فاطمه زهرا سلام الله علیها یک الگوی تمام عیار است؛ اما او را چهقدر میشناسید؟!
در طول تاریخ، همیشه روشنی واقعیتها در برابر ابرهای ظلمت و تاریکی بودهاند. همیشه جستوجوی حقیقت و جدا کردن سره از ناسره دغدغه انسانهای آگاه بوده است و در این راه یافتن الگوهای تمامعیار بهترین راهکار برای رسیدن به حقیقت است.
فاطمه زهرا سلاماللهعلیها یک اسوه است برای زنان، برای مردان، برای همه، در همة عصرها و دورهها و امروز که فتنهها همچون پارههای ظلمت، چهرة واقعیتها و حقایق را پوشاندهاند. اما آنچه قبل از هرچیز بایستی در نظر گرفت، داشتن تحلیل کامل از زندگی و عملکرد آن بانوست.
ببینیم دختران و زنان در جامعه ما که دنبال یک الگوی تمام عیارند چهقدر الگوی خود ـ حضرت زهرا سلاماللهعلیها ـ را میشناسند؟
خانم سمانه ـ ف، دانشجوی سال دوم رشته فلسفه، وجود منابع را در خصوص مطالعه سیره و شیوة زندگی فاطمه زهرا سلام الله علیها ناکافی دانسته، همین نقیصه را عاملی میداند که نسل جوان امروزی نتواند، آنگونه که شایسته است، ابعاد زندگی خود را با سیرة آن بانو همخوان سازد.
راستی شما چه فکر میکنید؟ آیا منابع در این زمینه اندک هستند؟ یا اینکه منابع تحلیلی که الگوبودن آن حضرت را شدنی عنوان کنند، در دسترس نیست؟!
پاسخ این پرسش را از زبان یکی دیگر از خواهران دانشجو بشنویم:
خانم زهره ـ ع دانشجوی الهیات ضمن اشاره به کمبودن تبلیغات در خصوص زندگی واقعی حضرت زهرا سلام الله علیها و یکسویه عنوانکردن زندگی آن حضرت، وجود منابع قوی، واقعی و منطبق با زندگی اجتماعی امروز در خصوص زندگی آن بانوی گرامی را عاملی میداند که نسل امروز میتواند حضرت زهرا سلام الله علیها را در عرصه زندگی الگو قرار بدهد. وی در ادامه به این نکته میپردازد که بسیاری از گویندگان تنها به مصائب آن بانو اشاره میکنند، به طوری که پرداختن صرف به این بخش از زندگی حضرت زهرا سلام الله علیها سایر ابعاد زندگی آن بانو را تحتالشعاع قرار داده است.
خانم سارا ـ م، کارشناس روابط عمومی یکی از ادارات، یکی از علل کمرنگ بودن حضور فاطمه سلام الله علیها در زندگی جوان امروزی را دور شدن از ارزشهای واقعی و فطری و بیگانگی جهان امروز با آن دانسته و طبعاً انسانیهایی که در این فضا زندگی میکنند، کمتر به ارزشهای الهی فاطمه علاقه نشان میدهند؛ البته همین انسانها وقتی به فطرت خود مراجعه میکنند، خود را تشنة خصائصی که فاطمه سلام الله علیها را الگوی انسانهای کامل قرار داده میبینند؛ اما چرخة زندگی را به سمت فطرت الهی و انسانی سمتوسودادن، همت و تدبیری میطلبد که به نظر میرسد انسان امروزی، بصیرت آن را یافته و به ضرورت آن پی برده است.
خانم م ـ گ، چند سال است که مقطع کارشناسی اقتصاد را به پایان رسانده و در یکی از مؤسسات دولتی در حسابداری مشغول است. وی در توضیح وجهتمایز میان اقتصاد و فرهنگ و ضرورت نهادینهکردن مبانی فرهنگی زندگی فاطمه زهرا سلام الله علیها در زندگی انسان امروز، خصوصاً جوانان این نقیصه را عنوان میکند که متأسفانه درجهان امروز فرهنگ در خدمت اقتصاد قرار گرفته، در نتیجه آنچه در تعیین شاخصههای فرهنگی زندگی امروزی حرف اول را رقم میزند، اقتصاد است و فرهنگی که پول و ثروت، محوریت آن را تشکیل میدهد.
