مجموعه دیدگاه های اخلاقی فاطمه زهرا ـ علیهاالسلام ـ که در سیره زندگانی و سخنان الهی آن پاکبانو نمایان است، گنجینه ای گرانبهاست که از آغازین روزهای حیات تا واپسین لحظه های زندگی نقشی سرنوشتساز و سعادت بخش خواهد داشت.
آنان که تأثیر کیمیاگون سلسله سخنان انسانساز پیشوایان معصوم(ع) را در جلوههای اخلاقی، دریافتهاند خود را نیازمند دستورالعمل ها، سفارشها و یا وِردْها و ذکرهای بیگانگانِ از این پاکان نمی بینند و از آن سو هرچه بیشتر جرعه های حیاتبخش معرفت از اینان می نوشتند، عطشی بیشتر مییابند و پس از چندی خود را چونان واصلان به آب حیات میبینند که سراب نامهای مختلف و قیافه های گوناگون، هیچ گاه از آنان دلبری نمیکند. و این ارمغان الهی بدان خاطر است که شخصیت هایی چون زهرای مرضیه(س) انسانهایی خودساخته و خداساخته ای بوده که یکایک سخنان آنان برخاسته از ژرفای وجود و عشقی بیکران نسبت به خداوند است. و پیش از آنکه نسخه های هدایت بخش دهند، گفته هایشان بسان دارویی میماند که از آسمان عصمت فرو باریده و دردهای روحی روانی را به گونهای شایسته و بایسته درمان میکند. گرچه یاس یاسین؛ فاطمه زهرا(س) خود بیش از هجده بهار از زندگی زمینی پشت سر نگذاشته بود، اما سیره و سخن آسمانی او اصول، ملاکها و معیارهای ثابت و پایداری برای زندگانی سعادت آمیز بیان میکند که برای تمامی قشرها، جنسها و سنها همانند نوجوانان، جوانان میانسالان و کهنسالان، با هر اعتقاد و باوری هدایت بخش خواهد بود.
... در بخشهای پیشین اخلاق اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و خانوادگی، اخلاص، ادب، انفاق و ایثار، شکیبایی، صبر و بردباری را در آینه گفتار و رفتار آن حضرت بررسی کردیم و با تحلیل هر یک گوهرهای گرانسنگی از معرفت و هدایت را به دست آوردیم تا همیشه در آغوش دل و دیده مان، روشنی بخش لحظات زندگیمان باشند، اینک ادامه بحث را پی می گیریم:
9. فلسفه بلا، مصیبت و گرفتاری
پرسشی که با ورود هر یک از ما در جامعه هماره برابر دیدگانمان قرار دارد ـ و گاه لغزشهای فکری عقیدتی به دنبال خواهد داشت ـ آن است که فلسفه بلاها و گرفتاری های افراد چیست؟ چگونه است که انسان های راحت طلب و رها از اعتقادات و باورهای دینی ـ در ظاهر ـ دارای رفاه و راحتی بیشتری نسبت به خداجویان و باورمندان بوده و در زندگی خویش خوش ترند؛ اما افرادی که دارای پیوند معنوی بیشتر، عشق و شور فراوانتر و طاعت و اطاعتی افزونترند، در تنگناهای اقتصادی، ناهمواری های اجتماعی و بلاهای روحی روانی و جسمانی بیشتری قرار دارند؟! در نگاه نخست فرار از تکلیف و بندگی همراه با خوشی و شادی و حتی فراوانی مال و درخشش موقعیت اجتماعی دیده میشود و شگفت آور آنکه هر چه ارادت و عبودیت و قرب الهی افزایش یابد، آوار بلاها و سختی ها نیز افزونتر میگردد!! براستی چگونه میتوان بین این دو رابطهای منطقی و قابل قبول ایجاد کرد و پذیرفت که:
هر که در این بزم مقرّبتر است
جام بلا بیشترش میدهند
در حالی که آثار و برکات معنویات و عبادات باید انبوه مشکلات و آوار بلاها را از خداجویان دینباور دور سازد و آنان را همراه با آرامش خاطر و راحتی زندگی به عبادت و بندگی دلگرم سازد!!
