد و گمنام بی‏فروغان بر پله زمامداری خزید... شیطان از کمین گاهش سربرآورد، بدان حال که فریادتان داد و سبکبار در پی‏اش دویدند، به گمان خود از فتنه پرهیز می‏کردند، «زنهار که در فتنه فروغلتیدند و دوزخ کافران را خواهد بلعید» (1) شما کجا و دفع فتنه کجا؟
این کتاب خداست که در پیش شماست، آنچه از آن بازداشته هویدا و فرمانش و گواهی که عرضه کرده جملگی پیدا. آیا از آن پا پس می‏کشید و جز او را به داوری می‏گیرید؟ چه بد جانشینی را ای قوم ستمگر! برگزیدید، «و هرکس جز اسلام دینی برگزیند پس هرگز از او پذیرفته نمی‏شود و در واپسین در ردیف زیانکاران جا گیرد. (2)
و نیز آیا تاکنون از سر تامل در این بخش از سخنان تکان‏ دهنده آن بانوی گرامی - آنجا که در پس شکایت از سکوت رنج‏ آور مسلمانانی که منکر را می‏دیدند و لب به سکوت فرو می ‏بستند و ندای مظلوم را می‏شنیدند و از یاری‏اش دریغ می‏کردند و تحریف معنوی قرآن و دگرگونی آشکار سنت رسول، صلی‏ الله‏ علیه‏ وآله وسلم، را شاهد بودند و از آن جلو نمی ‏گرفتند، به انگیزه عوامل پیدایش چنان رفتاری در جامعه مسلمین اشاره می ‏فرماید - نگریسته ‏اند؟
جز این نیست که به تن‏آسایی خوکرده‏ اید و بی‏ تفاوتی را اساس کار خود نهاده‏اید. (بی‏پرده بگویم) از دین خسته‏اید و آنچه را در دهان داشتید بیرون افکنده و به نشخوار کلامی که در کامتان نهاده ‏اند مشغول گشته‏ اید»و یا در این سخن اندیشیده ‏اند که:
کتاب خدا پیش روی شماست که روز و شب آن را می‏خوانید و هر بام و شام ندایش را به گوش جان می‏رسانید: «محمد، [صلی‏ الله‏ علیه‏ وآله وسلم]، جز رسولی که پیش از او رسولانی آمدند و رفتند. پس اگر بمیرد یا کشته شود بر پاشنه‏ هاتان می‏گردید؟ پس هرکه برپاشنه خود بازگردد، خدا را زیان نمی‏رساند و خداوند سپاسگزاران را پاداش می‏دهد». (3)
امیر مؤمنان علی، علیه‏ السلام، در سخنانی که مدتها پیش از تصدی مقام خلافت و در مسجد پیامبر، صلی‏ الله‏ علیه‏ وآله وسلم، بر زبان رانده ‏اند، در آن حال که دیدگان مبارکشان به یاد ضربتی که قنفذ بر پیکر نحیف فاطمه زهرا، علیهاالسلام، وارد آورد، از اشک سیراب بوده است، فرموده ‏اند:
تعجب از قومی است که می‏بیند سنت و روش پیامبرشان یکی در پس دیگری و جمله به جمله، جا به جا می‏شود و به این تغییر سنتها و به این بدعتها رضا می‏دهند. بلکه بالاتر، اگر کسی این بدعتها را منکر شود و یا اعتراضی کند، او را سرزنش کرده و بر وی خشم می‏گیرند! سپس گروهی در پی ما می‏آیند و از این بدعتها و ظلم ها و آنچه آن (بدعت‏گذار) در دین ایجاد نموده پیروی کرده و بدعت های او را سنت و جزء دین قرار می‏دهند و به آن بدعتها به سوی خدا تقرب می‏جویند!!