وی معتقد است که زندگی حضرت زهرا سلام الله علیها عالیترین الگوی زندگی یک انسان کامل است، مشروط به اینکه دغدغهها و جلوهگریهای اقتصادی اجازه بدهد، شاخصهای فرهنگی فاطمه زهرا سلام الله علیها و صفات آن بانوی عرشی در زندگی انسانها نقش ایفا کند در غیر این صورت، توفیق بهرهبرداری از زندگی آن بانو به دست نخواهد آمد و این گناهی است که خداوند متعال افراد امت را در قیامت، مورد بازخواست قرار میدهد، چنانکه در قرآن کریم آمده است: «یومئذ لتسئلن عن النعیم» و بنا به برخی روایات، منظور از نعیم (نعمت) در این آیه نعمت ولایت است و فاطمه، مادر ولایت است.
و دستآخر سراغ یکی از مربیان تربیتی آموزش و پرورش رفتیم. خانم مهدیه ـ ف، مربی پرورشی و دبیر معارف اسلامی چند دبیرستان است. وی شرط بهرهمندی از برکات زندگی فاطمه زهرا سلام الله علیها را عشق و علاقه و ایجاد نوعی همسویی با آن بانو میداند. بدون ایجاد این عشق و علاقه نمیتوان امیدوار بود که از ویژگیهای فردی و اجتماعی آن حضرت، سهمی نصیب ماگردد. او این توفیق را از خداوند میداند و معتقد است که خداوند توفیق معرفت به حضرت زهرا سلام الله علیها را به کسانی عطا میکند که ظرف پذیرش آن را داشته باشند؛ فیض خدا دراین زمینه جاری است اما همه افراد، خود را زیر ناودان این فیض قرار ندادهاند. «گر گدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه نیست.» عرض ادب به فاطمه سلام الله علیها توفیق است و ارادت به آن حضرت، مسیر سعادت و کمال.
فاطمه زهرا (س)برترین الگو
به نظر میآید آنچه که جامعه کنونی مااز آن رنج میبرد، دور افتادن از الگوهایاصیل اسلامی در تمامی ابعاد زندگی است;در حالی که اسلام کاملترین، دقیقترین وبینظیرترین برنامهها و الگوها را به امتشارائه داده است; الگوهایی که گرچه درحقیقت انوار الهی هستند ولی به موجبرحمتخداوندی به ما سالیانی نه چندانطولانی را بین ما سپری کردهاند. یکی ازبرترین این الگوها - سیده دو عالم فاطمهزهرا«علیها السلام» است.
برای تبیین و توصیف فضایل و مکارماین کوثر وجود، میز گردی را با حضور دوتن از خواهران فارغالتحصیل دانشگاه امامصادق«علیه السلام»، خانمها مهناز عباسپور فارغ التحصیل رشته فقه و اصول و مهدیه مهدوی کنی فارغ التحصیل رشته زبان وادبیات عرب ترتیب دادیم.
مشکوةالنور - خانم عباسپور، شما لزومضرورت الگو پذیری از فاطمه زهرا«علیها السلام» راچگونه میبینید؟
بسم الله الرحمن الرحیم، کلامم را بافرموده امام راحل«قدس سره» آغاز میکنم کهمضمون آن چنین است: «اگر ما ادعا کنیم کهروز ولادت خانم فاطمه«علیها السلام» روز زن استو در آن روز خود را مانند فاطمه«علیها السلام»نکنیم، ادعایی بیهوده کردهایم و به اینمیماند که به ما بگویند: امروز روز جهاداست و اگر کسی در آن روز برای جهاد مهیانشود، این عقلا" مستهجن است و یا دیگراناو را مذمتخواهند کرد.»
پس ان شاءالله در این ایام نسبتبه این وجود مقدس معرفت یابیم و خود را متمایلبه سمت ایشان سازیم.
اما من به مناسبت ایام مبارک ولادت حضرت فاطمه زهرا«علیها السلام» سعی میکنم لزوم ضرورت الگو پذیری از آن حضرت وشناخت الگوها را از دیدگاه ایشان بیان کنم.
