با جرم بی حساب و سراپای سوخته
پر می زنیم سمت حرم های سوخته
پر می زنیم تا حرم کربلایی ات
ای سر بریدۀ غم عظمای سوخته
آقا سلام بر لب عطشان و زخمی ات
آه ای غریب، ای جگر و نای سوخته
در قتلگاه بر تو و اطفالت ای حسین
رحمی نکرد لشگر اعدای سوخته
حتی همان زمان که لبت شعله می کشید
شد تشنۀ لبان تو دریای سوخته
افتادی و رمق ز تنت نیزه ای گرفت
بر سینه ات نشست رد پای سوخته
یک تیغ کُند، بوسه گه حنجر تو شد
ای روشنای هر شب دنیای سوخته
ای وای بر رباب و سر شیرخواره اش
ای وای بر رقیه و موهای سوخته
شاعر : رضا باقريان
مقاله ها
با جرم بی حساب و سراپای سوخته
- بازدید: 1205