سبزترین پاسخ

(زمان خواندن: 6 - 12 دقیقه)

خاندان رسالت را می‏گویم وره‏پویان کویشان را. خصوصا در این‏ایام، بزرگ بانوی اسلام، حضرت ‏فاطمه زهرا علیهاالسلام، را; و آنان که‏ حبل ولایت‏ حضرتش به گردن افکنده‏ و دل از معرفت و محبتش آکنده ‏اند.

و اکنون اگر من از تو - که می‏دانم‏دل به هوای او سپرده‏ای - بپرسم:
آن حضرت برای ما و جامعه ما«چگونه اسوه است؟»و من و تو چه سان می‏توانیم دراین عصر، او را الگوی خویش قراردهیم؟
و جوان و دختر و پسر ما، چگونه؟
چه پاسخی خواهی داد؟
این نوشتار می‏کوشد اندکی بدین‏پرسش و پاسخ بپردازد و باب‏اندیشه و تامل را برای تو خواننده ‏گرامی و صمیمی در این زمینه‏ بگشاید.
یک سؤال: ممکن است جوان‏امروز از من و شما بپرسد; یا حتی این‏سؤال برای ما نیز پیش آید که:
چرا الگوی امروز را از انسانهای‏ دیروز انتخاب کنیم؟
چرا دختری که در این قرن و دراین اجتماع زندگی می‏کند، حضرت‏ فاطمه(س) را که چهارده قرن قبل‏ می‏ زیسته، اسوه قرار دهد؟
این سؤال در واقع به همان سؤال‏نخست‏باز می‏گردد که مطرح کردیم:
ما چگونه دخت گرانقدر پیامبر،صلی‏ الله‏ علیه‏ وآله و سلم، را می‏توانیم الگوقرار دهیم؟ بنابراین پاسخ این سؤال،پرسش مذکور را نیز در بر خواهدگرفت; اما شایسته است اختصاص اقدری بدان پرداخته شود.
پاسخ در دین‏ شناسی ودین‏ باوری نهفته است. اسلام به‏ عنوان آخرین دین، گر چه چهارده‏ قرن پیش نازل شده، اما برای همه ‏زمانها و تمامی انسانهاست. به همین‏ سان، کسانی هم که تجسم کامل دین‏و تبلور عینی قرآن و وحی الهی‏اند وما از آنان به عنوان الگوی هدایت واسوه تکامل نام می‏بریم، برای همه‏ زمانها و انسان هایند و در مورد آنها دیروز و امروز مطرح نیست. آنان‏ همواره اسوه‏ های روز و فراتر از زمانند; زیرا ما هر قدر مراتب رشد وکمال را بپیماییم، باز آنان جلوتر و کاملترند.
به عبارت دیگر، آنان چون تمامی‏ مدارج تکامل را پیموده ‏اند، در واقع درهر نقطه از مسیر هدایت، حضوردارند، برای هر مرتبه تکامل و هرانسانی الگو و اسوه ‏اند.
بلی، البته جامعه و شرایط زندگی‏هر دوره با دوره دیگر تفاوت دارد;اما سخن بر سر شرایط نیست.
اسوه‏های انسانی هیچ‏گاه محصوردر یک دوره و شرایطی خاص‏نیستند، و الاض نمی‏ توانستند اسوه والگو قرار گیرند.
و از قضا، درس مهم آنان برای‏ما، این است که انسان در هر شرایط ودورانی می‏تواند راه تعالی و کمال رابیابد و بپیماید و جوهره راستین خودرا شکوفا سازد.
الگوپذیری انسان امروز از آنان‏نیز در واقع، یافتن راهها و چگونگی‏ همین شکوفاسازی است; و این هم درخطوط اصلی زندگی اسوه ‏های‏ مکتبی نهفته و ارتباطی با زمان ندارد.
پس حضرت فاطمه یعنی‏ شخصیت، تفکر و فرهنگ زندگی.