برای الگو پذیری از هر شخصیتی درابتدا باید آن الگو را بخوبی بشناسیم، چون تاالگو و ابعاد وجودی آن را درست نشناسیم محال است بتوانیم مانند آن الگو بشویم;بنابراین ما میخواهیم الگویمان، فاطمه زهرا«علیها السلام» را بشناسیم تا ضرورت الگوبودن ایشان را بیشتر دریابیم; اما این شناختزمانی ممکن است که ما عظمت وجودیایشان را درک کنیم، وقتی عظمت وجودی رادرک کردیم، آنگاه برای معرفت بیشتر همتلاش میکنیم و وقتی معرفت یافتیم، به عملمیرسیم; زیرا امکان ندارد معرفتی وجودداشته باشد ولی موجب عمل نشود و اگرمیبینیم عملمان ناقص است، باید بهمعرفتمان شک کنیم. پس نتیجهای که درابتدای بحثبر آن اصرار داریم آن است کهباید عظمت وجودی فاطمه زهرا«علیها السلام» را تاحدی درک کنیم. برای دستیابی آسانتر به این معرفت باید عظمت وجود رسول الله«صلی الله علیه وآله» را درک کنیم،چون اینها خیلی نسبت به یکدیگر نزدیکند، خیلی قرب دارند تا آنجا که رسول الله«صلی الله علیه وآله» میفرمایند: «غضب فاطمه، غضب من است.»، «سرور فاطمه سرور من است». و مطمئنا این اوصاف همان تجلی و ظهور اوصاف الهی است
مسرورند حتما پروردگار متعال مسروراست; نه این که ذات پروردگار از فعل آنها منفعل شود چون هر دوی اینذوات مقدس مظهر و نور آن اسماء وافعالند و اصلا" خودشان اسم حضرت الهند. بنابراین برای درک بهتر عظمترسول الله«صلی الله علیه وآله» باید شان و عظمت پروردگار متعال را درک کنیم. اما معرفت نسبت به پروردگار متعال سه مرحله دارد:
1- معرفت نسبت به ذات اقدس او (توحید ذاتی)
2- معرفت نسبت به اسما وصفات الهی
3- معرفت نسبت به افعال الهی
در ناحیه ذات حضرت اله ما هیچنوع معرفتی را نمیتوانیم پیدا کنیم;زیرا هر نوع معرفت نسبت به ذات خداوند نوعی تقید و تعین برای ذات اوست در حالی که او از هر نوع تقیدو تعینی بدور است; یعنی همین قدرکه شما بگویید خدا مطلق است از هرعیبی، همین اطلاق یک نوع قید برایذات اوست. و او حتی از این قیدنیز بدور است. در اینجا نیز خودکلمه معرفت یعنی ارتباط بین شناخته شده و شناسنده; این ارتباط یک نوع نسبت است و این نسبت یک نوع تقیدمیشود برای ذات او. پس نسبتبهذات او دست ما کوتاه است. اما درمورد شناخت اسماء، صفات و افعال الهی، مرحوم علامه طباطبایی -رحمةالله علیه - میفرمایند: اینکه صدرالمتالهین یا ابوعلی سینا یا حتیادیان گذشته به ما میگویند که ذات پروردگار متعال عین صفات اوست یا اینکه وجود دارای مراتب تشکیکی است که شدت و ضعف دارد، اینها تعاریفی برای ذات است; در حالی که اشکالاتی به آنها وارد است. سپس میفرمایند: آن صفات و اسماء و افعالالهی همه گونه های نیاز ما به پروردگارمتعال است; یعنی چون ما به قدرتخداوند نیاز داریم، و میدانیم که او مجمع جمیع کمالات است، بنابر این میگوییم: «او قادر است» یا او خودشرا برای ما و در حد ظرفیت ما قادرمعرفی میکند، یا چون ما نسبت به علم او نیاز داریم، پس میگوییم: «خداوند متعال علیم است» پس مانسبت به اسماء و افعال الهی میتوانیم شناخت پیدا کنیم ولی با تجلیات اوزیرا اسماء و صفات الهی در بعضی موجوداتش کاملا" تجلی پیدا کرده است; بطور مثال وجود نبی اکرم«صلی الله علیه وآله» مظهر و تجلی کامل اسماءو صفات الهی است; یعنی شما هرفعل و صفتی را که به پروردگار نسبتمیدهید در وجود مقدسنبیاکرم«صلی الله علیه وآله» ظهور پیدا کرده است.در یک چنین دیدی نسبت به اینذوات مقدس انسان عجز خود رابیشتر احساس میکند. حتی در بیان کلمات میبینیم که «ذات حضرت اله»چقدر عظیم است و بالطبع «ذاترسول الله«صلی الله علیه وآله»» چقدر عظیم میشود! و اما نکتهای که در اینجاوجود دارد و من فقط اشارهای به آنمیکنم آن است که حتی ما نسبتبهذات پیامبر«صلی الله علیه وآله» و فاطمه زهرا«علیها السلام» هم نمیتوانیم معرفتپیدا کنیم. معرفت ما در حد این استکه آنها مظهر جامع اسماء و افعال الهی هستند. وقتی عظمت پروردگار متعال و عظمت رسول الله«صلی الله علیه وآله» را درک کنیم عظمت فاطمه زهرا«علیها السلام» را که نیز هیچ عیب و نقصی در ایشان راهندارد، درک خواهیم کرد. عیب یعنیفردی جمیع صفات را داشته باشد اماآن صفات برخی مفسد برخی دیگراست; یعنی در درون خود آن شیءبرخی صفات، صفات دیگر را فاسدمیکند. خانم فاطمه زهرا«علیها السلام» هیچ عیبی ندارند بنابر این تامند. و نقص آنجایی ست که یک فرد یا یک شیءصفات را بطور کامل ندارد یعنی برخی صفات را اصلا" دارا نیست.ایشان این را هم ندارند یعنی از اینجهت هم کاملند.