ما در مقالهای دیگر در موضوع «رزق، روزی و رفاه» به تفصیل به این موضوع پرداخته ایم. اما با نگاهی گذرا به معارف ناب دینی درمی یابیم فرود بلا و اندوه بر سه دسته از افراد خواهد بود:
ظالمان؛ برای بیداری، آگاهی و هشیاری در زندگی
مؤمنان؛ به خاطر امتحان و آزمون الهی
انبیا و رسولان؛ برای دستیابی به درجات بیشتر و مقام های والاتر.(1)
و در گسترهای وسیع تر تمامی دادهها و ندادهها، گشایشها و تنگناها و راحتیها و اندوهها برای منّت و مشیّت و بلا و ابتلاء است و چونان محک تجربه ای است که انسانهای باورمند و روشن ضمیر و یا راستقامت و پراستقامت در دو صحنه رفاه و ناکامی خود را بیازمایند و نسبت به وظایف خویش در صحنه های مختلف آگاهی کامل یابند.(2)آنچه برای آنان آرمان آسمانی و مقدس است، عمل به وظیفه و تکلیف میباشد نه رسیدن به نتیجه. از این رو صالحان و مؤمنان همچون طلا بوده که در کوره پرآتش دنیا مورد امتحان قرار میگیرند تا عیار آنان آشکار شده(3)و میزان دلدادگی و اطاعتشان در سختی ها و سوزها معلوم گردد ـ و الا در فراوانی نعمتها و ریزش رفاه و راحتی، بسیاری از مردمان دین باور و خداجویند ـ در این حال به مقدار نزول بلاها و سختیها، درجات بهشت بیشتر، و مقدار قرب افزونتر میگردد.(4)چنین بینش عالمانه و هوشمندانه، برخی از وارستگان و پاکان را بر آن داشته که هماره در پی سختیها و تلخی های دنیوی بوده و یکایک نامرادی ها را «نعمت خدایی»، «لطف پنهان» و «عطیهای الهی» قلمداد کنند.(5)توفان بلاها را موجب آمرزش گناهان، خالص شدن از ناخالصیها و شائبه ها، استمداد بیشتر از خداوند، یاد و توسل بیشتر به پیشگاه معصومان(ع) بدانند(6)و برای پارهای انسانها نشان «محبوبیت نزد خداوند» و «دل نبستن به زر و زیور دنیا» و «اخلاص کامل در راه خدا»(7)تفسیر کنند.
فاطمه زهرا(ع)، گوهر یگانه ای بود که از آغاز زندگی تا فرجام آن سنگلاخ های بسیاری را پشت سر گذاشت و لحظه ای از یاد خدا، راه خدا و نام خدا غافل نگردید. آن زمان که در کنار پدر و مادر در شِعب ابیطالب روزها و شب های سوزانی را گذراند و آن هنگام که سیلی بیمادری گلبرگ وجود لطیف او را داغ درد و مصیبت نهاد و سرانجام در سالهای همسرداری که لحظه لحظه آن با ناهمواری ها و تلخ کامی هایی عجین بود، همه را در محضر خدا و برای یاری دین خدا میدانست و بر این باور با آغوش گشاده و قلبی لبریز از عشق و دلدادگی به استقبال حوادث میرفت. گاه که سخن از بلاها و سختی ها به میان می آمد، واژه هایی از معارف و دانش های خویش بیان میکرد و افزون بر آثار گوناگون هر یک، بلاها را مایه پاکی و طهارت از گناهان دانسته و زمینه ساز حضور قدسی انسان در بهشت میدانست. (و لکن بعد ما یُطَهَّرون من ذنوبهم بالبلایا و الرّزایا او فی عرصات القیامة بانواع شدائدها ...).(8)
هنگامی که رسول خدا(ص) حوادث تلخ آینده را برای دخت دلبندش بیان میکرد، سخن به شهادت پاره تن فاطمه(س)؛ سیدالشهدا(ع) رسید. زهرای عزیز از پدر پرسید:
«یا ابتاه! من یقْتل ولدی و قرّة عینی و ثمرة فؤادی؟
پدرجان! چه کسی فرزندم و نور چشمم و میوه دلم حسین ـ علیهالسلام ـ را شهید میکند؟
پیامبر فرمود: بدترین افراد امت من. آنگاه فاطمه(س) از محل شهادت فرزند خود پرسش نمود و چون نام کربلا را شنید، این گونه سخن گفت:
یا اَبَه! سلّمتُ و رضیتُ و توکّلتُ علیاللّه؛(9)
ای پدر، در برابر خواسته های خدا تسلیم و راضی ام و به خدا توکل کرده ام.
یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه جانانم پسندد
گاه که آوار سختی ها و بلاها، سنگینی بسیاری بر وجود زهرا(س) میگذارد، بدون آنکه لب به شکایت و شکوه بگشاید و ناسپاسی نماید، تنها سخنان غم آلود خود را به پروردگار خویش بیان میکرد و میگفت: «پروردگارا! به سوی تو شکایت میکنم؛ اندوه از دست دادن پیامبر، فرستاده و برگزیده ات را. و به تو شکایت میکنم از برگشت امت پیامبر و اینکه حق ما را از ما بازداشتند، همان حق را که در قرآن کریم، خود بر پیامبر اسلام و با زبان او نازل فرمودی.»(10)
10. خنده، خوشرویی، خوشحالی
خنده، جلوه ای از هیجان درونی و تبلور احساسات نهفته آدمی است که هنگام روبه رو شدن با سخن و یا رفتار عجیبی در چهره انسان پدیدار میشود به گونه ای که گاه دندانها نمایان و صدای این پدیده به صورت خنده بلند میشود. خنده از ویژگی های انسانهاست و جلوه ای زیبا از سلامت روح و جسم خواهد بود، به گونهای که پژوهشگران بر این باورند که از جمله واکنش های انسان در زندگی که دستاورد ارگانیزم بدن و صفات مختلف است و از ارتباطی بسیار پیچیده و بغرنج برخوردار است، خنده خواهد بود.(11)برخی دیگر، خنده، شوخی و خوشحالی را از ضروریات زندگی شمرده اند که برای صاحبان فکر و فرهنگ، اندیشه و عمل و علاقه مندان به ارزش های مطلوب خود، شیوه ای پرتنوع، طراوت بخش و روحیه آفرین خواهد بود.(12)
این ویژگی در وجود افراد، نشان از نشاط روحی و طراوت باطنی بوده و گاهی نوعی وسعت نظر و سعه صدر انسانها را در سختی های زندگی بیان کرده و از آن سو بردباری، شکیبایی و یا آزمودگی آنان را در فراز و نشیب مشکلات ثابت میکند! از اینرو آنان که شیوه ای یکسویه در زندگی داشته و ـ با کمال تأسف ـ همیشه غمزده، اندوهگین و افسرده هستند، فرسودگی خاطر و پژمردگی درونی با سرعت بسیاری، گلبرگ های وجودشان را فرا میگیرد و افزون بر آنکه قدرت تصمیمگیری در میدان زندگی را از دست میدهند، زیبایی های خدادادی را در نگاه خود و دیگران همیشه زشت و ماتم افروز نمایان میکنند و محیط خانواده را چون جهنمی سوزان برای کودکان، نوجوانان و جوانان خویش می سازند.
حقیقت تلخی که ـ با اندوه فراوان ـ باید بدان اعتراف کرد آن است که برداشت، نگاه و قضاوت انبوه بیشماری از افراد جامعه به افراد دین باور، خداجو و شیدای ارزشهای دینی و الهی، آن است که اینان همیشه اندوهگین و افسرده بوده و بیشتر اوقات با گریه و غم همراهند تا خنده و خوشحالی! بدین خاطر در بین نوجوانان و جوانان ـ که دورهای پرجست و خیز و با هیجان، به همراه انواع شادیها و شادمانی ها را میگذرانند ـ آموزه های دینی چونان زنجیری سخت و دشوار میماند که راه را بر هر گونه نشاط، تفریح، تنوع و خنده و خوشحالی مسدود میکند! بیشک این ذهنیت نادرست فرآورده شیوه برخورد اجتماعی و خانوادگی برخی از مؤمنان و دین باوران است که گاه با افراط های خود، فضای مذهب و پایبندی به ارزش های دینی را این گونه نامطلوب، غیر قابل تحمل و حتی دردآور معرفی کردهاند.