ایشان در همین زمان نیز زنده وپویاست و در حقیقت، آن حضرت‏ هم ‏اکنون و در این عصر «زندگی ‏می‏کند»; شخصیتی است که‏انسان‏ساز است، بلکه امتی و جهانی‏را نیز می‏تواند بسازد و به سوی‏هدایت و سعادت رهنمون گردد.
به سؤال نخست‏باز گردیم...
آن حضرت برای من و تو وجامعه ‏مان در این عصر، چگونه‏ می‏تواند الگو باشد؟
اشاره کردیم که الگوپذیری ما ازشخصیتی چون حضرت زهرا،علیهاالسلام، شکوفاسازی جوهره ‏انسانی است که در خطوط اصلی‏الگوهای مکتبی نهفته است.
چگونگی الگوپذیری از نگاه رهبری
در این زمینه آنچه مقام معظم‏ رهبری بیان فرموده ‏اند، بسیار دلپذیرو روشنگر است. بدین روی جالب ‏دیدیم آن را برای خوانندگان عزیز وگرامی نقل کنیم. در این مطلب که آن‏ بزرگوار برای جوانان تبیین‏ نموده‏ اند، سخن دقیقا به سؤالی بازمی‏گردد که مطرح کردیم.
دانشجویی از ایشان سؤال ‏می‏کند:
«به عنوان یک دختر دانشجو، ماچگونه می‏توانیم از زندگانی حضرت‏ زهرا، علیهاالسلام، الگو بگیریم؟»و ایشان جواب می‏دهند:
«سؤال خوبی است. اولا من به‏شما بگویم که الگو را نباید برای مامعرفی کنند و بگویند که این الگوی‏شماست. این الگوی قراردادی وتحمیلی، الگوی جالبی نمی‏شود. الگورا باید خودمان پیدا کنیم; یعنی در افق‏ دیدمان نگاه کنیم و ببینیم از این همه ‏چهره ‏ای که در جلوی چشممان‏ می‏ آید، کدام را بیشتر می ‏پسندیم;طبعا این الگوی ما می‏شود.حضرت‏ فاطمه(س) یعنی شخصیت، تفکر و فرهنگ‏ زندگی. ایشان در همین زمان نیززنده و پویاست و در حقیقت، آن‏ حضرت هم‏اکنون و در این عصر«زندگی می‏کند»; شخصیتی است که ‏انسان‏ ساز است، بلکه امتی و جهانی‏را نیز می‏تواند بسازد و به سوی‏ هدایت و سعادت رهنمون گردد.
من معتقدم که برای جوان‏ مسلمان، بخصوص مسلمانی که بازندگی ائمه و خاندان پیامبر ومسلمانان صدر اسلام آشنایی داشته ‏باشد، پیدا کردن الگو مشکل نیست، والگو هم کم نیست. حالا خود شماخوشبختانه از حضرت زهرا،علیهاالسلام، اسم آوردید. من درخصوص وجود مقدس حضرت‏ فاطمه زهرا، علیهاالسلام، چندجمله ‏ای بگویم; شاید این سر رشته ‏ای ‏در زمینه بقیه ائمه و بزرگان بشود و بتوانید فکر کنید.
شما خانمی که در دوره پیشرفت‏ علمی و صنعتی و تکنولوژی و دنیای‏بزرگ و تمدن مادی و این همه‏ پدیده‏ های جدید زندگی می‏کنید، از الگوی خودتان در مثلا هزار و چهارصد سال پیش توقع دارید که درکدام بخش مشابه وضع کنونی شمارا داشته باشد تا از آن بهره بگیرید؟
مثلا فرض کنید می‏ خواهید ببینیدچگونه دانشگاهی می‏رفته است؟ یاوقتی که مثلا در مسایل سیاست‏جهانی فکر می‏کرده، چگونه فکرمی‏کرده است؟ اینها که نیست.
یک خصوصیت اصلی درشخصیت هر انسانی هست; آنها رابایستی مشخص کنید و الگو را درآنها جستجو نمایید. مثلا فرض‏ بفرمایید در برخورد با «مسایل‏ پیرامونی‏» انسان چگونه بایدبرخورد بکند؟
حالا حوادث پیرامونی، یک وقت‏ مربوط به دوره ‏ای است که مترو هست، قطار هست، جت هست، وکامپیوتر هست، یک وقت مربوط به‏دوره‏ای است که نه، این چیزهانیست، اما حوادث پیرامونی بالاخره‏چیزی است که انسان را همیشه‏ احاطه می‏کند.