بنابراین تا اینجا تمامیت و کمالیتدو الگو برای ما متیقن است: اول قرآنکریم به فرموده پروردگار متعالتام و کامل است: «الیوم اکملت لکمدینکم و اتممت علیکم نعمتی» و دیگریعترت با کرامت نبوی و فاطمی وعلوی است که تام و کاملند.
قبل از ادامه بحث، خانم مهدوی اگر شما هم در این باره نکتهای به نظرتان میرسد بفرمایید!
به دنبال گفته های خانم عباسپور،در باب عظمت وجودی حضرت فاطمه«علیها السلام»، حدیثی از حضرت رسول اکرم«صلی الله علیه وآله» به یادم آمد که میفرمایند: «ان فاطمة خلقت حوریةفی صورة انسیة»; فاطمه حوریهایاست که به شکل انسان خلق شد.بعبارتی کمترین صورتی که ما آدمیانتوانستهایم از خانم فاطمه«علیها السلام» درککنیم شکل انسانی آن حضرت است.خداوند قبل از خلق آسمان، زمین،تاریکی، نور، بهشت و جهنم نور پنجتن را آفرید.
خانم فاطمه«علیها السلام» نور وجودیاش را از نور عظمت خداوندکسب کرده است پس با نور خدامشترک است. حقیقت وجودی ایشانآن نوری است که در عرش بوده وسپس به خاطر درک ما آدمیان به مراتب پایین آمده است. چنانچه پیامبر«صلی الله علیه وآله» میفرمایند: «نور ابنتیفاطمة من نور الله و ابنتی فاطمة افضلمن السماوات و الارض».
حضرت امام صادق«علیه السلام»میفرمایند: «نحن حجج الله علی الخلق،و فاطمة حجة علینا»; ما حجت خداوندبر خلقیم و فاطمه حجت است بر ما.
حجت یعنی چه؟ حجت واسطه فیض خدا و رحمت او در هر زمان است. اگر حجت نباشد، وجود ما هم اصلا" معنا ندارد. از طریق ائمه هر چهبرسد، به ما رسیده است، و فاطمه آنمجرا و منبع نوری است که خداوندفیوضاتش را به وسیله آن به ائمهرسانده است. اینها شعار نیست کهامام صادق«علیه السلام» بخواهند برایمبالغه بگویند، ما آن را عملا" هم می بینیم; به دلیل همین حجت بودنفاطمه«علیها السلام» است که حضرت رسول«صلی الله علیه وآله» دائما او را «ام ابیها»میخواند. در هنگام وداع، آخرینکسی بود که با ایشان وداع میکرد و درهنگام برگشت اولین کسی بود که به حضورش می شتافت اگر بارها مردممدینه و مکه دیده بودند که حضرترسول دست فاطمه را میبوسند ومیفرمایند: «من بوی بهشت را ازفاطمه میشنوم»، اگر بارها با عناوینمختلف، گفته بودند، «فاطمة بضعة منیمن اغضبها اغضبنی، من سرها سرنی»اینها بخاطر نشان دادن عظمت اوست.یا به شکل دیگر در روایات آمده است«فمن آذاها آذانی» یا «یریبنی ما رابها ویوذینی ماآذاها» یا «یقبضنی ما یقبضها»«یبسطنی ما یبسطها» علاقهپیامبر«صلی الله علیه وآله» به فاطمه«علیها السلام» فقط ازجنبه عاطفی نبود.
حضرت امام خمینی«قدس سره»میفرمایند: آنچه از هویت های کمالیبرای یک انسان متصور است، دروجود فاطمه«علیها السلام» متصور است.زنی که اگر مرد بود نبی بود اگر مردبود بجای رسول «صلی الله علیه وآله» بود.
حضرت رسول هم این تعبیر رادارند; پس فاطمه میتوانست رسول باشد، نبی باشد و یا امام اما خداوندنخواست که ایشان در صورت انسانیرسول باشند یا امیرالمؤمنین; فاطمه بعد از رسول خدا و امیرالمؤمنین،سومین نوری بود که خلق شد و بعد ازخلق فاطمه، از نور او خداوند آسمان وزمین را خلق کرد.