از آن سو توجه به این حقیقت ـ که چون گوهری گرانب ها در آموزههای دینی به چشم میخورد ـ نیز ضروری است که خنده، خوشرویی، شادی، شادمانی و خوشحالی مرزهای شناخته شدهای دارند که گستره هر یک حفظ ارزشهای والای مذهب و پایبندی به اصول الهی خواهد بود. به دیگر سخن تمامی این شیوه ها «وسیله»ای برای انجام وظیفه بهتر و بندگی بیشتر نه آنکه «هدف» بوده و دیگر وظایف در حاشیه قرار گیرد به طوری که دینباوری و تکالیف آن کمرنگ و بیرنگ گردد و از متن زندگی حذف شود!
الگوهای پاک و شایسته ای چون رسول خدا(ص)، امیر مؤمنان(ع) و فاطمه زهرا(س) همیشه از تعادل و همه سو نگری در زندگی برخوردار بودند. آنجا که عرصه عبادت و بندگی در نماز و روزه پدید میآمد از لحظه های زندگی بیشترین استفاده ها را میکردند؛ در میدان جهاد با دشمن بیرونی و درونی هماره سربلند و موفق بودند و در محیط خانه و خانواده با همسر و فرزندان خود با شیوهای شیرین، لبخندی همیشه بر لب و عبارات ملیح و نمکین زندگی میکردند. وسعت این شیوه ها چنان بود که فاطمه زهرا(س) در سخنی کوتاه، آثار بلند خوشرویی را افزون بر شیرینی و روانی زندگی، به سوی بهشت سوق داده، فرموده است:
«بِشْرٌ فی وَجْهِ المؤمن یوُجِبُ لِصاحِبِه الجَنّة و بِشرٌ فی وجه اَلْمُعانِد لْمُعادی یَقی صاحِبَه عذابَ النّار»؛(13)
خوشرویی برابر مؤمنان و دینباوران، پاداشی چون بهشت در پی دارد و خوشرویی با دشمن انسانهای تجاوزگر، انسان را از عذاب آتش باز میدارد.
هدفمندی و پویایی زندگی آن بانو، بینش ارزشمندی به وی بخشیده بود که در عرصههای مختلفی که زمینه های عبودیت و پاکدامنی بیشتری فراهم میشد، خوشحالی وی اوج میگرفت، زیرا سرافرازی و خوشبختی پایدار در نگاه فاطمه(س)، انجام وظایف بندگی در صحنه های گوناگون زندگی بود. از این رو چون رسول خدا(ص) امور منزل داماد و دختر خود را این گونه تقسیم کرد که؛ کارهای داخل منزل را فاطمه(س) و کارهای بیرون را علی(ع) انجام دهد آن حضرت با تبسمی دلنشین و شادی بسیاری فرمود:
«فلایعلم ما داخلنی من السّرور الاّ اللّه باکفائی رسولُ اللّه تَحَمُّل رَقاب الرّجال»؛(14)
جز خدا کسی آگاه نیست که از این تقسیم کار تا چه اندازه خوشحال شدم، زیرا رسول خدا مرا از انجام کارهایی که مربوط به مردان است، بازداشت.
و یا در آخرین لحظات حیات پیامبر(ص) که بغض غم، گلوی فاطمه(س) را میفشرد و از دیدگان او قطرات اشک ریزان بود، تا رسول خدا(ص) خبر لقاء پروردگار و شهادت زودهنگام فاطمه(س) را به وی خبر داد و اولین فرد ملاقات کننده با خود را از خاندان خویش، زهرا(س) دانست، آن بانو خوشحال شده، لبان وی با خنده گشوده شد و تعجب اطرافیان را در آن لحظه های حساس برانگیخت.(15)
توجه فاطمه(س) به خستگی شوهر و سختی های زندگی در زمانهای گوناگون آنچنان سنجیده و به هنگام بود که گاه برابر نگاه علی(ع)، فرزند دلبند خود را بر دستان خود نوازش میداد و برای نشاندن غنچه لبخند بر صورت شوهر و رفع خستگی از او این شعر را به حسین خود میگفت:
اَنْتَ شَبیهٌ بِاَبی
لَسْتَ شَبیها بِعَلی(16)
حسین جان! تو به پدرم رسول اللّه شباهت داری و نه به پدرت علی.