انسان دوگونه می‏تواند با این‏ قضیه برخورد کند: یکی مسؤولانه،یکی بی‏ تفاوت. مسؤولانه هم انواع واقسام دارد; با چه روحیه ‏ای، با چه‏نوع نگرشی به آینده؟
آدم باید این خطوط اصلی را درآن شخصی که فکر می‏کند الگوی او می‏تواند باشد، جستجو کند و از آنها پیروی نماید...
الف: بعد اجتماعی
... حضرت زهرا، علیهاالسلام، درسنین شش سالگی، هفت‏سالگی‏ بودند... که قضیه شعب ابی‏طالب پیش ‏آمد. شعب ابی‏طالب، دوران بسیارسختی در تاریخ صدر اسلام است;یعنی دعوت پیامبر شروع شده بود،دعوت را علنی کرده بودند، بتدریج‏ مردم مکه - بخصوص جوانان،بخصوص برده ‏ها - به حضرت ‏می‏گرویدند; بزرگان طاغوت، مثل‏ه مان ابولهب و ابوجهل و دیگران‏دیدند که هیچ چاره‏ای ندارند جز اینکه‏پیامبر و همه مجموعه دور و برش رااز مدینه اخراج کنند; همین کار را هم‏کردند. تعداد زیادی از اینها را که دههاخانوار می‏شدند و شامل پیامبر وخویشاوندان پیامبر و خود ابی‏طالب -با اینکه هم جزو بزرگان بود - و بچه وبزرگ و کوچک می‏شدند، همه را ازمکه بیرون کردند. اینها از مکه بیرون‏رفتند; اما کجا بروند؟ تصادفا جناب‏ ابی‏ طالب در گوشه‏ ای از نزدیکی مکه‏ در شکاف کوهی ملکی داشت; اسمش‏«شعب ابی‏ طالب‏» بود. شعب، یعنی ‏شکاف کوه، یک دره کوچک... گفتند به ‏آنجا برویم. حالا شما فکرش را بکنید،در مکه، روزها هوا گرم; شبها بی‏ نهایت‏ سرد بود; یعنی وضعیتی‏ غیر قابل تحمل.
اینها سه سال در این بیابان ها زندگی کردند. چقدر گرسنگی‏ کشیدند، چقدر سختی کشیدند، چقدرمحنت‏بردند، خدا می‏داند. یکی ازدوره ‏های سخت پیامبر آنجا بود.
پیامبر اکرم در این دوران،مسؤولیتش فقط مسؤولیت رهبری به‏ معنای اداره یک جمعیت نبود; بایدمی‏توانست از کار خودش پیش‏اینهایی که دچار محنت‏شده‏اند، دفاع‏کند.
می‏دانید وقتی که اوضاع خوب‏است، کسانی که دور محور یک‏ رهبری جمع شده ‏اند، همه از اوضاع‏ راضی ‏اند، می‏گویند خدا پدرش رابیامرزد، ما را به این وضع خوب‏ آورد. وقتی سختی پیدا می‏شود، همه ‏دچار تردید می‏شوند، می‏گویند ایشان ما را آوردند; ما که ‏نمی‏خواستیم به این وضع دچارشویم!
البته ایمان های قوی می‏ ایستند; اما بالاخره همه سختی ها به دوش پیامبر فشار می‏ آورد. در همین اثنا، وقتی که‏ نهایت‏ شدت روحی برای پیامبر(ص) بود،جناب ابی‏طالب که پشتیبان پیامبر وامید او بود، و خدیجه کبری که او هم‏بزرگترین کمک روحی برای پیامبربود، در ظرف یک هفته از دنیا رفتند;حادثه خیلی عجیبی است; یعنی پیامبر تنهای تنها شد.