ائمه«علیهم السلام» نیز، اگر اسم خانم فاطمه میآمد احترام فراوان میکردند.مثلا" اگر در حضور امام صادق«علیه السلام»نام حضرت زهرا میآمد برای احترام تا کمر خم میشدند و نیز نام فاطمه رابرای دختران سفارش میکردند.محبت ائمه«علیهم السلام» نسبت به حضرت فاطمه فقط به خاطر این نبود که جده ایشان بوده است، بلکه همانطور که خودشان فرموده اند ائمه حجتخدا وفاطمه زهرا«علیها السلام» حجت بر ائمهاست. اینها مبالغه نیست، شعار همنیستبلکه از ائمه«علیهم السلام» به مارسیده است. حضرت رسول«صلی الله علیه وآله»به گونه های مختلف فاطمه«علیها السلام» رادر حد والایی ارج مینهادند ومیستودند. حتی در لحظات آخرحیات همه را از اتاق بیرون میکنند،فقط اهل بیت، - پنج تن آل عبا - را بهداخل میخوانند. به امسلمه میفرمایند تو نیز بیرون باش و مراقبباش کسی داخل نشود. آنگاه حضرت شروع میکنند به گریه کردن و بعدحضرت زهرا(ش) گریه میکنند ومیگویند: پدر جان اینگونه گریه نکن جگرم را تکه تکه میکنی، قلبم رامی سوزانی! حضرت دوباره گریه میکنند. سپس دست فاطمه«علیها السلام» رادر دست علی«علیه السلام» میگذارند ومیفرمایند: «علی جان! این ودیعهخداست در دست تو، ودیعه رسول خداست در دست تو هر چه که میگوید گوش کن چون هر آنچه که اومیگوید از جانب جبرئیل میگوید. منبه این مقام رسالت نرسیدم مگر هرچه که خواستم در دوران رسالت، ازخدا برای فاطمه(س) خواستم و خدا هم برای فاطمه این را عنایت فرمود. علی جان! رضای من در رضای فاطمه است. اگر کسی فاطمه را راضی کرد،مرا راضی کرده است. وای بر کسانیکه حق فاطمه را از او میگیرند و بر اوظلم و ستم میکنند. وای بر آنها!...»
اما تاریخ باید قضاوت کند که تا چهاندازه این گوهر در دانه وجود را ارجنهادند و قلب پدر گرامیاش را شادکردند؟ ! خانم فاطمه«علیها السلام» یکی ازمواهب گرانقدر الهی بود که چون قدرناشناسان عصر، قدرش را ندانستندخیلی زود از این دنیا دامن برکشید ودشمنانش را به لعنت دائم خدا ورسولش گرفتار ساخت.
خانم عباسپور حضرت فاطمه زهرا«علیها السلام» خود چه الگوهایی داشتند؟
بهتر میدانم پاسخ این سؤالتان را باتوجه به فرمایش خود خانم فاطمهزهرا بیان کنم. حضرت زهرا«علیها السلام»میفرمایند:
«حبب الی من دنیا کم ثلاث» از ایندنیای شما سه چیز نزد من محبوبشده است. در اینجا با مجهول کردنفعل، ذکر فاعل نمیکنند، یعنی فاعل شکسی دیگر است، و آن پروردگار متعالاست. او برای من محبوب کرده نهاینکه من اینها را دوست بدارم. درهمین بیان میفرمایند: «و من دنیاکم»نمیفرمایند «من دنیانا» از دنیای ما!حتی این تعلق را هم به دنیا ندارند،میفرمایند «دنیای شما»; ولی برایاینکه آن ثلاث را نام ببریم، مقدماتیلازم ستخوب است مقدمتا درخصوص حب و عشق بحث کنیم.حب حرکت آفرین است; یعنی امکانندارد کسی فیالواقع کسی یا چیزی رادوستبدارد. اما به سمت آن نرود وتمام صفات، گفتار و رفتارش مثل اونشود. عاشق سعی میکند جمیع صفات خودش را مانند صفات معشوق کند، و اگر چنین نباشدعشقش ادعایی بیش نیست.