نگاهی گذرا به مجموعه بدعت های نهاده پس از رحلت رسول خدا، صلی‏ الله‏ علیه‏ وآله وسلم، عمق فاجعه ‏ای را که زهرای اطهر در دوران کوتاه حیات خود پس از پیامبر، صلی‏ الله‏ علیه‏ وآله وسلم، مکررا خطر آن را بر مسلمین گوشزد می‏فرمود; نمودی روشنتر می‏بخشد و مشورت با یهود و نصاری، اخذ بطانه از ایشان، بدعت در حکم نماز به گاه بی‏آبی، بدعت در حکم ارث به جامانده از جد، بدعت در مقیاس شرعی اندازه‏ گیری، بدعت در ضدیت‏با موالی و نوعی پان‏ عربیسم ابتدایی، بدعت در تکتف در نماز، بدعت در تحریم متعه ازدواج و حج، بدعت در سنگسار غیرقانونی، بدعت در حذف عبارت «حی علی خیرالعمل‏» از اذان و نهادن جمله «الصلوة خیر من‏ النوم!» به جای آن، بدعت در حذف سهم مؤلفة قلوبهم از مصارف هشتگانه زکات، بدعت در صحت‏سه طلاقه گفتن زوجه در یک مجلس و نیز ندادن سهم ذوی‏القربی و مخالفت ‏با نص صریح کتاب آسمانی دراین‏باره تنها نمونه‏ هایی کوچک از سیاهه طویل بدعت‏های نهاده‏شده، در ایام کوتاه پس از رحلت رسول خدا، صلی‏ الله‏ علیه‏ وآله وسلم، و پیش و پس از شهادت دخت گرامی آن حضرت، علیهاالسلام، اند.
زهرای مرضیه، علیهاالسلام، در زندگی کوتاه خود پس از پیامبر، صلی‏ الله‏ علیه‏ وآله وسلم، بارها و بارها بر این نکته تاکید داشتند که هرگونه انحرافی از سنت نبوی - ولو بظاهر خرد و کوچک - عاقبت‏به تنافری عمیق میان جامعه ‏پردازی و سلوک فردی آحاد جامعه اسلامی با «ماانزل‏الله‏» خواهد انجامید و از آن رو که جوامع بشری همچون همه پدیده ‏های عالم آفرینش بر سنتی تبدیل‏ ناپذیر ره می‏ سپارند، جلوگیری از تبعات سوء ناشی از این انحراف در آینده بسی دشوارتر از اکنون خواهد بود.
امت مسلمان با سرپیچی از پذیرش ولایت امیر مؤمنان، علیه‏السلام، و نیز با رها کردن غالب آنچه از سوی خداوند حکیم بدان فرمان داده شده بودند، تحقق همه وعده ‏هایی را که در پس انذارهای متعدد قرآن کریم ذکری از آنها به میان آمده بود مشاهده کردند.
چندین قرن تسلط یهود و نصاری و اشرار جامعه اسلامی بر امت مسلمان که اثرات سوء آن در برخی بلاد همچنان باقی است، ازدست رفتن تدریجی هیمنه و هیبت جامعه مسلمین در اثر نزاع و تفرقه درونی، گسترش فقر و ناامنی روانی در اثر سوء تدبیرهای اقتصادی، جملگی اثرات سوء نافرمانی‏ هایی شمرده می‏شود که از سوی مسلمین نسبت‏به تعالیم قرآن و وصایای پیامبر، صلی‏ الله‏ علیه‏ وآله وسلم، روا رفته است.