امام علی(ع) سخنان حضرت فاطمه(س) را میشنید، لبخند و تبسمی زیبا مینمود و با سخنان نغز و شیرین فاطمه مشکلات و اندوه زندگی را از یاد میبرد.
11. دنیا، دنیاخواهی، دنیاجویی
«دنیا»، «دنیاخواهی» و «دنیاجویی» از موضوعاتی است که در معارف ما دارای دو جلوه متفاوت و حتی متضاد است. در یک سو چهره ای منفی با هشدارهای تند و دافعه های بسیار می یابیم، به گونه ای که افزون بر نهی از نزدیک شدن به دنیا و زینت های خیره کننده آن، «ملعون»(17)نامیده شده و بازاری معرفی شده که تمامی افراد در آن نه تنها سودی نمی برند بلکه اصل سرمایه خود را نیز از دست داده، دچار خُسران میشوند.(18)بدین خاطر «معدن بدیها و آفات» و «محل غرورها و فریب ها»(19)قلمداد شده است که صاحبان بینش و بصیرت دل بدان نمیبندند و از خطرات آن ایمن خواهند بود.(20)چنین متاع زشت و پر خطر، آرمان افراد شقاوتمند معرفی شده و مزرعه ناکامی ها و بدیها بیان گشته که علاقه بدان، بنیان تمامی بدبختی های انسانها در مسیر زندگی خواهد بود. آثار این علاقه فساد عقل، کوری دیده و کری قلب ترسیم شده و پایان راه پرفراز و نشیب و طمع آلود آنان، ناکامی های بسیار و اضطراب خاطر و دلبستگی بسیار بیان شده است.(21)
گاه که از پیشوایان دین ارزش دنیا سؤال شده، آنان دنیا را پستتر از «عطسه بز»، بی ارزش تر از «لنگه کفش فرسوده و بی بها» و حتی «بیمقدارتر از استخوان خوک در دست شخص جزامی» معرفی کرده اند(22)و با واژه ها و عبارات مختلف، دوستان و اصحاب خویش را از امیدواری به دنیا و تکیه گاه قرار دادنِ آن برای امروز و فردای خود سخت برحذر داشته اند(23)و برای دین باوران خردمند، دنیا را چونان زندانی توصیف کرده که هر لحظه آرزوی رهایی از آن را در قلب و اندیشه خود می پرورانند.(24)بدین خاطر دنیا را برای شیفتگان خداوند چونان پلی دانسته که لحظاتی چند قصد عبور از آن را دارند و در این مسیر انواع بلاها و سختی ها بر آنان باریده میشود تا دل بدان نبندند و لذات و شیرینی های زودگذر آن هیچ گاه جایگاهی در وجود اینان نیابد؛ شادی ها و شیون ها در نگاهشان یکسان بوده و حتی سختیها و اندوه ها، نعمتهای خداوند و ارمغان های الهی دانسته شود.(25)
اما از سوی دیگر، دنیا «خانه پرهیزگاران»؛(26) «برترین مددکار سرای جاودان»؛(27) «محل ذخیره اعمال صالحان»(28) و «پلکان صعود به سوی آخرت»(29)معرفی شده است. سرایی دانسته شده که از لذتهای شایسته نباید خود را محروم کنیم و چونان «تجارتخانه»ای بدان بنگریم که با لحظه های آن میتوان سودهای سرآمد به دست آورد و تجارت های جاری بیشتری کرد. برتر از آن همانند «مسجد»ی بدانیم که دوستان صالح خداوند در آن به بندگی و عبودیت میپردازند تا فردای نیاز و احتیاج، سرمایه دارانی غنی و سربلند باشند و در پیشگاه خداوند و اولیاء او شرمنده و سرافکنده نگردند.(30)