مثلا" وقتی میگوییم شیعه علیهستیم از آنجا که شیعه اصالتا و اساسابا حب و عشق در آمیخته است لذاشیعه علی یعنی کسی که کاملا" سیرهامیرالمؤمنین را در زندگی خود جاریمیکند. بنابر این وقتی خانم فاطمهزهرا«علیها السلام» میفرمایند که اینها برایمن محبوب شده، معشوق من شدهیعنی من در آنها مندک و فانی شدهام.من عاشق آن شدهام. اما این الگوهاییکه فاطمه زهرا«علیها السلام» فانی در آنشدهاند، تابع و عبد آن شدهاند،چیست؟ گفته شده: «العبد و ما فی یدهکان لمولاه»; عبد کسی است که هر چهکه دارد و متعلق به اوست، برایمولایش است و تابع صرف و محضمولایش است». انبیا،ائمهاطهار«علیهم السلام» و خانم فاطمهزهرا«علیها السلام» هم این چنین بودهاند. درهمین زمینه حکایتی واقعی وجود داردکه: وقتی امام صادق«علیه السلام» خبر فوت عبدالله بن یعفور را - از یاران حضرت -شنیدند، فرمودند: «من در زمان خود مدر تمام کره زمین فردی را از عبدالله بن یعفور مؤمن تر ندیدم.» اما ارزش این فرد بدین سبب بود که روزی عبدالله بن یعفور وارد مجلسی میشوند که امام صادق«علیه السلام» در آنحضور داشتند ظرف اناری آنجا بود.امام صادق«علیه السلام» رو به او میفرمایند:عبدالله! تو چقدر حرف ما را قبولداری. چقدر حکم ما را میپذیری؟ میگوید: آقا اگر این اناری که در نزدشماست و در یک باغ پرورش پیداکرده و بر سر یک درخت پرورشیافته، بواسطه یک جوی آب آبیاریشده و باغبان آن هم یک نفر بوده است و شما بفرمایید این انار نصفش حلال است و نصفش حرام! من،"چرا" نمیگویم.
خیلی تابعیت میخواهد، اگر ماباشیم حداقل اگر ابراز نکنیم دردلهایمان میپرسیم چرا؟ دلیل عقلی اش چیست؟ پس این استتابعیت صرف و عبد بودن کامل.فاطمه زهرا«علیها السلام» میفرمایند: حببالی من دنیاکم ثلاث: "الاول تلاوةکتاب الله" تلاوت قران کریم، یعنی مندر تلاوت قران کریم فانی شدم.تلاوت با قرائتخیلی فرق دارد;قرائتیعنی ما الفاظی را بر زبانبیاوریم. ولی تلاوت خواندن، فهمیدنو عمل کردن است; یعنی معرفت وعمل; لذا قرائت با تلاوت فرق دارد.پس وقتی فاطمه «علیها السلام» میفرماید منعاشق تلاوت قرآن هستم، یعنی هممیخوانم، هم معرفت پیدا میکنم وهم عمل میکنم. این الگوی اول برایایشان است.
الگوی دوم، "النظر علی وجهرسول الله"است. نمیفرمایند نظرکردن به روی پدرم میفرمایند: "رسولالله"; چون میداند که این رسولعلاوه بر اینکه پدر اوست، مظهر وتجلی اسماء و افعال الهی است. لذانگریستن به ایشان را دوست دارد و ازطریق آن میخواهد به اسماء و افعال الهی برسد. پس در او فانی میشود وتابع محض او میشود.
سومین الگویی را که معرفی میفرمایند: "الانفاق فی سبیل الله";یعنی اگر من الگوی اول و دوم رابدست آوردم ، وقتی معرفتحاصلشد و به عمل در آمد آن وقت چنینفردی با علم و عمل صالح صاحب کرامات میشود و نعم و فیوضات الهی بر او بارش میگیرد. خود ذات اقدس اله میفرمایند: "من جاءبالحسنة فله عشر امثالها." و یکی ازاین حسنات کسب معرفت و عملصالح است. پروردگار متعال خودکرامت میفرماید; اما حضرت زهرا«علیها السلام» میخواهند بگویند به اینکرامات و نعمتها هم دلبستگی ندارم.نه اینکه شاکر نیستم بلکه وابستگی بهآنها ندارم. اینها را هم انفاق میکنم.حال این انفاق در جان است، در مالاست، در فرزندان شریفشان است کهاین انفاق همچنان استمرار دارد.
الگوهای خانم فاطمه زهرا«علیها السلام»با توضیح کلامشان برای ما مشخصشد.
شما عظمت رسول الله را در نظرآورید، با این عظمتبه دستان فاطمهبوسه میزند! او را میبوید و ازفاطمه«علیها السلام» بوی بهشت را استشمام میکند. رسول الله به احترام فاطمه زهرا«علیها السلام» بر میخیزد و نهایتا آنکه فاطمه «علیها السلام» در مقامات به مرتبه ای نائل میشود که پس از رحلت نبی اکرم«صلی الله علیه وآله» به مدت هفتاد روزقلبشان محل دریافت وحی الهی گشتهو با جبرئیل «علیه السلام» مراوده داشته اندکه مراوده یعنی نزول پیاپی جبرئیل برایشان و کاتب وحی نیز وجود مقدس امیرالمومنین«علیه السلام» بوده اند. یک نکته زیبا که خوب استشما نیز بدانیدتفسیری است که از آیات «مرجالبحرین یلتقیان، بینهما برزخ لایبغیان »مینمایند; که مراد از بحرین را، دوبحر نبوت و ولایت دانسته و برزخمیان آن دو را فاطمه زهرا«علیها السلام»میدانند که موجب تعیین حدود این دو بحر است. حال ما مسلمانان، وقتی چنین الگوی عظیمی را داریم آیاشایسته است الگوی دیگری را برگزینیم؟! و چرا حداقل تلاش نکنیم کهنسبتبه ایشان معرفت پیدا کنیم. اگرما مثل آنها نمیشویم همه اش نتیجه این است که معرفتمان نسبتبه آن بزرگواران ناقص است.
