با جرم بی حساب و سراپای سوخته

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

با جرم بی حساب و سراپای سوخته
پر می زنیم سمت حرم های سوخته

پر می زنیم تا حرم کربلایی ات
ای سر بریدۀ غم عظمای سوخته

آقا سلام بر لب عطشان و زخمی ات
آه ای غریب، ای جگر و نای سوخته

در قتلگاه بر تو و اطفالت ای حسین
رحمی نکرد لشگر اعدای سوخته

حتی همان زمان که لبت شعله می کشید
شد تشنۀ لبان تو دریای سوخته

افتادی و رمق ز تنت نیزه ای گرفت
بر سینه ات نشست رد پای سوخته

یک تیغ کُند، بوسه گه حنجر تو شد
ای روشنای هر شب دنیای سوخته

ای وای بر رباب و سر شیرخواره اش
ای وای بر رقیه و موهای سوخته

شاعر : رضا باقريان