براستی کدام یک از این دو دیدگاه را باید بپذیریم؟ و آیا دیدگاه سومی که در آن بین این دو نظر نوعی رابطه برقرار شود و فلسفه هر یک بیان شود، وجود دارد؟
با نگاهی فراتر از ظاهر الفاظ و واژه ها و پژوهش بیشتر در مجموعه گفته ها به خوبی درمییابیم دنیای منفی، نکوهش شده و پر آفت که در هر گوشه آن خط قرمز وجود دارد و ارزشی آنچنان آزاردهنده به خود گرفته است، دنیایی است که «هدف اصلی» زندگی ما باشد و چنان در اعماق وجودمان رخنه کند که نوعی «دلبستگی و وابستگی قلبی»(31)به همراه داشته باشد. به دیگر سخن، حضور در دنیا و لذت بردن از تمامی نعمتهای آن با این نگاه که گذرگاهی بیش نخواهد بود و هر لحظه باید آماده کوچ به اقامتگاه اصلی بود،(32)نه تنها ناپسند نیست بلکه پسندیده، شیرین و گوارا خواهد بود. حقیقتی که خداوند بزرگ، خود در قرآن بدان اشاره فرموده است:
«وَابْتَغِ فیما آتاکَ اللّه الدارَ اْلآخِرَةَ و لا تَنْسَ نصیبکَ مِن الدُّنیا و اَحْسِنْ کما اَحَسن اللّهُ الیک...»(33)
و به آنچه خدایت داده، سرای آخرت را بجوی و سهم خود را از دنیا فراموش مکن و همچنان که خدا به تو نیکی کرده، نیکی کن ...
با چنین بینشی، چون به دیدگاه های یاس یاسین؛ فاطمه زهرا(س) در باره دنیا مینگریم، همه باورها، سخنان و تصمیم های او را، پاک، شفاف و قدسی مییابیم به گونهای که برای تمامی قشرهای جامعه با تمامی دیدگاه های متفاوت الگویی شایسته و معرفت آموز خواهد بود.
آن هنگام که شیوه بسیاری از افراد را «دنیاپرستی» و «شیفتگی و شیدایی به دنیا» میبیند، خود را از جمع آنان دور ساخته، با صراحت کامل میفرماید:
اِنّی لا اُحِبُّ الدنّیا؛(34)
من دنیایِ «دنیاپرستان» را دوست ندارم.
و زمانی که مدینه را دربردارنده از دنیازدگانی میبیند که برای زر و زیور زندگی و رفاه و راحتی خود هر آنچه توان و تدبیر داشتند در حق او ستم کردند، دست به دعا برداشته، بیزاری خود را از دنیایی این گونه بیان میکند و میفرماید:
یا ربّ! اِنّی قد سَئمتُ الحیاة و تَبَرَّمتُ باهل الدنیا فَاَلحقنی بابی. الهی! عجِّلْ وفاتی سریعا؛(35)
پروردگارا! از زندگی خسته و رویگردان شده ام و از دنیازدگان، بلاها و مصیبتهای ناگوار دیدم، خدایا مرا به پدرم رسول خدا ملحق کن و مرگ مرا زود برسان.
در آخرین روزهای زندگانی فاطمه(س) که با درد و اندوهِ بیماری لحظات سختی را میگذراند، زنان مهاجرین و انصار به عیادت وی رفته و پرسیدند:
ای دختر رسول خدا(ص)! چگونه صبح کردی؟ و با بیماری چه میکنی؟
و زهرای مرضیه(س) با تلخکامی بسیاری، لب به سخن گشود و فرمود:
اصبحتُ و اللّه عائفةً لدنیاکُنَّ ...(36)
صبح کردم در حالی که به خدا سوگند، دنیای شما را دوست نمیدارم ...