آن زمان که مسلمین علی‏رغم تاکید چندباره قرآن، یهود و نصاری را محرم اسرار خود گرفتند و یا سیره ظالمین را سرمشق و الگوی خود قرار دادند، آن زمان که مسلمین امر به معروف و نهی از منکر را که برجسته ‏ترین وجه تمایز ایشان از سایر امم محسوب می‏شد معطل گذاردند، آن زمان که رباخواری و رشوه‏گیری به صورت سنت‏سیئه اقوام مسلمین درآمد، آن زمان که فرقه ‏گرایی در گسترده جامعه اسلامی رو به تزاید گذارد، آن زمانی که علمای درباری به تبعیت از ملا و مترفین جامعه اسلامی به تن‏آسایی و شادخواری رو کردند، غیر قابل انتظار نمی‏نمود اگر تنها پنجاه سال پس از رحلت رسول اکرم، صلی‏ الله‏ علیه‏ وآله وسلم، همان صحابه ‏ای که زمانی بزرگترین مباهات و افتخار ایشان همراهی پیامبر، صلی‏ الله‏ علیه‏ وآله وسلم، بود و همان تابعینی که به پیروی از صحابه، پاسداری از سنت رسول خدا، صلی‏ الله‏ علیه‏ وآله وسلم، را بزرگترین وظیفه خویش می‏شمردند، راه شریعه را بر پسر پیامبر، صلی‏ الله‏ علیه‏ و آله، که جز برای حق قیام نکرده بود سد کنند و بر او و اهل حرم او شمشیر و تازیانه کشند یا سفیهانه‏ پیرامون او را تهی سازند.
همچنین غیرقابل انتظار نمی‏نمود اگر آن برج عاج تمدنی که بر پایه‏ هایی از اسلام التقاطی و درباری بنا شده بود، همچون فواره ‏ای به اوج رسیده بر مرداب بی‏ هویتی سرنگون شود. آری! «واقعیت آن است که اسلام التقاطی و درباری از همان آغاز عقیم زاده شد و تمدنی چنین سست‏پایه اگرچه در ظاهر بالید و سر به آسمان سود لیکن از درون پوسید و بر خاک فرو افتاد» و این همه تجلی عملی همان وعده‏ای بود که سالها پیش از این واقعه و دو سه ماهی پس از آنکه علی، علیه‏ السلام، همسر و فرزندان خود را بر استری می‏نشاند و کوچه به کوچه و خانه به خانه به دنبال همپیمانی از آن همه مدعیانی که مصاحبت‏ با رسول خدا، صلی‏ الله‏ علیه‏ وآله وسلم، را حافظ دین و دنیایشان می‏دانستند سر می‏کشید و جوابش نمی‏گفتند، دو سه ماهی پس از آنکه بر در خانه امام علی علیه ‏السلام، هجوم آوردند و شعله‏ های آتش را بر اهل بیت پیامبر، صلی‏ الله‏ علیه‏ وآله وسلم، عرضه کردند، دو سه ماهی پس از آنکه ریحانه باغ رسول، صلی‏ الله‏ علیه‏ وآله وسلم، را به جرم عدم سازش با سنت‏ شکنان غاصب ولایت میان در و دیوار ناجوانمردانه تازیانه زدند; بر لسان مبارک صدیقه مطهره فاطمه زهرا جاری شده است و این واپسین سخنان زهرای اطهر، علیهاالسلام، در بستر بیماری است:
به خدا سوگند اگر سررشته‏ای را که پیامبر به علی سپرد بدو می‏سپردند، بنرمی به راهشان می‏برد، بی‏آنکه مرکبشان از نفس افتد یا که خود آسیمه ‏سر گردند. و بیقین به آبشخوری لبریز از آب گوارا واردشان می‏ساخت و چنان سیرابشان می‏ساخت و چنان سیرابشان می‏کرد که هر سیرابی به چشم حیرت در ایشان بنگرد... و بیقین درهای آسمان و زمین را می‏گشود و بر ایشان برکت فرود می‏آورد. [اما نکردند] و زودا که خداوند به کیفر کردارشان مؤاخذه ‏شان کند.

امین میرزایی
_____________________________
1. سوره توبه (9)، آیه‏49.
2. سوره آل عمران (3)، آیه 85.
3. همان، آیه 144.
منابع و مآخذ:
1. بلاغات‏النساء ابوالفضل احمد بن طاهر مروزی
2. کتاب سلیم بن قیس هلالی و ترجمه فارسی آن اسرار آل‏محمد (ترجمه اسماعیل‏انصاری)
3. جامعه‏رشدیافته‏قرآنی، آفت‏هاو عبرت‏ها، امین میرزایی، روزنامه کیهان شماره‏14916، ص‏6