در این شرایط من نمی‏دانم شما هیچ وقت رئیس یک مجموعه کاری‏ بوده‏ اید تا بدانید معنای مسؤولیت ‏یک‏ مجموعه چیست. در چنین شرایطی،انسان واقعا بیچاره می‏شود. در این‏شرایط، نقش فاطمه زهرا،علیهاالسلام، را ببینید! آدم تاریخ راکه نگاه می‏کند، این گونه موارد را درگوشه کنارها هم باید پیدا بکند;متاسفانه هیچ فصلی برای این طورچیزها باز نکرده ‏اند.
فاطمه زهرا، علیهاالسلام، مثل یک‏مادر، مثل یک مشاور، مثل یک ‏پرستار، برای پیامبر بوده است. آنجابوده که گفتند فاطمه «ام ‏ابیها»; مادرپدرش است این مربوط به آن وقت‏است، یعنی وقتی که یک دختر شش ‏ساله، هفت‏ ساله، این طوری بوده‏ است. البته در محیطهای عربی و درمحیط های گرم، دختران زودتر رشدجسمی و روحی می‏کنند; مثلا به ‏اندازه رشد یک دختر ده، دوازده ساله‏ حالای ما.
این احساس مسؤولیت است. آیا این نمی‏تواند برای یک جوان الگوباشد، که نسبت‏ به مسایل پیرامونی ‏خودش زود احساس مسؤولیت کند،زود احساس نشاط کند؟ آن سرمایه ‏عظیم نشاطی که در وجود او هست،اینها را خرج کند، برای اینکه غبار کدورت و غم را از چهره پدری که‏حالا حدود مثلا پنجاه سال از سنش‏ می‏گذشته و تقریبا پیرمردی شده ‏است، پاک کند. آیا این نمی‏تواند برای‏یک جوان الگو باشد؟ این خیلی مهم ‏است.
ب: بعد خانوادگی
نمونه بعد، مساله همسرداری وشوهرداری است. یک وقت انسان‏فکر می‏کند که شوهرداری، یعنی‏انسان در خانه و آشپزخانه غذا راحاضر کند و اتاق را تر و تمیز کند وپتو را پهن کند و مثل قدیمی ها تشکچه‏ را بگذارد که آقا از اداره یا از دکان‏ بیاید. شوهرداری که فقط این نیست.
شما ببینید شوهرداری فاطمه زهراچگونه بود.
در طول ده سالی که پیامبر درمدینه بودند، حدود نه سالش حضرت‏زهرا و حضرت امیرالمؤمنین باهمدیگر زن و شوهر بودند. در این نه‏سال، جنگهای کوچک و بزرگی ذکرکرده‏ اند - حدود شصت جنگ اتفاق‏ افتاده - در اغلب آنها هم امیرالمؤمنین‏ بوده است. حالا شما ببینید او خانمی‏ است که در خانه نشسته و شوهرش‏ مرتب در جبهه است، و اگر در جبهه‏ نباشد، جبهه لنگ می‏ماند - این قدرجبهه وابسته به اوست - از لحاظ زندگی هم وضع رو به راهی ندارند;همان چیزهایی که شنیده‏ایم:
و یطعمون الطعام علی حبه‏ مسکینا و یتیما و اسیرا×انمانطعمکم لوجه الله... (1)
یعنی حقیقتا زندگی فقیرانه‏محض داشتند; در حالی که دختررهبری هم هست، دختر پیامبر هم‏هست، یک نوع احساس مسؤولیت هم‏می‏کند.
ببینید انسان چقدر روحیه قوی‏ می‏خواهد داشته باشد تا بتواند این‏ شوهر را تجهیز کند; دل او را ازوسوسه اهل و عیال و گرفتاری های ‏زندگی خالی کند; به او دلگرمی بدهد;بچه ‏ها را به آن خوبی که او تربیت‏کرده، تربیت کند. حالا شما بگویید امام حسن و امام حسین علیهماالسلام، امام بودندو طینت امامت داشتند، زینب که امام‏ نبود. فاطمه زهرا(س) او را در همین مدت‏نه سال تربیت کرده بود. بعد از پیامبر هم که ایشان مدت زیادی زنده ‏نماندند.