ان شاءالله با مطالعه و تحقیق درفضایل و حقیقت این بزرگوارنشناخت و معرفت کاملی نسبتبه آنهاپیدا کنیم و پس از معرفت و حب آنهاخود را در جهت همانند سازی با آنهاقرار دهیم، گرچه نمیتوانیم همانندآنها باشیم.
همان طور که در ابتدا هم گفتیم،مشکل جامعه کنونی ما دور افتادن ازهمین الگوهای کامل، تام و ناب استو به نظر میرسد علت این دور افتادن نیز عدم بیان و ارائه عملی ابعادمختلف زندگی این الگوهاست.
ما در هر عرصه و زمانی نبایدمظلومیت زهرا«علیها السلام» را فراموشکنیم.
خانم مهدوی به نظر شما بزرگترین و دردناکترین مظلومیت ایشان در دورانکوتاه زندگی پربارشان چیست؟
به نظر من بارزترین و دردناکترینظلمی که بر حضرت زهرا«علیها السلام»رفت مساله فدک بود. چیزی از رحلت حضرت رسول«صلی الله علیه وآله» نگذشته بودکه فدک را از حضرت«صلی الله علیه وآله» غصبکردند. خوب حضرت زهرا چرا فدکرا میخواست؟ فدک که بیشتر گفته اندارث حضرت زهرا«علیها السلام»بوده است، در واقع ارث نبود، اگر چه بعد از پدرهر مالی به حضرت میرسید. عمر بهابوبکر گفت: ابوبکر اگر فدک در دستعلی و فاطمه بماند، باعث میشودمردم طرف تو (خلیفه) نیایند پس برایجذب مردم باید فدک را بگیریم. گفتبگو این فدک در دست خلیفه خدا برروی زمین (رسول الله«صلی الله علیه وآله») بودهاست و حالا من خلیفهام این فدکبیتالمال است، فاطمه تو باید آن را بهمن برگردانی! ابوبکر چنین کرد.حضرت فاطمه به او فرمودند: اگر توبمیری، مالت به که میرسد؟ اولین نفرفرزند توست. خوب مال حضرترسول هم به من میرسد، من فرزندشان هستم و من احق به این مالم. ابوبکر گفت: این مال خودحضرت نبود. پدر تو وقتی مرد، چیزیاز خودش نداشت و دیناری هم ازخودش بر جای نگذاشت. این مالبیت المال است و تو باید آن را پسبدهی. ولی آیا حقیقتا اینطور بود؟خیر! قبل از رحلتحضرترسول«صلی الله علیه وآله»، این ملک به حضرتزهرا«علیها السلام» رسیده بود در تاریخشواهدی هم هست که سه سال قبل ازاینکه حضرت رسول«صلی الله علیه وآله» رحلتکنند، این ملک در دست حضرتزهرا«علیها السلام» بوده است، و خودحضرت زهرا در فدک کار گزارانی داشتند. آن وقت آنها در عرض چندروز آن را بیت المال دانسته اند. درحالی که شان نزول آیه "و آت ذالقربیحقه و ابن السبیل" فدک بوده استیادر جای دیگر خداوند میفرماید «فماافاء الله علی رسوله منهم و فمااوجفتم علیه من خیر و لارکاب ولکنالله یسلط رسله علی من یشاء و اللهعلی کل شیء قدیر» در این آیه، میفرماید: اگر رسول خدا بدون هیچستیزی، بدون هیچ جنگ و تاختیملکی را بدست آورد، خداوند ارادهکرد آن را به رسولش ببخشد. شمامردم چون جنگ نکردید، غنیمتبهشما نمیرسد و هیچ اعتراضی نکنیدکه این مال ماست و بعد از حضرترسول هم هر طور خودشان بخواهنداول به فرزندان و بعد هم به فقرا ومساکین میرسد. پس این فدک از نظرقرآن هم در دست حضرتزهرا«علیها السلام» باید باشد. اما ببینیدمظلومیت خانم تا چه حد است که بااین شواهد و دلایل متقن باز هم اینحق مسلم را به مبلغ گزافی یعنی کشته شدن فرزند و شهادت خودشان میخواهند از او بگیرند. در پایان اینقسمتبه خاطر عظمت این بانویبزرگوار و عینی و عملی کردن این الگوی گرانقدر برای همه بخصوص شخص خودم این نکته را یاد آورمیشوم که حضرت زهرا«علیها السلام» دوخطبه یکی برای زنان قریش خواندند،و یکی برای مردم در مسجد خواندندکه مشهور استبه خطبه فدک کهنکتههای جالب و مطالب و کلمات پرمعنا و ظریفی در آنها آمده است.بعضی مورخان کوتهبین گفتهاند، حضرت زهرا«علیها السلام» نمیتواند اینسخنان را گفته باشد، چون کلاممسجع است و کلام مسجع هم اززهرا«علیها السلام» بعید است.