اما در سخنی دیگر چون سخن از بهرهگیری از دنیا برای فردای جاودان به میان می آید، آن حضرت سه راهکار و شیوه را برای این مهم بیان کرده، میگوید:
حُبِّبَ الیّ من دنیاکم ثلاث: تلاوة کتاب اللّه و النظر فی وجه رسولاللّه و الانفاق فی سبیل اللّه؛(37)
از دنیای شما سه چیز محبوب من است: تلاوت قرآن، نگاه به چهره رسول خدا(ص) و انفاق در راه خدا.
با اندکی تأمل سه شیوه شایسته در گفتار فاطمه زهرا(س) برای تکامل، رشد و پویایی پایدار و زندگی ساز میتوان یافت: نخست ارتباط با خداوند ـ که گاه در سخنان پروردگار با ما تجلی میکند و نام آن «تلاوت قرآن» است و گاه با سخنان ما با خداوند جلوه گر میشود که «دعا» نامیده میشود. و به تعبیر زیبای حضرت امام(قدس سره)؛ یکی قرآن نازل است و دیگری قرآن صاعد.(38) ـ دیگری ارتباط با نبوت و ولایت است که ثمربخش خدامحوری و مکمل خداباوری خواهد بود و سومین شیوه، حضور در فضای فکری فرهنگی، اجتماعی اقتصادی و سیاسی جامعه است که از نمودهای ارزشمند آن رسیدگی به نیازمندان مادی خواهد بود.
بیشک دنیای محبوب و مطلوب فاطمه(س) و پیروان آن پاک بانو، دنیایی است که سر در آسمان وحی داشته، دستی بر دستان رسالت و امامت گذارد. و با دستی دیگر در بین مردم، حاجت مندان را ـ با نیازهای گوناگون ـ دستگیری نماید. زمانی که چنین نگاه همه سویه ای به دنیا وجود داشته باشد، نتیجه آن، گفتار حضرت است که چون رسول خدا او را دید که روی زمین نشسته، با یک دست فرزندش را در آغوش گرفته شیر میدهد و با دستی دیگر با آسیابِ دستی گندم ها را آرد میکند، با دیدهای اشکبار به دخت خود نگریست. ولی فاطمه زهرا ـ سلام اللّه علیها ـ با گستره معرفت و جامعیت خود به پدر عزیز خود گفت:
یا رسولَ اللّه! اَلْحَمْدللّه عَلی نَعْمائه و الشُّکر علی آلائه؛(39)
ای رسول خدا! حمد و سپاس بر نعمتهای خداوند و شکر بر تمامی الطاف او.
آری!
آیه قرآن که گُل دفتر است
معرفت فاطمه و کوثر است
نور نداریم چنین قاهره
عالمه و طیّبه و طاهره
عرش خدا، رقعه منشور او
نور علی نور علی نور او(40)
ادامه «دیدگاه های اخلاقی فاطمه(ع)» را در نوشتار آینده پی میگیریم. ان شاءاللّه.
ادامه دارد....
احمد لقمانی
________________________________________
1 ـ امام علی(ع)، بحارالانوار، علامه مجلسی، ج67، ص235.
2 ـ امام صادق(ع)، میزان الحکمه، محمدی ریشهری، ج1، ص478.
3 ـ امام علی(ع)، غررالحکم و دررالکلم، بحارالانوار، ج77، ص286.
4 ـ شرح نهجالبلاغه، ابنابیالحدید، ج13، ص156.
5 ـ امام کاظم(ع)، بحارالانوار، ج67، ص237.
6 ـ رک: بحارالانوار، ج81، ص179 و 198 و 191، ج67، ص232.
7 ـ رک: همان، ج67، ص208 و ج81، ص196 و ج82، ص148 و ج81، ص188.
8 ـ لئالی الاخبار، ج5، ص156؛ کتاب عوالم، ج11، ص620؛ تفسیر البرهان، ج4، ص21.
9 ـ تفسیر فرات کوفی، ص55؛ بحارالانوار، ج44، ص264؛ تظلم الزهراء، ص95.
10 ـ کتاب عوالم، ج11، ص442؛ بحارالانوار، ج53، ص19 و ج43، ص183 و 214.