این طور خانه‏داری، این طورشوهرداری و این طور کدبانویی‏کردند و این طور محور زندگی فامیل‏ماندگار در تاریخ قرار گرفتند. آیا اینها نمی‏تواند برای یک دختر جوان،یک خانم خانه‏دار الگو باشد؟ اینهاخیلی مهم است.
ج: بعد سیاسی و مبارزاتی
حالا بعد از قضیه وفات پیامبر،آمدن به مسجد و آن خطبه عجیب راخواندن، خیلی شگفت‏انگیز است.
اصلا ماها که اهل سخنرانی و حرف‏زدن ارتجالی هستیم، می‏ فهمیم که‏چقدر این سخنان عظیم است. یک‏دختر هجده ساله... آن هم با آن‏ مصیبتها و سختیها به مسجد می‏آید،در مقابل انبوه جمعیت، با حجاب‏ سخنرانی می‏کند; که آن سخنرانی‏ کلمه به کلمه ‏اش در تاریخ می‏ماند.
کلمات مفت در تاریخ نمی‏ماند، هرحرفی نمی‏ماند. اینقدر حرفها زده‏شده، اینقدر سخنرانی شده، اینقدر مطلب گفته شده، اینقدر شعر گفته ‏شده; اما نمانده است و کسی به آنها اعتنا نمی‏کند. آن چیزی که تاریخ دردل خودش نگه می‏دارد و بعد از هزارو چهارصد سال هر انسان که نگاه ‏می‏کند، احساس خضوع می‏کند، این‏ یک عظمت را نشان می‏دهد، به نظر من‏این برای یک دختر جوان‏الگوست...» (2)
نگاهی به شرایط روز جامعه ‏اکنون شرایط روز جامعه نیزخود، زمینه بسیار مناسب و مهمی‏ برای پیمودن راه آن اسوه بزرگ‏ اسلام است.
در این راستا آنچه می‏سزدرهروان مکتب ولایت در این زمان،نیک بدان عنایت ورزند، علاوه برآنچه گذشت عبارتست از:
در زمینه فکری: شناخت صحیح‏ و ژرف مبانی معرفتی دین، انقلاب‏اسلامی و ولایت.
در زمینه اجتماعی: مردمگرایی،همکاری و تعاون، محبت و دوستی،ایثار و...
در زمینه فرهنگی و اخلاقی: تقوا،عفاف، کرامت نفس، خودشناسی،خودسازی
در زمینه سیاسی: حرکت درمسیر انقلاب و ولایت، شناخت ومبارزه فکری و عملی در قبال‏ جریانات مخالف این مسیر;بخصوص گروه ها و جریاناتی که باتوطئه‏ های فرهنگی و مطبوعاتی،ایمان، معنویت، انقلاب، صلابت،یکپارچگی و ولایت مردم را هدف ‏قرار داده و بلندگوی دشمن در این‏ مملکت امام عصر، علیه‏السلام،شده ‏اند.
حضرت فاطمه، علیهاالسلام،یگانه شخصیتی بود که در این بعدمقابل جریان مخالف اسلام و ولایت،یعنی سقیفه ایستاد، فریاد زد،روشنگری کرد دشمنان را مفتضح ورسوا ساخت و از اسلام ناب و خط ولایت تا سرحد شهادت، فداکاری‏ نمود.
و از آن سوی نیز، با ارائه عملی ‏والاترین ارزشها و فضیلت های‏انسانی و مکتبی، راه روشن تعالی وتکامل را به روی همه انسانها وبخصوص دختران و زنان گشود وبراستی «روز زن‏» را برای آنان به ‏ارمغان آورد.
آری «فاطمه‏»، علیهاالسلام،«سبزترین پاسخ‏» به روح تشنه ‏انسانها در این عصر و دوران است.
___________________________________
1. سوره انسان (76)، آیه 8 و 9.
2. برگرفته از جزوه‏ای تحت عنوان «حدیث‏شورانگیز جوانی‏»، ص‏13 - 8 که از سوی‏دبیرخانه شورای عالی جوانان در بهار1377 منتشر شده است.