آیا فاطمه زهرا که حجت خداستو واسطه فیض خداست و بقول خودائمه«علیه السلام» و حضرت رسول«صلی الله علیه وآله»نوری است که از خداوند گرفته شده،نمیتواند کلامش کلام خدا باشد. چراکلام او نمیتواند مسجع باشد؟! هم اوکه دائم با قرآن مانوس بود و دائم باخدا راز و نیاز داشت، با جبرئیل درتماس بود. خیر! از حضرت زهرا بعیدنیست. اما ما باید تاسف بخوریم کهاگر زهرا«علیها السلام» عمری به این کوتاهینداشت چه منابع علمی بروی ما بازمیشد. عمر کم ولی پربارایشان فقطبه خود، دو خطبه دید. بهر حال آنچهکه حضرت صادق«علیه السلام» فرمودندنشانه این است که حقیقت زهرا چیزیاست غیر از آنچه که در این دنیا بودهاست. تمام احادیث هم بر همیندلالت دارد. آن حقیقت زهرا«علیها السلام»چیزی نبود که ما درک کردیم و فکرنکنیم با عمر کمشان، علم حضرت فاطمه فقط به این دو نمونه که درصحبت هایشان دیدیم و شنیدیم، بسنده میشود و واسطه فیض بودنشان درهمین حد بوده است که ایشان پشتیبان ولایت بودند; نه! ایشان مساوی خودحضرت علی«علیه السلام» بودند. یک نکتهاخلاقی که در زندگی آن حضرت برایمجالب است و شایسته میبینیم آن راذکر کنم این است که، وقتی صداق حضرت زهرا«علیها السلام» را تعیینمیکردند، حضرت رسول«صلی الله علیه وآله» نزدایشان آمدند و به او گفتند آیا با اینصداق موافقی؟ و حضرت زهرا گفتند:«پدر جان مهریه کم من با مهریه دیگردختران قریش چه فرقی دارد؟» ممکناست کسی تصور کند حضرت زهرانظرشان این بوده که این مهریه کماست و شان من بیش از دیگر دختراناست و برای من مهریه بیشتری قائلبشوید اما این طور نیست چونحضرت زهرا هیچ چیز از این دنیانمیخواستند و اصلا" وجودشانحوریه بود، حتی صداقشان را همدوست داشتند که صداق این دنیایینباشد. فرمودند که پدر جان این صداقمن را به علی«علیه السلام» پس بده و از خدابخواه که شفاعت گنهکاران امت من راصداق من قرار بدهد! ببینید چقدربرامتشان با آن همه ظلمهایی که بعدهابه او میکنند، نگران بودند،میدانستند بالاخره باید روزینفرینهایی را که بر امتشان به خاطرظلمشان به خاندان پیامبر میکنند،جبران کنند. لذا شفاعت آنها را درقیامت از خدا طلب میکند.
حضرت زهرا«علیها السلام» اولین کسی هستند که وارد بهشت میشوند یعنیحتی ائمه هم به واسطه ایشان واردبهشت میگردند اینکه امامصادق«علیه السلام» میفرماید او حجت برماست یعنی فاطمه باید وارد بشود تادر پی او ائمه«علیه السلام» هم وارد شوند، تافاطمه وارد نشود، هیچ کس نمیتواندوارد بهشتشود. از خدا بخواهیم آنروزی که حضرت زهرا«علیها السلام» بدانسرعتی که در احادیث آمده و با آنعظمت وارد بهشت میشوند ومیفرمایند دوستداران فاطمه ودوستداران فرزندان فاطمه به دنبال اوبروند، ما هم از جمله آن افراد باشیم وشفاعت ایشان شامل حال ما نیز بشود!