11 ـ نظریههای شخصیت، دکتر علیاکبر سیاسی، ص46؛ بعد از سلام چه میگویید؟، دکتر اریک برن، ص134.
12 ـ برای موفقیت و خوشبختی آفریده شدهایم، دکتر موریل جیمز و دکتر دورتی جنگوارد، ترجمه دکتر قاسمزاده، ص188؛ نظریههای مشاوره و روان درمانی، عبداللّه شفیعآبادی و غلامرضا ناصری، ص267.
13 ـ کتاب عوالم، ج11، ص628؛ بحارالانوار، ج72، ص401 و ج75، ص401.
14 ـ ریاحین الشریعه، ج1، ص193؛ وسایل الشیعه، ج14، ص123؛ کوکب الدّری، ج1، ص151.
15 ـ صحیح مسلم، ج4، ص1904؛ صحیح البخاری، کتاب المناقب، ش3353 و ج6، ص12 و ج4، ص248 و ج8، ص78 و ج5، ص26؛ مسند احمد، کتاب باقی مسند الانصار، ش23343 و 24839.
16 ـ مسند احمد، ج6، ص283؛ کتاب عوالم، ج11، ص619؛ فتحالباری، ج8، ص97.
17 ـ امام کاظم(ع)، بحارالانوار، ج73، ص20.
18 ـ امام علی(ع): غررالحکم و دررالکلم؛ بحارالانوار، ج73، ص88.
19 ـ همان، بحارالانوار، ج78، ص366.
20 ـ شرح نهجالبلاغه، ابنابیالحدید، ج8، ص275.
21 ـ میزان الحکمه، ج3، ص293.
22 ـ شرح نهجالبلاغه، ابنابیالحدید، ج1، ص203 و ج11، ص246؛ بحارالانوار، ج40، ص337؛ شرح نهجالبلاغه، ج20، ص185.
23 ـ بحارالانوار، ج78، ص452 و ج73، ص105 و ج78، ص19.
24 ـ بحارالانوار، ج13، ص428؛ کنزالعمال، خ6082 و 6081.
25 ـ شرح نهجالبلاغه، ابنابیالحدید، ج8، ص244؛ بحارالانوار، ج73، ص82 و ج77، ص187.
26 ـ امام باقر(ع)، بحارالانوار، ج73، ص107.
27 ـ همان، همان، ص127.
28 ـ امام علی(ع)، غررالحکم و دررالکلم.
29 ـ امام علی(ع)، بحارالانوار، ج67، ص67؛ نهجالبلاغه، خطبه 154.
30 ـ نهجالبلاغه، خطبه 154 و کتاب 55.
31 ـ رک: بحارالانوار، ج13، ص351؛ کنزالعمال، خ6074؛ بحارالانوار، ج73، ص7.
32 ـ نک: مقاله خنده، شوخی، شادمانی، پیام زن، ش فروردین ماه 1378، از همین قلم.
33 ـ سوره قصص، آیه 77؛ رک: تفسیر اطیب البیان، ج10، ص276؛ البرهان، ج3، ص237؛ المیزان، ج16، ص76؛ نمونه ج16، ص155.
34 ـ نزهة المجالس، ج2، ص226؛ الغدیر، ج2، ص318.
35 ـ احقاق الحق، ج19، ص160؛ کتاب عوالم، ج11، ص487؛ کوکب الدّری، ج1، ص241؛ وسیلة النجاة، ص28.
36 ـ معانی الاخبار (سخنرانی در جمع زنان انصار و مهاجرین ـ خطبه دوم فاطمه(ع))؛ احتجاج طبرسی، ج1، ص108، کشفالغمه، ج2، ص147.
37 ـ وقایع الایام خیابانی، جلد صیام، ص295.
38 ـ رک: مجموعه سخنان حضرت امام خمینی(ره)، در باره «تلاوت قرآن و قرائت دعا».
39 ـ بحارالانوار، ج43، ص86؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج43، ص342؛ تفسیر البرهان، ج4، ص476.
40 ـ برگزیدهای از قطعه شعر «گل زهرا»، مجله کوثر، ش8، ص90.